eitaa logo
ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
3.4هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
54 فایل
#تابع_قوانین_ایتا #لبیک‌یا‌خامنه‌ای🤍 استفاده از محتوا ها بدون ذکر منبع ؟ حلال ارتباط با خادمین کانال👇🏻🙃 https://daigo.ir/secret/3355258206 برای تبلیغات دایگو👆🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 یہ جا هسٺ: شہید ابراهــیم هادے پُست نگہبانےرو زودتر ترڪ میڪنه👀 بعد فرمانده میگهـ ۳۰۰صلوات جریمتہ📿 یڪم فڪر میڪنه و میگه؛ برادرا بلند صلوات همه صلوات میفرستن برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد..😅 ╭³¹³┈────『✨️🤍🪽』 ╰┈➤ ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ🇵🇸|ثـارالله https://eitaa.com/joinchat/224592304C95eb02edcc عضو بشید👆👆👆
یه‌بسیجی‌🧔🏻بود خیلی اهل معنویت و دعا📿🕌 بود .....😍 برای خودش یه قبری ⚰کنده بود شب ها می رفت تا صبح باخدا راز و نیاز می کرد😊 ماهم اهل شوخی بودیم. یه شب مهتابی🌚سه،چهار نفر شدیم توی عقبه...😝 گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم! خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش.... پشت خاکریز قبرش نشستیم.اون بنده ی خدا هم داشت با یا شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند😍 دیگه عجیب رفته بود تو حال!😉 ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت. گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اِکو بشه😁 بگو:اقراء یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فکر می کرد براش ایه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت:اقراء بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت:چی بخونم؟؟|!|😅 رفیق ماهم با همون صدآی بلند و گیرا گفت: بابا کرم بخووون😂😂 ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎ 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]
خـواستگارے خواهر فـرمانده😁 اومده بود از فرمانده مرخصی بگیره فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت: میخوای بری ازدواج کنی؟ گفت: بله میخوام برم خواستگاری فرمانده گفت: خب بیا خواهر منو بگیر!! گفت: جدی میگی آقا مهدی! گفت: به خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!! اون بنده خدا هم خوشحال😃 دویده بود مخابرات تماس گرفته بود به خانوادش گفته بود: فرمانده‌ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️ بچه‌های مخابرات مرده بودن از خنده😂 پرسیده بود: چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من! بچہ‌ها گفتن: بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره دوتاشون ازدواج کردن یکیشونم یکی دو ماهشه😂 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]
😂 یہ جا هسٺ:•°✨°• شہید ابراهــیم هادے•°❤️°• پُست نگہبانےرو •°🧐°• زودتر ترڪ میڪنه•°👀°• بعد فرمانده میگهـ •°🤨°• ۳۰۰صلوات جریمتہ•°📿°• یڪم فڪر میڪنه و میگه؛•°😌°• برادرا بلند صلوات•°🔊°• همه صلوات میفرستن•°😁°• برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد...•°😁°• 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷♥️ ➳  [ @gordan_sarallah2 ]
『😂🚶🏻‍♀』 ° ° یہ‌روز‌فرمانده‌گردانمون‌بہ‌بهانه دادن‌پتو همہ‌بچهارو جمع كردو با‌صدای بلند گفت:«كی خستہ‌است؟» گفتیم:«دشمن» صدا زد:«كی ناراضیہ؟» بلند گفتیم:«دشمن✌️🏼» دوباره‌با‌صدای بلند صدا زد:«كی سردشہ؟» ما‌هم‌با صدای بلندتر‌گفتیم:«دشمن✌️🏼» بعدش‌فرماندمون گفت: «خوب دمتون گرم✋🏼😂، حالا كہ‌سردتون‌نیست می خواستم‌بگم‌ڪہ پتوبه گردان مانرسیده!😌😂» ° ° 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳  [ @gordan_sarallah2 ]
خيلي از شبہا آدم تو منطقه خوابش نميبرد...😢 وقتے هم خودمـون خوابمون نميبرد دلمون نمی اومد ديگران بخوابن...😂 يکی از همين شبہا يکی از بچہ ها سردرد عجيبـی داشت و خوابيده😴 بود. تو همين اوضاع يکـی از بچہ ها رفت بالا سرشو گفت: 🗣رسوووول!رسوووول! رسوووول! رسول با ترس😧 بلند شد و گفت: چيــہ؟؟؟چي شــده؟؟ گفت: هيچی...محمد می‌‌‌خواست بيدارت کـنہ من نذاشتمـ !😐😂 رسول و می‌بيني داغ کـرد افتاد دنبال اون بسيجـی و دور پادگان و اون رو می‌دواند🤣