eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔖منبر کوتاه متنی🔖 علیه السلام 💠 دعا، وسیله هدایتگری امام سجاد علیه السلام 🔸در عصر امامت حضرت سجّاد(علیه السلام)، خفقان سراسر جامعه‌ی اسلامی را فرا گرفته و حاکمان اموی، امام (علیه‌ا‌لسلام) را خانه‌ نشین کرده و دَر خانه‌ی ایشان را به روی شیعیان بسته بودند. پس از فاجعه‌ی عظیم عاشورا، و شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن زمان، دیگر امکان مبارزه مسلحانه با حکام فاسد بنی‌امیه امکان‌پذیر نبود و می‌بایست از روشی برای تبلیغ و حفظ دین استفاده می‌شد تا علاوه‌بر هدایت فرهنگی و تربیتی جامعه، کمترین حساسیت و اصطکاک را با حاکمان داشته باشد و در چنین شرایطی امام سجاد(علیه‌ا‌لسلام) همچون دیگر امامان معصوم (علیهم‌ا‌لسلام)، بهترین وسیله در عصر خود را برای نیل به اهداف عالی خود و نجات انسان‌ها از فرو رفتن در منجلاب جهل و گمراهی به‌کار گرفتند. این شیوه در قالب «دعا و مناجات» متجلّی گشت که بی‌شک، حتی از جهاد با شمشیر و نبرد مسلحانه در آن زمان فراگیرتر و تأثیرگذارتر بوده است. 🔸دعا و نیایش پیوندی معنوی میان انسان و پروردگار است و از یک سو اثر تربیتی و سازندگی مهمی برای نجات انسان از مفاسد فردی را فراهم می‌کند و از سوی دیگر مایه‌ی رشد و تعالی جامعه می‌گردد. گرچه یکی از ابعاد تبلیغ حضرت زین‌العابدین(علیه‌ا‌لسلام) با استفاده از ابزار دعا، بُعد شخصی و فردی و رسیدن به عالی‌ترین درجات قرب الهی بوده‌است، اما ورای آن، هدف بزرگتری توسط آن حضرت دنبال می‌شد. ایشان با ترویج دعاها و مناجات‌هایی که مملو از معارف، حقوق و وظایف شیعیان بودند آنچه که انسان برای سعادت خود بدان نیاز دارد ـ از اصول اعتقادات، احکام و فروعات دین، معارف توحیدی و عرفانی گرفته تا اخلاقیات و مسائل اجتماعی و سیاسی ـ را به آن‌ها می‌آموختند. 🔸علاوه‌ بر تحکیم عقاید در میان امت اسلامی توسط امام سجاد(علیه‌ا‌لسلام)، به‌واسطه‌ی فتوحاتی که به دست خلفا و حکام بنی‌امیّه در آن زمان صورت گرفت، زمینه‌هایی برای راه‌یابی فرهنگ و تمدن‌های ملت‌های بیگانه به سوی سرزمین اسلامی نیز فراهم بود و افکار و عقاید گوناگونی از این طریق وارد حوزه‌ی اسلامی شد. 🔸از سوی دیگر، منافقان به دلیل منافع شخصی، به ظاهر مسلمان شده، به نشر افکار منحرف و شبهات گوناگون مشغول بودند. این مسائل موجب شد که جامعه‌ی اسلامی از لحاظ اعتقادات در معرض انحطاط و سقوط فکری قرار گیرد. امام(علیه‌ا‌لسلام) نیز برای مقابله با چنین انحرافاتی به تبیین اندیشه‌ی اصیل اسلامی پرداختند و در قالب دعا، اصول اعتقادی اسلام (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) را به روش صحیح معرفی می‌کردند. ایام .
. چند از احادیث علیه السلام پنج اثر خوب صحبت کردن امام سجاد علیه السلام روایتی در مورد گفتار نیکو نقل شده، که اثراتی برای آن ذکر شده است .. 1⃣ مال انسان را زیاد میکند؛ يُثْرِي الْمَالَ 2⃣ رزق و روزی انسان را زیاد میکند؛ وَ يُنْمِي الرِّزْقَ 3⃣ اجل را به تاخیر می اندازد؛ وَ يُنْسِي فِي الْأَجَلِ 4⃣ انسان را در میان اهل و خانواده خود محبوب میکند؛ وَ يُحَبِّبُ إِلَى الْأَهْلِ 5⃣ انسان را داخل بهشت می کند؛ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ. 📚 الأمالي( للصدوق)؛ ص2 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📝سه اثر دعای مومن امام سجاد علیه السلام: المؤمنُ مِن دُعائهِ على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ؛ دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست: 📌🔷🔹 يا برايش ذخيره مى‌گردد، 📌🔷🔹 يا در دنيا برآورده مى‌شود، 📌🔷🔹 يا بلايى كه مى‌خواهد به او برسد، دفع مى‌شود. 📚 تحف العقول، ص 280 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 امام سجاد علیه السلام می فرمایند : انسان مومن پنج نشانه دارد: 🌺علَاماتُ المُؤمِن خَمسٌ: الوَرَعُ فِی الخَلوَةِ، والصَّدَقَةُ فِی القِلَّةِ، والصَّبرُ عِندَ المُصِیبَةِ،‌ والحِلمُ عِندَ الغَضَبِ، والصِّدقُ 🔹پرهیز از گناه در خلوت، 🔹صدقه دادن در هنگام تنگدستی،‌ 🔹شکیبایی در وقت مصیبت، 🔹بردباری در حال خشم 🔹 و راستگویی به هنگام ترس. 📚الخصال، جلد 1، صفحه 269 .
. 📌فلسفه از زبان امام علیه السلام امام حسین(ع) فرمود: «اگر آنان(بنی امیه) از من تقاضاي هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست ؛ زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، من نیز سکوت اختیار کنم؛ بلکه وجود یزید و خاندان وي موجب پیدایش ◀️ و ستم ◀️ و سبب ◀️ و در اسلام گردیده و این وظیفه من است که در راه اصلاح این مفاسد و امر به معروف و نهی از منکر و احیاي قانون جدم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرم (ع) و و داد بپا خیزم و ریشه این نابسامانی ها را که خاندان بنی امیه است قلع و قمع نمایم.» 📚ابن‌اعثم كوفي، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج1، ص189 ـ 188؛ 📚ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‌طالب، ج4، ص97‎. .
📌قاتل امام حسین علیه السلام کیست؟ پاسخ: بین و ، شهادت امام (ع) توسط بن‏ ذي الجوشن شهرت دارد، اما برخلاف این شهرت، دیدگاه مورخان کهن و حتی معاصر بر اساس اسناد بر این است که قاتل سیدالشهدا، است. ◀️طبق گزارش ، آنگاه که دشمنان از اطراف امام (ع) پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال سنان بن‌ اَنس به او نزديک شد و با ضربتي بر امام زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان، به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر حسین(ع) را از بدن جدا کن!. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه خودش از اسب فرود آمد و سر مبارک امام حسین(ع) را از تن جدا کرد. سِنان بن‌اَنس شخصي احمق و سبک مغز بود، او در صدد به دست آوردن سر مبارک امام حسین(ع) و اميدوار به بود. طبق روايت از امام (ع)، او از ترس اينکه مبادا سر امام به دستش نيفتد، هر يک از سپاه را که به امام نزديک مي‌شد، مورد حمله قرار داده، به عقب مي‌راند، تا اينکه بالاخره نزد حضرت فرود آمد و گلوي [مبارک] آن حضرت را بريد و سر [مبارک] را جدا کرد و آن را به خَوْلي بن‌ يزيد سپرد. ◀️طبق گزارش شیخ (م381ق) نیز، سِنان بن‌ اَنس ايادي ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ پياده شد و ‎سن امام حسين(ع) را گرفت و با شمشير بر گلوي وي مي‎زد و مي‎گفت: «به خدا سوگند، سرت را از تنت جدا مي‎كنم در حالي كه مي‎دانم تو پسر رسول خدايي و از جهت پدر و مادر برترين مردمان هستي.» اگرچه امام را شمر می داند، اما بسیاری از مورخان آن را صحیح نمی دانند. چنانکه: ◀️قاضي نُعمان تميمي مغربي(م 363 ق) صاحب کتاب شرحُ الاخبار في فَضائل الائمة الاطهار، قاتل امام را سنان می داند؛ ◀️ابن‌اثير(م630ق) در کتاب اُسْدُالْغَابَة في معرفة الصَّحابة دربارة قاتل امام حسين(ع) پس از نقل چند قول، مي‎گويد: صحيح آن است كه سِنان بن‌ اَنس، حسين بن‌علي(ع) را كشت. ◀️يوسف بن‌قُزَغْلِي بغدادي معروف به سِبْط ابن‌جُوْزي(م654ق) در کتاب تَذكرةالخواص من الامّة بذكر خَصائص الائمة(ع) نیز چندين قول را بيان كرده و سپس گفته است كه صحيح‌تر آن است كه سِنان بن‌ اَنس نَخَعِي با مشاركت شمر، حضرت را كشتند. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453، 454. 📚شيخ صدوق، الامالي، مجلس30، ص 226. 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص36؛ 📚ابن‌اثير، اُسْدُ‌الْغابَة في معرفة الصَّحابَة، ج1، ص498. 📚برای مطالعه بیشتر، ر.ک. جامع سیدالشهدا علیه السلام. ............... چه کسی بود ؟ در منابع تاریخی اختلاف شدیدی درباره نام قاتل امام حسین علیه السلام به چشم می‌خورد: ۱. سنان بن انس؛ ۲. شمر بن ذی الجوشن؛ ۳. خولی بن یزید؛ ۴. شِبْل بن یزید (برادر خولی)؛ ۵. حصین بن [نمیر] تمیمی؛ ۶. مهاجر بن اوس تمیمی؛ ۷. کثیر بن عبدالله شَعبی؛ ۸. ابن جوان یمامی؛ ۹.سنان ابن انس با مشارکت زُرعة بن شریک؛ ۱۰. مردی از مَذْحِج. سبط ابن جوزی پس از نقل چند قول در تعیین قاتل (جداکننده سر مطهر) امام نوشته است: درست آن است که قاتل حسین علیه السلام سنان با مشارکت شمر بوده است. در مجموع با توجه به آنچه بیشتر منابع، که در کهن ترین و معتبرترین منابع نیز در میان آنها هستند، سنان را قاتل امام معرفی کرده اند، به نظر می رسد قاتل مباشر امام، یعنی چه کسی که سر مطهر آن حضرت را از بدن جدا کرد، سنان بن انس بوده است؛ فردی احمق و جسور که این کار را به دستور فرمانده لشکرش، شمربن ذی الجوشن انجام داده است. ابن اثیر نیز پس از نقل برخی اقوال در این باره گفته است: صحیح آن است که حسین بن علی علیه السلام را سنان بن انس کشت. بنابراین قاتل امام در درجه اول، شمر بن ذی الجوشن بود که فرمان قتل آن حضرت را صادر کرد. از این رو در روایات و زیارات، مانند زیارت عاشورا به نام لعنت شده است. همچنین او بود که با پیشنهاد صلح آمیز عمر سعد به امام حسین علیه السلام مخالفت کرد و عبیدالله بن زیاد را تحریک کرد که پیشنهاد صلح ‌آمیز پیشنهاد عمر سعد را که مبتنی بر مذاکره و مصالحه بود، رد کند. درباره چگونگی قتل امام حسین علیه السلام معروف است که سر آن حضرت را از قفا بریده اند. در منابع اولیه گزارشی در این باره وجود ندارد؛ اما در منابع در قرن ششم به بعد این مطلب تصریحا یا تلویحا بیان شده است. خوارزمی خود به این امر تصریح نکرده است؛ اما بنا بر قول وی و برخی دیگر، وقتی نگاه حضرت زینب سلام الله علیها به بدن مطهر برادرش حسین علیه السلام افتاد، او را سر بریده از قفا توصیف کرد. به گزارش ابن شهر آشوب، امام سجاد علیه السلام در خطبه ای که در شام یزید خواند، خود را فرزند کسی دانست که سرش از قفا جدا شد.
📌انگیزه های قیام امام (ع) امام حسین علیه السلام فرمود: «اي مردم! اکرم(ص) فرمود: هر مسلماني با مواجه گردد كه خدا را نموده و پيمان الهي را در هم مي‏شكند و با سنّت [و قانون] پيامبر(ص) به برخاسته و در ميان بندگان خدا، راه گناه و دشمني در پيش مي‏گيرد، ولي او در مقابل چنين حاكمي، با عمل و يا با گفتار، اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه اين فرد_ساكت _ را به جايگاه همان ، [در آتش جهنّم] داخل كند. [اي مردم] آگاه باشيد! اينان (بني‏ اُمَيَّه) پيروي از را برخود لازم و اطاعت خدا را ترك نموده‏اند، را علني و حدود الهي را تعطيل نموده، [بخشي از بيت‏ المال] را به خود اختصاص داده‏ اند، و خدا را حلال و خدا را حرام کرده‌اند و من براي اين وضعيّت شايسته‌ترم.» 📚طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص403. 📚خوارزمی، مقتل‌الحسين، ج1، ص234 ـ 235. .
. (لعنة الله علیه) عمر سعد در روز عاشورا سر مقدّس امام حسين را به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم داد، تا نزد ابن زياد ببرند. منزل خولي در يک فرسخي کوفه بود، خولي به خانة خود آمد، شب (يازدهم) بود، تصميم گرفت صبح آنرا نزد ابن زياد ببرد. چون زن خولي از محبین اهل بیت بود، خولي سر مقدّس امام را از او پنهان کرد و در ميان تنور گذاشت. زن خولی نیمه های شب دید نوري از تنور به آسمان ساطعه... ۱ در ریاض القدس اومده: شنیدم یه صدای محزونی می گه: «انا الغریب» از هوش رفتم، تو همین عالم دیدم حوریان بهشتی اومدند ، کنیزایی صدا می زنند: «طَرِّقوا طَرِّقوا» ، راه باز کنید، آخه داره بی بی فاطمه میاد، می گه یه وقت دیدم چنج هودج از آسمان به زمین فرود اومد، ، از داخل هودجها زنهای سیاهپوش بیرون اومدند، دور تنور حلقه زدند، یه وقت دیدم از بین این زنها یه خانمی گریبان چاک زده، چشماش کاسه خونه، دست برد میان تنور، سر بریده رو برداشت، هنوز از رگهای سر بریده خون می ریزه، سر رو به سینه چسبانید، یه ناله زد، صدا زد: « ولدی ولدی یا حسین ! ایها الشهید ایها المظلوم ، قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک»۲ یه ندایی رو شنیدم که می فرمود: این خانم آسیه است، این خانم مریمه، این خانم حواست، این خانم خدیجه کبراست ، این مادرش فاطمه زهراست...۳ خولي صبح به دارالاماره رفت و سر مقدّس امام حسين را نزد ابن زياد گذاشت و گفت: اِمْلأَ رِکــابِي فِضَّةًً اَوْ ذَهَبــا اِنِّي قَتَلْــتُ السَّيِّـدَ الْمُحَجَّبـا وَ خَيْرَهُمْ مَنْ يَذْکُرونَ النَّسَبا قَتَلْتُ خَيْرَ النّـاسِ اُمّـاً وَ اَبـاً ابن زیاد از اين کلام که در حقیقت مدح امام حسين در ملأ عام بود، ناراحت شد؛ صدا زد: اگر حسين بهترين انسانها بود پس چرا او را کشتي؟ بعضي نوشتند، ابن زياد بر خولی غضب کرد و او را کشت.۴ ................................................... ۱-مقتل الحسین مقرم، ص 375. ۲-رمز المصیبة، ج 3، ص 47.۔ ریاضی القدس، ج 2، ص 205. ۳- همان ۴-إلى " مقتل الحسین مقرم، ص 375.. مرآة الجنان یافعي، ج 1، ص 133. 🏴
. ‍ امشب زمین کربلا ماتم سرا بود ماتم سرا از ماتم خون خدا بود امشب به گردخیمه زینب پاس، میداد(2) گویی که پاس خیمه ها عباس می داد ای زینب نمی دانی ز فرط غم چها کرد از پرده دل مادر خود را صدا کرد گفتا بیا مادر! که آتش شعله و رشد افزوده بر داغ دلم داغی دگر شد مادر! بیا ترسم که آتش شعله گیرد تنها میان خیمه، بیمارم بمیرد مادرسه ساله دختری گم کرده زینب الله اکبر! چه گذشت به بچه هات حسین جان! دیشب، آخر شب، قمر بنی هاشم اطراف خیمه داشت پاسداری می داد، دید یه سیاهی به زمین می نشینه، بلند می شه، میره جلوتر می نشینه صدا زد: کیستی؟ هر کی هستی حرکت نکن! تا من بیام.دید صدای محبوب و مولاش ابی عبدالله است، صدا می زنه: عباس جونم! منم. مولای من چه می کنی؟ فرمود: عباسم! دارم این خارها رو می کنم. چرا آقا جان؟ فرمود:فردا خیمه هام و آتش میزنند، بچه هام آواره بیابونا می شن، می خوام خارتو پای بچه هام نره.این یه حادثه دیشب بود یه حادثه دیگه هم نیمه های شب قمربنی هاشم دید یه عده دارن میان (9) فرمود: اگه یه قدم جلو تربردارید با شمشیر عباس روبرو خواهید شد.ایستادند یک نفر اومد جلو: آقا ما 32 نفریم، عاشقیم! اومدیم جانمون و فدای حسین کنیم. فرمود: صبر کنید! باید ازآقا مولام اجازه بگیرم. اومد دم خیمه ابی عبدالله تا گفت: مولای من! یه عده اومدن. فرمود: عباس جان 32 نفرند؟ عرض کرد: بله آقاجان! فرمود: منتظرشون بودم، بگو بیان ! اما بگو از اسبها پیاده شن! چکمه هاشون و درآرند! آرام بیان! آخه بچه هام تو خیمه خوابیدن. (ای حسین جان حالا جا داره این یه بیت بخونم): شنیدم خیمه هات و با بچه هات آتیش زدند(2) الهی من بمیرم، برای بچه هات حسین مادر سه ساله دختری، گم کرده زینب لاله رخی مه پیکری گم کرده زینب مادر!بیا باهم در این صحرا بگردیم (2) دنبال آن دردانه ی بابا بگردیم همه جا رو گشت زن و بچه رو جمع کرد شمارش کرد دید یکی از بچه ها نیست، خدایا چه کنم؟ همه غمهای زینب یه طرف، غم امانت داری یه طرف، خدایا چه کنم؟ همه جا رو دنبال این گم شده گشت، یه وقت دید عزیزه ی حسینش زیر یه بوته خاری خوابیده(عرض دعای من فیض آماده است) با یه دنیا امیداومد جلو به امید اینکه بیاد عزیز برادر و ببره خیمه! اما دید عزیر برادر کنار خارجان داده. 🚩
. 🏴 امام : بحر بن کعب، لباس. ـ اخنس ، عمامة آن حضرت را برد. ـ اسود بن خالد، نعلين آن بزرگوار را ربود و برد. ـ بجدل بن سليم، انگشت آن حضرت را به خاطر ربودن انگشترش، بريد. ـ عمر سعد، زرة آن مظلوم را برد. ـ جميع بن خلق، شمشيرش را ربود. ـ سپس گروه گروه، به خيمهها حمله کردند ـ حَتّي جَعَلُوا ينتَزِعُونَ مَلحَفةَ المَرئَةِ عَلي ظَهرِها 🏴روضه فاطمه بنت الحسین: عبدالله بن حسن بن الحسن ميگويد: مادرم فاطمه بنت الحسين فرمود: من در کربلا خردسال بودم و در پايم خلخال طلا بود... غارت معجر و گوشواره زينب: کنار خيمه ايستاده بودم، ناگاه مردي کبود چشم به سوي خيمه آمد و آن خولي بود) و آنچه در خيمه يافت، ربود، امام سجاد روي فرش پوستي خوابيده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشيد که امام سجاد روي خاک زمين افتاد، سپس او به من متوجه شد و مقنعهام را کشيد و گوشوارهام را از گوشم بيرون آورد که گوشم پاره شد، خاطرة جانسوز فاطمه صغري: بسيار پريشان بودم و بدنم ميلرزيد، به عمهام اُم کلثوم پناه بردم، در اين هنگام ديدم ظالمي به سوي من ميآيد، فرار کردم و گمان ميکردم که از دست او نجات مييابم، ولي ديدم پشت سرم ميآيد، تا به من رسيد با کعب نيزه بر بين شانهام زد، به صورت بر زمين افتادم، گوشوارهام را کشيد و گوشم را دريد، گوشواره و مقنعهام را ربود، خون از ناحية گوش بر صورت و سرم جاري شد، و بيهوش شدم، وقتي به هوش آمدم ديدم عمهام نزد من است 🏴روضه دامان آتش گرفته : حميد بن مسلم يکي از سربازان دشمن) ميگويد: به سوي آن دختر رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم، او خيال کرد قصد آزار او را دارم، پا به فرار گذاشت وقتي که به او رسيدم: گفت: اي مرد، راه نجف کدام طرف است؟ گفتم: نجف را براي چه ميخواهي؟ گفت: من يتيم و غريبم، ميخواهم به قبر جدّم علي مرتضي پناه ببرم. 🏴شهادت چند کودک و بانو : دو پسر برادر حضرت مسلم عبدالرحمان بن عقيل بنام سعد و عقيل ـ از جمله دختري بنام «عاتکه» که هفت سال داشت که زير دست و پا به شهادت رسيد ـ از جمله دو خواهر مادري احمدبن حسن مجتبي بنام اُمّ الحسن و اُم الحسين( که به شهادت رسيدند. 🏴جنايات ساربان : بند شلوار گران قیمت گفت: من ساربان شتران امام حسين بودم، همراه آن حضرت از مدينه به سوي عراق آمديم، من اطلاع يافته بودم که بند شلوار آنحضرت گرانقيمت است آرزو ميکردم روزي آن بند گرانقيمت به دست من برسد... شمشير شکستهاي يافتم و دست راست او را قطع کردم، دستم را دراز کردم تا گره بند را بگشايم، ناگاه دست چپ امام حرکت کرد و آن قسمت از لباس را محکم گرفت، دست چپ آنحضرت را نيز از مچ بريدم، آنگاه دست بردم که بند را بيرون آورم، ناگهان ديدم زمين لرزيد و هوا دگرگون شد، شنيدم شخصي گريه جانسوز ميکند و ميگويد: وا اَبَتاهُ! وا مَقتُولاهُ، وا ذَبيحاهُ، وا حُسَيناهُ، وا غَرِيباهُ يا بُنَيَّ قَتَلوکَ وَما عَرَفوکَ وَمِن شُرْبِ الْماءِ مَنَعُوکَ. در اين هنگام من خود را بين کشتهها انداختم، ناگاه سه نفر را با يک زن با جمعيت بسيار ديدم، و فرشتگان همه جا را پر کرده بودند، آنها پيامبر و علي و فاطمه و حسن( بودند، آنها گريه ميکردند و مطلبي ميگفتند ... ناگاه رسول خدا مرا ديد و به من فرمود: يا اَخَسَّ الاَنام لَعْنَةُُ اللهُ الْمَلِک الْعَلّام فَعَلْتَ هکَذا بِوَلَدِي، سَوَّدَ اللهُ وَجْهَکَ وَقَطَعَ يدَيْکَ فِي الدُّنيا قَبْلَ الْآخِرَةِ 🏴شهادت دو طفل کنار خوارها : در بعضي از مقاتل آمده: هنگامي که دشمنان از اين حادثة جگر سوز مطّلع شدند، جريان را به عمر سعد گزارش دادند، و اجازه طلبيدند که آب را به اهل بيت ( برسانند، عمر سعد جواب منفي نداد، آنها آب به کودکان رساندند ولي کودکان آب را نميآشاميدند و ميگفتند: کَيفَ نَشْرِبُ وَقَدْ قُتِلَ اِبْنُ رُسُولِ اللهِ عَطْشاناً. 🏴 . ◾️ ... حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ‌الله، قَالَ: 📝 از فاطمه دختر امام حسين علیهماالسلام، روایت است که فرموده: غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود. مردى آنها را مى‌ربود و مى‌گريست، گفتم: دشمن خدا چرا گريه ميكنى‌؟! گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول‌خدا را غارت ميكنم! گفتم مرا واگذا. گفت: مي‌ترسم ديگرى آن را برُبايد!!!!! سپس فرمود: هرچه در خيمه‌هاى ما بود غارت كردند... 📚 أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس۳۱، ح٢ .
. حرکت از کربلا: بعد از ظهر روز یازدهم ، عمر سعد دستور داد اهل بیت حسین رو بر چوب جهاز شترها سوار کردند.۱ عبور اهلبیت از قتلگاه: اهل بیت رو از قتلگاه عبور دادند، این زن و بچه دیدند، بدنهای قطعه قطعه روی زمین افتاده، صفحه زمین رو خون گرفته، زیر سم اسبها استخوانهای بدن شهدا کوبیده شده، صدای شیون زنها بلند شد، لطمه بر سر و صورت می زدند. زینب رسید مقابل بدن حسین: «فوجَدَته مکبوبا (به رو ) علی وجهه و هو جثَّه بلا رأس»۲ «فقالت: هذا والله الحسین؟» راوی میگه به خدا یادم نمیره زینب رو که: «وتُنادی بصوتٍ حزین و قلبٍ کئیب یا محمدا صلی علیک ملائکة السماء ، هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بَناتُک سَبایا... هذا حسینک مجزور الرأسِ من القفا، مسلوب العمامة والرِّداء. بأبی من نفسی له الفداء ، بابی العطشان حتی مضی ، بابی من شیبته تقطر بالدماء... بابی من عسکره فی یوم الاثنین نهبا ... بابی المهموم حتی قضی ...» آنقدر زینب گریه کرد که: «فَاَبْکَتْ وَاللهِ کُلُّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ.»۳ راوی می گه: «حَتّي رَأَيْنا دُمُوعَ الخَيْلِ تَتَقاطَرُ عَلي حَوافِرِها.» دیدم حیوانات دارن گریه می کنند.۴ دیدن زینب دست برد زیر بدن مقدس برادر، صدا زد: «اَللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا قَلِيلَ القُربانِ.»۵ بوسیدن گلوی بریده: مرحوم شوشتری می فرماید: دیدن زینب : «وضعت فمها علی نحر أخیها المنحور ، و قبَّلَت موضعاً لم یُقَبِّلَه نبیٌّ و لا وصیٌ و لا امُّها الزَّهراء...» « وهی تقول: بابی من نفسی له الفداء ، بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی...» سکینه : «عمتی هذا نعش من؟» ـ زینب: «نعش ابیک الحسین.»۶ «اعتَنَقَت جَسَدَ ابیها الحسین» به قدری ناله زد که بیهوش شد، در عالم مکاشفه دید بابا اومده ، صدا زد: شیعتی... ۷نمی دونم چه کردند که وقتی به هوش اومد صدا زد: « یا ابتا أنظر الی رووسنا المکشوفه و الی اکبادنا الملهوفه(سوخته) و الی عمتی المضروبه و الی امی المسحوبه(به هر سو می کشن)...» بدن پدر رو رها نمی کنه: « فاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْاَعْرابِ حَتِي جَرّوها عَنْ نعشِ ابیها...»۸ ..................................................... ۱-نفس المهموم، ص 204. ۲-بحار، ج 45، ص 59. ۳-مقتل عاشورا، از مدینه تا مدینه، ص 190. ۴- المنتخب ، ص 457. ترجمه ذريعة النجاة، ص 339. ۵-سوگنامه آل محمد، ص 395. ۶- لهوف، ص 130. ۷- سوگنامه آل محمد، ص399. معالی السبطین، ج 2، ص 55. ۸مقتل مقرم، ص 491. العیون العبری، ص 198. 🏴
. : آن فرمایشاتی که از دو لب مبارک ائمه اطهار علیهم السلام خارج شده است ،و در کتب معتبره صحت آن سخنان تایید شده است را زبان قال می گویند : زبان حال یعنی سخنانی که احتمال می رود که ائمه آن سخنان را گفته باشند و یا اینکه برداشتی است که یک مداح یا یک شاعر از یک واقعه یا مصیبت به دست آورده نکات مهمی در مورد زبان حال 1_ در زبان حال خواندن مطلق صحبت نکنید و بهتر است بگویید که ممکن است فلان حرف زده شده باشد، طوری که مستمع متوجه شود که این زبان حال است و عین روایت یا تاریخ اهل بیت نیست تا خدای نکرده مبتلا به دروغ بستن به ائمه اطهار علیهم السلام نشویم، چرا که این مسئله حرام است و گناه بزرگی محسوب می شود 2_زبان حال باید عقلانی باشد و ریشه در روایات داشته باشد ،لذا هر مطلب بدون ریشه و مبنایی را نمی توان به عنوان زبان حال به اهل بیت نسبت داد 3_زبان حال می تواند به زبان نثر باشد یا به زبان شعر،البته زبان حال را بیشتر میتوان در شعر جستجو کرد نمونه ای از زبان حال شعر امد کنار بستر زهرا دمی نشست اهی کشید و آینه اش را نگاه کرد خورشید آسمان ولایت ستاره ریخت تا یک نظر به هاله اطراف ماه کرد ((آن رو سیه که بست به روی تو راه را روی تو نه روز علی را سیاه کرد)) در بیت سوم از زبان حال استفاده شده نمونه زبان حال به زبان نثر ابا عبدالله کنار بدن عباس نشست و خونها را از صورت برادر پاک کرد،در این زمان حضرت عباس آهی کشید ،امام فرمود چرا آه می کشی؟ عرضه داشت یا سیدی و مولای!دلم می خواست در این لحظات آخر،دست در گردن شما بیندازم اما چه کنم که دست در بدن ندارم... 🏴
. 💠 کتاب و سنت جدید روایت داریم امام صادق فرمود: وقتی امام زمان ظهور می‌کنه مردم میگن یأتی بالدین جدید و کتاب جدید و سنت جدیده و قضاء جدید؛ میگن امام زمان چهار تا چیز جدید اُورده امام زمان چیز جدید نمیاره همونی که پیغمبر فرموده میگن دین نو اُورده قرآن نو اورده سنت جدید اورده و قضاء یعنی قضای با قاف و صاد ضاد یعنی قضاوت حالا چقدر انحراف ما تو برداشت از این چهار تا نه تو اصلش امام زمان قرآن غیر از این قرآن نمیاره همین قرآن است ولی میگن کتاب جدید اورده دین جدید سنت جدید قضاوت جدید این همان خطری است که در واقع تذکرش را داد من یک عبارتی امروز دیدم خیلی جالب بود که به نظرم شیخ صدوق نقل کرده این را وقتی اباعبدالله ـ علیه السلام ـ را به شهادت رساندند یک منادی ندا داد تو آسمان اینم از اون چیزهایی بود که من جدید باز دیدم ندیده بودم قبلاً یک منادی تو آسمان ندا داد بعد از شهادت ابی‌عبدالله اینو تو منابع آمده فریاد زد که این فریاد را همه شنیدن لشکر دشمن شنید اون ندا این بود أیتها القوم الظالمه؛ ببینید عبارت را آی امتی که ظلم کردی القاتله کشتی عترت نبیها؛ فرزندان پیغمبر را کشتی أیتها امته الظالمه القاتله عترت نبیکم لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ (من لا یحضره الفقه، ج2، ص89) امیدواریم دیگه نه روی عید فطر را ببینید نه روی عید قربان فطر یعنی عید فطر که بعد ماه رمضان هست أضحی یعنی قربان این یعنی چی چرا یک منادی بعد از حادثة عاشورا تو آسمان ندا میده آی قوم ظالم قاتل که پسر پیغمبر کشتید لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ می‌دونید یعنی چی؟ یعنی دیگه روزه‌ای باقی نذاشتی فطر مال مسلمان‌هاست شما مسلمان نیستید دو تا عید مهم همة مسلمان‌ها عید قربان و فطر است لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ یعنی نه شما فطر و نه أضحی دیگه از شما خدا توفیقش بگیره یعنی شما چون قربان راجع حج است فطر راجع روزه است دو تا رکن مهم و دو تا از مبانی که اسلام داره یکیش روزه است یکیش حج است این میخواد بگه یعنی شما اصلاً مسلمان نیستید چون فطر و قربان مال مسلمان‌هاست این هشداری بود که اباعبدالله ـ علیه السلام ـ داد و قرآن کریم مکرر خطر اینکه دین لهو و لعب بشه دین بازیچه بشه غلو در دین بشه سست مردم به دین نگاه کنند امان امان از اون زمانی که دین نگاه بهش نگاه حاشیه‌ای بشه فصلی بشه اصلی نشه اگه دینداری فصلی شد نه اصلی اگر دینداری فرعی شد نه مبنایی اگر دین هم یه گوشه‌ای مثل دیدید گاهی تو حاشیة کتاب یه چیزی می‌نویسند اومد یعنی نماز، روزه، حج، جهاد،‌ خمس دین یعنی همینا دیگه دین توحید،‌ اعتقادات و فروع است ابی‌عبدالله فرمود: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ (بحار الأنوار، ج44، ص383) مردم شدن تو اون بُعد اول قوی شدند برا دنیا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ؛ دین به زبانشون هست بعد حضرت فرمود: بعضی‌ها دین را برا دنیا می‌خواهند يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ؛ هر چقدر از دین که با دنیاشون منافات نداشته باشه لذا شما ببینید درصدی که خمس می‌پردازند با درصدی که فرض کنید نماز می‌خوانند با درصدی که روزه می‌گیرند با درصدی که عزاداری می‌کنند مساوی است؟ نه یعنی دینداری که خلاصه میزانش هزینه نداشته باشه به دنیاشون لطمه نزنه فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ تا یک آزمایشی پیش میاد جهادی، مبارزه‌ای، فرزند دادنی، دیانون و دینداران کم می‌شوند خب این دومین هشدار ابی‌عبدالله که امشب عرض کردیم هشدار به معنویت کاهش دینداری فصلی و فرعی شدن اعتقادات. ادامه دارد 👇 ۱
💠 کاهش معنویت اما اجازه بفرمائید یک حدیثی بخوانم این حدیث معنا کنم که در روایت داریم اگر چهار گروه وظیفه‌اشون خوب انجام بدن دین حفظ میشه خیلی روایت قشنگی است وَ قَالَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ یَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَةٍ عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٍ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ جَوَادٍ لَا یَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ وَ فَقِیرٍ لَا یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ فَإِذَا ضَیَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِیُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ؛ قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا؛ (بحار الأنوار، ج2، ص36) جالب اینجاست حدیث دنیا هم داره قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَةٍ؛ پایه‌ها و استواری دین و دنیای مردم به چهار چیز است اگر چهار گروه وظیفه‌‌اشون خوب انجام بدهند دین حفظ میشه من بی‌هیچ حاشیه‌ای این بحث امشب عرض می‌کنم به عنوان تبیین این روایت خوب عنایت کنند عزیزانی که صدای ما را می‌شنوند می‌بینند گوش می‌دهند ببینید چقدر این روایت زیبا برا حفظ دینداری وظائف هر بخشی تعیین کرده ما تو جامعه یک عالم داریم یک جاهل خواص و عوام افرادی به هر حال اطلاعات دینی دارند تحصیل کردند آگاهی دارند کار علمی ازشون میاد جاهل هم به معنای بی‌سواد نیست یعنی افرادی هم نه عموم مردم هم ممکنه تحصیلات دیگر هم داشته باشه اما تو بحث دینی مطالعاتی ندارد این دو تو جامعه یک فقیر داریم یک غنی همیشه هم بوده پس عالم داریم جاهل فقیر داریم غنی شد ✅ چهار گروهی که به وظیفه خودشون عمل کنن دین حفظ می شود چهار گروه در این روایت می‌فرماید: اگر این چهار گروه وظیفة خودشون را انجام بدهند دین حفظ میشه چیه این چهار وظیفه اون چهار اساسی که دین نگهداری میشه یک: عالم مستعمل لعلمه؛ عالمی که علمش به کار ببره از علمش استفاده کنه استفاده برسونه فریاد بزنه سکوت نکنه آقایون خواهران اولین دلیلی که قضیة کربلا ایجاد شد یعنی یکی از ادله سکوت عالم بود عبدالله بن عمری که نفوذ داره تأثیر داره اگه تو مکه فریاد بزنه خودشم بیفته جلو دهها نفر آدم پشت سرش راه می‌افتند هم امام حسین می‌شناسه هم جایگاه آقا را می‌دانه هم خودش دیده پیغمبر چون از اصحاب پیغمبر است یعنی زمان پیغمبر درک کرده اصحاب به این معنا سینة ابی‌عبدالله را بوسید گفت یا رسول الله اینجا جایی که یابن‌الرسول‌الله اینجا جایی است که جدت بوسیده خب این آدم سکوت کرده خب وقتی عبدالله بن عمر سکوت کرد چند صد نفر چند هزار نفر سکوت می‌کنند اینها خطرناک است سلیمان‌بن صرد خزاعی عالم تو کوفه فریاد او اثر داره سکوت او هم عده‌ای را کنار میکشه شما چرا جنگ جمل آفریده شد جنگ جمل امیرالمؤمین فرمود: زبیر منا اهل البیت؛ کم حرفی نیست منا اهل البیت تعبیر منا اهل البیت را هر کجا به کار نمی‌بردند اهل‌بیت فرمود: زبیر از ما اهل‌بیت بود حالا چی شد یک مرتبه رفت تو جبهة مقابل امیرالمؤمنین می‌دونید چقد آدم بخاطر زبیر از علی جدا شد چون نگاه می‌کنند می‌بینند همینکه مقام معظم رهبری فرمود، فرمود: سکوت خواص اثرش خیلی است حالا حرفم که نزنه گاهی خود سکوت عالم مستعمل لعلمه. ادامه دارد 👇👇 ۲
خدا رحمت کنه همة گذشتگان از مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت یک کتابی چاپ شده به نام رحمت واسعه؛ دیشب این کتاب را یه آقایی برا من آورد کتاب خوبیه راجع امام حسین البته نوشتة ایشون نیست فرمایشاتی که ایشون تو جلسات مختلف ازشون سؤال شده یا گفتند جمع‌آوری شده یک جلد کتاب به نام رحمت واسعه خیلی خواندنی است یک وقتی بگیرید مطالعه کنید ساده و روان و پر داستان پر مطلب ایشون در اون کتاب نقل می‌کند که مرحوم آیت‌الله آسید مهدی قزوینی در حله یک منبر رفت یک منبر چهار هزار نفر را مستبصل کرد یعنی چهار هزار نفر شیعه شدند برگشتند من الان خدمت آیت‌الله شبیری زنجانی که نماز محضرشون بودید و بودیم سؤال کردم ایشون فرمودند: بالاتر از اینه آشیخ عباس قمی در منتهی الآمال میگه صد هزار نفر در حله به واسطة حضور آسید مهدی قزوینی شیعه شده یک آدمی با یک منبر چهار هزار نفر این خیلی مهمه این عالم باید تأیید بشه باید حمایت بشه باید فریاد زد بشه که مرحوم عراقی یک کتابی دارد به نام دارالسلام دارالسلام مرحوم نوری هم داره منتهی دارالسلام مرحوم عراقی است مرحوم عراقی در دارالسلامش می‌گوید که یک کسی آسید مهدی قزوینی سؤال کرد گفت شما خدمت حضرت حجت رسیدید خب خیلی مرد بزرگی بوده ایشون شما خدمت حضرت حجت ارواحنا فدا رسیدید فرمودند اینکه مشرف بشم و بشناسم نه متوجه بشم ولی سه جا یقین دارم حضرت حجت تشریف آوردند و من نشناختم البته می‌دانید این آدم‌ها اهل دفتر و دستک و دکان نبودند که حالا که در روایات داریم تکذیب کنید اگر کسی ادعای رؤیت کرد منظور اینها نیست اوناییکه می‌خواهند برا خودشون یک اعتباری یک دکانی باز کنند یا از این طریق یک پولی به جیب بزنند یا یک اعتباری کسب کنند نه راه خدمت امام زمان رسیدن بدون تردید مفتوح است اما برا همه کس هم نه بعد اون سه تا قصه را اینجا نقل می‌کنه حالا من دیگه وقت نیست الان بگم برا شما تو همین دارالسلام مرحوم عراقی ایشون آسید مهدی نقل می‌کنه خب این عالمی است که مستعمل لعمه؛ تأثیر داره مرحوم آشیخ غلامرضای یزدی که باز هم تو همین کتاب آیت‌الله بهجت نقل می‌کنه ایشون میگه من یک منبر آشیخ غلامرضای یزدی را دیده بودم آشیخ غلامرضا یزدی از علمای به اصطلاح یزد هست که عکسشم تو یزد من دو سه تا دیدم نصب کردند یک خیابونی هم به اسمشه خیلی مرد زاهد و عابد و متدین و عالمی بوده ایشون می‌گوید یک مقداری نان جو و ماست با خودش برمی‌داشت از این روستا به این روستا برا تبلیغ می‌رفت حمد و سورة مردم درست کنه قرائت مردم درست کنه احکام مردم ما الان در جامعه‌امون خیلی جای تأسفه با این همه تبلیغات دینی با این همه تبلیغات مذهبی گاهی انسان می‌بینه بعضی‌ها ابتدائیات نماز بلد نیستند ابتدائیات دین را بلد نیستند این نکتة مهمی است که عالمی که علم خودش را بیان کنه ذکر کنه و این در واقع وظیفة اول وقتی هم میگم عالم فوراً ذهنتون روحانی و مرجع و نه آقا شما معلم هستید تو فامیل خودت تدریس می‌کنید تو مدرسه کتاب دینی درست میدی فرهنگی هستی لیسانس الهیات داری میتونی بچه‌های فامیل جمع کنی این هیئت‌ها این گروه‌هایی که قبلاً بود خیلی کم شده متأسفانه همة وقت جوان‌ها را این فضاهای مجازی گرفته یعنی هر کسی گوشة خونه مثل اینکه با هم قهر هستند یک موبایل دستشه مشغوله حالا آثار تخریبی‌اش بمانه آثار روانی‌اش بمانه محرومیت این هیئت‌های خانگی الزاماً لازم نیست حتماً یک کسی در سلک روحانیت باشه نه افرادی هستند گاهی مطالعات دینی دارند میتونند قرائت قرآن جلسه بگذارند قرائت قرآن بچه‌ها را درست کنند حمد و سوره‌ها را درست کنند احکام دین را برا مردم بگند این یک. ادامه دارد 👇👇 ۳
عالم مستعمل بعلمه؛ یکی از قصه‌هایی که موجب شد عواملی که موجب شد کربلا آفریده بشه سکوت خواص بود نه هنگام کربلا بعدشم بعضی‌ها سکوت کردند اما نقطة مقابلش اونجاهائیکه فریاد زده شد ببینید چقدر اثر داره عبدالله بن... یک تنه تو مجلس ابن‌زیاد بلند شد دفاع کرد از امام حسین اثر گذاشت تأثیر گذاشت تو مجلس یزید ابو برزه از اصحاب پیغمبر است یک تنه بلند شد فریاد زد وقتی دید سر مقدس اباعبدالله دارند جسارت می‌کنند دفاع کرد اثر گذاشت من در روایت دیدم اونقد سخنان تو مجلس یزید همان خطبه‌ای که امام سجاد خواند و چند نفری هم گوشه و کنار مطالبی گفتند اثر گذاشت که خانوادة یزید خانوادة یزید ملعون یعنی همسرش دختراش سر اباعبدالله را بردند شستشو دادند معطر کردند در یک جای مناسبی قرار دادند یعنی بعد از قصة شام و اون قضایایی که برای ابی‌عبدالله پیش اومد این متن تاریخ است که سر را شستشو دادند معطر کردند نگهداری کردند حالا یا بلافاصله اونجا یا اجازه داده شد به کربلا برگرده به خاک سپرده شد این اثرش بود شما کاروان ابی‌عبدالله از شام خروجش غیر از خروج از کربلاست ببینید حسابی براشون محمل آماده کردند وسائل آماده کردند محافظ گذاشتن اینا اثر سخن یک عالم است این اولین وظیفه‌ای که دین را حفظ می‌کنه دوم: جاهل لا لیستنکب أن یتعلم؛ دومین عاملی که دین را حفظ می‌کنه افراد جاهل گفتم جاهل یعنی بی‌سواد نه جاهل یعنی کسی که تو دین متخصص نیست بابا هر کسی ما الان تو پزشکی جاهلیم تو مهندسی جاهلیم من خودمو عرض می‌کنم تو علم فیزیک و شیمی و مدیریت جاهلم بنده من مطالعه نکردم رشتة من نیست خب حالا من اگه مریضشم انستنکاف کنم به یک پزشک مراجعه کنم خودم دارو تجویز کنم درست میشه خودم بیام در واقع برا خودم برنامه‌ریزی کنم صحیح است یا خودم بیام بدون یک نقشه راهی ساختمان منزلم را بسازم نه جاهل تو هر رشته‌ای به عالم باید مراجعه کنه عزیزانی که گاهی شبهه براتون پیدا میشه تو اینترنت ماهواره‌ها تو فضاهای مجازی یا نه الان متأسفانه بازار تشکیک در دین بازار پر رونقی است هر کسی سعی می‌کنه یا تو این دعا یا تو این روضه یا تو این سند همه مثل اینکه حمله‌ها و هجمه‌ها همه جای عالم اومده رو این بُعد عیب نداره شبهه اگه با غرض و مرض نباشه عیب نداره بپرسند جواب بگیرند اما بعضی‌ها نمی‌آیند بپرسند با دو تا شبهه نماز میذاره کنار با دو تا شبهه مجلس اباعبدالله را میذاره کنار إ فلانی اینطور گفته خب بیا جوابشم بشنو از بعد از قضیة عاشورا شبهة علیه عاشورا شروع شد خود یزید شروع کرد یزید ملعون سر مقدس اباعبدالله جلوش گفت این قضیه جبری است خدا خواسته ما پیروز بشیم شما کشته بشید یعنی بلافاصله اولین شبهه را او انداخت که قصة کربلا جبر است همین حرفی که گفتم بعضی جاها تو این کشتار منی سردمداران بی‌کفایت صعودی گفتند قضا و قدر الهی است اصلاً قضا و قدر بیا معنا کنید همة امور عالم به قضاء و قدر است اصلاً قضا و قدر یعنی در واقع علم الهی به حوادث حکم الهی اما حکم الهی به ظلم نیست به کشتن مردم نیست کی گفته شما با بی‌کفایتی مردم را اینطور خونش این‌گونه جانشون از دست رفت فوراً به جبر انتصاب این اصلاً جبر نظر اموی‌ها بود چون پشتوانه‌اشون بود لذا معروفه که جبر یک دیدگاه اموی است نه یک دیدگاه علوی نه یک دیدگاه اسلامی اینم دومین گروهی که می‌توانند دین را حفظ کنند یعنی افرادی که بلد نیستند به خودش زحمت بده متخصص مراجعه کنند بابا یه رساله عالم دینی تقلید مثل سایر علوم مثل سایر کارها چطور تو پزشکی شما مقلدید تو دین خودت متخصصی ادامه دارد 👇👇 ۴
سومین گروهی که با کارشون دین را حفظ می‌کنند وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ؛ یا غنی هم داره تو بعضی روایات ثروتمندی که بخل نورزه بابا هزینه کن تو این محله شما پولداری میتونی برا ابی‌عبدالله روضه بگیری میتونی کلاس بذاری میتونی برنامة دینی بذاری خیلی مهمه من یکبار این مطلب اینجا گفتم منتهی این جمعیت نبوده چهارشنبه‌ شب‌ها که یه قدری خلوت‌تر بوده عرض کردم من اراک رفتم یک جایی یک باغ بسیار بزرگی یک زمین مزرعه بسیار بزرگی که دامداری داشت مزرعه داشت و نمی‌دونم چند هکتار بود ولی گفتند سالی ده میلیارد تومان هزینة درآمد اینجاست سالی ده میلیارد تومان درآمد اون گندم و جو درخت‌های گردویی که داشت و دام‌هایی که گوسفند و گاو خیلی نزدیک شاید 150 ـ‌200 نفر اونجا کار می‌کردند من پرسیدم این برا کیه زیرنظر اوقاف بود رئیس اوقاف اراک گفت اینجا مال یکی از افراد قاجار بوده قبل از پهلوی آخرآیی که دیگه رضاخان آمد سرکار ایشون این باغ را کلش وقف کرده برا کارهای فرهنگی نجف اشرف ببینید این پولدار ارزش داره می‌گفت الان در نجف اشرف ما از اینجا مدرسه ساختیم حوزه را تقویت کردیم کمک به عرض می‌کنم مسائل مالی نجف الحمدلله به برکت خون شهداء به برکت عنایت امام زمان من امسال که نجف بودم دیدم اصلاً مدارس، حوزه‌ها، خیلی شیک ساخته شده رونق گرفته حوزة نجف خب یکی از افرادی که حالا اومده پولشو باغشو خانه‌اشو زندگی‌اشو با ده میلیارد تومان در ماه درآمد اومده اون زمان که اینقد نبوده این یواش یواش به این درآمد رسیده وقف کارهای فرهنگی نجف اشرف این فکر بلند اگر افراد صاحب ثروت کمک نکنند به این هیئت‌ها به این مجلس‌ها آقایون جوان‌هایی که تو محله‌هاتون هیئت می‌گیرند بیست تا پانزده تا تو دانشگاه‌ها تو دبیرستان‌ها اینها را تقویت کنید خدا می‌داند من یه وقتی باز این قصه را گفتم یه جاهایی یکی از این عزیزانی که از مسئولین نظام هم هست حالا اسم نمی‌برم از ایشون شاید راضی نباشه می‌گفت من یه وقتی در تهران خانه می‌ساختم یه زمینی گرفته بودیم اون بالای تهران آپارتمان بسازیم ایشون می‌گفت تعدادی کارگر اوردم مثلاً ‌30 تا 40 کارگر که در این ساختمان کار کنند گفتیم دیگه شما ثابت بمونید ما هر روز صبح نیام کارگر از سر چهار راه بیاریم پنج ماه شش ماه که ما کار داریم کارگر اینجا باشید خیالتون راحت باشه که به هر حال اینجا کار دارید همین جا دعا می‌کنیم به آبروی امام حسین ان‌شاء‌الله خداوند این رکود را از این کشور مرتفع بگرداند زمینة شغل، ازدواج، کار، برا همة جوان‌ها مخصوصاً این کارگرها افرادی که روزآمد هستند صبح باید تا شب کار کنه شب خرج کنه من خیلی غصه می‌خورم گاهی می‌بینم این عزیزان صبح میان شب برمی‌گردند منزل از خدا می‌خواهیم به آبروی امام حسین ان‌شاء‌الله زمینة کسب و کار و اشتغال رونق اقتصادی در این کشور فراهم بفرماید ایشون می‌گفت: خود به اول محرم این کارگرها به من گفتند که اجازه میدی ما تو این زمین شما یه روضه‌ای بگیریم گفتم باشه من کاری با شما ندارم دور این زمین یه پرچمی زدند و 30 ـ‌40 تا کارگر اونم مال شهرستان‌اند غالباً تو تهران کار می‌کنند اول محرم یه روضه‌ای گرفتند که خودشون شب‌ها دور هم تو این زمین این برنامه را داشته باشند می‌فرمود من شب چهارم پنجم بود گفتم برم شرکت کنم ببینم روضة اینا چیه واقعاً به چه شکلیه روضة سادة بدون شام بدون حسینیه تو یه زمین ساده می‌فرمود رفتم و نشستم و دیدم یک صندلی گذاشتند گفتم مگه شما سخنران هم دارید؟ گفتند بله ما یه آقایی پیدا کردیم اینجا شب‌ها برامون منبر میره گفتم کی هست؟ گفتند نمی‌شناسیمش ولی خوب حرف می‌زنه خیلی قشنگ صحبت می‌کنه گفتم خب حالا ما امشب نیت می‌کنیم تو مجلس شما شرکت کنیم همینطور که نشسته بودیم گفتند آقا آمد نگاه کردم می‌فرمود: دیدم که مرحوم علامه محمدتقی جعفری(ره) اون شخصیتی که من خودم یه وقت حالا دانشگاه پنج شش ماه قبل از مراسم زنگ زدم فرمود: من نمیتونم بیام یعنی فرصت اقتضاء نمی‌کرد خیلی تعجب کردم یک جلسه‌ای به این سادگی به این آلایشی آقای علامة جعفری(ره) ایشون می‌شناختم منبر که تمام شد من سوار کردم با ماشین ببرم سؤال کردم گفتم شما اینجا گفت راستش من می‌رفتم دانشگاه تو مسیر بودم این کارگرآ اومدن سراغ ما گفتن ما یه همچنین جلسه‌ای داریم بانی هم نداره کسی هم نیست خودمونم هستیم می‌خواهیم شما بیائید شبی نیم ساعت برا ما صحبت کنید گفتم باشه گفتم این جلسه برا خداست قول دادم بیخود کسی علامه جعفری نمیشه ادامه دارد 👇👇 ۵
من عرضم رو این قسمتش است آقایون این هیئت‌های بچه‌ها را دبیرستانی‌ها را دانش‌آموزان را محله‌ها را حضور پیدا کنید کمک کنید پشتوانة مالی بدهید گره‌های زندگی شما گاهی از همین راه‌ها گشوده میشه حتماً نباید به هیئت‌های بزرگ شهر کمک بشه نه اونم باید بشه هیچ چیزی جای دیگه نمیذاریم ولی سومین گروهی که دین را حفظ می‌کنند ثروتمندها هستند پول داشته باشند مسجد، حسینیه، عرض می‌کنم که کمک به فقرا به جهیزیه دخترآ که فقر اگر جامعه را بگیره دینداری کاهش پیدا می‌کنه چهارم فقیرٍ لا یبیع آخرته بالدنیا؛ چهارمین گروهی که دین را حفظ می‌کنند فقیری است که دینش به دنیا نفروشه بخاطر فقر دینش کنار نذاره بخاطر فقر کار حرام نکنه بخاطر نداری دست به ربا نزنه رشوه نزنه کم کار نذاره دزدی نکنه حالا ببینید چقد این حدیث قشنگه عالم داد بزنه جاهل به عالم مراجعه کنه غنی هزینه کنه فقیر خودش حفظ کنه قناعت کنه قوام الدین و الدنیا باربعه؛ استواری دین و دنیا فرمود به این چهار گروه هست خب اینم دومین هشداری که امشب گفتیم دیشب هشدار بدعت و امشب هشدار کاهش معنویت و دینداری ان‌شاء‌الله به قید حیات شب‌های آینده هم هشداری‌های دیگه ابی‌عبدالله را عرض خواهیم کرد. 💠 روضه: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. کربلا شهدای برادر داریم گاهی دو برادر سه برادر به شهادت رسیده مثل اباالفضل العباس چهار برادر شهدای پدر و پسر داریم پسر عمو و پسر عمو داریم یعنی بستگانی هستند با هم یکی از کسانی که در کربلا به شهادت رسیده شاب القتل ابوه فی المعرکه؛ جوان ده یا یازده ساله‌ای هست که پدرش تو کربلا به شهادت رسید اومد مقابل ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ اجازه گرفت میدان بره ابی‌عبدالله هم إذن کلی داد به اصحابش شب عاشورا فرمود: هر کسی میخواد بره بره که همه گفتن نمیریم می‌مانیم هم إذن فردی داد یعنی هر کسی می‌اومد جداگانه بهش می‌فرمود حالا یا به بعضی‌ها یا به همه می‌تونید برید مثلاً به نافع بن هلال شب عاشورا فرمود از این منطقه نشونشم داد فرمود اینجا میشه فرار کرد از اینجا برو به بشیر صبح عاشورا فرمود تو پسرت اسیر شده در مرز میتونی بری به جون فرمود من بیعتمو از تو برداشتم برو اجازه می‌داد به بعضی‌ها اجازة رسمی می‌داد برا رفتن هیچ‌کدام هم نرفتن البته یکی از اون کسانی که ابی‌عبدالله معاف کرد و فرمود: برگرد همین نوجوان ده یازده‌ای ساله‌ای هست که اومد مقابل ابی‌عبدالله آقا فرمودند: برگرد پدرت به شهادت رسیده کافیه خون پدرت ریخته شده کفایت می‌کنه برگرد چون مادرشم کربلا بود چند تا از مادرآ در کربلا بودند مادر وهب بوده مادر قاسم بن الحسن بوده مادر این جوان عمر بن جناده بوده فرمود برگرد عرض کرد یابن‌الرسول‌الله مادرم منو فرستاده مادرم زره به تنم کرده مادرم شمشیر بهم داده برگردم نه خودم راضی میشم نه مادرم مادرم منو فرستاده چه روحیه‌ای ما تو جنگ این روحیه‌ای را دیده بودیم اینها برا شماها مردمی که پدرای شهید مادرای شهید استبعاد نداره دیده بودیم بچة دوم سوم می‌فرستند جبهه خبر شهادت میاد بعدی میره این روحیه از کربلا گرفته شده با این تفاوت که این می‌دانه شهید میشه عزیزان ما جبهه می‌رفتند خب احتمال شهادت این مادر می‌دانه لحظاتی بعد داغ این بچه را به دلش میذارن اما میگه برو ابی‌عبدالله فرمود برو آمد میدان این افرادی که آمدن میدان شعار می‌دادند رجز می‌خواندند تو رجز دو تا مطلب می‌گفتند یکی می‌گفتند من کیم یکی می‌گفتند برا چی آمدم هم هدفشون می‌گفتند هم اسمشونو اما این جوان اسم از خودش نبرد این نوجوان ده یا یازده ساله نگفت من کیم پدرم همینی بود که الان شهید شد مادرم کربلاست نه تا وارد شد فریاد زد امیری حسین و نعم الأمیر آقام ابی‌عبدالله است ای خدا میشه شب اول قبرم به ما بگند اسمت چیه بگیم امیری حسین و نعم الأمیر هیچی دیگه نگید آقا نیازی نیست اگه گفتن اسمت چیه بگو امیری حسین و نعم الأمیر اگه گفتند عملت چیه؟ بگو محبت ابی‌عبدالله دینم دین حسین است دین حسین دین خداست دین توحید است همة معارف اسلامی درش جمع است گفت امیری حسین و نعم الأمیر گفت فکر نکنید این امیر من یه آدم عادی هست سرور فؤاد البشیر نذیر؛ ادامه دارد 👇👇 ۶
سرور قلب‌هاست شادی قلب‌هاست آقای من آقایی است که وقتی میگم حسین دل آدم نشاط پیدا می‌کنه آرامش پیدا می‌کنه بازم ادامه داد گفت علی و فاطمه والداه؛ آقای من علی باباشه فاطمه مادرشه و هل تعلمون له من نذیر؛ ای دشمن بی‌رحم آدمایی بهتر از اینا سراغ دارید شما دارید پسر امیرالمؤمنین را می‌کشید وقتی به شهادت رسید بعضی از سرها بعداً جدا شده یعنی بعد از عصر عاشورا اما بعضی از سرها تو همون معرکه جدا شده موقع جنگ یکی از سرهایی که موقع جنگ جدا شد همین سر بود چه جور دشمن به او ضربه زد که سر از بدن کامل جدا شد دشمن هم سر را پرتاب کرد در مقابل مادر مقابل خیمه مادر شهید سر را برداشت گذاشت به سینه صدا زد یا ثمرة فؤادی یا قرة عینی نور چشمم پسرم عزیزم سر را در مقابل دشمن قرار داد ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ یک نگاهی به این مادر کرد فرمود: ساعد الله مادر را دعا کرد ابی‌عبدالله فرمود: برگرد إرجعی الی... یا اباعبدالله این مادر شهید تسلی دادی کاش یک کسی هم بود دختر سه سالة تو را اونجاییکه سر مقدس تو را برداشت أبتا من الذی ایتمنی علی صغرر سنی؛ کاش یک کسی هم سه سالة تو را آرام می‌کرد. 🏴 صلی الله علیک یا أباعبدالله ۷
. 🔆سوال : مگر نه این است که بخشیده شد پس چرا در فاصله اي بسيار دور از بارگاه امام حسين (ع) دفن است مگر نه اينكه حر نيز در همين ميدان شهيد شد؟ 🔆پاسخ 👇 1⃣ ابتدا اینکه آیا حر بخشیده شد؟ گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم، و من اکنون از آن چه انجام داده‌ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟ امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌پذیرد (بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ ) 2⃣ اما قسمت دوم پس از آنكه عمر بن سعد نيروهاي خود را از كربلا بيرون برد، گروهي از بني اسد كه در آن منطقه زندگي مي كردند، آمدند و شهدا را دفن كردند، امام حسين(ع) را در همين مكاني كه الان مي بينيد دفن كردند، علي اكبر را پايين پاي امام حسين دفن كردند، شهداي ديگر را در يك قبر بزرگ دفن كردند و ابوالفضل العباس را در همانجايي كه به شهادت رسيد دفن كردند. بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (ع) دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند چون نسبت به حبيب احترام فوق العاده اي داشتند و حبيب از همين بني اسد بود. بني تميم حر بن يزيد را در اين مكاني كه الان موجود است ، دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند. بني تميم نسبت به حر بن يزيد احترام خاصي قائل بودند . حر از همين بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند. (المجالس السنيه ، سيد محسن عاملي، ص 119، مجلس 73) اين مي رساند كه اين دو شهيد به دست قوم و قبيله خود به اين صورت دفن شده اند. 3⃣ برخي اعتقاد دارند كه علت اصلي جدا بودن قبر حر بن يزيد از قبر امام حسين(ع) اين است كه چون حر صاحب مقامات معنوي خاصي است ، خداوند خواسته است كه او بارگاه مستقل داشته باشد تا اولياي الهي او رابطور مشخصي زيارت كنند. (الحر بن يزيد الرياحي، نوشته علي محمد علي دخيل ، ص 41، بيروت ، لبنان) بر اين اساس اين خواست خدا بوده كه مرقد حربن يزيد زيارتگاه مستقلي براي زائران باشد و حق هم همين است زيرا در ميان آن همه شهيد ، فقط حربن يزيد موقعيت خاصي دارد. حر كسي است كه با يك هزار سواره نظام براي جنگ با امام حسين (ع) آمده بود. اين فرمانده با اين موقعيت ، ناگهان منقلب مي گردد و به سوي امام حسين(ع) مي آيد و در اين راه جان خود را فدا مي كند. (بحار ، ج 45، ص 10 و 14) كدامين شهيد چنين بود؟ پس سزاوار است كه او مستقلا زيارت شود و اين نكته به دلها سپرده شود كه انسان در هر مقامي كه باشد، مي تواند به سوي خدا برگردد. بنابراين دو علت براي جدا بودن قبر گفته شده است: الف. اهتمام قوم و قبيله اش ب. لطف الهي. قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات .
🔸شهیدی‌که‌امام‌زمان‌کفنش‌کرد ♦️شهیدی بود که همیشه ذکرش‌ این‌ بود، نمی‌دونم‌ شعر خودش‌ بود یاغیر.. یابن‌الزهرا..یا بیا یک‌ نگاهی به من‌ کن یا به دستت‌ مرا در کفن‌ کن... ♦️از بس‌ این‌ شهید به امام‌ زمان عجل‌الله تعالی‌فرجه علاقه داشت‌..به دوست‌ روحانی خود وصیت‌ می‌کند.اگر من‌ شهید شدم‌ دوست‌ دارم‌ در مجلس ختم‌ من‌ تو سخنرانی کنی.. ♦️روحانی می‌گوید ما از جبهه برگشتیم‌ وقتی آمدیم‌ دیدیم عکس‌ شهید را زده‌اند.. پیش‌ پدر و مادرش‌ آمدم‌ گفتم: این‌ شهید چنین‌ وصیتی کرده‌ است‌ آیا من می‌توانم‌ در مجلس‌ ختم‌ او سخنرانی کنم آنان‌ اجازه‌ دادند..در مجلس‌ سخنرانی کردم‌ بعد گفتم‌ ذکر شهید این‌ بوده‌ است: یابن‌الزهرا..یا بیا یک‌ نگاهی به من‌ کن... یا به دستت‌ مرا در کفن‌ کن ♦️وقتی‌ این‌ جمله را گفتم، یک‌ نفر بلند شد و‌ شروع‌ کرد فریاد زدن. وقتی آرام‌ شد گفت: من‌ غسال‌ هستم‌ دیشب‌ آخرهای شب به من‌ گفتند: یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون‌ پشت‌ جبهه شهید شده‌ است باید او را غسل‌ دهی... ♦️وقتی که می‌خواستم‌ این‌ شهید را کفن‌ کنم دیدم‌ یک‌ شخص‌ بزرگواری وارد شد..گفت: برو بیرون‌ من‌ خودم‌ باید این‌ شهید را کفن‌ کنم. من‌ رفتم‌ در وسط‌ راه‌ با خود گفتم‌ این شخص‌ که بود و چرا مرا بیرون‌ کرد!؟ *باعجله برگشتم‌ و دیدم این‌ شهید کفن‌ شده‌ و تمام‌ فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.. از دیشب‌ نمی‌دانستم‌ رمز این‌ جریان‌ چه بود. اما حالا فهمیدم.. نشناختم... 📚 منبع: کتاب‌ روایت‌ مقدس‌ ص۹۶* ✍به نقل‌ از نگارنده‌ کتاب"میرمهر حجة‌الاسلام‌ استاد سید‌ مسعود پور سیدآقایی 👈 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
. ✳️ دلایل قیام امام حسین(ع) 🔸 در‌مورد قیام سالار شهیدان این شبهه را مطرح می نمایند که در آن زمان اسلام و حاکم اسلامی در رأس قدرت بوده و مردم نیز به نماز ،روزه، حجاب،حج،خمس و زکات در بالاترین سطح می‌پرداختند.پس چرا ایشان خود‌‌ و خانواده را در معرض جنگی نابرابر قرار دادند؟ انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام را به اختصار این گونه می توان برشمرد: 1⃣ بیعت خواهی یزید: یزید به حاکم خود در مدینه نوشت: حسین ، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را احضار نموده و از آنها بیعت بگیر و اگر بیعت نکردند آنها را گردن بزن و سرشان را برای من به شام بفرست. امام در جواب فرمود: هنگامیکه امت اسلامی به پیشوایی مثل یزید گرفتار گردد، باید فاتحه اسلام را خواند. و بدین جهت از بیعت با یزید امتناع ورزید. 2⃣ دعوت مردم کوفه از امام(ع) و اقامه حجت بر ایشان: وظیفه امام این است که در صورت آماده بودن زمینه، در جامعه اسلامی حکومت اسلامی را تشکیل دهد و به حسب ظاهر چنین زمینه‌ای آماده بود، چون مردم کوفه با ارسال حدود ۱۲ هزار نامه برای امام(ع) آمادگی خود را برای کمک به ایشان اعلان نمودند. لذا اگر امام اجابت نمی فرمود، چه بسا در برابر خدا و امت اسلامی و تاریخ مسئول بوده و مواخذه می گردید.خلافت و حکومت، حق مسلم آن حضرت بوده است، چنانکه فرمودند: به جانم قسم امام نیست مگر آن که به کتاب خدا عمل کند و به عدل و قسط رفتار نماید و بر‌حسب قانون و حق مجازات کند و خود را در مسیر رضای خدا قرار دهد.و روشن است در آن زمان تنها کسی که بتواند همه این شرایط را به طور کامل رعایت نماید، خود امام حسین علیه السلام بوده‌اند. 3⃣ ‌اصلاح امت و مبارزه با فساد: خود حضرت فرمود: انگیزه ام از قیام، اصلاح امت جدم رسول خداست. و به عبارت دیگر یکی از علل قیام امام حسین(ع) زنده کردن ارزش های اسلامی بوده است.ارزش هایی مانند وحدت‌اسلامی، آزادگی،اخلاق‌اسلامی و امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر که حکومت اموی سعی کرد با نابودی این ارزش‌ها پایه‌های حکومت خود را محکم سازد. 4⃣پاسداری از اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه تبیین و توضیح معارف اسلام برای مردم،از اهداف قیام بزرگ اباعبدالله بود، چنانکه در زیارت اربعین امام حسین(ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد. 5⃣ امتحان گسترده مسلمین بعضی از شیعیان پرادعا و کم محتوا که آرزو می کردند ای کاش در رکاب علی (ع) با "ناکثین " و " قاسطین " و "مارقین " پیکار می کردند باید به امتحان فراخوانده می شدند و لذا قیام سید الشهدا آزمونی برای همه آنها بود؛ امام (ع) در پاسخ کسی که عرضه داشت ایشان به کربلا نرود، فرمود :" اگر در مکان خود اقامت کنم پس این خلق بخت برگشته به چه چیز امتحان شود و به چه چیز آزموده گردد؟" ✅ امام حسین(ع)برای زنده نگه داشتن اسلام ناب محمدی، جان خویش و یاران باوفایش را فدا کرده و اسارت خاندان نبوت را به جان می‌خرد.لذا امروز بر همگان واجب است با تاسی از سرور آزادگان جهان ،در اجرای امربه‌معروف و نهی از‌منکر و جهاد تبیین به عنوان فریضه ای قطعی و حتمی در جامعه همت گمارند. 🌷
. *قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)* حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی می‌کنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند». ▪️«ولی دسته سوم که خطرناک‌ترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداری‌های بی‌ارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند ▪️من از خودم و شما سؤال می‌کنم ما از روز عاشورا چه بهره ای برده‌ایم؟ چه سودی به دست آورده‌ایم؟ چه استفاده‌ای در عرصه عمومی و چه استفاده‌ای در زمینه فردی برده‌ایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و حسین را می‌کشند؟» ▪️«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم زیرا تلاش می‌کنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم». *منبع: کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت* من نمی‌توانم سوگواری برای امام حسین را درک کنم؛ مگر آن‌که بتواند قهرمانانی را تربیت کند که در برابر حاکم ستمگر سخنِ حق را بگویند و در برابر او بایستند. ✍️ امام موسی صدر 📗 کتاب سفر شهادت امام حسین ص ۱۸۴ 🔊 سخنرانی با عنوان امام حسین (ع) پیشوای اصلاحگری ‌‌.
. 6⃣گریه : امام صادق(ع) می فرماید : 📋《الْبَكَّاءُونَ خَمْسَة : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)! فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!》 ♦️گريه كنندگان عالم پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)! حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست. هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى ‏گذاشتند مگر اينكه گريان مى‏ شد. كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت : اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى‏ ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!  امام(ع) می فرمود : 📋《إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》 ♦️من چيزهايى را مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى‏ شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى‏ كند.(۶) .
. 5⃣شعر «فرزدق» در مدح و خشم هشام!👇 ✅ابن کثیر می نویسد : 📋«أَنَّ هِشَامَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِكِ حَجَّ فِي خِلَافَةِ أَبِيهِ أَوْ أَخِيهِ الْوَلِيدِ فَطَافَ بِالْبَيْتِ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَسْتَلِمَ الْحَجَرَ لَمْ يَتَمَكَّنْ حَتَّى نُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ، فَاسْتَلَمَ وَجَلَسَ عَلَيْهِ، وَقَامَ أَهْلُ الشَّامِ حَوْلَهُ» ♦️هشام بن عبدالملک در زمان حکومت برادرش ولید بن عبدالملک اموى به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت. وقتی به منظور استلام حجرالاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر عقب نشینی کرد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار کاهش ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند. 📋«فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا دَنَا مِنَ الْحَجَرِ لِيَسْتَلِمَهُ تَنَحَّى عَنْهُ النَّاسُ إِجْلَالًا لَهُ وَهِيبَةً وَاحْتِرَامًا، وَهُوَ فِي بِزَّةٍ حَسَنَةٍ، وَشَكْلٍ مَلِيحٍ» ♦️در این هنگام حضرت على بن الحسین(ع) که سیمایش از همگان زیباتر و جامه‌هایش از همگان پاکیزه‌تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود، از افق مسجد درخشید و به مطاف آمد و چون به نزدیک حجرالاسود رسید؛ موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش کنار رفتند و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت. تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می‌کشید، یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید؟ هشام با آن که شخصیت امام(ع) را نیک می‌شناخت، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند، خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمی‌شناسم. در این هنگام روح حساس ابوفراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموى بود، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده‌خویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد، رو به مرد شامى کرد و گفت : اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس، من او را نیک می‌شناسم. آن گاه فرزدق در لحظه‌اى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می‌گرفت، با حماسه‌هاى افروخته و آهنگى پرشور سیل‌آسا بر زبان راند و گفت : 📋«هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ إِذَا رَأَتْهُ قُرَيْشٌ قَالَ قَائِلُهَا إِلَى مَكَارِمِ هَذَا يَنْتَهِي الْكَرَمُ يُنْمَى إِلَى ذُرْوَةِ الْعِزِّ الَّتِي قَصُرَتْ عَنْ نَيْلِهَا عَرَبُ الْإِسْلَامِ وَالْعَجَمُ يَكَادُ يُمْسِكُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُكْنُ الْحَطِيمِ إِذَا مَا جَاءَ يَسْتَلِمُ يُغْضِي حَيَاءً وَيُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا يُكَلَّمُ إِلَّا حِينَ يَبْتَسِمُ بِكَفِّهِ خَيْزُرَانٌ رِيحُهَا عَبِقٌ مِنْ كَفِّ أَرْوَعَ فِي عِرْنِينِهِ شَمَمُ مُشْتَقَّةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ نَبْعَتُهُ طَابَتْ عَنَاصِرُهَا وَالْخِيمُ وَالشِّيَمُ يَنْجَابُ نُورُ الْهُدَى مِنْ نُورِ غُرَّتِهِ كَالشَّمْسِ يَنْجَابُ عَنْ إِشْرَاقِهَا الْقَتَمُ حَمَّالُ أَثْقَالِ أَقْوَامٍ إِذَا فُدِحُوَا حُلْوُ الشَّمَائِلِ تَحْلُو عِنْدَهُ نَعَمُ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةٍ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَه بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا اللَّهُ فَضَّلَهُ قِدْمًا وَشَرَّفَهُ جَرَى بِذَاكَ لَهُ فِي لَوْحِهِ الْقَلَمُ مَنْ جَدُّهُ دَانَ فَضْلُ الْأَنْبِيَاءِ لَهُ وَفَضْلُ أُمَّتِهِ دَانَتْ لَهَا الْأُمَمُ عَمَّ الْبَرِّيَّةَ بِالْإِحْسَانِ فَانْقَشَعَتْ عَنْهَا الْغَيَابَةُ وَالْإِمْلَاقُ وَالظُّلَمُ كِلْتَا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفْعُهُمَا يَسْتَوْكِفَانِ وَلَا يَعْرُوهُمَا الْعَدَمُ..» وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدار شده باشد، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعرى تاکنون در مدح ما نسروده‌اى؟ فرزدق گفت : جدّى بمانند جدّ او و پدرى همشأن پدر او و مادرى پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم. هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند.(۱) 📚منبع : ۱)البداية والنهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۲۷ .
. 4⃣کمک به فقراء توسط !👇 ✅نقل است هنگامی که امام سجاد(ع) به شهادت رسید، امام محمّد باقر(ع) مشغول غسل بدن مطهر ایشان شد. راوی می گوید : 📋«لَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) فَغَسَّلُوهُ جَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى آثَارِ سَوَادٍ فِي ظَهْرِهِ [مِثْلُ رُكَبِ الْإِبِلِ]» ♦️هنگامى كه امام سجّاد(ع) به شهادت رسيد، بدن مطهر ایشان را که غسل می دادند، آثار کبودی و سیاهی بر پشت حضرت(ع) [مانند زانوان پینه بسته شتر] نمایان گشت. وقتی علت را جویا شدند؛ گفته شد : 📋«كَانَ يَحْمِلُ جُرُبَ الدَّقِيقِ لَيْلًا عَلَى ظَهْرِهِ يُعْطِي فُقَرَاءَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ» ♦️ایشان کیسه های آرد را شبانه بر پشت خود سوار می کرد و آنان را برای فقراء و مستمندان مدینه حمل می نمود.(۱) محمد بن اسحاق می گوید : 📋«كَانَ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ المَدِيْنَةِ يَعِيْشُوْنَ لاَ يَدْرُوْنَ مِنْ أَيْنَ كَانَ مَعَاشُهُم، فَلَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بنُ الحُسَيْنِ(ع) فَقَدُوا ذَلِكَ الَّذِي كَانُوا يُؤْتَوْنَ بِاللَّيْلِ» ♦️مردمی در مدینه زندگی می‌کردند و نمی‌دانستند معاش آنها از کجا تأمین می‌شود؛ با شهادت علی بن الحسین(ع) غذای شبانه آنان قطع شد.(۲) 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۵۴ ۲)سير اعلام النبلاء ذهبی، ج۴، ص۳۹۳ .
. 3⃣شتر !👇 ✅نقل است که؛ 📋«كَانَتْ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ع) نَاقَةٌ قَدْ حَجَّ عَلَيْهَا اِثْنَتَيْنِ وَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَا قَرَعَهَا بِمِقْرَعَةٍ قَطُّ» ♦️امام سجاد(علیه السلام) شتری داشت که بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. حتی امام(ع) قبل از شهادت خود سفارش رسیدگیِ به این شتر را به دیگران می کرد. راوی می گوید : وقتی امام سجاد(ع) به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام(ع) رفت، در حالی که هرگز قبر ایشان را ندیده بود. 📋«فَبَرَكَتْ عَلَيْهِ وَ دَلَكَتْ بِجِرَانِهَا وَ تَرْغُو و هَمَلَتْ عَيْنَاهَا» ♦️خود را به روی قبر انداخت و همواره گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.(۱) خبر به امام محمد باقر(علیه السلام) رسید.  حضرت(ع) کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت : 📋«مَهْ! اَلْآنَ قُومِي بَارَكَ اَللَّهُ فِيكِ!» ♦️آرام باش! بلند شو! خدا تو را مبارک گرداند. شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به سوی قبر آمد و کارهای قبل را تکرار کرد.  امام باقر(ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم به اصحاب فرمود : 📋«دَعُوهَا! فَإِنَّهَا مُوَدِّعَةٌ» ♦️او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت. 📋«فَلَمْ تَلْبَثْ إِلاَّ ثَلاَثَةً حَتَّى نَفَقَتْ» ♦️سرانجام بعد از سه روز شتر از دنیا رفت.(۲) 📚منابع : ۱)الكافی شيخ کلینی، ج۱، ص۴۶۷ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۸ .