#طنز_جبهه 🌷🕊
یہ جا هسٺ:
شہید ابراهــیم هادے
پُست نگہبانےرو
زودتر ترڪ میڪنه👀
بعد فرمانده میگهـ
۳۰۰صلوات جریمتہ📿
یڪم فڪر میڪنه و میگه؛
برادرا بلند صلوات
همه صلوات میفرستن
برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد..😅
#شهیدانه
╭³¹³┈────『✨️🤍🪽』
╰┈➤ ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ🇵🇸|ثـارالله
https://eitaa.com/joinchat/224592304C95eb02edcc
عضو بشید👆👆👆
#طنز_جبهه
یهبسیجی🧔🏻بود خیلی اهل معنویت و دعا📿🕌 بود .....😍
برای خودش یه قبری ⚰کنده بود شب ها می رفت تا صبح باخدا راز و نیاز می کرد😊
ماهم اهل شوخی بودیم.
یه شب مهتابی🌚سه،چهار نفر شدیم توی عقبه...😝
گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم
با بچه ها رفتیم سراغش....
پشت خاکریز قبرش نشستیم.اون بنده ی خدا هم داشت با یا شور و حال خاصی
نافله ی شب می خوند😍
دیگه عجیب رفته بود تو حال!😉
ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت.
گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اِکو بشه😁
بگو:اقراء
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود
و فکر می کرد براش ایه نازل شده!
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت:اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت:چی بخونم؟؟|!|😅
رفیق ماهم با همون صدآی بلند و گیرا گفت:
بابا کرم بخووون😂😂
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
#طنز_جبهه
خـواستگارے خواهر فـرمانده😁
اومده بود از فرمانده
مرخصی بگیره
فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت:
میخوای بری ازدواج کنی؟
گفت:
بله میخوام برم خواستگاری
فرمانده گفت:
خب بیا خواهر منو بگیر!!
گفت:
جدی میگی آقا مهدی!
گفت:
به خانوادت بگو برن ببینن
اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!!
اون بنده خدا هم خوشحال😃
دویده بود مخابرات تماس گرفته بود
به خانوادش گفته بود:
فرماندهی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر
زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️
بچههای مخابرات مرده
بودن از خنده😂
پرسیده بود:
چرا میخندید؟
خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من!
بچہها گفتن:
بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره دوتاشون ازدواج کردن
یکیشونم یکی دو ماهشه😂
#شهیدمهـدیزینالدین
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
#طنز_جبهه😂
یہ جا هسٺ:•°✨°•
شہید ابراهــیم هادے•°❤️°•
پُست نگہبانےرو •°🧐°•
زودتر ترڪ میڪنه•°👀°•
بعد فرمانده میگهـ •°🤨°•
۳۰۰صلوات جریمتہ•°📿°•
یڪم فڪر میڪنه و میگه؛•°😌°•
برادرا بلند صلوات•°🔊°•
همه صلوات میفرستن•°😁°•
برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد...•°😁°•
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷♥️
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
『😂🚶🏻♀』
°
°
یہروزفرماندهگردانمونبہبهانه دادنپتو
همہبچهارو جمع كردو باصدای بلند
گفت:«كی خستہاست؟»
گفتیم:«دشمن»
صدا زد:«كی ناراضیہ؟»
بلند گفتیم:«دشمن✌️🏼»
دوبارهباصدای بلند صدا زد:«كی سردشہ؟»
ماهمبا صدای بلندترگفتیم:«دشمن✌️🏼»
بعدشفرماندمون گفت:
«خوب دمتون گرم✋🏼😂،
حالا كہسردتوننیست
می خواستمبگمڪہ
پتوبه گردان مانرسیده!😌😂»
°
°
#طنز_جبهه
💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
#طنز_جبهه
خيلي از شبہا آدم تو منطقه خوابش نميبرد...😢
وقتے هم خودمـون خوابمون نميبرد دلمون نمی اومد ديگران بخوابن...😂
يکی از همين شبہا يکی از بچہ ها سردرد عجيبـی داشت و خوابيده😴 بود.
تو همين اوضاع يکـی از بچہ ها رفت بالا سرشو گفت: 🗣رسوووول!رسوووول! رسوووول!
رسول با ترس😧 بلند شد و گفت: چيــہ؟؟؟چي شــده؟؟
گفت: هيچی...محمد میخواست بيدارت کـنہ من نذاشتمـ !😐😂
رسول و میبيني داغ کـرد افتاد دنبال اون بسيجـی و دور پادگان و اون رو میدواند🤣