eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
گردان ۳۱۳
مثل اینا
اصلنم چادر های قشنگی نیستن که یه سریا می‌خرن خیلی هم شلوغه همون چادر ساده و خاکی خودمون میارزه به صدتا ی اینها فقط دوکیلو سنگ و پولک آویزونشونه🙂
🤔چگونه فرهنگ را بسازیم؟ (قسمت دوم) 📍با تولید محتوا و گفتگویِ رو در رو با بانوان در مورد فلسفه‌ی پوشش و حجاب. 📍بسیاری از بانوان گمان می‌کنند که نظر اسلام این است که زن نباید فعالیت اجتماعی داشته باشد ، در حالی که اصلا حجاب برای حضور سالم و بی خطر زن در اجتماع وضع شده است! 📍زن ایرانی باید بداند که هنگام حضور در اجتماع ، حجاب یک مرز بزرگ میان زنانگی و انسانیت او می‌کشد و از دیگران میخواهد که او را به عنوان یک انسان ببینند نه به عنوان یک موجود جذاب و سرگرم کننده! [دقیقا برعکس نگاه غربی به زن] 📍در یک کلام حجاب برای زن یعنی «دور کردن نگاه جنسی و ابزاری از ساحت ارزشمند زنان برای حضوری بی خطر و سلامت محور در اجتماع.» ✍ میلاد خورسندی 「@gordan_313
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 قسمت پنجاه و دوم هوا آنقدر آلوده است که دلم نمیخواهد در نسیم شبانگاهی تابستان، نفس عمیق بکشم و ادای عاشق ها را دربیاورم. اما طعم انبه و کیک یزدی زیر زبانم مانده. امشب طعم انبه میدهد ! ساعت هفت صبح سفارشات سید را خریدیم، بسته بندی کردیم و با مرتضی راه افتادیم . خودم هم برای بچه ها کتاب خریده بودم به عنوان هدیه. کتاب (ناقوس ها به صدا در می آیند) به مناسبت عید غدیر. مرتضی اما اصرار کرد برای سیدحسین رمان (قدیس) را بخرد. ساعت ۵/۷ رسیدیم مسجد. جمعیت حدود بیست -سی نفر بود؛ به اندازه یک اتوبوس. سیدحسین با سامیار صحبت میکرد، خواستم بروم طرفشان که سیدحسین با دست علامت ایست داد. خیلی جدی صحبت میکرد؛ گاهی تند و گاهی آرام. صحبت هایشان تا حدود هشت و ربع طول کشید . آخر دست انداخت گردن سامیار و در آغوشش گرفت و بعد هم انگار نه انگار، برگشتند سمت جمع. تا هشت و سی منتظر ماندیم تا بچه ها سوار شدند و با سلام و صلوات راه افتادیم. سیدحسین در راه با مرتضی صحبت میکند؛ از مدافعین حرم، تیپ فاطمیون و فداکاری اخلاص و مظلومیت شان میگوید . از اینکه اگر مدافعین حرم نبودند ما الان به جای رفتن به پیکنیک، درحال خواندن اشهد زیر دست و خنجر دوستان داعشی بودیم! مرتضی که جلو نشسته، هدیه اش را به سیدحسین میدهد . سیدحسین به قدری خوشحال میشود و تشکر میکند که انگار این اولین هدیه زندگی اش بوده! نمیدانم چرا دلم شور میزند و حوصله حرف زدن ندارم. دلم میخواهد فقط سیدحسین صحبت کند و من گوش بدهم. اما متوجه میشوم از آیینه ماشین نگاهم میکند . چون نمیخواهم چیزی بفهمد سر صحبت را با سامیار باز میکنم. سامیار روی دسته صندلی میکوبد و آرام آهنگی را زمزمه میکند : ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 قسمت پنجاه و سوم دل من، سر به راه نمیشه/ عاشقه همیشه/ میگم آخه بسه/ میگه آخریشه... خنده ام میگیرد ! عجب دلی! دل نیست که، هزار ماشاالله پایانه بین شهریست! میروند، می آیند . اصلا مگر عشق انقدر دم دستی ست که مثل کامیون و اتوبوس بیاید و برود؟ زیاد شنیده بودم عشق مقدس است و از این حرف ها؛ ولی شاید اولین بار باشد که انقدر بهش دقت کرده باشم. قبل تر هم مریم و حسن را مسخره میکردم. راستی دوباره آن چهره خشک که صاحب آن صدا بود، روی پرده ذهنم می آید .سامیار خنده ام را میبیند و خودش را جمع میکند : - ای وای استغفرالله ببخشید برادر اخوی آقا سیدمصطفی حواسم نبود شما اینجایید ! و دم میگیرد و سینه میزند : -خلبانان... ملوانان... خنده ام بیشتر میشود. خوب است که خوشحال است. پیداست شادیش تصنعی نیست. میگویم: -راحت باش برادر اخوی! گونی همراهم نیست که ببرمت! میخندیم؛ باهم، نه به هم! میپرسد : -اون اول به چی خندیدی؟ فکرم را درباره پایانه بین شهری و این ها میگویم. خنده اش کمی تلخ میشود. برای عوض کردن فضا میپرسم: -میگم سامیار... عشق حالا جدی جدی انقدر خوبه؟ - وا ! ما که عشق رو نمیدونیم چیه؟ ما عچق رو خوب می فهمیم: علاقه چندم قلبی! تنه اش را کامل به سمتم میچرخاند و با شیطنت لبخند میزند : -چی شده برادر اخوی آقا سید مصطفی حرف از عشق میزنن؟ -هیچی بابا! -میگم برادر اخوی! تو چرا زن نمیگیری؟ چشم هایم را گرد میکنم و کلاس میگذارم ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست ...
خب همین اول کار https://book.icfi.ir/ بزن رو لینک و وارد نمایشگاه کتاب شو ... امیدوارم از اون چند تا کتابی که معرفی کردیم داخل کانال هم خوشتون امده باشه خرید کنید.😁✌🏻 +ما که سال پیش هم خرید کردیم ان شاالله امسال هم قسمت شه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ تازه ها ♦️ شنبه آرام
گردان ۳۱۳
♦️ تازه ها ♦️ شنبه آرام
بعد وسواس فراوان این کتاب انتخاب شد برای معرفی امیدم وارم با حرکت و عمل درست هر یک از همسنگری هامون یه هفته آرام پیدا نکنن....
https://harfeto.timefriend.net/16817495923838 🔊چند وقت انتقادی نکردید از گردان دلمون منتظر نظراتتون...
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا