گفتازدلتنگےبنویس...
گفتمدلتنگڪے؟
گفت: «ح» !
گفتم«ح»مثلچے؟
گفتبنویسحمثل :
حسین،حرم،حیات
گفتجملہبسـٰاز !
بابغضنوشتم :
دلتنگےیعنےحسین
حسیــنیعنےحـرم
حــرمیعنےحیــٰات
حیـٰاتیعنے...
منبےعـشقحسینمیمیرم💔
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
هيچكس نه به قشنگۍحرفاۍخودشه و نه به زشتۍقضاوتاۍبقيه...
فلذازندگیکن.
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
گر دخترکی پیش پدر ناز کند💔 گره کربُبَلای همه را باز کند🥀🍂
رقیه خانم 🍂🍂جانم بفدای گیسو های سوخته ات💔
ظهر عاشورا چه کشیدی🖤
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
رقیه خانم 🍂🍂جانم بفدای گیسو های سوخته ات💔 ظهر عاشورا چه کشیدی🖤
میگن وقتی از کوفه به سمت شام شروع به حرکت کردن💔
یکی از شب ها خانم از روی ناقه اسب افتاد زمین 🖤😭😭
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
میگن وقتی از کوفه به سمت شام شروع به حرکت کردن💔 یکی از شب ها خانم از روی ناقه اسب افتاد زمین 🖤😭😭
وقتی افتاد از ترسش رفت پشت یه بوته یا تکه سنگی قایم شد💔😭
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
وقتی افتاد از ترسش رفت پشت یه بوته یا تکه سنگی قایم شد💔😭
وقتی عمه زینب فهمید رقیه نیست💔
شروع به گریه و زاری کرد که رقیه رو برگردونین💔🥀
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
وقتی عمه زینب فهمید رقیه نیست💔 شروع به گریه و زاری کرد که رقیه رو برگردونین💔🥀
اونا زجر (لعنت الله علیه)رو فرستادن 😭
زجر وقتی رسید و خانم رو دید با ضرب شلاق و تازیانه باهاش سخن گفت💔
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
اونا زجر (لعنت الله علیه)رو فرستادن 😭 زجر وقتی رسید و خانم رو دید با ضرب شلاق و تازیانه باهاش سخن گ
بزار بریم نیمه شب پنجم ماه صفر
وقتی که فاطمه صغری سر اباعبدلله رو بغل کردن بود راجب این ماجرا اینجور روایت میکرد:
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
بزار بریم نیمه شب پنجم ماه صفر وقتی که فاطمه صغری سر اباعبدلله رو بغل کردن بود راجب این ماجرا اینجور
خانم رقیه با گریه زاری میگفت🥀
بابا جونم ،بابایی😭وقتی خوردم زمین دلم میخواست تو یا عمو عباس بیایی🖤
بغلم کنین خاکسرمو پاک کنین💔😭
ولی زجر اومد میدونی باهام چیکار کرد بابایی🥀🥀
بابا جون اگه عمو عباسم بود دستشو میشکست💔😭😭😭😭
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
خانم رقیه با گریه زاری میگفت🥀 بابا جونم ،بابایی😭وقتی خوردم زمین دلم میخواست تو یا عمو عباس بیایی🖤 بغ
میگفت بابا زجر اومد 😭😔
بابا بهش هرچی التماس میکردم گوشنمیکرد😭💔
بابا با شلاق منو زد🖤
بابا بهم سیلی زد🍂
بابا جونم چرا عمونیومد تا دستشو بشکنه😭
کجا بودین
بابا تا وقتی عمو عباس بود کسی نمیتونست بهم ناسزا هم بگه ولی الان میبینی😭
ببین عین مادر کمرم خم شده پهلوم شکسته😭🖤🍂