6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(🥺❤️🩹)
شستوشوی گنبد حرم امام حسین(علیه السّلام)
در آستانه محرم.. 🙂
#بویمُحرمشمیاد🕊
「@gordan_313」
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس (رمان بهشت جهنمی)
قسمت هشتاد و نهم
پول هم از نذرها و کمک های مردم جور شده و توانسته ایم تعداد قابل توجهی کتاب بخریم. مریم تمام وقتش را گذاشته تا کتاب را خلاصه کند و بریده های کتاب را به صورت بروشور چاپ کنیم. در کل، با هزار و یک بدبختی بسته فرهنگی مختصری آماده کرده ایم برا ی بیست و هشت صفر. سعی کرده ایم شبهات را تا جایی که شده به زبان ساده پاسخ بدهیم.
مصطفی جعبه ها را پشت صندوق عقب ماشین پدرش -که الان دست ماست- میگذارد و مریم صندلی عقب مینشیند . راه می افتیم برای پخش بسته. در خانه ها را میزنیم و ضمن تسلیت ایام، درباره مسابقه کتابخوانی توضیح میدهیم. چند کوچه پایین تر که میرویم -حوالی خانه همان مثلا مادر شهید - خانمی با گرفتن بسته میپرسد :
-ممنون ولی دیروز بهم کتاب دادین.
بی آن که بخواهم، اخم هایم درهم میرود؛ اما سعی دارم عادی جلوه دهم و به زور میخندم:
-ما امروز شروع کردیم به کتاب دادن. کی کتاب بهتون داد؟
-گفتن از طرف موسسه (...) اومدن. میگفتن یه موسسه خیریه ست و اینا. خدا خیرشون بده، یه صدقه ای هم دادم که بدن به بچه های بی بضاعت.
-شما ازشون کارت خواستین؟
-نه... میگفتن برای فقرا یا اقلیت های مذهبی هم کمک جمع میکنن. خمس و زکات و فطریه هم میگیرن.
حس میکنم شاخ هایم درحال روییدن است. تعجبم را به روی خودم نمی آورم چون باید زیر زبانش را بکشم
-آفرین... (تمام ناسزاهای عالم در این آفرین بود!) حالا چی دادن بهتون؟
-چه میدونم مادر... بذار برم بیارم.
خداراشکر که همکاری میکند . میرود و چندلحظه بعد با یک کتاب بر میگردد. کتاب باریکی است. با خواندن عنوان کتاب، چشمانم از حدقه بیرون میزند . یکی از ضاله ترین کتاب هایی که به مریم هم داده بود؛ وای من!
باید بر خودم مسلط شوم. آرام میپرسم:
- به همه همسایه ها میدادن؟
-آره. گفتن هدیه ست.
-آهان... حالا شما این هدیه ما رو هم بگیرین بخونین... ما از طرف مسجدیم؛ ولی حاج خانم، هرکسی اومد گفت از موسسه خیریه ام اول مدارکش رو دقیق ببینین. چون من چیزی درباره این موسسه نشنیدم و فکر نکنم معتبر باشن.
-خدا خیرت بده دخترم. بیا، این کتابش رو بگیر، ببین چیه؟ یه موقع حرفای ضاله نداشته باشه!
خدا به چنین آدم های هوش یاری خیر بدهد. لبخند میزنم و تشکر می کنم که حواسش هست هرکتابی ارزش خواندن ندارد!
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس (رمان بهشت جهنمی)
قسمت نودم
(مصطفی)
ضربه آرامی به در میخورد و مریم می آید داخل. همراه جواب سلامش آهی از ته دل میکشم. چقدر زحمت کشید سر آماده کردن بسته فرهنگی. قبل از توضیح من، خودش تکه های کاغذ پاره را روی میز میبیند . چند قدم به سمت میز برمیدارد و کتاب پاره شده سایه شوم را در دست میگیرد و نشانم میدهد :
-مصطفی چی شده؟ چرا اینا پاره ست؟
به لبه میز تکیه میدهم:
-امروز اینا رو انداخته بودن دم در مسجد. نمیدونم چرا تا ما یه حرکت میزنیم سریع جواب میدن. نمیدونم چی رو میخوان به
رخمون بکشن؟ اینکه انقدر جسورن و پشتشون گرمه؟ یا چی؟
مریم کتاب را - که از وسط دو نیم شده- روی میز میگذارد و برشورهای پاره شده را بر میدارد. وقتی عکس پاره شده آقا را
میبیند، اندوه نگاهش چندبرابر میشود. حق هم دارد. من هم وقتی دیدم عکس آقا پاره شده، حس کردم قلبم را زخم زده اند.سرش را بالا می آورد و نگاهم میکند :
-میخوان ما دست برداریم، مصطفی!
با اینکه دلم مثل سیر و سرکه میجوشد، با لحنی دلگرم کننده میگویم:
-ولی ما دست برنمیداریم، درسته؟
هنوز تایید نکرده که الهام می آید داخل. سلام کرده و نکرده میپرسد :
-راسته که یکی از بسته ها رو پاره پوره کردن انداختن در مسجد؟
با دست به کاغذهای پاره اشاره میکنم. الهام برعکس مریم، نمیرود که نگاه شان کند. بهتر، اگر عکس پاره شده آقا را ببیند، او هم قلبش زخم میشود.
-مصطفی اینا چرا اینجوری میکنن؟
دستی به صورتم میکشم:
-لابد میخوان شاخ و شونه بکشن که مثلا سرمون به کارمون باشه!
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🔻محسن افشانی مردم رو به آرامش دعوت کرده.
🔹 این سلبریتی راهی که خیلی ها الان دارن میرن رو چند سال تا تهش رفته و الان خوب میدونه چی خیره و چی شر
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ۶ خصلت #امام_زمان ارواحناه فداه از پیامبران
⁉️چه خصلتی از کدام پیامبر؟
🎙 حجتالاسلام رفیعی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
「@gordan_313」
🔻بنر قابل تقدیر شهرداری کرمانشاه
❌آریایی ها کجا نشستن؟ 😁
چه کسانی بی حجاب بودند؟
#حجاب
#کار_فرهنگی
🌱ما منتظر این چنین کارهای زیبا از دیگر ارگانها هستیم.
هر کس در جای خودش👌
「@gordan_313」