eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔘 «عابس» از عشق‌تو سرگشته‌ و حیران تو شد خرّم آن یار که سردستهٔ مَستانِ تو شد... ⚡️محبت سیدالشهداء علیه‌السلام، عابس را به جنون کشیده بود... ...نوبت به عابس بن ابى شبيب شاکری رسید؛ پیش آمد و به خدمت سیدالشهداء علیه‌السلام سلام داد و عرضه داشت: يا أباعَبداللّه! أمٰا وَاللّهِ ما أَمسٰى عَلَى ظَهرِ الأرضِ قَريبٍ و لا بَعيدٍ أعَزُّ عَلَيَّ و لا أحَبُّ إلَيَّ ِمنكَ 🔻یااباعبداللّه! به خدا قسم بر روی زمين از نزديك و دور كسى را عزيزتر و محبوب تر از شما ندارم. اگر مى توانستم با چيزى عزيزتر از جانم و خونم ظلم و كشته‌شدن را از شما بردارم، برمى‌داشتم. یااباعبداللّه!درود بر شما! شهادت مى‌دهم كه من به دست شما و پدرتان هدایت شدم.(۱) ➖ نحوهٔ رزم عابس و کَندن کلاه‌خود و زره نقل کرده‌اند: کانَ یَهجِمُ عَلَی جُندِ بَنی أمیّة مُرتَدیاً لِباسَ الحَرب 🔻در حالی که کلاه‌خود و لباس رزم را از تن کنده بود، بر لشکر بنی امیه حمله‌ور شد. برخی از اصحاب امام حسین علیه‌السلام تا که دیدند عابس، لباس رزم را از تن کنده و عریان شده، صدایشان را بلند کرده و گفتند: أَجَنَنتَ یٰا عٰابِس؟! 🔻آیا دیوانه شده‌ای ای عابس؟! عابس هم در جواب آن‌ها گفت: حُبُّ الحُسَینِ أَجَنّنٖی. 🔻این محبت امام‌حسین علیه‌السلام است که مرا به جنون کشیده است.(۲) 🔹 در نَقلی دیگر شخصی به نام «ربیع» گوید: بین من و عابس یک دوستی برقرار بود؛ وقتی‌که دیدم او کلاه‌خود را از سر برداشته است به او گفتم: آیا در این دریای جنگ، از سر برهنه‌ات حذر نمی‌کنی؟ عابس به من رو کرد و گفت: مٰا أصٰابَ المُحبَّ فٖي طَريقِ حَبيبِه سَهلٌ 🔻هر آنچه که به محبّ در راه محبوب می‌رسد، آسان است،(۳) 📚 منابع: (۱).مقتل الحسين،خوارزمی، ج۲ ص۲۲ بحارالانوار ج۴۵ ص۲۸ البداية و النّهاية، ج۸ ص۱۸۵ (۲).العباس علیه‌السلام،مقرم‌،ص۱۸۲ (۳). معالي السّبطين،ج ۱ ص ۳۸۹ ✍ یا اباعبدالله! بر روسیاهِ عاشقت، لطف و کرَم بسیار کن من را شبیه عابس از دیوانگی سرشار کن... ‌. 🔘 اگر عابِس به دلش گفت فقط «مشقِ‌حسین» سَرِ او را به سَرِ نیزه سپُرد «عشقِ‌حسین»... ربيع بن تميم(که از لشکریان عمربن‌سعد است) گويد: عابس به طرف میدان می‌آمد که وقتى ديدمش او را شناختم؛ در جنگ‌ها ديده بودمش كه از همه دليرتر بود. صدایم را بلند کردم و گفتم: أيّهاالنّاسُ، هٰذا الأسَدُ الأَسوَد، هٰذا اِبنُ أبٖي شَبيب؛ لٰا يَخرُجَنَّ إليهِ أَحدٌ مِنكم 🔻اى مردم! اين شير شيران است، اين پسر أبى شبيب است.هيچ كس از شما به طرف او نرود. در آن حال عابس ندا مى‌داد: مگر مردى نيست كه با مردى مقابله كند؟! عمر بن سعد ملعون چون این صحنه را دید، صدای نحسش را بلند کرد و گفت: اِرضَخُوهُ بالحِجارَة 🔻«سنگبارانش كنيد! » فَرُميَ بِالحِجارةِ مِن كُلِّ جٰانبٍ 🔻پس از هر طرف جمع شدند و او را سنگ باران کردند. ولی با این حال او دویست نفر را از پای انداخت و در آخر به شهادت رسید. ➖ وقتی که به شهادت رسید و سر او را بریدند، راوی گوید: فَرأيتُ رأسَه في أيدي رجالٍ ذَوي عِدّة؛ هٰذا يَقول: أنا قَتلتُه،و هذا يَقول: أنا قتَلتُه. 🔻سر وى را ديدم كه به دست چند نفر می‌چرخید. اين يكى مى‌گفت: «من او را كشتم» و آن يكى مى‌گفت: «من او را كشتم».(تا بدینوسیله افتخاری باشد برای آنها) پيش عمر بن سعد آمدند كه او گفت: لا تَختَصموا، هٰذا لَم يَقتُلْهُ سَنانُ واحدٍ 🔻 بگو مگو مكنيد! او را يك سرنيزه نكشته است؛ بلکه دست جمعی توانستید او را از پای در آورید. 📚 التّاريخ، الطّبري، ج۵ ص۴۴۴ 📚 نفس المهموم، ص۲۸۱ 📚 معالي السّبطين، ج۱ ص۳۸۹ .