eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
Kashani-14030424-KodamHosayn-09-Hkashani_Com.mp3
43.18M
🎙 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت نهم 📆 یکشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب تاسوعای حسینی ▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیهما السلام 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ فایده ی علم تاریخ ▫️ گزاره ی درست، تا چه حد می تواند توسعه پیدا کند؟ ▫️ جایی که علم وجود دارد، نباید به شک عمل کرد ▫️ خطر عُجب ▫️ اهمیت حفظ اصول دین ▫️ صحبت راجع به دین قاعده دارد ▫️ تغافلِ عمدی اهل بیت علیهم السلام ▫️ نگاهی به دعای شانزدهم صحیفه سجادیه ▫️ باید از اعمال مراقبت کرد ▫️ مسلمان باید تسلیم باشد ▫️ به نام تکلیفی دینی ▫️ روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام 🎤
02 Harekate Karavan Be samte Koufeh.mp3
11.76M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵روایت دوّم: حرکت کاروان به سمتِ ...
Sokhanrani_Shab_9_Moharam 1403-04-24 [mahdisalahshour_1.mp3
17.25M
🎧 ۱۴۴۶ 📜 استاد سیدحسین مومنی 📆 یکشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۳
شهادت‌حضرت‌امام‌زین‌العابدین‌علیه‌السلام_12محرم1446ق.pdf
1.17M
1446 ◾️ 👈🏼 تیر ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه * اشکی که می‌ریزم برایت فرق دارد * کی توانم دیده را محو تماشايت کنم * لطفت شود سهم دل گمراه خوب است ۲. نگاهی به‌زندگانی حضرت الف) معرفی اجمالی * انجام حج در کودکی و زاد و توشه حضرت * ولایت تکوینی امام علیه‌السلام درمیان راه مکه * دُرّ و جواهرات در دامن حضرت ب) شهادت علیه‌السلام ج) در کاج عبیدالله بن زیاد لعین * سر عبیدالله لعین در مقابل حضرت ۳. شرحی بر القاب امام علیه‌السلام * ابن‌خیرتین * ابو الأئمة * خازن وصایا المرسلین * زین‌العابدين * وارث علم النبیین ۴. داستان‌های سجادی علیه‌السلام * شناساندن اهل‌بیت علیهم‌السّلام به‌پیرمرد شامی * خبر از جن زدگی * خبر از جعفر کذاب * خبر از خواب ابن‌شهاب زهری * خبر از وضع حمل گرگ * پذیرایی جنیان از حضرت 🔆
ج01_شرح‌کلام‌سیدالشهداءبه‌عایشه‌درروزدفن‌امام‌مجتبی‌علیهماالسلام‌درمدینه.pdf
776.4K
◾️ 👈🏼 تیر ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 جلسه‌ی اول 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان علیه‌السلام * حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط * ماه غم است ومیکشی از سینه آه را * دلم برای دیدنت مذاب شد نیامدی ۲. علم غيب امام علیه‌السلام الف) علم به‌حال وگذشته وآینده درقاموس علمی امام ب) علم امام علیه‌السلام به‌همه‌ی حالات ج) علم امام در کتب حدیثی واعتقادی د) رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وعلی‌مرتضی علیه‌السلام وارث علوم همه‌ی انبیای پیشین * دو روایت وارده درکیفیت علم امام علیه‌السلام هـــ) داستان درباره‌ی علم امام علیه‌السلام * علم امام مجتبی علیه‌السلام درکودکی * خبردادن امام حسن ازشهادت امام حسین علیهماالسّلام * فرزندی خداوند به‌تو عنایت می‌کند که ازشیعیان ماست * خبردادن ازعذاب سبّ‌کننده امیرالمؤمنین علیه‌السلام
.👆 🔘 متن شبهه : در زیارت عاشورا لعنت میکنیم آل سفیان را در حالیکه لیلا همسر امام حسین از فرزندان ونوادگان ابوسفیان هست واین لعن به ایشان هم میرسد پس زیارت عاشورا رو نباید بخونیم ودرست نیست. 🔆 پاسخ شبهه : 1⃣ در زیارت عاشورا می‌خوانیم لعن‌الله بنی امیه قاطبةً ( خدا همه بنی امیه را لعنت کند ) ؛ اما در مورد آل ابی‌سفیان کلمه قاطبةً نیامده. 2⃣ مراد از ملعونین درآل ابوسفیان معاویه و یزید است نه همه‌ی فرزندان ونسل او چرا که برخی از اولادش از جدشان برائت جستند. 3⃣ وقتی به علی اکبر علیه‌السلام بخاطر اینکه از طرف مادری با معاویه قرابت دارد امان‌نامه دادند، فرمود: لعنت به شما قرابت به رسول الله شایسته‌تر است که مراعات شود... 🏴 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات .
🩸خواب مرد یهودی و گریه امام سجاد صلوات‌الله علیه🩸 🥀 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به امام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ 🥀 گفت: خوابی دیدم. 🥀 فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🥀 یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. 🥀 میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه... می‌گفتند. 🥀 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: واحسناه! واحسیناه... 🥀 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. 🥀 ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. 🥀 یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. 🥀 گفت: کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🥀 آن زنان وکودکان را بی‌فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🥀 ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🥀 من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می‌زند: واولداه! واحبیب قلباه... 🥀 چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: 🥀 پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند، ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول‌خدا! 🥀 راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء 🥀 امام سجاد علیه‌السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📕 دارالسلام،محدث نوری، جلد ٢ صفحه ١٧٠ 🏷 .
. سَلامٌ عَلَی العَطشانِ عِندَ الفُرَات سَلامٌ عَلَي العُريانِ ذِي الزَّفَرات سَلامٌ عَلَي الاَبدانِ فِي الفَلَوات گریه‌می‌کنم‌صبح‌وشام بامهدی‌علیه‌السّلام توی‌روضه‌هات‌از خُدا ظُهورِ آقامو میخوام بِعَطَشِ الحُسَین (ای خدا)۳ فرج آقارو برسون  صاحب مارو برسون مُنتقم حقیقیِ کرببلارو برسون یا مُنتقم الحسین (العَجَل)۳ حسین جان قسم به رگهای حنجرت میخواستش بمونه پیش تو خواهرت ولی داره میره ناچارا با سرت  وای من روی ناقه بی جهاز  نشونده منو دشمنت خداحافظی میکنم  با زخمای رو تنت به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند نمیروم ولی مرا  به تازیانه میبرند یاسیدنا الغریب (یاحسین)۳ زیر تیر و نیزه مدفون شد پیکرت بمیرم که رفت از دستت انگشترت شنیدم داداش ضجه می‌زد مادرت وای من تنت‌رو زمین‌مونده بود  سرت رفته‌بود تو تنور دارم بوسه میدم تورو ولی دیگه از راه دور راس تورا به روی نی هرچه نظاره می‌کنم سیر نمیشود دلم نگه دوباره می‌کنم یاسیدنا الغریب (یاحسین)۳ ✍ .👇
Sokhanrani_Shab_12_Moharam 1403-04-27 [mahdisalahshour] .mp3
54.11M
شب (علیه السلام) 📜 : استاد سیدحسین مومنی 📆 چهارشنبه ۲۷ تیرماه ۱۴۰۳
برنامه راز- شبکه افق قسمت هفتم.mp3
56M
🎙فـایل صـوتــی گفتگوی پنجشنبه با 🔸برنامه تلویزیونی 📺
Kashani-14030425-KodamHosayn-10-Hkashani_Com.mp3
38.36M
🎙 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت دهم 📆 دوشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با روز تاسوعای حسینی ▪️ هیئت محترم بضعة الرسول سلام الله علیها 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ تعلقات ما در تشخیص ما اثر دارد ▫️ آیا شیوخ مقدس نما امام حسین علیه السلام را کشته اند؟ ▫️ صورت بندی مسئله به نفع خود ▫️ دوره غیبت دوره احتیاط است ▫️ دروغ گفتن قربة الی الله! ▫️ خرج کردن امام حسین علیه السلام برای دیگران! ▫️ امام باقر علیه السلام در مواجهه با داغدار ▫️ روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام 🎤
Kashani-14030425-KodamHosayn-11-Hkashani_Com.mp3
31.38M
🎙 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت یازدهم 📆 دوشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب عاشورای حسینی ▪️ هیئت محترم ریحانة النبی سلام الله علیها 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ خطرِ تعلق خاطر ▫️ «نیّت خوب» کافی نیست ▫️ نباید به خودمان نگاه کلامی داشته باشیم ▫️ بحثی به نام "زمینه سازی ظهور" ▫️ روضه وداع با امام سجّاد علیه السلام 🎤 ........... #پ.ن: عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا ........... بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین ....... در روایات معتبر بحثی به نام "زمینه سازی ظهور"نداریم ... زمینه سازی ظهور یعنی به تکالیف مان از آنچه که از دین کسب کرده ایم ، درست عمل کنیم و در ثانی باید از خودبینی عبور کنیم بلکه باید نسبت به امورات مسلمین اهتمام داشته باشیم(در جهت اعتلای اسلام) ظهور ناگهانی اتفاق می افتد. اما بد عمل کردن ما ،ممکن است سبب تاخیر در ظهور گردد.
. (علیه السلام) واقعاً چقدر باید بر مظلومیت کریم اهل بیت(علیهم‌السلام) گریست که در خانه نیز امنیت نداشت! خانه و همسری که باید محل آرامش و امنیت هر مردی باشد....امام کاسۀ آب یا شیری از جُعده گرفت و نوشید و هنگامی که احساس مسمومیت نمود، نگاهی به جعده انداخت و فرمود:«ای دشمن خدا مرا مسموم کردی! به خدا که دیگر همسری چون من نخواهی یافت و آن فاسق به عهد خویش با تو وفا نخواهد کرد!...در اطراف بالین امام(علیه‌السلام) برادران و خواهران و فرزندان وی جمع بودند؛ حضرت گاه نگاهی به حسین(علیه‌السلام) گاه به زینب(سلام‌الله علیها) گاه به عباس(علیه‌السلام) و فرزندانش که به زودی یتیم می‌شدند می‌انداخت...اثر زهر در بدن امام(علیه‌السلام) چنان کاری بود که وقتی حال وی به وخامت گذاشت طشتی آوردند و حضرت لخته‌های خون را برگرداند. با اینکه در پیرامون او برادران، برادرزاده‌ها و بستگان بودند خواهر تحمل این وضع را نداشت. مادرانِ با محبتی چون ام‌البنین(سلام‌الله‌علیها)، ام سلمه(سلام‌الله‌علیها) و عمه‌ها همچون صفیه(سلام‌الله‌علیها) بودند که او را دلداری دهند؛ اما غروب عاشورا در کربلا در کنار جسم برادرش حسین(علیه‌السلام) هیچ کس نبود که زینب(سلام‌الله‌علیها) سر بر سینۀ او گذارد و گریه کند... شد از غم دو طشت دلم طشت پر زخون خون جگر مدام فرو ریزد از عیون در حیرتم به زینب مضطر چه ها گذشت آن دم که اوفتاد نگاهش برآن دو طشت یک طشت را زخون جگر دید لاله‌گون یک طشت را بدید در آن ریش پُر زخون یک طشت را بدید پُر از پارۀ جگر یک طشت را بدید در آن رأس چون قمر (صغیر اصفهانی) 📓(قهرمانی نژاد، 1389، 127) قهرمانی نژاد شایق، بهاء‌الدین، (1389). مصائب اهل بیت(علیهم‌السلام)، روضه‌های صحیح اهل بیت(علیهم‌السلام)، تهران:بین‌الملل. .👇
Fadaeian_Shab11Moharam1403_10.mp3
14.36M
بایعت الحسین بایعت الامام آقامه حسین و السلام خدا خاطرمو میخواست امام حسینو به من داد امام حسین دنیامو آباد میکنه از قید نفسم منو آزاد میکنه امام حسین قلبمو میکنه زیر و رو امام حسینه که به من میده آبرو وال من والا عاد من عادا بابی انت و امی ابی عبدالله پرچمت بالاست اسم تو زیباست هرکسی جدا بشه از تو میشه گمراه مع الحسینی ابدا هو الحسین و لیس غیره احدا یا اباعبدالله **** خادم الحسین محبوب خداست قبله ی دلم کربلاست خدا شاهده رو حرفام بهشتو بی حسین نمیخواد امام حسین دینم رو تضمین میکنه حساب قبل محشرمو تأمین میکنه امام قبولم بکنه اوج سعادته راه امام حسینم راه شهادته مرد و مردونه توی میدونه هرکسی که از امام حسین میخونه یار مظلومه یار محرومه زیر بیعت یزیدیا نمیمونه مع الحسینی ابدا هو الحسین و لیس غیره احدا یا اباعبدالله
4_5809695595786409291.mp3
16.53M
🎧 بشنوید | صوت کامل سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود عالی در مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی. ۱۴۰۳/۴/۲۴ 🏴
882.8K
بحثی به نام "زمینه سازی ظهور"
. 📸 آیت‌الله میرباقری: مؤمن باید اول صبح که بر می‌خیزد همّت و فکرش این باشد که کجای اردوگاه ولی خدا خالی است، خودش را در آنجا حاضر کند. 🔹اگر این آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولی خدا موفق می‌شود، همین‌که حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است؛ چون همه‌ کارهایش را انجام داده است؛ نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزه‌های قضا و به فکر قرض‌هایش باشد! 🔹حالا که سیدالشّهدا علیه‌السلام به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست؛ اینها را باید قبلاً می‌خواندی. .
. به خاکسپاری بدن خوش بوی جُون ،غلام سه معصوم علیهم السلام هنگامى كه جُون روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض و طيّب و احشره مع محمد و عليهم السلام" بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما. 📚 منابع: منتخب التواريخ ص۳۱۱ وسيلةالدارين ص۱۱۵ جُون ِ سیاه بود و ز حق روشنا گرفت با نور آل فاطمه روحش جلا گرفت با نیّت غلامی اولاد مرتضی آمد به بیت حیدر و رنگ خدا گرفت وقتی که بار معرفتش رفت تا سماء از رب ، مقام‌ نوکر آل عبا گرفت در خانه ی سه حجّت ایزد به افتخار شد کاسه لیس و مرتبت اولیا گرفت مویش که شد به خدمت آل علی سپید در کربلا ز سرخی خونش حنا گرفت ده روز بین مقتل خود شد رها و بعد بوی خوش از دعای شه کربلا گرفت رنگ سپید وعطر خوش و حشر ِبا حسین او این سه را ز حضرت خیرالنسا گرفت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ............ . 🩸جناب غلام علیه‌السلام 🥀 در روز هجدهم و یا بیستم ماه محرم سال شصت و یک قمری، جمعی از قبیله بنی‌اسد بدن شریف را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. 🥀 کسی بود که امیرالمومنین صلوات‌الله علیه او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید. هنگامی که ابوذر را به منطقه ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به آن‌جا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین صلوات‌الله علیه بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه‌السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه‌السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به آمد. 🥀 هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. 🥀 حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. 🥀 خود را بر قدم‌های مبارک امام حسین علیه‌السلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول‌خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه‌لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟! 🥀 با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی‌شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می‌گفت و گریه می‌کرد به حدی که امام حسین علیه‌السلام نیز گریستند و اجازه دادند. 🥀 با آن‌که پیرمردی ۹۰ ساله بود، ولی بچه‌ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه‌ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آن‌که اطراف او را گرفتند و زخم‌های فراوانی به او وارد کردند. 🥀 هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه‌السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت کشید و فرمود: 🥀 بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم‌السلام محشورش نما. 🥀 از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنان‌که وقتی بدن او را بعد از ۸ یا ۱۰ روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود. 📕 نفس‌المهموم، محدث قمی (ره) 📕 تقویم شیعه، بندانی نیشابوری 🏷 .
. ✍🏻 فاطمه دختر امام حسين علیه‌السلام می‌فرماید: هنگامی‌که پيشِ روى يزيد نشستيم، مردى سرخ‌رو از شاميان برخاست و گفت: اى اميرمؤمنان! اين دختر را به من ببخش. بر خود لرزيدم و گمان كردم كه اين، برايشان رَواست. لباس عمّه‌ام زينب عليهاالسلام را گرفتم. عمه‌ام به آن مرد شامى گفت: به خدا سوگند، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند، اين، نه حق توست و نه حق يزيد. يزيد، خشمگين شد و گفت: تو خطا كردى. اين، حق من است و اگر بخواهم چنين كنم، می‌کنم. زينب عليهاالسلام گفت: به خدا سوگند، هرگز! خداوند، اين حق را براى تو ننهاده است، مگر آن‌که از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى. يزيد، از خشم، عقل از سرش پريد و گفت: با این‌گونه سخن، با من رويارو می‌شوی؟! آنانى كه از دين خارج‌شده‌اند، پدر و برادرت هستند. زينب عليهاالسلام گفت: تو و جدّ و پدرت، اگر مسلمان باشيد، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم، هدایت ‌شده‌اید. سرخ رو سرخ مو 📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص292. ........... ✍🏻 علیه‌السلام در کاخ یزید فرمود: واى بر تو، اى يزيد! اگر می‌دانستی چه کرده‌ای و چه‌ کاری با پدر و با خاندان و برادر و عموهايم کرده‌ای، به کوه‌ها می‌گریختی و بر خاكستر می‌آرمیدی و از این‌که سر حسين، پسر فاطمه و على (علیهم‌السلام) را ـ او كه امانت پيامبر خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله در ميان شما بود ـ بر دروازه شهر نصب‌کرده باشند، فرياد و فغان می‌کردی. پس بشارتت باد به رسوايى و پشيمانى در فردا، آنگاه كه بی‌تردید، مردم را در آن روز [براى حساب]، گرد می‌آورند! . 📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص305. .
. بسم الله الرحمن الرحيم... یارحمن و یارحیم... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا یا بن الحسن... کجایی پسر فاطمه... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا 🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا امام زمان... آقا 🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت 🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا آقا ببین حرم عمه جانتون زینب رو که هنوز در معرضِ خطرِدشمناتونه آقا بیا ببین جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... رفتن و با بدنهای تکه تکه برميگردند، یه روز داعشه و امروز اسرائیل.. آقا... بیا و ببین... بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند... ای... آقای مهربان... بابای مهربان... کجایی... کجایی... آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه... بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس... آقا... بیا که دل شیعه خونه... یا بن الحسن... ای... مرهم زخم شیعه کجایی... یا بن الحسن... آقا... امشب چطوری قسمت بدم... 🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون 🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا 🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت 🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا آقا جانم... خودتون فرمودید... هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید... خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید... یا صاحب الزمان... امشب اومدم بگیم... خدا به ناله های زینب کبری... دیگه فرج آقامون رو برسان... حالا امام زمانت رو صدا بزن... یا صاحب الزمان... حالا که امام زمانت رو دعوت کردی... احترام کن... مودب بشین... دستات رو بگذار روی سینه... میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم... از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش... تصور کن الان ورودی حرم ایستادی... میدونم این آرزو رو به دل داری... میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی... آماده ای سلام بدیم... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ 🔸ای یادگار سه امام زینب 🔸بر قلب سوزانت سلام زینب سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد... بلاکش دوران بی بی زینب... چهار پنج سال بیشتر نداشت... داغ جدش رسول خدا رو دید... صبر کرد... هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود... پهلوی مادرش زهرا رو شکستند... جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند... اما صبر کرد... داغ مادرش رو از یاد نبرده... فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد... بمیرم برات بی بی جان زینب... یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید... اما بازم صبر کرد... روز عاشورا در نصف روز... جلو چشمانش... تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد... تمام دلخوشی زینب حسین بود... اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد... خواهرم... زینبم... منم میخوام برم میدان... زینب جان... خواهرم... خدانگهدار... زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره... عرضه داشت... حسینم برادرم... برا من که دیگه کسی نمونده... تو هم میخواهی بری... زینبت رو تنها بگذاری... ای یادگار مادرم حسین... اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود... بی بی زینب در کربلا جان میداد... ابی عبدالله فرمود خواهرم... انقدر بی تابی نکن... تا صدای تکبیر من میاد... (بدان) بدون من هنوز زنده ام... ابی عبدالله رفت میدان... تصور کن... زینب کبری هم داخل خیمه... تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه... دلش آرام میگیره... اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله... داخل خیمه... هی بلند ميشه... میشینه زمین... میگه برادرم... حسینم... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... در همون حالت... یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد... شاید خوشحال شده زینب... بردارم حسین برگشته... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته... اما... یال اسب غرق خونه... زین اسب واژگونه... بی تاب شد زینب... همینجا بود... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند یاصاحب الزمان منو ببخشید... عمه جانتون زینب دوان دوان... به سمت قتلگاه... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا رسید بالای تل زینبیه... نگاه کرد دید... فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ... وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ... وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ... شمشیر دارها با شمشیر میزنند... نیزه دارها با نیزه میزنند... یک عده ای هم که سلاح ندارند... با سنگ میزنند... خدا... چکار کنه زینب... بی تاب شده زینب... فقط دستاش رو گذاشت روی سر... هی صدا میزد... وامحمدا... واعلیا... روضه من تمام... فقط همینو بگم... چیزی نگذشت دیدند... 🔸سری به نیزه بلند است ...
. امام حسین با بیان مظلومیتش دنیال یک نقطه ی اشتراک با برخی از اشقیا میگشت تا اونا رو هدایت کنه اگه قرآن آورد ، اگه لباس پیغمبر رو بر تن کرد، اگه علی اصغر رو آورد ؛برای این بود که اگه کسی در وجودش ذره ای نور ایمان و انسانیت مانده و ابراز حمایت کرد از رفع عطش طفل، روی او کار کنه و هدایتش کنه... .