eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
76 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 حلال خورها و نماز خوانها، حتما ببینید❗️ 🎙دکتر علی تقوی 「@gordan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوا سر«روسری» نیست اینها میخواهند آدم بکشند! ➖میگی نه، نگاه کن!! 🔞 🔥آزادی پوشش، ♨️آزادی رابطه، 🚫آزادی سقط جنین @gordan_313
هدایت شده از مِـرآت
ضریحت را نصیبم کن همان‌جا جـان بگیر از من :) . .
آیا پیشگیری بهتر از درمان نبود⁉️ ⚠️در حالی که چند هفته دیگر تا یک سالگی جنبش منحوس زن، زندگی، آزادی باقی مانده شاهد آن هستیم که زمین خوب و فراخی برای جولان دادن پیش روی دشمن وجود دارد! ⛔️فیلترشکن ها هر چند گاهی اذیت میکنند تا وصل شوند اما کم و بیش وصل میشوند [ظاهرا فیلترشکن‌های پولی با مشکل کمتری برای اتصال روبرو هستند] و شبهات و شایعات و فراخوان‌های دعوت به اغتشاش در بدافزارهایی همچون اینستاگرام دست به دست میگردند! 🤔آیا این منطقی نیست که طی روزهای آتی با مثل روزهای ابتدایی فتنه۱۴۰۱ ، جنگ افزارهای دشمن مثل توئیتر و اینستا را به طور کامل از دسترس مردم خارج کنیم؟ ⁉️حتما باید کشور دوباره وارد آشوب شود و میلیاردها تومان به کشور خسارت مالی وارد گردد و باز شهید بدهیم؟ ⁉️پس عقل و عقلانیت چه میشود؟ ⁉️پس مگر پیشگیری بهتر از درمان نبود؟ ✍میلاد خورسندی 「@gordan_313
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 (رمان بهشت جهنمی) قسمت صد و یازدهم علی خیز گرفته . میخواهد با نگاهش به من بفهماند خودش از پس مرد سیاه پوش بر می آید . تا کانکس نیروی انتظامی نمیفهمم چطور میدوم. کانکس خالی است! مثل مرغ سرکنده این سو و آن سو به دنبال پلیس میدوم اما پیدایشان نمیکنم، درگیرند و مشغول بگیر و ببند؛ بی خبر از اینکه یک بچه بسیجی نوزده ساله، کنار جدول خیابان و دور از چشم دوربین ها با یک غول بیابانی ضد انقلاب دست به گریبان است. بر میگردم جایی که بودیم . جوان با زبان بند آمده به درگیری علی و مرد خیره است. علی توانسته اسلحه مرد را از دستش دربیاورد و به سویی پرت کند؛ اما مرد سیاه پوش روی سینه علی نشسته! ماتم میبرد. به حوزه بیسیم میزنم و درحالی که گزارش موقعیت را میدهم، به سمت علی میدوم. اولین کاری که میتوانم بکنم، این است لگدی به سر و گردن مرد بکوبم و نقابش را بکشم. مرد هنوز به خودش نیامده. بلند میشود، شاید برای اینکه حساب من را برسد، اما نه! پا به فرار میگذارد! میدوم دنبالش، در خم کوچه گم میشود. از پشت سرم علی با صدایی دردآلود فریاد میزند : -بگیرش سید ... نذار در بره... دلم پیش علی مانده؛ عذاب وجدان گرفته ام که چرا رهایش کردم. هرچه میگردم پیدایش نمیکنم، اصلا به درک اسفل السافلین! برمیگردم تا خودم را به علی برسانم. صحنه ای که میبینم را باور نمیکنم. زمین اطراف علی سرخ شده و علی خودش را سمت جدول کشیده. جوان که کم کم زبانش باز شده، با دست علی را تکان میدهد : -آقا... جون مادرت پاشو! وای بدبخت شدم! پاشو به هرکی میپرستی! دست جوان را کنار میزنم و خودم کنار علی مینشینم. بالای ابرویش شکافته. در سوز دی ماه، احساس گرما میکنم. مایعی گرم روی لباس هایش ریخته؛ مایعی گرم و سرخ! چشمانش نیمه بازند و زیر لب چیزی زمزمه میکند . چندبار به صورتش میزنم : -علی! الان وقت این مسخره بازیا نیست بی مزه! غیر از بازوت کجات رو زده؟ علی عین آدم جواب میدی یا... جوان با صدایی لرزان میگوید : - زد به پهلوش... با چاقو زد به پهلوش! عباس و سید حسین هیچکدام جواب نمیدهند . دستم میرود که اورژانس را بگیرم اما نه. در این ترافیک محال است برسند. علی دستم را میگیرد، صدایش را به سختی میشنوم: -سید ... سر جدت مردم نبینن این سر و وضع من رو... بعدا داستان میشه. -به چه چیزایی فکر میکنی! داری میمیری بچه! دوباره سیدحسین را میگیرم : - تو رو به قرآن، یا خودت بیا یا یکی رو بفرست بیان علی رو ببریم... داره میمیره! بالاخره جواب میدهد : چندتا از بچه های بسیج رو میفرستم. خدا خیرشان بدهد، پنج دقیقه نشده میرسند و علی را پشت ماشین می اندازیم. جوان را هم سوار میکنیم. آنقدر ترسیده که مقاومت نکند. انگار نه انگار که تا نیم ساعت پیش داشت شیشه میشکست و برای نیروی انتظامی خط و نشان میکشید . مچ پایش آسیب دیده و نمیتواند تکانش دهد . دیگر حواسم به اطراف نیست، دستم را میگذارم روی گردن علی تا مطمئن باشم نبضش میزنه -هرچند کم فشار و بی رمق- میزند . خوابم می آید، صدای بچه ها را نمیشنوم که درباره نزدیک ترین بیمارستان حرف میزنند . فقط صدای زنگ همراه علی را میشنوم : -هرگز نهراسیم از نامرد می دشمن/ آماده ایثاریم چون احمدی روشن... همراه خونین را از جیبش بیرون میکشم. روی صفحه نوشته (مادر جان گلم) حتما نگرانش شده که زنگ زده، حالا جواب مادرش را چه بدهم؟ رد تماس میزنم. دوباره زنگ می پزند : -هرگز نهراسیم از نامردمی دشمن... دیگر رد تماس هم نمیزنم، میگذارم بخواند: - لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان...! ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 (رمان بهشت جهنمی) قسمت صد و دوازدهم (حسن) : درست مثل پلنگی که در کمین طعمه تعقیبش میکند، از کنار پیاده رو دختر را میپاید و دنبالش میرود و ما هم دنبالش. سرش را کمی برمیگرداند و بی آن که چشم از دختر بردارد، به سیدحسین میگوید : - این حالاحالاها میخواد بره جلو! دختر همچنان میان جمعیت راه میرود و فیلم میگیرد. عباس آرام میگوید : - مطمئنم ماموریتش فقط فیلم فرستادن نیست. حتما مسلحه و یه برنامه هایی داره! به حوالی میدان فردوسی که میرسیم ، آرام آرام از میان آشوب ها بیرون میرود و به طور کاملا نامحسوس وارد پیاده رو میشود. مردی سر تا پا سیاه پوش در پیاده رو ایستاده. دختر با دیدن مرد، آرام به طرفش میرود و چند کلمه ای حرف میزنند؛ خیلی کوتاه. فاصله مان آنقدر کم نیست که بشنویم. دختر چیزی به مرد میدهد و داخل یک کوچه میرود. عباس صبر میکند که مرد برود، بعد به ما رو میکند : - احمد! شما وایسا همین جا، مواظب باش کسی رو نزنن. سید ! شما با موتور برو دنبال مرده، ببین کجا میره و چکار میکنه ولی باهاش درگیر نشو. حسن! شمام با فاصله میای پشت سر من، برید یا علی! مرد همچنان در پیاده روست. سید قدم تند میکند تا گمش نکند. من میمانم و عباس. عباس نگاه جدی، اما مهربانش را به صورتم میدوزد: - اصل کار، کار خودمه. اما میخوام توام بیای که اگه گمش کردیم، تقسیم شیم. حالام من میرم، تو پنج دقیقه بعد من بیا. یا علی. و میرود. پنج دقیقه به اندازه پنجاه سال برایم میگذرد.وارد کوچه میشوم. دلشوره دارم. عباس را سخت میبینم. تمام کوچه را میپایم، مثل عباس. درست نمیبینمش. کاش امشب زودتر تمام شود. کاش زودتر این آشوب ها جمع شود و برود پی کارش. نگاهی به خانه ها میکنم، نمیدانم ساکنان این خانه ها درچه حالند؟ نگرانند یا بی تفاوت؟ نمیدانم چقدر میگذرد تا بی سیم بزند: -حسن جان هستی؟ -هستم. بفرما؟ نفس نفس میزند : -حسین گفته مرده رو گم کرده، وقتی دوباره دیدتش داشته فرار میکرده می اومده سمت من. همدیگه رو پیدا کنین باید حتما اون مرده رو بگیریم . -عباس خیلی دور شدی، نمیتونم ببینمت. -حسن حتما مرده رو پیداش کن، مفهومه؟ یا علی! به سیدحسین بیسیم میزنم : - کجایی سید؟ او هم نفس نفس میزند، پیداست دویده: -کوچه پارسم؛ روبه روی یه نونوایی. -من توی براتی ام. بیا توی تمدن، اونجا هم رو میبینیم. -من تا دو دقیقه دیگه رسیدم. -میبینمت. به تمدن میرسم و به سمت تقاطع پارس و تمدن میروم. کلاه بافتنی ام را پایینتر میکشم از سرما و دستانم را زیر بغلم میبرم. تندتر قدم بر میدارم بلکه گرم شوم. سیدحسین سر تقاطع ایستاده. پا تند میکنم و به هم میرسیم. از چهره برافروخته اش، پیداست دویده. مرد را که با فاصله ده متری ما آرام میرود، نشان میدهد . ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ من نوکر حسینم ❌ من سگ عباسم ✅ امام حسین نوکر نمیخواد، حضرت عباس هم سگ نمیخواد ظهر عاشورا به غلام خود(جون) گفتند : تو نوکری، برو @gordan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا خداوند بخاطر چهار تار مو، زن را مجازات می‌کند ؟؟ 🎙استاد دانشمند @gordan_313
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑عاقبت اختلاس ۳هزار میلیاردی چه شد؟! ⁉️خاوری چکاره بود؟ 🔻 🎙حجت الاسلام راجی @gordan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حرفهای جالب دختر کوچک عراقی به برخی زائرین 🔻حواست باشه وقتی میای کربلا، امام حسین(ع) نمیخواد که با خط چشم و آرایش بیایی @gordan_313
⭕️بی‌انصاف نیستیم و نقاط قوت را میبینیم اما ایرادات بزرگ را هم باید دید!!! 🔹چند ماهیست بحث لایحه‌ی و عفاف داغ است و چندین نسخه از آن تا به امروز رونمایی شده است! بدون شک نسخه‌ی اخیر تدوین شده توسط مجلس کامل‌تر و بازدارنده‌تر از نسخه‌های قبلی است اما کماکان دارای ضعف‌هایی است که در کنار نقاط قوت، باید به آنها توجه کرد چرا که نقاط قوت جبران‌کننده‌ی نقاط ضعف نخواهند بود! 🔹آنچه که مسلم است معضل بزرگ این روزهای جامعه از لحاظ عفاف اجتماعی، خانم هایی هستند که بدون شال و روسری و با پوششی نامناسب در خیابان ها و اماکن تردد میکنند و پوشش های شامل برهنگی و نیمه برهنگی به ندرت یافت میشوند و این لایحه ظاهرا در مسیر شناسایی و برخورد قانونی با کاشفان حجاب و افراد بدپوشش، به دوربین‌ها و تشخیص هوش مصنوعی تکیه زده است! 🔹باید دانست هوش مصنوعی با اینکه دارای دقت نسبتا بالایی است اما در مواردی که مانعی قابل توجه [مثل عینک دودی و ماسک] روی صورت باشد ،شناسایی‌اش میتواند با مشکل همراه گردد و حتما باید در لایحه راه ورود میدانی پلیس‌ در چنین مواردی باز باشد. چرا که این نقطه‌ی ابهام میتواند تبدیل به پاشنه آشیل‌ این لایحه گردد و اجرای آن را با چالش همراه نماید! 🔹در کنار حل این مسئله، مسئله‌ای که آن هم باید شفاف‌تر در لایحه بیان شود مجازات های سنگین و بازدارنده برای مسئولینی است که در برابر ترویج و گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در سطح جامعه وظیفه دارند! ✍میلاد خورسندی 「@gordan_313
۱۷ مرداد روز خبرنگار ، به کلیه خبرنگاران واقعی که بدون هیچ چشم داشتی کل اخبار فک و فامیل را به کل جهان با سرعت نور مخابره میکنند مبارک باد 🌹🌹
~به نام خالق هستـــــــــی 🪐
چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر بشنویم و بنویسیم📝 و بخوانیم : (حســــین♥️)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ترس از گرمای کربلا ‼️دوست دارم برم پیاده روی ، اما از گرمای هوا میترسم. ⏱این ۹۰ ثانیه را بشو، بعد تصمیم بگیر @gordan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱اصلا حرم ناموس ما شیعه است 🔻هرکی نگاه چپ بهش انداخت 🔻خونش باید پای خودش باشه... 🗓 ۱۸ مرداد سالروز شهادت و روز بزرگداشت را گرامی میداریم 💠 سربازان (عج) آماده اند 「@gordan_313
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: وسواس نشو! 🔸احکامی که باید بدانیم @gordan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار عالی😍👏 احسنت به سازنده اش و چه عالی که بالاخره یک کار تبلیغاتی زیبا به زبان انگلیسی برای اربعین ساخته شد... @gordan_313