eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📖 🔊 مدح و حکایت زائر امام رضا علیه السلام 🔻 **** پیش رخ تو ماه هویدا نشود بی چاره کسی که بر تو شیدا نشود از نوکر بد هم که بپرسی گوید ارباب به خوبی تو پیدا نشود یارضا یا رضا دلم ی کربلا میخواد یارضا یا رضا ی گنبد طلا میخواد یا رضا یا رضا دلم امام رضا میخواد باید شکست ساغر و از می وضو گرفت باید ز دست بانی باده سبو گرفت از عرش آمده است... زمین آبرو گرفت هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت گفته است این که از همه ی دلبران سر است نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری کارت شده است از همه ی خلق دلبری پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری ای نام دلربات دوای فقیرها اصلا رسیده ای تو برای فقیرها آقا تو هر جایی که کم آوردم گفتم تو با منی هر جا که دیدم پشت و پنام خالی اسم تو رو بردم خیلی زدم بیام حرمت نشد آقا تو این ایام سرت شلوغه اصلا حواست به من هست یا نه آقا چیزی از شما کم نمیشه ی چهار پنج روز دیگه ب ولادتت مونده قولت میدم دست خالی نیان حرمت شنیدم چشم خیس ی کارت میاد آقا باید که سر دهیم همه بی مقدمه با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه ما،ما،ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم گف هر کاری کرد نتونست بره حرم کشاورز،اوضاع و احوال مال خراب ، دهات کوره ها ،زدو و ی سال پیرمرد شده پول و پله رو جمع کرد ،گف امسال میرم پابوسش ، اولین بار بود اومد مشهد امام رضا ،ی خورده پاشم می لنگید لنگون لنگون اومد تو صحن امام رضا دید سه چهار نفر لباسشون یه رنگه فهمید اینا مال حرمن اومد جلو سلام آقا سلام گف این امام رضا کجاس دیدن ساده س گف ی خورده سر به سرش بزاریم گف او گنبدو میبینی گف آره گف اتاق امام رضاس گف از کجا باید برم گف او درو ببین پله ها رو بری بالا میرسی اتاقش گف دستتون درد نکنه راه افتاد از دره رفت تو میخندیدن ی س ربعی گذشت دیدن بشکن زنون داره میاد صداش کردن اومد جلو دستتون درد نکنه گف چی شده گف بابا خیلی مشتیه پامو رو پله اول گذاشتم داد زد گف نیا تو پات درد میکنه یزار خودم بیام گف چی میگی پیرمرد گف دیدی آقا رو بغلم کرد صورتکو بوسید گف این دفعه کار داشتی صدا کن من میام آی ی ی چی بخوام بگم آقا امشب ما کارت داریم میدونم سرت گرم زواراته اما ی دلگرمی داریم اینجا اول جاده ی امام رضاست دیدی سر میدون ورودی اسم امام رضا خودنمایی میکنه دلمو از اینجا راهی میکنم حرمت آقا شنیدم اول بدرد نخورا رو میخری حالا میبینی چن شب دیگه حرمو نشون میدن جا برا من برو سیاه نداری تو صحنت امشب بیا ی عیدی به ما بده ولادتی بیایم حرمت مجنونم و جنون دل زار بی حد است جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است مثل کبوتری که به امید گنبد است اصلا دوای این دل بیمار مشهد است آخر به من اجازه ی پابوس می دهی اذن زیارت حرم طوس می دهی آقای من اما ی عیدی دیگم میخوام اربعین نزدیکه ما اگه اربعین کربلا نریم دق میکنیم ببینم چنتاتون دلاتون گرفته یکبار هم محل به من بی نوا بده قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده آقا دردی که داده اید برایش دوا بده جان جواد کرب و بلای مرا بده مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است عاشق به فکر نوکری اش در محرم است با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است آقا گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند یابن شبیب جد مرا با عصا زدند بعضیا دستاشون رفت بالا یاد یه جا افتادم چوب که میرفت بالا دست بچه ها بالا میرفت پایین میومد چوب به صورت میخورد یابن شبیب عمه ی ما را چه بد زدند نامردها برای رضای خدا زدند وقتی حسین در دل گودال رفته بود بسه یا حسین زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود 🎤 حاج حيدر خمسه
🌷شرح ماجرای ولادت امام رضا علیه السلام از زبان مادر ایشان🌷 در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آورده‌اند) گفته است: (لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِی، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَکُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً وتَهْلیلاً وتَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیفْزِ عُنی ذلِکَ ویهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیئاً) موقعی که من به فرزندم علی علیه السلام حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمی‌کردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحان‌ الله) و تهلیل (لااله‌الا‌الله) و تمجید (الحمدلله) او را از بطن خود می‌شنیدم و می‌ترسیدم ولی وقتی بیدار می‌شدم دیگر چیزی نمی‌شنیدم. آن بانوی بزرگوار با مشاهده این کرامات و معجزات پیوسته روز شماری می‌کرد تا مدت حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتاً وجود نازنین امام کاظم علیه السلام نیز قبل از به دنیا آمدن آن فرزند از شأن و منزلت آن مولود برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد. به همین جهت آن بانوی مخدره، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، تا اینکه بالاخره در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری قمری، اولین فرزند آن بانوی مکرمه یعنی وجود نازنین امام رضا علیه السلام دیده به جهان گشود و دل همه شیعیان و علویان را مملو از سرور کرد. آن بانوی بزرگوار خود در این زمینه گفته است: (فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یحَرِّکُ شَفَتَیهِ کَأَنَّهُ یتَکَلَّمُ). وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آن‌گاه لب‌های مبارکش حرکت کرد، به گونه‌ای که گویا (با خداوند متعال) سخن می‌گفت. در این هنگام بود که امام کاظم علیه السلام با سرور و خوشحالی وارد زادگاه فرزند معصومی شد و خطاب به آن بانوی مکرمه چنین فرمود: (هَنِیئاً لَکِ یا نَجِمهُ، کَرَامَهَ رَبِّکِ)، ای نجمه! گوارا باد بر تو این کرامت پروردگار. سپس آن بانو می‌گوید: آن‌گاه من آن طفل نورانی را در پارچه سفیدی پیچیدم و آن را به آغوش پدرش دادم و آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس از اطرافیان خود اندکی آب فرات خواست و لب‌ها و زبان مبارک آن مولود را به آب فرات تیمم فرمود و پس از آن دوباره آن فرزند را به من تحویل داد و فرمود: (خُذِیه؛ فَإنَّهُ بَقِیهَ ‌اللهِ فِی أَرْضِهِ)، فرزندت را تحویل بگیر، که همانا او رحمت پایدار خداوند بر روی زمین است. 📚 برگرفته از سایت شهید آوینی
. 💐 جود و بخشش امام رضا علیه السلام مردی به حضور امام رسید و عرض کرد: «من از دوستان شما خاندان هستم هم اکنون از سفر مکه باز می گردم و پولم را گم کرده ام. در صورتی که شما کمکی به من بفرمایید پس از بازگشت به وطنم آن مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد.» امام (ع) به اندرون رفت و پس از لحظاتی بازگشت و از بالای در، بدون آنکه در را بگشاید مبلغ دویست دینار به او داد و فرمود: این مبلغ را بگیرد و برای خود مبارک بدان و از طرف من هم صدقه مده و فورا بیرون رو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. پس از آنکه سائل بیرون رفت، یکی از حاضران که از سخنان و رفتار امام (ع) به شگفت آمده بود پرسید: با آنکه مبلغ زیادی به وی دادید چرا خودتان را به او نشان ندادید؟ فرمود: برای آنکه نمی خواستم ذلت سؤال را در چهرۀ او مشاهده کنم؛ مگر نشنیده ای که پیغمبر (ص) فرمود: کسی که پنهانی انفاق کند معادل با آن است که هفتاد حج انجام داده باشد. 📚منبع: بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۱ ...................... 💐 صله‌ي امام رضا عليه السلام به يک شاعر مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان با سوز اهل بيت عليه السلام بود او سال‌ها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائری بنيانگذار حوزه‌ علميه‌ قم، دقايقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آيت الله حائری درس خويش را آغاز می كرد. او داستانی شنيدنی دارد كه از حضرت رضا عليه السلام براي مدح خويش صله دريافت داشته است! خود نقل می كرد كه يک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزيدم. پولم تمام شد و كسی را هم برای رفع مشكل خويش نمی شناختم. از اين رو قصيده‌ای در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را برای توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا عليه السلام، نروم و آن را براي وی نخوانم؟ به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيده‌ خود را خطاب به روح بلند و ملكوتی آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم. ناگاه ديدم دستی با من مصافحه نمود و يک اسكناس ده توماني در دستم نهاد. بی‌درنگ گفتم:«سرورم! اين كم است» ده تومانی ديگر داد باز هم گفتم: «كم است» تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم. كفش‌های خود را كه می پوشيدم، ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلی تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود: «شيخ ابراهيم!» گفتم: «بفرماييد آقا!» گفت: «خوب با آقا حضرت رضا عليه السلام روی هم ريخته‌ای، برايش مدح می‌گويی و صله می‌گيريد. صله را به من بده» بی معطلی پول‌ها را به او تقديم كردم و او يک پاكت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعنی يكصد و چهل تومان. 📚منبع: کرامات الصالحین، ص۲۱۶ .
allme-tabatabaei-v-emam-reza.ppsx
حجم: 1.71M
💻پاورپوینت 📜عنوان: سخنان علامه طباطبایی رحمه الله در مورد علیه السلام علیه‌السلام علیه‌السلام
خصائص الرضویه.pdf
حجم: 101.7K
📜فیش منبر 📖عنوان: خصائص الرضویه علیه السلام 🎙حجت الاسلام و المسلمین استاد دانشمند علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام
. ✅ مادر حضرت رضا(ع) و دوران بارداری هشام بن احمد که در سلک خواص حضرت کاظم علیه‌السلام بوده است می‌گوید: یک روز امام هفتم فرمود: «هیچ می‌دانی که شخصی از تجّار مغرب “اروپا” آمده است؛ خوب است به دیدن او برویم.» با وی سوار شدیم و نزد تاجر مغربی رسیدیم. او کنیزانی برای فروش آورده بود. گفتیم هر چه کنیز همراه آورده‌ای به ما نشان بده. او هفت کنیز نشان داد، حضرت موسی کاظم(ع) هیچ کدام را قبول نفرمود. تاجر مغربی گفت: جز یک کنیز بیمار باقی نمانده است. حضرت فرمود: «او را بیاور.» تاجر امتناع داشت. امام علیه‌السلام در روز بعد به من فرمود: «تو نزد تاجر برو و هر طور شده آن کنیز را خریداری کن.» بار دیگر نزد تاجر رفتم و به همان مبلغی که پیشنهاد داد خریداری کردم. صاحب کنیز گفت: آن مردی که دیروز همراه تو بود کیست؟ گفتم: مردی است از بنی هاشم. پرسید: از فرزندان کیست؟ جواب دادم: «از فرزندان فاطمه علیهاالسلام.» آن تاجر گفت: چون این کنیز را خریدم مردی از اهل کتاب (اسقف یا پاپ اعظم) به من گفت: این کنیز را برای که خریده‌ای؟ گفتم: برای خودم. گفت: این طور نیست او نصیب بهترین شخصیتی از اهل شرق خواهد شد و از او مرد بزرگی که در شرق و غرب عالم نظیر ندارد، به وجود خواهد آمد. این خبر را به امام هفتم گزارش دادم. نام این کنیز، نجمه و کنیزکِ حمیده بوده و حمیده شبی پیغمبر را در خواب دید. پیامبر(ص) در خواب به حمیده فرمود: «نجمه را به پسر خود، موسی ببخش که به زودی از او فرزندی متولد خواهد شد که بهترین اهل زمین است.» به فاصله کوتاهی نجمه، علی بن موسی الرضا(ع) را حامله شد. او می‌گوید: «در اوقات حمل، موقع خواب از درون شکم خود آواز تسبیح، تهلیل، تقدیس و تحمید می‌شنیدم و هول و هیبت بر من مستولی می‌شد و چون بیدار می‌شدم هیچ صدایی به گوشم نمی‌رسید و چون رضا علیه‌السلام متولد شد، دیدم دست‌ها را بر زمین نهاد و سر به جانب آسمان برداشت و لب‌های او می‌جنبید چنان که چیزی می‌گوید و مناجات می‌کند. 📚منبع غیاث‌الدین خواندمیر، حبیب السیر، ج ۱، ص ۳۰۱ .
. 🟢 هنگام ولادت امام رضا(ع) از تمیم قرشی روایت شده‌است که پدر علی بن میثم از قول مادرش می‌گفت: از مادر حضرت رضا علیه‌السلام جناب نجمه چنین شنیدم که می‌فرمود: «وقتی فرزندم علی را حامله شدم، سنگینی حمل را حس نمی‌کردم و در خواب از شکم خود، صدای تسبیح و تمجید و لا اله اِلاّ الله گفتن را می‌شنیدم. این صدا مرا به هراس انداخت و وقتی بیدار می‌شدم چیزی نمی‌شیندم.» «وقتی وضع حمل کردم، نوزادم دو دستش را به زمین نهاد، سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد. گویی چیزی می‌گفت، پدرش موسی بن جعفر علیه‌السلام بر من وارد شد و فرمودند: نجمه! این کرامت الهی که به تو مرحمت فرموده، بر تو مبارک باد.» «نوزاد را در پارچه‌ای سفید به امام کاظم علیه‌السلام دادم. ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس آب فرات طلبید و با آن آب کام او را برداشتند، سپس او را به من بازگردانده فرمودند: او را بگیر او “بقیَّهًُْ الله” در زمین است.» 📚منبع عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۳۷ .
. ✳️ پیشگویی ولادت امام رضا(ع) توسط ائمه(ع) تولد امام رضا علیه‌السلام را برخی از معصومان پيش از وی، پيش‌گويی كرده و به آن بشارت داده بودند. از امام صادق علیه‌السلام در اين باره احاديث چندی وارد شده‌است. از جمله عبدالله بن فضل هاشمی روايت كرد: مردی از اهالی طوس در محضر امام جعفر صادق علیه‌السلام نشسته بود و آن حضرت به وی فرمود: «به زودی از صلب فرزندم موسی، مردی به دنيا می‌آيد كه مورد خوشنودی خداوند سبحان در آسمان و خرسندی بندگانش در زمين خواهد بود. در سرزمين شما از روی ستم و دشمنی مسموم و كشته می‌گردد و در همان‌جا غريبانه به خاك سپرده می‌شود.» «آگاه باش! هر كسی وی را در غربتش زيارت كند و بداند كه او امام و پيشوای شيعيان پس از پدرش بوده و از جانب خداوند متعال مفترض‌الطاعه می‌باشد، همانند كسی‌است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را زيارت كرده باشد.» 📚 منبع اثبات الهداه، شیخ حرعاملی، ج ۳، ص ۲۳۳ .
بخش پنجم - مدح (هوای بزم ملوکانه در سرم) - حاج محمود کریمی.mp3
زمان: حجم: 35.88M
مــــولودی‌های امام رضا (علیه‌السّلام) «هوای بزم ملوکانه در سرم...» شــب ســــال ۱٤٠۱ چیذر، هیئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
. 🌸عنایت امام رضا علیه السلام هارون الرشید به یکی از فرماندهان سخت گیر خود به نام عیسی جَلّودی فرمان داد که خانه های آل علی را غارت نماید و برای زنان آنها جز یک لباس باقی نگذارد!! جَلّودی وارد مدینه شد و با لشکر خود به خانه امام رضا (ع) هجوم برد. امام رضا (ع) همه زنان خانه را در اتاقی جمع کرد و خود جلوی آن ایستاد. جَلّودی گفت: باید وارد این اتاق شوم و لباس‌های زنان را غارت نمایم. امام (ع) فرمود: “من خود لباس های آنها را می‌گیرم و به تو تحویل می‌دهم” جَلّودی قبول نکرد ولی امام مقاومت کرد. سرانجام “جَلّودی” تسلیم پیشنهاد امام رضا (ع) شد. امام رضا (ع) وارد اتاق شد و لباس‌های اضافی زنان و حتی گوشواره‌ها و زیورآلات و آنچه در خانه بود، همه را به جَلّودی تحویل داد. چند سال بعد، پس از اینکه امام رضا (ع) مجبور به پذیرش ولیعهدی مأمون عباسی شد، عده‌ای از افسران و فرمانده‌هان، شورش کردند و مورد غضب مأمون قرار گرفتند. مأمون همه آنها را دستگیر کرد و قرار شد جلوی مأمون محاکمه شوند. یکی از آنها “جَلّودی” بود. همین که “جَلّودی” برابر مأمون حاضر شد امام رضا (ع) به صورت محرمانه به مأمون فرمود: “این شخص را به‌خاطر من ببخش و اعدامش نکن!” مأمون با تعجب گفت: “این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت جسارت کرد و هرچه داشتند غارت نمود! چرا برای او شفاعت می‌کنید!؟” امام رضا (ع) فرمود: “به هر حال او را عفو کن” “جَلّودی” گمان کرد که امام رضا (ع) در گفتگوی محرمانه اش با مأمون اصرار می‌کند که او را اعدام کنند به‌ همین جهت رو به‌ مأمون کرد و گفت: “ای امیرمؤمنان! شما را به خدا و به‌ خدمتی که به‌ پدرتان هارون الرشید کرده‌ام سوگند می‌دهم سخن علی بن موسی الرضا (ع) را در مورد من نپذیرید!!!” مأمون گفت: “به‌ خدا سوگند سخن او را درباره تو نمی‌پذیرم. ولی بدان که علی بن موسی الرضا (ع) به من گفت که تو را ببخشم و من هم طبق خواسته خودت حرف او را نمی پذیرم! جلاد! گردنش را بزن! ” 📚منبع بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۱۶۶ عیون أخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ج۲، ص ۳۶۸ .