eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
76 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
گردان ۳۱۳
#شهید_ابراهیم_هادی #شهید_حمید_سیاهکالی
ابراهیم هادی به شدت اهل ورزش بود و با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد؛ البته در والیبال و کشتی هم بی‌نظیر بود، هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه می‌ایستاد. مردانگی او را می‌توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز و گیلان‌غرب تا دشت‌های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه‌های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ ماندگار شده است. حسین الله کرم در خاطره‌ای از شهید ابراهیم هادی می‌گوید: «سیدحسین طحامی، کشتی‌گیر قهرمان جهان، به زورخانه ما آمده بود و با بچه‌ها ورزش می‌کرد، هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی‌رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: «حاجی کسی هست با من کشتی بگیرد؟ حاج حسن نگاهی به بچه‌ها کرد و گفت: ابراهیم. بعد هم اشاره کرد برو وسط. معمولاً در کشتی پهلوانی حریفی که زمین بخورد یا خاک شود، می‌بازد. کشتی شروع شد همه ما تماشا می‌کردیم. مدتی طولانی دو کشتی‌گیر درگیر بودند اما هیچ‌کدام زمین نخوردند؛ فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچ‌کدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت. بعد از کشتی سیدحسین بلند بلند می‌گفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوان
هدیه به روح این شُهدای بزرگوار صلواتی عنایت بفرمایید ✨🍃 الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گردان ۳۱۳
سلام رفقاااا ✋🏽 اومدم با یه چالش جدید😌😍 و امّا چالش مون چیه! شما هم سنگری های عزیز در لینک ناشناس به
مممنون که تا اینجا در چالش همکاری کردین😍 ان شاء الله بقیه اعضا هم رفقای شهیدشونو بهمون معرفی کنن شبتون شهدایی حلال کنید یاعلی👋🏽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسمِ اللّٰھ‌..💛💫
درشبڪه‌هاۍاجتماعۍفقط‌بہ‌فڪرخوش‌ گذرانۍنباشیدشمـاافسـران‌جنگ‌نـرم‌هستید‌؛ عرصہ‌جنگ‌نرم‌بصیرتۍعمـارگونہ‌واستقامتۍ مالڪ‌اشتـروارمۍطلبد..(:🖐🏿🗞 @gordan_313
حضور امام زمان عج رو حس میکرد...🥺❤ @gordan_313
گردان ۳۱۳
#شهید_احمد_مشلب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازش پࢪسیدن چرا اسم جهادیت رو گذاشتی؟ گفت🥀 چون امام ࢪضا(؏) جایگاه خاصے در قلبم دارد...🙂🌱💖
گردان ۳۱۳
#شهید_احمد_مشلب
اَحــمد مُحمّد مَشلَب  معروف به شهید BMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵ و در محله السرای شهر نبطیه لبنان دیده به جهان گشود احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه اهل بیت تلاش و کوشش میکرد، او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود و از آنجا فارغ التحصیل شد  و دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت  شهید احمد مشلب  رتبه ۷ در لبنان  دررشته تحصیلی اش که تکنولوژی اطلاعات(انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود  در سوریه بود و شهید شد احمد ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و دفاع از حریم اهل بیت رو وظیفه میدونست همزمان با اعزام مدافعان حرم از لشکر حزب الله برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفت در آنجا با عشق و علاقه ای که به عمه ی سادات داشت جانانه میجنگید تا اینکه در یکی از درگیری ها  درسوریه از ناحیه دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان نبطیه لبنان انتقال داده شد اما عطش احمد برای شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله به سوریه رفت، سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در درگیری با تکفیری ها و عملیات براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع  شهادت نائل گشت. احمد وقتی سوریه بود با دوستانش عهد بسته بودند بعد از جنگ با هم به کربلا و مشهد بروند و به دوستاش میگفت آرزویی جز “شهادت” ندارم یک هفته بعد از این حرف ها شهید شد شهید مشلب بخاطر ارادت و علاقه خاصی که به امام رضا (ع) داشت لقب جهادی غـریب طــوس را برای خود انتخاب کرد به گفته ی مادر شهید: ” احمد ذهب الى ایران مرة واحدة وزوار الامام الرضا ع سنة ۲۰۱۲”  احمد سال 2012 یک بار به ایران آمده و به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد پدر  او مــحمد مشلب یکی از تاجران لبنانی است و مادرش سیده سلام بدر الدین است مادر شهید مشلب بااینکه  احمد پسرش بود او را هم بازی و دوست دوران جوانی اش میدانست و با عشق مادرانه در تربیت احمد تلاش کرد و برای رفتن احمد همانند مادران سایر شهدا عاشقانه فرزندش را راهی کرد احمد هر ساله در روز مادر برایش هدیه میگرفت اما به گفته مادرش احمد امسال نه طلا و نه نقره داد بلکه با شهادتش باعث شد در برابر مولایم امام حسین رو سفید شوم در مراسم یادبود شهید احمد مشلب که در ایران برگزار شد مادر شهید گفت: وقتی حضرت زینب سلام الله علیها در خطر باشد وقتی امام زمان علیه السلام در خطر باشد من چرا فرزندم را نمی فرستادم، پسر من باید یکی از زمینه سازان دولت حضرت مهدی (عج) بود  احمد با وجود داشتن ثروت  و مال دنیا احتیاجی به پول نداشت در صورتی که خیلیها میگویند مدافعان حرم برای پول میروند، آیا این شهید BMWسوار هم برای پول رفت کسی که از لحاظ ثروت و مال چیزی کم نداشت آرامگاه این شهید والا مقام در روضة الشهدا شهر نبطیه لبنان است
گردان ۳۱۳
سلام رفقاااا ✋🏽 اومدم با یه چالش جدید😌😍 و امّا چالش مون چیه! شما هم سنگری های عزیز در لینک ناشناس به
خیلی خوبه اگه با شُهدای دیگه ای هم آشنا بشیم...😍 برادر شهیدتونو بهمون معرفی کنید 💞🙃
گردان ۳۱۳
#شهید_میر_حسینی #شهید_سلیمانی
شهید حاج قاسم میرحسینی یا مشهور به حاج میرقاسم میرحسینی از شهدای ناشناخته و استثنایی دوران دفاع مقدس است که در سن ۱۸ سالگی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ در زابل به سپاه پاسداران پیوست. او در عملیات بیت‌المقدس در سال ۶۱ به عنوان معاون یکی از گردان‌های عمل کننده حضور یافت و پس از آزادی خرمشهر برای دوره آموزشی تکمیلی فرماندهی به تهران رفت که پس از گذراندن این دوره به لشکر ۴۱ ثارالله پیوست و با حاج قاسم سلیمانی آشنا شد. میرقاسم در سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده گردان «شهید مطهری» منصوب شد و پس از شرکت در عملیات‌هایی چون «رمضان» و «والفجر مقدماتی» به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع) منصوب شد. شهید میرحسینی در عملیات والفجر یک مجروح شد و در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و سپس در عملیات‌های والفجر سه و چهار حضور یافت. وی در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ معرفی شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت گازهای سمی و مجروحیت شد و به پشت جبهه اعزام و پس از آن به تهران منتقل شد. او بلافاصله به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات «میمک» شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات «میمک» را فتح کردند. در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله (ع) را عهده دار شد و در عملیات «بدر» دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی مجروح شد. سال ۱۳۶۴ به حج تمتع مشرف شد و در همان سال به سمت قائم مقامی لشکر ۴۱ ثارالله (ع) منصوب شد و در عملیات والفجر ۸ پس از رشادت‌ها و شجاعت‌های نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد. او در سال ۱۳۶۵ در خاک مقدس شلمچه و در عملیات کربلای پنج در حالی که ۲۳ سال بیشتر نداشت به یاران شهیدش پیوست و سردار حاج قاسم سلیمانی را سوگوار خود کرد.
گردان ۳۱۳
#شهید_میر_حسینی #شهید_سلیمانی
راجبِ شهید سلیمانی هم که اصلا فکر نمیکنم نیازی به معرفی باشه... اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است
هدیه به روح این شُهدای بزرگوار صلواتی عنایت بفرمایید ✨🍃 الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
گردان ۳۱۳
#شهید_ابراهیم_هادی #شهید_مهدی_باکری
وی در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد. عملیات بدر: پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد. مهدی باکری در طول فعالیت‌های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود. مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) - در حالی که در تهران افسر وظیفه بود - از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد. پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت. ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد. مهدی باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش‌های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد. نحوهٔ شهادت: بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا (ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند. این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید.