eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
3. بیان کرامت.mp3
زمان: حجم: 3.86M
اون مادر سنی ، از زاهدان پسره سرطانیش رو میاره جمکران، امام زمان هم عنایت میکنه و شفا میگیره ، اسم پسرش سعیده ، خیلی دعا میکرد این مادر ، فقط یه کلام شنید بهش گفتن جمکران جمکران رو نمیدونست کجاست تا بهش گفتن، در قم، مسجدی هست در اونجا به نام مسجد صاحب الزمان ، پسرش رو برداشت. سعیدش سرطان داشت ، بچشو بغلش گرفت از زاهدان آمد تا قم. تو راه که می اومد گریه میکرد میگفت آقا ؛ میگن کسی رو دست خالی رد نمیکنی ، اگه بچمو شفا بدی خودم و خانوادم شیعه میشیم این مادر بچش رو آورد جمکران ، میگه رسیدم مسجد جمکران ، خسته بودم به خادمین مسجد گفتم : من از زاهدان اومدم خسته ی راهم. پسرم سرطان داره ، اومدم شفاشو بگیرم ، خُدام اتاقی دراختیارم گذاشتن ، وارد اتاق شدم با پسرم ، خسته بودم خوابم برد ، سعید پسرم هم کنارم خوابش برد نیمه های شب بود دیدم سعید داره صدام میزنه ، میگه مادر پاشو. بلند شدم نشستم ، دیدم سعید داره گریه میکنه ،گفتم مادرچی شده ؟ گفت مادر آقا اومد کارخودشو کرد ، گفتم چی شد مادر چرا گریه میکنی ؟ میگه منم شروع کردم گریه کردن ،سعید نگاه به من کرد گفت : مادر خوابیده بودم دیدم در اتاق باز شد ، اول یه خانم مجلله ای وارد شد ، بعدش دیدم یه آقای نورانی وارد شد، دیدم این آقا خیلی به این خانم احترام میزاره . دوتایی اومدن بالای سرم نشستن ، دیدم دارن باهم حرف میزنن .به اون خانم گفتم ؛بی بی جان من سرطان دارم ،حضرت یه لبخند ی به من زدن و فرمودن به پسرم مهدی سفارشت رو کردم ... میگه تا این جمله رو فرمود ، امام زمان تا یه نگاه به من کردن، درد از وجودم بیرون رفت .