eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️مهم👆👆 ✅ چادری هستی؟ ✅ با هستی 🔴 دیدن این ۲ دقیقه بر همه از جمله چادری‌ها واجب است! 🎙حجت‌‌ الاسلام‌ راجی 「@gordan_313
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽فیلمی بدون کلام و پرمفهوم و تلخ 🚨معرفی کارکرد مهمترین ابزار دشمن 😔کاش آخرین صحنه فیلم هم واقعی بود، ولی 「@gordan_313
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 (رمان بهشت جهنمی) قسمت صد و نهم به مصطفی بیسیم میزند : -کجایید؟ صدای مصطفی شبیه فریاد است: -ضلع شرقی فردوسی، بانک (...) دوتا میخوریم، یکی میزنیم! -درگیری شده؟ -بفهمی نفهمی! بچه های پلیس رو داشتن میزدن، رفتیم کمک. الان خوبیم؛ اما معلوم نیست تا دو دقیقه دیگه چی بشه. ماشینای پلیس رو آتیش زدن... شیشه یه اتوبوسم اومد پایین! عباس کمی فکر میکند و خطاب به ما و مصطفی میگوید : -بچه ها الان کافیه فقط یه قطره خون از دماغ یکی از این اوباش بیاد! علمش میکنن علیه نظام... مفهومه؟ احتمالا نقشه کشیدن خودشون یکی دونفر از خودشون رو بزنن، به عنوان شهید علمش کنن! حواستون باشه کسی اسلحه نداشته باشه! نباید بذاریم شهید بسازن! کسایی که دوربین دارن رو پیدا کنین تا بریم دنبالشون... اونا دارن خوراک رسانه ای میدن به دشمن که الا این آشوبا شده تیتر یک بی بی سی! فهمیدین؟ یا علی! صدای (یا علی) مصطفی و علی را که میشنود، رو به ما میکند : -بچه ها باید بریم سراغ دوربین دارا. اونام وسط جمعیت نیستن. احتمالا توی پیاده روی بالای ساختمونا هستن. سعی کنین تا میتونین نرین توی دل جمعیت. صدای عجیبی باعث میشود سرمان را بلند کنیم. نرده های وسط خیابان را گرفته اند و تکان میدهند . تعدادی از نرده ها از جا درآمده اند و وسط خیابان افتاده اند. شعارها اوج گرفته. به موانع راهنمایی و رانندگی هم رحم نکرده اند. مثل قوم مغول، افتاده اند به جان هرچه در خیابان است. از ایستگاه خط تندرو بگیر تا نرده ها و موانع و ماشین های مردم. چند سطل زباله در آتش میسوزند . به جای شعار، سوت میزنند . سیدحسین ناگاه میگوید : - اون دختره چه کار میکنه اون وسط؟ در نگاهش را میگیریم و به دختری با مانتوی کوتاه طوسی و صورت پوشیده میرسیم. تنها بین این قوم یاجوج و ماجوج، با آرامش راه میرود؛ دقیقا وسط خیابان! پشتش به ماست. عباس چشم تنگ میکند . احمد میگوید : -کسی هم کاری باهاش نداره! چقدر ریلکس راه میره! داره فیلم میگیره انگار! میپرسم: -مطمئنی دختره؟ -نمیبینی؟ مقنعه داره! جثه اش هم به پسرا نمیخوره! عباس با آرنج به سیدحسین میزند : -خودشه... نود و پنج درصد خودشه! (مصطفی) : شیشه های ایستگاه اتوبوس یکی پس از دیگری میریزند؛ اما صدای شکستنشان بین صدای کف و سوت گم شده است. تردد برای ماشین های سواری غیرممکن و برای موتور سیکلت ها دشوار شده. یکی دوتا درخت آن طرف تر میسوزند . یکی دونفر هم مشغول ریختن نفت روی یک سطل زباله اند و بقیه دورش هورا میکشند . ناگهان ضربه سنگینی به سرم میخورد، تعادلم را برهم میزند . چشمانم سیاهی میروند . علی به طرفم میدود: -سید، چی شد؟ فکر کنم سرت شکسته! دست روی سرم میگذارم، خونی است؛ اما درد چندانی ندارد. آرام میگویم: -چیزی نیستی رغیب خوردم! با دستمالی خون را از روی صورتم پاک میکند. ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 (رمان بهشت جهنمی) قسمت صد و دهم -سنگ پرت میکنن نامردا ! علی حواسش به من است و حواس من میرود به سمت جوانی که در فاصله سه چهار متری ما، هنگام شعار دادن برزمین می افتد . افتاده در جدول، شاید هجده سال بیشتر هم نداشته باشد. نمیدانم چرا زمین خورده. دست علی را پس میزنم و به جوان اشاره میکنم : -علی... انگار م خوان یکی رو بزنن! علی هم بر میگردد و جوان را نگاه میکند . مردی سر تا پا سیاه و پوشیده به جوان نزدیک میشود. هیکلش دو برابر جوان است. علی بلند میشود و میگوید : -سید بیسیم بزن گزارش بده که پس فردا شر نشه! نمیدانم چرا ناخودآگاه بغض راه گلویم را میبندد، اما داد میزنم: چه کار میخوای بکنی؟ -نباید بذاریم کسی کشته بشه! و به راهش ادامه میدهد . به عبان بیسیم میزنم، جواب نمیدهد . فقط صدای خش خش می آید . انگار کسی دائم دستش را روی شاسی بیسیم بگذارد و بردارد. زمان مناسبی برای دلشوره گرفتن نیست. سیدحسین را میگیرم. از بین سر و صداها جواب میدهد : -جانم مصطفی؟ -سید اینجا یکی رو انداختن زمین میخوان بزننش! علی رفته جلوشون رو بگیره، اما ممکنه اتفاق بدی بیفته! -چرا به پلیس نمیگی؟ اینجا ما وضعمون بهتر نیست! -فکر نکنم بتونن کمک کنن. ببینم چی میشه... حلال کن! دیگر نمیشنوم چه میگویند . پس گاردی ها کجا هستند؟ جایی که جوان افتاده، نقطه کور است. طوری که به راحتی بزنند بکشندش و بعد جنازه اش را سردست بگیرند و شعار بدهند: -میکشم میکشم، آن که برادرم کشت! علی بالای سر جوان است و میخواهد کمکش کند. میروم به سمت کانکس نیروی انتظامی که صدای آخ بلندی متوقفم میکند . بر میگردم، حالا جوان نشسته و علی روی زمین افتاده و دستش را گرفته. جوان، ترسیده و وحشت زده در همان حالت نشسته عقب عقب میرود و علی سعی دارد روی زانوانش بلند شود. مرد سیاه پوش متوجه من نشده و خواسته کار جوان و علی را باهم تمام کند، این را از اسلحه ای که به سمتشان گرفته، میفهمم. روی اسلحه فیلتر صدا بسته. دوباره اسلحه را به سمت علی میگیرد که حالا خودش را سپر جوان کرده. در دلم به جوان التماس میکنم داد بزند و کمک بخواهد. میدانم اگر جلو بروم ، ممکن است دست مرد روی ماشه بلغزد. علی چشمش به من می افتد و با چهره ای درهم رفته، علامت میدهد که به پلیس خبر دهم . ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 حلال خورها و نماز خوانها، حتما ببینید❗️ 🎙دکتر علی تقوی 「@gordan_313
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعوا سر«روسری» نیست اینها میخواهند آدم بکشند! ➖میگی نه، نگاه کن!! 🔞 🔥آزادی پوشش، ♨️آزادی رابطه، 🚫آزادی سقط جنین @gordan_313
هدایت شده از مِـرآت
ضریحت را نصیبم کن همان‌جا جـان بگیر از من :) . .
آیا پیشگیری بهتر از درمان نبود⁉️ ⚠️در حالی که چند هفته دیگر تا یک سالگی جنبش منحوس زن، زندگی، آزادی باقی مانده شاهد آن هستیم که زمین خوب و فراخی برای جولان دادن پیش روی دشمن وجود دارد! ⛔️فیلترشکن ها هر چند گاهی اذیت میکنند تا وصل شوند اما کم و بیش وصل میشوند [ظاهرا فیلترشکن‌های پولی با مشکل کمتری برای اتصال روبرو هستند] و شبهات و شایعات و فراخوان‌های دعوت به اغتشاش در بدافزارهایی همچون اینستاگرام دست به دست میگردند! 🤔آیا این منطقی نیست که طی روزهای آتی با مثل روزهای ابتدایی فتنه۱۴۰۱ ، جنگ افزارهای دشمن مثل توئیتر و اینستا را به طور کامل از دسترس مردم خارج کنیم؟ ⁉️حتما باید کشور دوباره وارد آشوب شود و میلیاردها تومان به کشور خسارت مالی وارد گردد و باز شهید بدهیم؟ ⁉️پس عقل و عقلانیت چه میشود؟ ⁉️پس مگر پیشگیری بهتر از درمان نبود؟ ✍میلاد خورسندی 「@gordan_313
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤