eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
42 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17341944478292 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ •اول‌هفتہ‌بگویید‌حسن‌جان‌رخصت• •تاکہ‌رزق‌ازکرم‌سفره‌ی‌ارباب‌رسـد• (: ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|°بہ‌نامِ‌نامےکَریم‌آل‌اللّٰه🌱‴°|
4_5960636599292135225.mp3
23.85M
تو کریم باشی گدایی در خونت عشقه:)... 💫 @gordane118
جاده‌ےزندڱےام ... بدجور به‌ پیـچ وخم‌ افتاده ! 💔دلم‌ محتاج‌ نیم‌نگاهــےازشماست ؛ ای" "...🕊 اجابت‌ ڪن‌ دل‌ خسته‌ام‌را ... 💫 @gordane118
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است 💚 💚 💫 @gordane118
❤️ . منو حلالم کن گناه اومد تو یادم رفت ...💔 . 『🌙 @Gordane118 ○°.』
من را به تو هیچ هنری نیست ورنه این عشق توست که الفبای شعرای من است ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
امࢪوز آخرین‌ یکشنبهـ ساݪ‌ ‌قࢪنهـ و‌هنوز‌ یھ‌ آقایے‌منتظࢪ ³¹³تا یاࢪھ:)💔 🙃💔 🤲🏻💚 ❁•‌[ آخَـࢪ‌ یِکـْـ ࢪ‌وزْ شْیــعـہِ بـَـراتـْـ حـَـࢪ‌َمـْ میِــســـازهـ ]•❁ ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞
🌺با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسین* *یك ماه و سه خورشید در این ماه آمد* *🌺🌺حلول ماه شعبان مبارک*
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است خوشم‌ که از ازل شدم به درگهت گدا حسن💚 ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یاد اون نمازای خاکی به خیر:)💔 .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ...من برگشتم دبیرستان ... زمانی که من نبودم ... علے از زینب نگهدارے مے کرد ... حتے بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه ... هم درس مے خوند، هم مراقب زینب بود ... سر درست کردن غذا، از هم سبقت مے گرفتیم ...😉 من سعے مے کردم خودم رو زود برسونم ... ولے عموم مواقع که مے رسیدم، غذا حاضر بود ... دست پختش عالے بود ...☺️ حتے وقتے سیب زمینے پخته با نعناع خشک درست مے کرد ... واقعا سخت مے گذشت علے الخصوص به علے ...😞 اما به روم نمے آورد ... طورے شده بود که زینب فقط بغل علے مے خوابید ... سر سفره روے پاے اون مے نشست و علے دهنش غذا مے گذاشت ... صد در صد بابایے شده بود ... گاهے حتے باهام غریبے هم مے کرد ... زندگے عادے و طلبگے ما ادامه داشت ... تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم ... حس مے کردم یه چیزے رو ازم مخفے مے کنه ... هر چے زمان مے گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک مے شد ... مرموز و یواشکے کار شده بود... منم زیر نظر گرفتمش ... یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ... همه رو زیر و رو کردم... حق با من بود ... داشت یه چیز خیلے مهم رو ازم مخفے مے کرد ... شب که برگشت ... عین همیشه رفتم دم در استقبالش ... اما با اخم ... یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...😳 زینب دوید سمتش و پرید بغلش ... همون طور که با زینب خوش و بش مے کرد و مے خندید ... زیر چشمے بهم نگاه کرد ... - خانم گل ما ... چرا اخم هاش تو همه؟ ...😉 چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توے چشم هاش ... - نکنه انتظار دارے از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟ ...😒 حسابے جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ... ادامه دارد... به روایت همسر 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ...😳 نمے تونستم با چیزهایے که شنیده بودم کنار بیام ... نمے دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگے بود ...😓 از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ... چند لحظه بعد ... علے اومد توے اتاق ... با دیدن من توے اون حالت حسابے جا خورد ... سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که ندارے ... ترسیدے این همه عرق کردے ... 😨 یا حالت بد شده؟ ... بغضم ترکید ... نمے تونستم حرف بزنم ...😭 خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... مے خواے برات آب قند بیارم؟ ... در حالے که اشک مثل سیل از چشمم پایین مے اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ... - علے ... - جان علے؟ ... - مے دونستی چادر روز خواستگارے الکے بود؟ ... لبخند ملیحے زد ...☺️ چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا باهام ازدواج کردے و این همه سال به روم نیاوردے؟ ... - یه استادے داشتیم ... مے گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن ... من، چهل شب توے نماز شب از خدا خواستم ... خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روے بقیه ببنده ...سکوت عمیقے کرد ... - همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بے قیدے نیست ... تو دل پاکے داشتے و دارے ... مهم الانه ... کے هستے ... چے هستے ... و روے این انتخاب چقدر محکمے... و الا فرداے هیچ آدمے مشخص نیست ... خیلے حزب بادن ... با هر بادے به هر جهت ... مهم براے من، تویے که چنین آدمے نبودے ...😊 راست مے گفت ... من حزب باد و ... بادے به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بے حجاب بودن ... منم یکے عین اونها... اما یه چیزے رو مے دونستم ... از اون روز ... علے بود و چادر و شاهرگم ... ادامه دارد... به روایت همسر شهید 🌷 『🌙 @Gordane118 ○°.』
﴾﷽﴿ . زمستون اون سال برف شدیدی باریده بود. زمین از شدت سرما یخ زده بود. دوست نداشتیم از اتاق‌هامون و کنار بخاری تکون بخوریم. تو اون سرما دیدیم روح‌الله نیست. کل پادگان رو دنبالش گشتیم. نبود که نبود. نیم ساعت بعد، اومد. پرسیدیم کجا بودی؟ گفت: اون سگی که تو پادگان بود، نیستش. بچه‌هاش از گشنگی همش پارس می‌کنن. رفتم شیر خریدم. گرم کنم، کمی توش نون خرد کنم بدم این طفلی‌ها بخورن تو سرما نمیرن. . با تعجب نگاهش کردیم. اولین مغازه نزدیک پادگان، کیلومتر‌ها فاصله داشت و ماشین خور هم نبود. این همه راه، توی سرما، پیاده رفته بود و خودش رو تو زحمت انداخته بود چون طاقت گرسنگی چند سگ کوچک را نداشت. همچین آدمی عجیب نیست که جونش رو برای نجات انسان‌های مظلوم فدا کنه... . . به نقل از: همدوره ای شهید . @shahid_roohollah_ghorbani
ندهم به دو دنیا حسنی بودن را 💚 💚 . 『🌙 @Gordane118 ○°.』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... ✨ •حَسَن ای امام رَحـمـت تو چـه داده‌ای گِــدا را• •ڪه زِ ياد خويش بردهِ غــم ڪـل ما ســـوا را• ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
{یابن‌الحسن‌عج} انتهاے کدام مسیرے مولآجان؟! ‌ تمام شهر به دنبالت گشتم ‌ فهمیدم همه جا هستید مائیم که توجهے نمےکنیم ‌ { تاحضوربه‌ظهورتبدیل‌بشه } ∞| ♡حَسَنیه🌱↷ 『 @gordane118 』∞♡
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
⟮•♥️•⟯ . آنقدرپیشِ‌خدادستِـ‌توبازاستـ‌حسین؛ لب‌اگربازکنم؛ هرچهـ‌بخواهم‌دادۍ . . ! . 🌿˘˘‌