eitaa logo
عاشقان حضرت زینب کبری(س) ابوزیدآباد
164 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
در این کانال اطلاع رسانی حوزه بسیج خواهران ابوزیدآباد وبخش کویرات انجام می گردد پیشنهاد میدهم ما را دنبال کنید ارتباط با ادمین @delaram1104 اصلی @Ya_zeinab44 روابط عمومی فرهنگی هنری @Ya_hazrate_masume تعلیم و تربیت @safy1366
مشاهده در ایتا
دانلود
...داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن‌ برادرم، خدیجه،‌ داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ زن ‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده... برشی از کتاب 📚 زندگینامه قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 @gordanzeinabkobra