کاروان را دریاب...
بر سر دوش عمو،
آن سه ساله دختر
دستها را گره انداخته
بر موی عمو...
زیر لب میگوید:
عمر کوتاه رقیه به
فدای خَم گیسوی عمو(:❤️🩹
شهر را یک تنه با گریه به هم میریزم
نوه ی فاطمه هستم ،جگرش را دارم
- رقیه خاتون ..
اگر دختری یتیم بهانهٔ بابا گرفت
و گریه کرد شما هم
پا به پایش گریه کنید
و اشک بریزید
اشک آب حیات است
برای این دختر؛
نکند راه گریه را بر او ببندید💔)
عمه همه جا را دنبالش گشت؛
عمه خیلی نگران بود،
اما پیدایش نکرد ..
به طرف قتلگاه رفت شاید آنجا باشد.
جلوتر رفت و دید جسم پاره پاره ی پدر را،
در آغوش کشیده بود و با او درد و دل میکرد ..
عمه خیلی تلاش کرد رقیه را از تن پدر جدا کند اما نتوانست؛
خواهران رقیه را صدا کرد شاید آنها بتوانند او را با خود ببرند ..
وقتی داشتند برمیگشتند،سکینه خاتون از رقیه پرسید:
چگونه از بین آن همه پیکر پاره پاره و بی سر،پیکر پدر را پیدا کردی؟
سه ساله جواب داد:وقتی دنبال جسم پدر بودم،
ناگهان صدایی شنیدم که میگفت:رقیه جان اینجا بیا💔 .
782_46535555275878.mp3
9.38M
بابا صورت زخمی..
#شبسوممحرم
#آقایحسنعطایی
741_46535546121338.mp3
4.4M
یا چشاتو وا کن یا بشکن سکوتو💔
#شبسوممحرم
#آقایمجتبیرمضانی
783_46535549038401.mp3
3.84M
دیشب خواب بابامو دیدم دوباره🙂💔.
#شبسوممحرم
#آقایحمیدعلیمی
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناخدایش حسین است...
🏴🖤 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷🖤🏴
➳ [ @gordan_sarallah2 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشقو مهمون دلم کردی...
خواب میدیدم بغلم کردی...
🏴🖤 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷🖤🏴
➳ [ @gordan_sarallah2 ]