eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
630 ویدیو
853 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
...... إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَقَالا يَا أَسْمَاءُ مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا فَوَقَعَ عَلَيْهَا الْحَسَنُ يُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ يُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ يَقُولُ يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا.... وقت شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام که اسماء کنار ایشان بود ناگهان حسنین علیهماالسلام وارد شدند و فرمودند: اسماء مادر ما در چنین ساعتی به خواب نمی‌رفت؟! گفت: مادر شما خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است. امام حسن علیه السلام روی بدن مادر افتاد و پیکر مقدّس او را حرکت می‌داد و می‌فرمود: مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن! آنگاه امام حسین علیه السلام آمد و پاهای مبارک مادر را حرکت می‌داد و می‌بوسید و می‌فرمود: مادر جان! من فرزند تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن! 😭😭😭 بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج‏43، ص 186-187
. رزق امشب با اشک 😭 گریز به کربلا در لحظات آخر عمـر شـريف حضـرت زهـرا (یا بعدازشهادت)،حضرت علـی عليهما السلام او را صـدا می ‌زد امـا پاسـخي نمي‌ شنيد: «يَـا فَـاطِمَـةُ كَلِّمِـينِـي فَـأَنـَا ابْـنُ عَمِّـكَ عَلِيُّ بْنُ أَبـِي طَالِب؛ اى فاطـمه، با من سخن بگو!من پسر عمـوى تو علـى بـن ابـى طالـب هستم». فاطمه چشمان خود را باز كرد آنگاه هردو گريستند.  بحارالانوار ج43، ص178 زهرا منم جان تو حیدر، کَلِّمینی زهرا برای بار آخر کَلِّمینی گفتی شفا در اشک مظلوم است بنگر خواندم تو را با دیده ی تر، کَلِّمینی ای زور بازوی علی وا کن دو چشمت خم شد قد سردار خیبر، کَلِّمینی حالا که می دانی غریبم بین این شهر بی تو ندارم یار و یاور، کَلِّمینی خیلی جوانی، رفتنت زود است زهرا لعنت به آن ثانی کافر کَلِّمینی خوردم زمین بر صورتم در راه خانه قلبم شده آتش سراسر، کَلِّمینی آرامش از قلب حسن رفته، کنارت هی می زند ناله که مادر کَلِّمینی زود است بهر زینب ِتو خانه داری بنگر که او گردیده مضطر، کَلِّمینی تا که حسینت دق نکرده فاطمه جان حرفی بزن یک بار دیگر کَلِّمینی اینجا حسینت گوید و در کربلا هم پیش تن ِصدچاک ِ اکبر کَلِّمینی صورت به صورت می گذارد، می کشد آه می گوید ای شبه پیمبر کَلِّمینی وقتی که بر روی عبا می چیند او را با گریه گوید پیش خواهر کَلِّمینی هنگام دفن شیرخوارش پشت خیمه آید رباب و گوید اصغر کَلِّمینی ای منتقم دیگر بده پاسخ به مادر خوانده تو را در پشت آن در، کَلِّمینی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .