السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی شب سوم محرم در جوار حرم مطهر آقا امام‌رضا'ع به یاد ادامین و ممبرین چنل‌های : بچه‌های اتاق‌اشک ‌. مُحبین ‌، مجاهد ‌، مُنیب ‌، بشری ‌، طلوع ‌، زهرایِ‌علی ‌، تائب ‌، خانم‌کاف ‌، خانم‌سکوت ‌، ابوتراب ‌، انقلابِ۵۷ ‌، مهموم ‌، برایِ‌او ‌، نستوه ‌، عماد ‌، درحوالی‌شهادت ‌، رقیه‌جان ‌، حمیدرضا‌اسدی ‌، کنج‌حرم ‌، مداحیام ‌، مخروبه ‌، منهاج ‌، آقایِ‌من ‌، دورهمی‌ایتا ‌، خانوم‌ِسه‌ساله ‌، مطرود ‌، میم‌قاف ‌، رسپینا ‌، هائد۱۲۸‌ ، مفتون ‌، پاکت‌نامه ‌، زاویه‌۰۷۴ ‌، طهوراء ‌، حرف‌دل‌یک‌طلبه ‌، ضامن‌قلبم ‌، ابر ‌، کاف‌صاد ‌، آلاوال ‌، قمرالله ‌، طلبه‌نوشت ‌‌، ملجأ ‌، سخنان‌ناب ‌، پلی‌لیست‌روح ‌، عاشقان‌اباعبدالله ‌، مداحی‌های‌ذخیره‌شده ‌، مستمیل ‌، چای‌روضه ‌، صدای‌من ‌، ثارالله ‌، سدنا ³¹³ ‌، مجروح ‌، شیخ‌السکوت ‌، رماد ‌، غریب‌طوس ‌، شبیـ¹²⁸ـر ‌، پاکت‌نامه ‌، همه‌ی‌من ‌، بانوی‌دمشق ؛ و همچنین به یاد ادامین و ممبرین گپ‌های ‌: حامین ‌، پلی‌لیست‌مداحیاتون¹ ‌، پلی‌لیست‌روح ‌، پلی‌لیست‌مداحیاتون² ‌‌؛ دو رکعت نماز ۱ مرتبه زیارت امین‌الله به نیابت حاجت روایی همه شما عزیزان خوانده شد ‌..

مچکرم ازتون🖤

کاروان را دریاب... بر سر دوش عمو، آن سه ساله دختر دست‌ها را گره انداخته بر موی عمو... زیر لب می‌گوید: عمر کوتاه رقیه به فدای خَم گیسوی عمو(:❤️‍🩹

شهر را یک تنه با گریه به هم میریزم نوه ی فاطمه هستم ،جگرش را دارم - رقیه خاتون ..

اگر دختری یتیم بهانهٔ بابا گرفت و گریه کرد شما هم پا به پایش گریه کنید و اشک بریزید اشک آب حیات است برای این دختر؛ نکند راه گریه را بر او ببندید💔)

عمه همه جا را دنبالش گشت؛ عمه خیلی نگران بود، اما پیدایش نکرد .. به طرف قتلگاه رفت شاید آنجا باشد. جلوتر رفت و دید جسم پاره پاره ی پدر را، در آغوش کشیده بود و با او درد و دل میکرد .. عمه خیلی تلاش کرد رقیه را از تن پدر جدا کند اما نتوانست؛ خواهران رقیه را صدا کرد شاید آنها بتوانند او را با خود ببرند .. وقتی داشتند برمیگشتند،سکینه خاتون از رقیه پرسید: چگونه از بین آن همه پیکر پاره پاره و بی سر،پیکر پدر را پیدا کردی؟ سه ساله جواب داد:وقتی دنبال جسم پدر بودم، ناگهان صدایی شنیدم که میگفت:رقیه جان اینجا بیا💔 .

بابا صورت زخمی.. #شب‌سوم‌محرم #آقای‌حسن‌عطایی

یا چشاتو وا کن یا بشکن سکوتو💔 #شب‌سوم‌محرم #آقای‌مجتبی‌رمضانی

دیشب خواب بابامو دیدم دوباره🙂💔. #شب‌سوم‌محرم #آقای‌حمید‌علیمی

ناخدایش حسین است... 🏴🖤 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷🖤🏴 ➳  [ @gordan_sarallah2 ]

عشقو مهمون دلم کردی... خواب میدیدم بغلم کردی... 🏴🖤 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷🖤🏴 ➳  [ @gordan_sarallah2 ]

دوری از تو سخته یک لحظش یه ساله..

منتظران مهدی(ع)آگاه باشید!حسین(ع)را منتظرانش کشتند.انتظار کافی نیست!

بصیرت یعنی اینکه بدانیم شمری که سر امام حسین را برید همان جانباز جنگ‌صفین است که تا مرزشهادت پیش رفت . . !

آقا واقعا ممنونم🖤

آدم چه حس و انرژی خوبی میگیره از این پیاما...🥲

امشب ، شب سوم محرمه.. بنظرم بعد شب تاسوعا و عاشورا ، بهترین شب همینه.. شبی که به نام دردانه ی امام حسین ، عزیز دل سیدالشهدا باشه ، چه شبی شود . . .

+یه جا خوندم نوشته بود: اصلا رقیه نه ! دخترِ خودت .. یک شب میانِ کوچھ بماند ؛ چی میشود (:؟..💔 خیلی دلمو سوزوند..😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌وای‌خدا‌به‌دادِ‌موی‌دخترش‌برسه💔!

+شنیدم که اربعین جاموندی . . .💔 کیا مثل حضرت رقیه اربعین سالهای قبل جاموندن؟!

میدونم هرسال نزدیک اربعین هرکس باهات خداحافظی میکرد و راهیِ کربلا میشد ، چقدر دلت می شکست🥲 میدونم اشک از چشات سرازیر میشد و دلت پرمیکشید مشایه... تو تصوراتت کوله و وسایلتو جمع میکردی... چای عراقی میخوردی.. بارها گنبد و شش گوشه ی اباعبدالله رو تصور میکردی . . .💔 بعدش آه از ته قلبت بلند میشد که ای کاش این تصورات واقعی بود:))