eitaa logo
گردان چهارده معصوم (ع) خمینی شهر
197 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋ روزت را زیبا کن! ♥️روبه شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح ♥️بردن نام حسین‌بن علی می‌چسبد 🌹السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... حرم امام حسین ع کربلا معلا لحظاتی پیش بیاد شما عزیزان
دوستانی که بصورت انفرادی برای زیارت عتبات عالیات مشرف میشویند این لیست ماشینهای حرم امام حسین ع است که برای زیارت دوره ای میخاهند مشرف شوند وقیمت به دینار است توجه داشته باشید هر ۱۰۰۰ دینار در کربلا ۴۸ هزار تومان معاوضه میشود واگر از کارت خان استفاده کنید هر ۱ملیون تومان ۵۰ هزار تومان کار مزد برمیدارند بهتر است در محل سکونت خود دینار ویا تراور تهیه کنید التماس دعا
حضرت آیت اللّه آقا شیخ علی سعادت پرور(رحمه اللّه علیه) می‌فرمودند: عرفان عملی محقق نمی شود الا در گریه برمصائب حضرت مولانا سیدالشهداء(صلوات الله علیه) وتمسک و توجه به آن حضرت و ذکر مصائب ایشان. دعا خوب است، ذکر خوب است قران خواندن، دستورالعمل‌های شرعی خوب است ولی آخرِ همه فیض فهم شهود گریه و تمسک در عزاداری است. . منبع:فیض حضور،ص۴۴
هدایت شده از هیات رزمندگان اسلام عاشقان ثارالله خمینی شهر
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این قطعه را دقیق شوید بخدا فیلم نیست بلکه واقعیت است فرماندهانی که بیشترشان شهید شدند فقط به کفششان که ابتدایی ترین ابزارشان هست دقت کنید....و بعد به صلابتشان و اقتدارشان نه ده کیلومتر پشت خط بلکه نزدیکترین نقطه به دشمن ....و بعد به بسیجی مجروح نه مجروح سطحی ترکش راکت مثل ساتور یک پایش را قطع میکند...تکه هایی میگوید که انگار همه نهج البلاغه هست انگار ایه های قران را تفسیر میکند.... 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 یاران اربعینی به جمع ما بپیوندید. 🌺 آدرس کانال موکب انصارالمهدی(عج) خمینی شهر ⏯ https://eitaa.com/mokbansaralmahdi
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 اینجا شرکت لوله سازی اهواز است. این کارخانه ، سازنده لوله‌هایی است که در ساخت پل بعث به کارگیری شد. پلی که با به کارگیری بیش از ۵ هزار شاخه لوله ۱۲ متری، از شاهکارهای مهندسی رزمی در طول جنگ‌های نظامی در سطح جهان شد. عکس‌های دیده‌ نشده از مراحل ساخت این پروژه عظیم ، تقدیم شما @defae_moghadas
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻  هنگ سوم | ۱۱ خاطرات اسیر عراقی دکتر مجتبی الحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 روز ۲۵ سپتامــيـــر ۱۹۸۰ / ۳ مهر ۱۳۵۹ همراه دکتر «نعیم عبد سلمان»، در راس یک گروه پزشکی، جهت یاری رساندن به قرارگاه فرماندهی تیپ ۲۰ حرکت کردیم. ساعت ۴ بعدازظهر بود که به وسیله دو دستگاه خودرو حامل شش نفر سرنشین و یک دستگاه جيپ ارتشی به عنوان راهنما به سمت مرزها راندیم. جاده خاکی و ناهمواری را طی کرده و پس از ٤٠ دقیقه به نزدیکی نقطه مرزی رسیدیم. در ۳ کیلومتری نوار مرزی بین دو کشور، نشانه های استقرار نیروهای مهاجم را پیش از حمله مشاهده کردم. هنگام عبور از منطقه، با یک ستون زرهی مواجه شدیم. این ستون چنان گرد و غبار غلیظی ایجاد کرده بود که ما راهنما را گم کردیم. نمی‌دانستیم به کدام سمت برویم، تا این که شب از راه رسید. تصمیم گرفتیم آن شب را در بیابان بگذرانیم، اما پشه ها استراحت و آرامش را از ما گرفته بودند. به هر تقدیر صبح به روستای نشوه برگشتیم و بعد از ظهر همان روز ماموری از قرارگاه تیپ وارد شد و ما را همراه خود به قرارگاه برد. او سوار بر موتورسیکلت بود. از مرزها عبور کردیم و وارد جاده های ایران که پوشیده از شن بود شدیم. این جاده به پاسگاه مرزی ایران متصل می‌شد. در آن حال که پشت سر موتورسیکلت راهنما حرکت می‌کردم و از مسیری که به موازات نوار مرزی کشیده شده بود گذشتیم، برایم باور کردنی نبود که روی خاک جمهوری اسلامی ایران قدم گذاشته ام. در خط مرزی عراق با سنگرهای سربازان انبارهای سلاحهای سنگین و پاسگاه های مرزی برخورد کردم. متوجه شدم که عراق از مدتها قبل نیروهای خود را در این منطقه که بعدها حمله ای را از آنجا آغاز نمود متمرکز کرده بود. یعنی عراق از قبل تدارک شروع جنگ را دیده بود. اما در خط مرزی ایران فقط چند پاسگاه مرزی با ساختمانی زیبا و متصل به جاده هایی پوشیده از شن به چشم میخورد. در زمین اطراف این پاسگاهها نشانی از سنگر سربازان و یا مواضع سلاحهای سنگین دیده نمی‌شد، بلکه فقط چهار ماکت تانک داشت که از مدتها قبل برای گمراه کردن نیروهای مهاجم روی جاده - طلائیه کوشک روی سکوهای بتونی قرار داده شده بودند. روی آنها را قشری از خاک و زنگ پوشانیده بود. با این همه این آهن پاره در همان ابتدای هجوم، نیروهای مهاجم را ترسانده بود. این امر بیانگر عدم آمادگی نظامی ایران در خطوط مرزی و حتی آماده نبودن ایران برای دفاع از خاک سرزمین خود در این مناطق بود. من شخصاً آثار و نشانه های یک نبرد حقیقی را بین دو ارتش مشاهده نکردم. نه تانک سوخته ای دیده می‌شد و نه جسدی و نه غنائم نظامی مهمی، بلکه چند پاسگاه منهدم شده و مقادیر ناچیزی سلاح به دنبال عقب نشینی نیروهای مرزی ایران از صحنه پیکار نابرابر با نیروهای مجهز ما به غنیمت گرفته شده بود. موتورسیکلت راهنما جاده را در می نوردید و من پشت سر آن با یک دستگاه آمبولانس که چند ماه پیش از جنگ خریداری شده بود، حرکت می‌کردم. از راهنما پرسیدم: آیا حقیقتاً اینجا خاک ایران است؟ آیا ما راه را گم نکرده ایم؟ پس خطوط مقدم جبهه نبرد کجاست؟ راهنما تبسمی کرد و گفت: مطمئنم که راه را درست آمدیم. تمامی این مناطق توسط نیروهای ما که در فاصله ۱۰ کیلومتری نقطه مقابل مبارزه می کنند آزاد شده اند. به مسیرمان ادامه دادیم. ترس و نگرانی لحظه ای راحتم نمی گذاشت. ساعت ۵ بعد از ظهر به پاسگاه شهابی رسیدیم. در نزدیکی این پاسگاه قرارگاه تیپ «ب» به فرماندهی سرهنگ دوم ستاد، «عدنان» مستقر شده بود. از دور صدای شلیک توپها را می‌شنیدم. پس از یک ساعت و نیم، تاریکی بر آن صحرای دهشتناک سایه گسترد. ساعت ۹ شب همان روز ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۰ / ۱ مهر ۱۳۵۹ دوسرباز مجروح را نزد ما آوردند. من به مداوای آنها پرداختم. آنها به ما خبر دادند که نیروهای خودی پادگان حمید را آزاد ساخته، جاده خرمشهر اهواز را قطع کرده و به سمت اهواز در حال پیشروی هستند. آنچه را که می‌شنیدم باور نمی‌کردم. خدایا پس ایرانی‌ها کجا هستند؟ ارتشی که شاه به وجود آن افتخار می‌کرد کجاست؟ برایم مایه اندوه بود که می‌دیدم نیروهای ما در فاصله فقط ٤ روز حدود ۷۰ الی ۸۰ کیلومتر را گرفته‌اند.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️خط قرمز شهید رئیسی قطع نشدن برق و آب مردم بود که به وضوح در دوران ایشون لمسش کردیم. اخبار را در ببینید↙️ eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
📸 لطفاً این عکس راپخش کنید. 🌹
هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 وقتی هلندیا هم پا کارن! 🔹بشنوید از دلیل اصلی درگیری هلندی‌ها با طرفداران تیم فوتبال صهیونیستی که به هیچ هنجاری پایبند نبودن. اخبار را در ببینید↙️ eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
گزارش به خاک هویزه ۴۱ خاطرات یونس شریفی قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 بعد از آزادسازی سوسنگرد و استقرار نیروهای خودی و بسیج در ایــن شهر، دو، سه روز دیگر هم در سوسنگرد ماندم و سپس به هویزه برگشتم. در بازگشت به هویزه وضعیت سپاه پاسداران این شهر در هم ریخته بود. در ماجرای مقاومت شهری سوسنگرد، فرمانده سپاه هویزه یعنی برادر اصغر گندمکار به شهادت رسیده بود و عده زیادی از نیروهای ما نیز مجروح و شهید شده بودند. حجم عظیمی از مهماتمان نیز در ماجرای اشغال سوسنگرد مصرف شده بود. سپاه هویزه به بازسازی و تجدید قوای جدی نیاز داشت. روز ۲۸ آبان که من از سوسنگرد به هویزه برگشتم مورد استقبال عجیب خانواده و مردم قرار گرفتم. وقتی از خیابان شهر عبور می‌کردم مرا تحسین می کردند. پیرمردها می آمدند و با من روبوسی می کردند و خسته نباشید می گفتند. چند نفر از آنها مرا بوسیدند و در حالی که با دست به کمرم می‌زدند گفتند: احسنت. بارک الله. مرحبا! جوان! روی ما را سفید کردی. تشویق های مردم روحیه ام را خیلی بالا برد و در خود احساس مسؤولیت بیشتری کردم. سپاه هویزه فلج شده بود و باید فکری می کردیم. بعد از مشورت با همدیگر قرار شد قاسم نیسـی بـه اهواز برود و کسب تکلیف کند. قرار شد قاسم نزد سید حمید علم الهدی که در جهاد سازندگی سوسنگرد مقامی داشت برود و از طریق او کسب تکلیف کند. قاسم به اهواز رفت و برای نماز مغرب و عشا به مسجد جزایری در اهواز رفت و در آنجا سید حمید را دید و گزارشی از اوضاع به هم ریخته سپاه هویزه به او داد. سید حمید بلافاصله قاسم را نزد سیدحسین علم الهدی برد و قاسم را به او معرفی کرد. این اولین دیدار و ملاقات بچه های هویزه با سیدحسین بود. سید حسین به قاسم گفته بود: - شما فردا بیایید تا با هم نزد برادر شمخانی برویم. در آن هنگام سیدحسین علم الهدی مسؤول اعزام نیرو و عضو شورای فرماندهی سپاه خوزستان بود وی از سالهای قبل از انقلاب اسلامی و در دوران مبارزه با طاغوت رابطه نزدیکی با برادر علی شمخانی فرمانده سپاه پاسداران خوزستان داشت. مقر سپاه اهواز در گلف بود. فردای آن روز قاسم نیسی و سید حسین به دیدار برادر شمخانی می روند. بعدها قاسم برایم تعریف کرد و گفت: - وقتی به گلف رسیدیم من در اتاق انتظار ماندم و حسین خودش به تنهایی نزد علی شمخانی رفت و با او صحبت کرد. بعدها بــود کـه فهمیدم چرا سید حسین خودش به تنهایی نزد فرمانده سپاه پاسداران در خوزستان رفت. حسین آینده نزدیک جنگ در هویزه و اطراف آن را می‌دید و نمی خواست در اهواز بماند. می‌خواست خودش را به هویزه برساند. او بعد از شهادت دوستانی چون رضا پیرزاد و اصغر گندمکار دیگر نمی توانست در اهواز بماند. می خواست هر طور شده خودش را به سوسنگرد و هویزه نزدیک کند. آمدن من بهترین فرصت را به او داد تا به مقصدی که داشت و برایش در حال نقشه کشیدن بود، برسد: حدود نیم ساعت آن دو نفر با هم به تنهایی حرف زدند. وقتی حسین از اتاق بیرون آمد خندان بود. معلوم شد موفق شده رضایت آقای شمخانی را جلب کند و خودش به عنوان فرمانده سپاه هویزه انتخاب شود. بعدها فهمیدم که شمخانی در ابتدا به شدت با این انتصاب مخالفت کرده بود اما سید حسین هر طور بود او را راضی کرده بود که فرمانده سپاه هویزه بشود. به این ترتیب، بعد از شهادت اصغر گندمکار، سید حسین علم الهدی دومین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هویزه شد. من تا آن روزها ایشان را ندیده بودم. بعدها شنیدم که سیدحسین در عملیات های شناسایی سوسنگرد و آن اطراف شرکت می کرده و آشنایی خوبی با منطقه دارد. حسین با یک گروه هشت نه نفره که اغلب از بچه های مسجد جزایری اهواز بودند به هویزه آمد. کسانی مثل غفار درویشی، علیرضا جولا، سعید جلالی مرعشی که بعدها به شهادت رسید، همراه علم الهدی بودند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌وقتی تنها ۶روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، آمریکایی‌ها مشغول نقشه طراحی کودتایی به رهبری یک مرجع تقلید در ایران بودند.