eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👈🏼👈🏼 رضوان الله علیه روایت کرده است: أخبرنا محمد بن محمد، قال أخبرنی أبو الحسن أحمد بن محمد بن الحسن بن الولید، عن أبیه، عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن عبید، عن علی بن أسباط، عن سیف بن عمیره، عن محمد بن حمران، قال قال ابوعبدالله علیه السلام: لما کان من أمر الحسین بن علی ما کان، ضجث الملائکه إلی الله تعالی وقالت: یارب! یفعل هذا بالحسین صفیك وابن نبیك؟! قال: فأقام الله لهم ظل القائم علیه‌السلام وقال: بهذا أنتقم له من ظالمیه. 📝 محمد بن حمران گوید که امام صادق عليه‌السلام فرمودند:️ چون کار حسین به آنجا رسید که رسید، ناله و فریاد فرشتگان به سوی خدا بلند شد: پروردگارا با حسین برگزیده‌ات و پسر پیامبرت چنین می‌کنند؟ خداوند سایه‌ی قائم را ایستاده به آنان نشان داد و فرمود: با این شخص انتقام او را از ظلم کنندگان به او خواهم گرفت. 📚 الامالی، شیخ طوسی، مجلس چهاردهم، ح۸۹، ص۴۱۸
. 🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم و برخی دیگر از بزرگان رضوان الله علیهم به نقل از حکایت نمایند: منزل و محل مسکونی حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه‌السلام در نزدیکی بازارچه‏ای بود که صنعت‌گران مختلفی در آن کار می‏کردند. یکی از آن‏ها شخصی به نام یونس نقاش بود که کارش انگشترسازی و نقش و نگار آن بود، او از دوستان حضرت بود و بعضی اوقات خدمت حضرت می‏آمد. ➖ روزی با عجله و شتاب نزد امام علیه‏السلام وارد شد و پس از سلام اظهار داشت: سرورم! من تمام اموال و نیز خانواده‏ام را به شما می‌سپارم. حضرت به او فرمود: چه خبر شده است؟ یونس گفت: من باید از این دیار فرار کنم. حضرت در حالتی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: برای چه؟ مگر چه پیش آمدی رخ داده است؟! یونس جواب داد: چون که وزیر خلیفه - موسی بن بغا - نگین انگشتری را تحویل من داد تا برایش حکاکی و نقاشی کنم و آن نگین از قیمت بسیار بالایی برخوردار بود، که در هنگام کار شکست و دو نیم شد و فردا موعد تحویل آن است؛ و می‏دانم که موسی یا حکم هزار شلاق و یا حکم قتل مرا صادر می‏کند. ➖ امام هادی علیه‏ السلام فرمود: آرام باش و به منزل خود باز گرد، تا فردا فرج و گشایشی خواهد بود. یونس طبق فرمان حضرت به منزل خویش بازگشت و تا فردای آن روز بسیار ناراحت و غمگین بود که چه خواهد شد؟ و تمام بدنش می‏لرزید و هراسناک بود از این که چنان‌چه نگین از او بخواهند چه بگوید؟ در همین احوال، ناگهان، مأموری آمد و نگین را درخواست کرد و اظهار داشت: بیا نزد موسی برویم که کار مهمی دارد. ➖ یونس نقاش با ترس و وحشت عجیبی برخاست و همراه مأمور نزد موسی بن بغا رفت. و هنگامی که یونس از نزد موسی برگشت، خندان و خوشحال بود و به محضر مبارک امام هادی علیه‏السلام وارد شد و اظهار داشت: یابن ‏رسول الله! هنگامی که نزد موسی رفتم، گفت: نگینی را که گرفته‏ ای، خواسته بودم که برای یکی از همسرانم انگشتری مناسب بسازی؛ ولی اکنون آن‏ها نزاعشان شده است. اگر بتوانی آن نگین را دو نیم کنی، که برای هر یک از همسرانم نگینی درست شود، تو را از نعمت و هدایای فراوانی برخوردار می‏سازیم. ➖ امام هادی علیه‌السلام تا این خبر را شنید، دست مبارکش را به سمت آسمان بلند نمود و به درگاه باری تعالی اظهار داشت: خداوندا! تو را شکر و سپاس می‏گویم، که ما - اهل‌بیت رسالت - را از شکرگزاران حقیقی خود قرار داده‏ای. و سپس به یونس فرمود: تو به موسی چه گفتی؟ یونس اظهار داشت: جواب دادم که باید مهلت بدهی و صبر کنی تا چاره‏ای بیندیشم. امام هادی علیه‏السلام به او فرمود: خوب گفتی و روش خوبی را مطرح کردی. 📚 منابع: ۱. أمالی شیخ طوسی، ج۱، ص۲۹۴ ۲. اثبات الهداة، ج۳، ص۳۶۷، ح۲۴ ۳. مدینة المعاجز، ج۷، ص۴۳۹، ح۲۴۳۹ ۴. بحارالأنوار، ج۵۰، ص۱۲۵، ح۳ .