eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه ۱ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏ 🔸ای شام، کربلای تو یا زین العابدین 🔸دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین امشب برای غربت امام سجاد گریه کنیم آقایی که ۳۴ سال به یاد کربلا گریه کرد 🔸یک عمر در فراق جوانان هاشمی 🔸شد خونِ دل، غذایِ تو یا زین العابدین آب می‌آوردند بنوشه گریه می‌کرد میفرمود: قُتِلَ ابنُ رسول‌ِالله عَطشاناً (۱) بابام حسین رو با لب تشنه شهید کردند غذا می‌آوردند گریه می‌کرد می‌فرمود: قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ جَائِعاً بابام حسین رو گرسنه شهیدش کردند 🔸در بین خنده و کف و شادی گریستند 🔸زنجیرها برای تو یا زین العابدین 🔸چشم حسین و چشم شهیدان کربلا 🔸گریند در عزای تو یا زین العابدین وقتی سوال کردند آقا کجا به شما سخت‌تر گذشت سه مرتبه صدا زد: اَلشَّام اَلشَّام اَلشَّام خدایا مگه در این شهر شام چه خبر بوده 🔸در کوچه های شام فقط سنگ های بام 🔸بودند آشنای تو یا زین العابدین 🔸خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هِلهله 🔸گردید رونمای تو یا زین العابدین (۲) از کنار دروازه ساعات تا کاخ یزید ملعون راهی نبوده کاروان اهل‌بیت رو اول صبح حرکت دادند اما همه مقاتل نوشتن غروب بود کاروان به کاخ یزید رسید انقدر این کاروان رو تو شهر گرداندند یک عده‌ای با سنگ زدند یک عده‌ای خاکستر ریختند یک عده‌ای هم ناسزا گفتند یکوقت دیدند صدای قرآن خواندن بلند شد خدایا عجب صدای ملکوتی داره نگاه کردند دیدند سر ابی عبدالله بالای نیزه داره قرآن میخونه خدایا همه جا قاری قرآن محترمه اما انقدر بهش سنگ زدند جلو چشم بچه ها سر ابی عبدالله به زمین افتاد ناله بزن یا حسین ▫️حتی رویِ نیـزه ، قـاری قرآنی ▫️در صحرای غربت ، قُوّتی بر جانی ▫️هم تسلّا بخشِ ، این دل سوزانی ▫️هم امیـدی به دلِ ، کودک گریانی صوت قرآن تو آرامش این جان من است هم تسـلای دل خستـه و سوزان من است هم دوای دل غمـگیـن یتیمـان من است .-------------------------------------------------------- منبع: (۱). الملهوف على قتلى الطفوف: ۸۷ (۲). شاعر غلامرضا سازگار 👇
. به روایتی فرازهایی از روضه های امام سجاد علیه السلام مقتل  روزی امام سجاد (ع )در بازار مدینه شنید مردی می گوید: اِرحَمُونی اَنا رَجُلٌ غَریبٌ به من رحم کنید که من مردی غریب هستم. حضرت به او فرمود: اگر مقِّدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟  آن مرد با تعجب گفت: الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد. امام سجاد ع منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود: «و اسَفاه عَلَیکَ یا اَبَتاهُ! ثُبقی ثَلاثَهَ اَیّامِ بِلا دَفنِ وَ اَنتَ اِبنٌ بِنتِ رَسُولِ الله». ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر! که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا ص هستی. سیره امام سجاد علیه السلام ص۱۵۴   ذبح گوسفند روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. به او فرمود: آیا این گوسفند را آب داده ای. قصاب گفت: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم. امام سجاد ع گریه کرد و فرمود: «و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاهُ لاتُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تُذبَحُ عَطشانا». ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله (ع)، گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا (ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. ماساه الحسین ۱۵۳ مقتل  نحوه انتقال اسرا از زبان امام باقر علیه السلام   منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج ۳ ص ۸۹ مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ‏ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ‏، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون‏ ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مى‏بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى‏دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى‏چكيد، با نيزه به سرش مى‏كوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند» مقتل  نحوه انتقال اسرا به شام در بیان امام زمان عج منبع:زیارت ناحیه مقدسه  وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ وَ صُفِدُوا بِالحَدیِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّیات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ یُساقُونَ فِی البَرارِی وَ الفَلَوات اَیدِیَهُم مَغلُولَهٌ اِلَی العِناقِ یُطافُ بِهِم فِی الاَسواقِ فَوَیلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...» ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین از پشت گردن  به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بی سرپوش و فاقد محمل (با کمال بی احترامی) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت، آنها در بیابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هایشان را به گردن هایشان بستند و در کوچه ها و میدان ها عبور دادند وای بر آن مردم گنهکار و بی شرم .
تحلیل شعر رضا قاسمی.mp3
زمان: حجم: 11.55M
شعر رضا قاسمی کجا یعقوب دیده، خوابِ هجرانی که من دیدم کجا یوسف شنیده، وصفِ زندانی که من دیدم زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم هم اسماعیل‌ها سر را به تیغ امتحان دادند هم ابراهیم‌ها، در عیدِ قربانی که من دیدم زمین از خونِ خاتم‌بخشی‌اش شد تربتِ اعلا عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم سرِ خورشید بر نِی، شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم تمام آیه‌ها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد" میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر عموجانم ندیده تیربارانی که من دیدم مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم و پرچم‌ها از آن روزی که باد از نیزه‌اش رد شد پریشانند، از زلف پریشانی که من دیدم... ✍ .
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(علیهما السلام) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ》🔶🔸 ✅کاوران اسرای اهل بیت(علیهم السلام) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند. و آنچه در تاریخ آمده اینکه؛ 📋《وَفِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ》 ♦️در روز اوّل صفر، سر مبارک امام حسين(ع) به دمشق، وارد شد و آن روز، نزد بنى اميّه، عيد بود.(۱) 📋《فَوَقَفُوهُم عَن الدُخُولِ ثَلاثَه أَیّامِ وحَبَسُوُهُم هُناکَ، حَتّى تَتَوفّر زینَهُ الشامِ وتَزویقُها بِالحَلیِّ والحُلَلِ والحَریرِ والدِّیباجِ والفِضَّهِ والذَهَبِ وأنواعِ الجَواهِرِ عَلى صَفِه لَم یَر الراؤُوُن مِثلَها لا قَبلَ ذلکَ الیَومِ وَلا بَعدَه》 ♦️اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند. در این حین شهر را به بهترین شکل زیور بستند، به گونه‌ای كه چشمی مثل آن را ندیده بود. 📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》 ♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند. جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲) 📋《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》 ♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳) بساط شراب گستراندند و همگی در معابر با طبل و شیپور به استقبال اسراء رفتند و به هم دیگر این روز را تبریک می گفتند. جارچیان اسراء را خارجی می خواندند. ابتدا اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(ع)، صورت نگرفت. سپس اسراء را وارد مجلس یزید کردند. 🏴امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید : 📋《لَمَّا أُدْخِلَ‏ رَأْسُ‏ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللهُ وَ أُدْخِلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ بَنَاتُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) مُقَيَّداً مَغْلُولًا》 ♦️وقتی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، در این هنگام امام سجاد(ع) به همراه دختران امیرالمومنین(ع) نیز وارد مجلس کردند، در حالی که دست و گردن و بازوی جد اسیرم، در غل بسته بود.(۴) 📋《..أجسادُهُم مُجَرَّدَةً، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً، وخُدودُهُم مُعَفَّرَةً》 ♦️در حالیکه، پیکرهای شهدای کاروان امام حسین(ع)، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود بودند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای شام، کربلای تو یا زین العابدین دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین یک عمر در فراق جوانان هاشمی شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین در بین خنده و کف و شادی گریستند زنجیرها برای تو یا زین العابدین در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد دست گره گشای تو یا زین العابدین تا حشر انقلاب حسین است سربلند در پای خطبه های تو یا زین العابدین در کوچه های شام فقط سنگ های بام بودند آشنای تو یا زین العابدین 👤سازگار 📚منابع : ۱)المصباح کفهمی، ص۵۱۰ ۲)حیاه الإمام الحسین(ع) قُرشی، ج۳، ص۳۶۹ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷ ۴)تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۳ ۵)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۰ .
. #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن... السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک إلی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله شبِ شهادت یکی از بَکّائون عالم امام زین العابدین علیه السلامِ، نزدیک به چهل سال بعد از واقعه کربلا کارش همه اش گریه و ناله بود ... هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا ... به هر بهانه ای گریه میکرد، ناله میزد ، اشک میریخت.. غذا می آوردن میل کنه ، تا چشمش می افتاد گریه میکرد صدا میزد «قُتَلِ ابْنُ رَسُولِ اللهِ جائِعاً ... » پسر رسولِ خدا رو گرسنه گشتن، آب می آوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد ، روضه می خواند صدا میزد «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً ...» حسین رو با لب تشنه کشتن .... اما امان از اون لحظه ای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنند ... جلو میرفت ، با گریه سوال می کرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟ میگفتن: بله آقا، ناله ش بیشتر میشد، میفرمود: کربلا بابای من‌حسین رو با لبِ تشنه کشتن .... ای حسین... امشب دلا بره مدینه و قبرستان بقیع و کنارِ قبر با خاک یکسانُ غریبش ... * دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش زسوز حنجر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم زروی بام بر زخم تازه سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین کاینجا ستاده مادر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جد اطهر من گریه می کند ✍حاج *تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی امام سجاد کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها، همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید. آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم جد مظلومتون امیرالمومنین عزیز دلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت، آقاجان! مگه نگفتید آروم گریه کنند... فرمود: نمیدونستم بازوش، پهلوش.. میگه یه وقت صدا زد "یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم"بیاید از مادر توشه برگیرید! " فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِي الْجَنَّةِ " بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، یه وقت امیرالمؤمنين فرمود: "اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّت" بخدا قسم زهرا چنان صیحه ای زد" وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا "دست ها رو از کفن بیرون آورد"وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً" حسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدا زد: علی بچه ها رو بردار، ملائکه بی تاب شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند، با سیلی و تازیانه.... هر چی ناله داری برا فرج امام زمان بلند ناله بزن: یاحسین! .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...... ✓سیمای حرم↶ .
. |⇦•ارث جاماندهٔ زهرا... و توسل به روای دشت کربلا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حمید عسکری ●━━━━━━─────── درد بسیار، مداوا گریه ارث جاماندهٔ زهرا، گریه *چقدر سخته آدم ببینه باباش میون یه مشت دشمنی که هیچ بویی از دیانت نبردن خودشم نتونه کاری کنه...* روزها ناله و شب‌ها گریه آب می‌خورد ولی با گریه گریه بر آب وضویش می‌ریخت خون دل بر سر و رویش می‌ریخت گریه بر شاه شهیدان خوب است گریه بر کشتهٔ عریان خوب است گریه بر در دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است خواست در زهرش گریه کند در فراق پدرش گریه کند این دسته طویریج که روز عاشورا راه می‌افتند، قریب به چهار میلیون نفر به سر و سینه می‌زنند، از طویریج میان سمت کربلا خیلیا بین مسیر بهشون ملحق میشن، می‌دونی برای چی اینجوریه؟ این طویریج، طبق نقل‌های مقاتل، من خیلی راجع به این قضیه تحقیق کردم، طبق نقل‌ها محلی بوده که عمر سعد نامرد مثل دیروزی یا امروز یا روز عاشورا مثل دیروز، شروع کرد خبر مرگش خطبه خوندن، گفت بابام سعد بن ابی وقاص، عمر بن سعد بن ابی وقاص، یا عمر سعد ابی وقاص بابام از پیغمبر شنیده، پدرم از پدرش شنیده، پدرش از پیغمبرکه مبادا کشته‌ها، مسلمونی رو زمین بمونه بدنش، اینجا امام سجاد دگرگون میشن، میفرماد این‌ها کشته‌های ما رو مسلمون نمی‌دونن، کشته‌های خودشونو مسلمون می‌دونن بابا، بدن بابای من این رو زمین افتاده، بدن اربا اربای داداشم علی اکبره، بدن عمو جانم قمر بنی هاشمه،این طویریج، از زمانی محبوب میشه، که سید بحرالعلوم، دور و بریاش دورش بودن شیوخ شاگردان رفیقاش پا منبری‌هاش وقتی این دسته سینه زنی هروله کنون داره میاد، سید بحرالعلوم عبا و عمامه از سر و دوش برمی‌داره، پابرهنه می‌شه تا حرم با اینا تو سر و صورتش می‌زنه، به حال مرگ رو زمین می‌افته، به سید بحرالعلوم گفتند آقا این چه کاری بود کردی؟فرمود: شما هم اگه مثل من می‌دیدید امام زمان چه جوری به سر و سینه‌اش می‌زنه..از اون روز طویرج، طویرج شد، ارزش پیدا کرد، اینو گفتم که بدونید آقا نگاه به مجلس‌ها و جلساتتون می‌کنه..اجازم بدید اینجوری روضه زین العابدینو بخونم اومد تو مدینه یه نفر صدا زدن "انا الغریب" یکی به من کمک کنه، من اینجا غریبم، ببین چقدر زین العابدین غصه داشت که از هر فرصتی برای گریه برای باباش استفاده می‌کرد،صدا زد من غریبم، زین‌العابدین صداش کردن، آقا فرمودند چیه، شهرو به هم ریختی؟ عرضه داشت من غریبم، حضرت بهش فرمودند: من یک سوال ازت دارم .آقا فرمودند:یک سوال ازت دارم بپرسم؟عرضه داشت بفرمایید..آقا فرمودند: اگه اینجا از دنیا بری، بدنت را دفن می‌کنند یا نه؟عرضه داشت من گفتم غریبم ولی نامسلمون که نیستم.من تو بلاد مسلمونا از دنیا برم بله دفنم می‌کنن.حضرت صدا زد دیدی تو غریب نیستی.غریب بابای مظلوم من حسینه.. به خدا خودم دیدم، سرش بالای نیزه‌ها بود.مقتل میگه: زین‌العابدین تشریف آوردن، بنی اسد می‌خواستن بدنو دفن کنن، نه فقط بدن ابی عبدالله رو، ابدان مطهر را می‌خواستن دفن کنند، دیدن نمی‌شناسن این بدن‌ها رو، اینقدر زخم داشت. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•با تو هر لحظه ی من... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── با تو هر لحظه‌ ی من بوی خدا می گیرد عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن عشق از گوشه‌ ی چشمان تو پا می گیرد بانی روضه‌ ی اربابی و باران باران چشمم از محضر تو اذن بُکاء می گیرد آقا جانم ! از تو بر گردن اسلام چه دِینی مانده با فداکاری تو شور حسینی مانده رهبر جان به کف اهل ولایی آقا مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند علم افراشته‌ ی خون خدایی آقا بیرق نهضت آقاست به روی دوشت وارث سرخی خون شهدایی آقا خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند دشمن تو نَبَرد راه به جایی آقا ‌ کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی همه دیدند که مصباح هُدایی آقا دیده‌ ی غرق به خون تو گواهی داده تو عزادار چهل سال مِنایی آقا اشک هم از غم چشمان تو خون می‌ گرید زائر جان به لب کرب و بلایی آقا چشم های تو از آن ظهر، قیامت می خواند دم به دم در همه جا داشت مصیبت می خواند *توی کوچه راه می‌رفت ...حاج آقای زنجانی روضه میخوند:« که گریه کن باید شب کاسه آب رو پر کنه بعد شب تا صبح گریه کنه ..باید دنبال بهونه بگردی برای گریه..توی کوچه رد میشد میدید دارند یه گوسفند رو ذبح می کنند می گفت دست نگهدارید ..بگید ببینم بهش آب دادید یا نه ؟ میگفتن آقا آشنای به احکام هستیم شما چرا این سوال رو می پرسید؟می‌فرمود: بابای منو تشنه سر بریدند.میومد تو کوچه رد بشه بچه میدید گریه میکرد ،دختر بچه میدید گریه میکرد، جوون رعنا میدید گریه میکرد ،بچه شیرخواره میدید گریه میکرد، غذا میدید گریه میکرد، آب میدید گریه میکرد..* غربت و بی کسی قافله یادت مانده شام اندوه و شب هلهله یادت مانده در خرابه تو هم از پای نشستی آخر قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده *از مسجد اومد بیرون ،علامه مجلسی اینجور می‌نویسه دید یه عده جمع شدند دور یه مرد اون مرد داره صدا میزنه" ایها الناس ارحمونی ارحمونی..اینا الناس انا الغریب" تا شنید داره میگه "انا الغریب" مردم رو کنار زد به اون مرد گفت چرا میگی انا الغریب ؟گفت آقا تو این شهر غریبم..کسی رو ندارم .گفت یه سوال ازت میپرسم جواب منو بده ..گفت بفرمایید آقا جان .فرمود:« اگه الان بمیری جنازه ت روی زمین میمونه یا یه نفر پیدا میشه جنازه ت رو خاک کنه؟» گفت آقا این چه حرفیه اینجا مدینه النبیه منم مسلمانم آقا به همه مسلمانها واجبه دفنم کنند ..آقا فرمود پس نگو من غریبم..غریب اونیه که تو کربلا خودم جنازه ش رو گذاشتم اومدم ..خیلی سخت بوده ها خیـــــلی ..سید در لهوف اینجور روایت میکنه : «بی بی زینب سلام الله علیها دید امام سجاد روی ناقه یه جوری حالش عوض شد .دید واقعا علی الان از دنیا میره..بدو بدو اومد جلو گفت چیه علی جان؟ چته عمه قربونت برم ؟ گفت ببین عمه همه جنازه هاشون رو دفن کردند.عمه فقط بابای من رو زمینه عمه ..صدا زد علی گریه نکن..عمه قربونت یه روزی میاد اینجا محل تجمع میشه ..یه روز میشه اربعین جمعیت میاد..* بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── آقام آقام آقام... هوای حسین هوای حرم هوای شب جمعه زد به سرم روانه شدم به سوی ضریح بگیری اگر زیر بال و پرم بده صدقه به راه خدا بده شب جمعه تو کرب و بلا *میدونید شب آخری چی می‌گفت هی ناله میزد :هی وای...اونا که منو میشناسند و نمی‌شناسند من پسر کسی هستم که تو کربلا رنگ پوستش از شدت گرما تغییر کرد من پسر کسی ام که چشمهای قشنگش پر از لخته های خون شد.من پسر کسی ام که سر خونی شو از قفا ذبح کردن. من پسر کسی ام که پیراهنش رو بردن و پیکر عریانش رو خاک کربلا مونداگر بشناسید من پسرِ پدری مظلومم..امشب داشت غسل میداد امام باقر تا بدن رو باز کرد پیراهن رو کنار زد دید هی داد هنوز جای غل و زنجیر جای رو این بدن مونده ... هنوز جای این کیسه ها ی غذا رو شونه هاشه..حالا دلتو ببرم یه جای دیگه آی مردم ..من پسر کسی ام که نیمه شبی ،گریان پیکری رو غسل دادن اسما میگه آقا سرش و گذاشت رو دیوار آقا چی شد..گفت :اسما ، آب می‌ریزم آب رد نمیشه اسما نگاه کن بازوش کبود شده..* ننه ننه جوان ننه جوان ننه جوان ننه *درمون سوخت بهم دیگه گفتیم آی جوان ننه جوان ننه ای وای ای وای..* نمی‌دونم حسن تو کوچه چی دیدهی صدا میزنه قهرمان ننه م لای لای.. درمون سوخت بهم دیگه گفتیم قربان در ِ سوخته ننم لای لای..تو کوچه راه و گم کرده بودی به قربان چشم پر از خون شده ت لای لای ننم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•کوچه های مدینه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── *در امالی شیخ صدوق وارده میگه داشت از کوچه ای رد میشد جزامی ها نشسته بودن.... قدیم جزام یه بیماری بود مُسری کسی جزام می‌گرفت از شهر بیرونش میکردن باید می‌رفت یه گوشه ای از شهر یه محله هایی داشتن ،ممنوع هم بود رفت و آمد این ها به داخل شهر خوب کسی که نه میتونست کار کنه ،نه پول و زندگی داشت در اوج فقر و فلاکت زندگی میکردن قربونش بشم می اومد از این کوچه ها رد میشد زین العابدین. جزامی ها دیدن پسر پيغمبر رد میشه یه سفره ای پهن بود صدا زدن آقا با ما هم سفره می‌شید یا نه؟ زین العابدین یه نگاه بهشون کرد گفت اگه روزه نبودم باهاتون همسفره میشدم اما حالا من یه چی بهتون بگم قبول میکنید گفتن جانم آقا جان.. گفت مهمونی میاید خونه ی من..ما ؟ما جزامی ها بیایم خونه شما؟ فرمود: قبول میکنید ؟گفتن: بله آقا جان فرمود: غلامم رو میفرستم دنبالتون اومد تو خونه فرمود: مهمون دارم غذای خوب آماده کنید. وقتی سر سفره اش جمع شدن زین العابدین نشست یه جوری با محبت برخورد میکرد.. بگو آقا جان ما جزام گناه داریم..صلی الله علیک یا سيدنا الغریب حسین،حسین* کوچه های مدینه و بوی زخمهای تنی که می آید چشمهای سفید یعقوب و بوی پیراهنی که می آید مرد سجاده ای که درک نکرد هیچکس آیه ی مقامش را در هیاهوی شهر کوفه نداد هیچکس پاسخ سلامش را تا عزاداریش شروع شود دیدن شیر خواره ای کافی است تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره ای کافی است وقت افطار کردنش هر شب تا که چشمش به آب می افتاد تشنگی ضریح لبهایش یاد طفل رباب می افتاد من نمیدانم که خاکستر چه به روز امام آورد زیر خنجر زیر زنجیر پیکر زردش معجزه بود اگر دوام آورد تا که این مرد قافله زنده است حرف کاروان نزنید پیش این مردِ گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید. :علی اکبر لطیفیان حیا کن ظالم از خدای اکبر چوب نزن به لبهای حسین *دل زینب سلام الله علیها سوخت و فرمود ان شاء الله ذلیل بشی یزید .به اون لبها چوب نزن به لب مهمانِ تازه از راه رسیده با چوب زخم نزن.. به اون لبهای زخمی و خشکیده از عطش چوب نزن جدم پیامبر به آن لبها بوسه زده..اون دندونها رو پیغمبر بارها بوسیده بود ..نانجیب نزن جلو چشم دخترهاش نزن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. در بقیع سینه زنی آزاد باشد ،بهتر است جمع خادم ها که پُر تعداد باشد، بهتر است روضه خوانی بعدِ هق هق کردنش آرام گفت: روضه ها با گریه و فریاد باشد ،بهتر است قبر بی شمع و‌چراغت ای امام اشک ها مثل یک سجادیه آباد باشد، بهتر است صحن خاکی ات اگر چه جنت الاعلای ماست گوشه ی آن پنجره فولاد باشد، بهتر است ای که از فیض دعایت نوکر این خانه ام زندگی بی عشق تو بر باد باشد، بهتر است قول آن شاعر؛ از این درد فراقِ لعنتی دل سپرده، کورِ مادر زاد باشد ،بهتر است هر دری را من زدم ، امّا برای عاشقی دل اگر موقوفه ی سجاد باشد، بهتر است .
. السلام علیک یا سیدالساجدین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریه دارد صدایت آقا جان حُزن دارد نوایت آقا جان دل ما مبتلایت آقا جان جان عالم فدایت آقا جان تا چهل سال گریه می‌باری ای فدای چنین عزاداری خاطرت از بلا چه محزون است دلت از درد کربلا خون است وصف داغت ز حرف بیرون است چه بگویم که حال تو چون است یادگار غیــــــــــور عاشورا ای علمدار شور عاشورا چشم‌هایت چه دیده آقا جان به دلت غم رسیده آقا جان شانه‌ات غم کشیده آقا جان عمه جانت خمیده آقا جان بین غُل در اسارت و زنجیر دشمنان را تو کرده‌ای تحقیر از غروب و بلا و دشنه بگو از عطش از قتیل فتنه بگو از شهید غریب تشنه بگو از شهی که شده برهنه بگو چه شد آقا که آشمان لرزید خنجر شمر از کجا بُرّید قاتل آمد به روی سینه نشست خنجر کند و لب‌پری در دست حرمتش را به زیر چکمه شکست از قفا رگ به رگ کشید و گسست ضربه‌ها یک به یک که شد تکرار سر جدا شدبه زحمت بسیار غم بی حد و سینه طوفانی تن روی خاک و دشمن جانی با غضب مست در رجزخوانی سر به دستش ز موی پیشانی آمد از بین قتلگه بیرون قتلگه نه، که لجّه‌ای از خون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 خوشبخت✍ .
حجت‌الاسلام دکتر جوادیSokhanrani-1404-05-01 [Mahdisalahshour.Ir].mp3
زمان: حجم: 33.04M
🎧 عزاداری شهادت علیه السلام و یادبود 📜 : حجت‌الاسلام دکتر جوادی 📆 چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴