7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مدد امام حسن تا نفس آخر میگم علی😭💚
#حسینیهمعلی
حجت الاسلام والمسلمین کاشانی:
بعد از حضرت زهرا اولین کسی که در همان کودکی از حضرت امیرالمومنین دفاع کرد امام حسن مجتبی بودند. وقتی حاکمان روی منبر در حال خطبه خواندن بودند امام حسن که هشت ساله بودند.. به وسط مسجد رفتند... این کار خیلی جرأّت می خواهد. یک طفلِ ظاهراً هفت یا هشت ساله در مقابل مسلمین, در آن شرایطی که اتفاقاً طرفداران حاکمیت اهل خشونت هم بودند. امام حسن فریاد زدند: «انزل عن منبر ابي» از منبر پدرِ من پایین بیا. امام حسن مجتبی از حضرت امیرالموّمنین دفاع کردند...
『🌙 @Gordane118 ○°.』
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
حجت الاسلام والمسلمین کاشانی: بعد از حضرت زهرا اولین کسی که در همان کودکی از حضرت امیرالمومنین دفا
حجتالاسلام والمسلمین کاشانی :
من در روایات یک مطلبی دیدهام که برای هیچ امامی ندیده ام. مسلماً ائمه فرزندِ امام خود را دوست داشتند. اما من این حالتِ ابتهاج را فقط برای حضرت امیرالمومنین نسبت به امام حسن مجتبی دیده ام.
خصوصا که خودِ حضرت امیرالمومنین امیرالکلام و امیرالبیان هستند...
از بس که امام حسن مجتبی آقا و مودّب بودند و درمحضر حضرت امیرالموّمنین سکوت بودند بعضی ها می گفتند امام حسن با اینکه سید شیاب اهل الجنة هست و کسی است که حضرت رسول او را روی شانه ی خود می نشاندند. مردم می گفتند: خوشا به حال حسن ببینید کجا نشسته است» حضرت رسول می فرمودند: من افتخار می کنم که حسن روی دوش من نشسته است!
بعد می گفتند که گویا او خیلی اهل سخن گفتن نیست....
سالی که امیرالمومنین بیمار شدند امام حسن در اوایل جوانی خود بودند ؛ امیرالمومنین فرمودند: حسن جان! تو برو و خطبه بخوان. مادرِ امام حسن یعنی حضرت فاطمه زهرا نبودند که حضرت امیرالموّمنین به ایشان بفرمایند شما بروید و ببینید پسرتان چه می کند. برای همین به همسران خویش فرمودند:« به مسجد بروید و خطبه ی پسرم را بشنوید. من ندیده ام هیچ امامی اینطور بفرمایند! امام حسن رفتند و خطبهی مفصلی خواندند و در این خطبه راجب فضائل امیرالمومنین نیز صحبت کردند...
امام حسن خطبه را خواندند و از منبرپایین آمدند. وقتی به حضرت امیرالمومنین رسیدند اشک از چشمان امیرالمومنین جاری بود ؛حضرت آغوش باز کردند و سر مبارک امام حسن مجتبی را بوسیدند و فرمودند: «بابی انْت و أمُي» جانم فدای تو و پدر و مادرم فدای تو.
#جاااانم_پسر_ارشد_علی
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
💚اولین سید از نسل امیرالمؤمنین: ✍نقل شده است که امام حسن علیهالسلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بز
"دلبریِ امام حسن مجتبی از امیرالمؤمنین"
حجتالاسلام والمسلمین کاشانی :
امیرالمؤمنین هرسال ۱۸ ذی القعده پس از خطبهای که بهمناسبت عیدغدیر میخواندند؛ وقتی جلسه تمام میشد میفرمودند: شما میهمانِ حسنِ من هستید. شیعیان امیرالمؤمنین به خانه امام حسن مجتبی میرفتند، هر کسی بیرون میآمد با یک قابلمهی بزرگ بیرون میآمد، امام حسن مجتبی غذا را با ظرف داده بودند.
کرامتِ امام حسن مجتبی حیرتانگیز است.
اینکه کسی بتواند از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دل ببرد، خیلی عظمت لازم دارد.
امیرالمؤمنین خطبه میخواندند، خطبه طوری بود که همه را بیچاره کرده بود. شیعه و سنّی و مسیحی با خطبههای امیرالمؤمنین بیچاره شدهاند. دشمنان امیرالمؤمنین میگویند: اگر قرار است خطبههای علی را بنویسیم، اصلاً نباید نام کس دیگری را بیاوریم.
آنوقت امام حسن خطبه که میخوانند قند در دل امیرالمومنین آب میشود...🥺💚
شب جمعهست پس از ذکر فضائل توسل هم به امام حسن داشته باشیم😭
این آقایی که از امیرالمؤمنین دل برده بود
این کریمِ علی الاطلاقِ عالمِ وجود
از ابتدای کودکی، هرچه سختی بود به جان خرید😭
انگار که بابای امام حسین علیه السلام است، با اینکه اختلاف سنیشان یک سال است، همهی سختیها را به دوش گرفت، همیشه سنگ امام حسین را به سینه زد…
روزی نشسته بودند، مروان ملعون روی منبر در حال جسارت به امیرالمؤمنین بود، امام حسن چون امام مسلمین بودند مجبور بودند هر روز سب و لعن پدرشان را بشنوند و تحمل کنند😭💔
یک بار وقتی حضرت سیّدالشّهداء حضور داشتند و مروان داشت امام حسن را لعن میکرد امام حسین خواستند پاسخ بدهند، امام حسن مجتبی فرمودند: حسین جان! اگر به تو هم چیزی بگوید من اذیت میشوم، خودم جواب میدهم…
امام حسن مجتبی تا جایی که توانستند خود را مقدّم کردند، آسیبها را به جان خریدند…
حضرت سیّدالشّهداء هم در محضر امام حسن مجتبی ، در محضرِ امام خود بودند، از عظمتِ امام حسن مجتبی، امام حسین در محضر او کلمهای صحبت نمیکردند، امام حسین شیعهی امام حسن مجتبی هستند…
همهی عالم شب جمعه بیچارهی کربلا هستند، اما حضرت سیّدالشّهداء هر شب جمعه زائرِ قبرِ برادر بودند…
کریم فقط با مردم کریم نیست، عبادت کریم کریمانه است، بخشش کریم کریمانه است، بیتوقع میبخشد، بیتوقع عبادت میکند، بیتوقع محبّت میکند…
وقتی امام حسن مجتبی مسموم شدند به آن زن فرمودند: تا حسینم نیامده است برو…
او وظیفه دارد قاتل امامِ خود را قصاص کند، ولی من که وظیفهی دستگیر کردنِ تو را ندارم…
امام حسن فقط 47 سال زندگی کردند… وقتی امام حسین آمدند، چهرهی امام حسن مجتبی را دیدند که سبز شده بود شروع کردند به گریه کردن
امام حسن نیز گریه میکردند
امام حسین عرض کردند: حسن جان! چرا گریه میکنی؟
امام حسن مجتبی دو جواب دادند، اول فرمودند: نگران هستم که آیا خدا مرا قبول میکند یا قبول نمیکند…
گریهی امام حسین شدّت گرفت و فرمودند: شما این همه در راه خدا… شما هفت سال سن داشتید که آن بلاها را بر سر شما آوردند، بعد در جنگهای امیرالمؤمنین ، بعد این همه سختی و دشنام و اهانت؛ اموال خودت را در راه خدا بخشیدی، بیست سفر پیاده به حج رفتی…
امام حسن مجتبی خود را نمیدیدند… هنگامی که ما هیچ کاری نکردهایم و مدام توقع داریم، نمیتوانیم شیعهی امام حسن مجتبی باشیم…
دوباره امام حسن مجتبی شروع کردند به گریه کردن، امام حسین عرض کردند: برادر! برای چه دوباره گریه میکنید؟ فرمودند: «فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ»… تو تنها میشوی…
امام حسین خواستند گریه کنند، امام حسن مجتبی فرمودند: نه! لا یوم کیومک یا اباعبدالله… حسین جان! طاقتِ گریهی تو را ندارم…
بعد وصیّت کردند: برای فرزندانم پدری کن…
میخواستند این برادرِ کریمِ عظیم الشّأن را کنار قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفن کنند، آن زنِ کینهتوز دستورِ تیرباران داد…😭💔
امام حسین به امر برادر، امام حسن را به بقیع بردند، خودِ امام حسین قبر کندند و بدنِ مبارک را داخل قبر گذاشتند، نگاه کردند و دیدند شانههای مبارک حضرت سیّدالشّهداء میلرزد، صورتِ امام حسین از اشک خیس است، امام حسین فرمودند: «غارتزده آن کسی نیست که اموال او را به غارت بردهاند ؛ غارتزده من هستم که همهی وجودم را از من گرفتند…
هدایت شده از « حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
↝❀↜
اول هفته بگــوییــد حسـن جـآن رخصت
تـا کـهـ رزق از کَــرمـ سفره اربــآب رســَد!
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
↝ ♬☊ ↜ #قسمتبیستم²⁰ #درقصرتنهایی📖 『🌙 @Gordane118 ○°.』
- ²⁰ -
▪️سندپاورقیکتاب ،
نسبتبهنکاتیدرخصوصمختار !!
گل را به رونمای حسن آفریده اند
دل را ز خاکِ پای حسن آفریده اند
بر بام عرش ، پرچم آقائیش زدند
ما را ز جان ، گدای حسن آفریده اند
فردوس و جنتی که بقرآن ستوده اند
از نازِ چشم های حسن آفریده اند
آن پرچمی که دست علمدار کربلاست
از گوشه ی عبای حسن آفریده اند
سلطان عشق سایه نشین لوای اوست
عشٌاق را فدای حسن آفریده اند
جود و سخا و حُسن و دلیری و صبر را
در سایه ی لوای حسن آفریده اند
فهم کسی به ساحت صبرش نمی رسد
غم را فقط برای حسن آفریده اند
عالم برای غربت او گریه می کند
نی را پر از نوای حسن آفریده اند
تنها کسی که مَحرم غم های مادر است
در کوچه کربلای حسن آفریده اند
『🌙 @Gordane118 ○°.』