eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•مجنون ترین آواره ی... اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی و علی پاشایی و محسن نور آذر ●━━━━━━─────── "یا رب الحسین إشف صدر الحسین بحق الحسین بظهور الحجة" مجنون‌ترین آواره‌ی روی زمینم آواره‌ی کرب‌ و بلا در اربعینم *خودم اینجام ولی دلم حیرونِ کربلاست جسمم اینجاست ولی روحم تو حرمته آقاجان* دیگر نخواهم داشت در دل آرزویی امروز اگر مهدیِ زهرا را ببینم *کجایی آقا جانم؟ خوش به حالِ زائری که هم قدمِ امام زمانش رفت کربلا مسیر عشق و معرفتِ مشایه ابی عبداللهِ همینطور نیست بگی دارم میرم زیارت امام حسین.. چون زائراش فرق داره اونجا زائرش امام زمانه..یعنی بدون اگر نجف تا کربلا پای پیاده رفتی همقدم امام زمان خدا روزی‌مون کنه اونایی هم که نرفتن برن انشالله دوباره* آقا کجایِ شهر هستی تا بیایم قدری به پایِ روضه های تو نِشینم امام زمان! با گریه کردن بر غریبیِ تو آقا امروز کامل میشود ارکانِ دینم ای کاش می‌شد تا که همچون جاده من نیز از خاکِ پایت هر قدم بوسه بچینم صد بار اگر شویم فدایِ تو یا حسین کاری نکرده‌ایم برایِ تو یا حسین *آقا جان! امسال اربعین تو به دیدار ما بیا اگه امشب کنار گودال نیستم برات ناله بزنم، اگه شب اربعین مثل خواهرت نتونستم بیام صورت بذارم رو خاکِ مزارت آقا جان تو بیا لااقل یه سر به این نوکرات بزن..* امسال اربعین تو به دیدارِ ما بیا میقاتِ ماست بزمِ عزایِ تو یا حسین «حسین جان ... حسین جان ..» شکرِ خدا که سجده به خاکِ تو می‌بَریم در هر نماز رو به خدایِ تو یا حسین آقا جان! از کوچه‌ها به کرب و بلا کوچ می‌کنیم *به خدا کنار زن و بچه میری ولی دلت پیش اربابته.. بچه‌ات صدات میزنه بابا این چند روزه هوش و حواس نداری! عکسا رو می‌بینی بی‌اختیار گریه می‌کنی!میگی دخترم پسرم! هرکی دوستت، رفیقت، یه وقتی می‌بینن حال و هوای همدیگه رو همینجوریِ میگی آره راست میگی درست فهمیدی یکی دو روزه دلتنگ زیارتم* از کوچه ها به کرب و بلا کوچ می‌کنیم همراه دسته های عزایِ تو یا حسین این روضه‌ها مسیر رسیدن به کربلاست قربانِ ذکرِ راهگشایِ تو یا حسین ای اربعین قیامتِ هَل مِن معین تو ای اربعین صدایِ رسایِ تو یا حسین ما ملتِ امام حسین و شهادتیم اسلامِ نابِ ماست ولای تو یا حسین *بابا! سفر خطر داره! با زن و بچه بلند شده رفته میگه این راه از قدیم هرکی رفته جونشو سر دست گرفته.وقتی اومد، دید مأمورا جلوشو گرفتن سن و سالی ازش گذشته، پیر شده گفتن مگه نشنیدی خلیفه‌ی وقت دستور داده هرکی زیارت حسین میره دستشو باید بده؟ مرسوم کردن دست راستو می‌بُریدن؛ آورد دست چپشو گذاشت گفت: من سال گذشته دست راستمو دادم برای امام حسین اینجوری رفتن راه امام حسین و شهدای عزیزمون که پشت پیراهنهاشون نوشتن می‌رویم تا راه کربلا رو باز کنیم. چقدر خون دادیم، جون دادیم واقعاً برای این مسیر، حالا ما همین چند روز پیش که توفیق زیارت داشتیم تو مسیر هم خیلیا، حالا بچه های قد و نیم‌قد، بچه شیرخواره، با یه عشقی میاد، اذیته هوا گرمه آقا اون دیگه با امام حسین معامله کرده، با حضرت زینب معامله کرده، اون وقت مادر خودش سختشه وسایل دستشه میره. بعد بچه شیرخواره رو با زحمت چسبونده رو بغلش، رو سینه اش میاد چون که اون با رباب معامله کرده، میخواد بِچِشه تو این مسیر بی بی جانمون چی کشید. اما فقط یه چی می‌خوام بگم بگم خواهری که بچه شیرخواره‌ ات رو بغل گرفتی اربعین به عشق امام حسین رفتی ولی بدون رباب دیگه بی علی اصغر برگشت، دیگه علی اصغر نداره..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•چقدر نام تو زیباست... اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ استادحاج منصور ارضی ●━━━━━━─────── *اینقدر صدات میزنم تو قبرم اگه اجازه بدند صدات میزنم ،اصلا این لقب خیلی به تو می‌آید یا ابا عبدالله...* «چقدر نام تو زیبا است ابا عبدالله...» *کاروان اومد کوفه این خانواده همه اسیر اومدن تو زندان ولی این دو تا بچه زندان دیگری بودند. این خواهراشم ندیدن حالا یک سال گذشته این برادر به اون گفت: عزیزم! گفت: جانم، گفت میای به این زندانبان خودمون رو معرفی کنیم؟ حالا بادا باد. مصیب رو صدا کردند گفتند: تو چه دینی داری؟ گفت من مسلمونم. گفت: اهل بیت رو می‌شناسی؟ گفت: جانم فداشون. گفت: پیغمبر رو می‌شناسی؟ علی رو می‌شناسی؟ ..همینجوری هی گفت گفت.. گفت: ابی عبدالله یک پسر عمو داشت به نام مسلم. گفت: آره من هم شنیدم این ورو اونور رو نگاه کرد. گفت: اون رو کشتند. گفت: مصیب ما بچه‌های اونیم زد تو سرش اول اومد قفل و زنجیر رو باز کرد گفت من رو بکشند من باید راهی پیدا کنم شما رو از زندان فراری بدم...* تماشا کن ببین در کوفه این ظلم مجدد را بغل کرده است ابراهیم با گریه محمد را بگیر از چنگ این ظالم سر زلف مجعد را پذیرا باش از عمق جگر اینها آه ممتد را به ما هم می‌چشانی لذت نعم الامیرت را بغل وا می‌کنی ما را چنانی که سفیرت را *نیمه شب اومد گفت: من راه رو بهتون نشون میدم درهای زندان را باز کرد. گفت: شما تشریف ببرید. بزرگه داداشش رو بغل کرد دیگه راه نمیتونه بره. نم زندان مثل کانَّ فلجشون کرده بود آهسته آهسته اومدن بیرون می‌خواستند از شهر کوفه بیان بیرون نشد. اومدن در خانه اون زن وقتی معرفی کردند راهشون داد. زنه میگه دیدم تا صبح اینا مناجات می‌کنند بچه‌های به این کوچکی نماز شب می خونن، گاهی وقت‌ها هم صدا می‌زنن یا امیرالمومنین! ما را دریاب مددی کن. زنه میگه نیمه‌های شب دیدم داماد نامردم حارث وارد خونه شد. عصبانی داره هی فحش میده..گفتم چی شده؟ گفت: دو تا زندانی فرار کردند امیر به من دستور داده اونها رو جوری دستگیرشون کنم. ولی به خدا اگه دستگیرشون کنم اول سراشون رو جدا می‌کنم. زنه ترسید دم نیومد نانجیب حارث خواست استراحت کنه دید از اتاق بغلی صدای گریه میاد..آخ بمیرم براتون..همچین که صدا رو شنید اومد اتاق به اتاق یا حجره به حجره درها را باز کرد به زور یه وقت دید این دوتا بچه همدیگه رو بغل کردند دارند گریه می‌کنند. دارند به هم میگن دیشب خواب دیدم لحظه‌ای خوابمون برد گفت من هم همون خواب رو دیدم، دیدم امیرالمومنین اومده میگه شما فردا شب مهمان منید. همونطوری دوتا رو به هم بست با یک طناب می‌کشوند اینا رو غلامش باهاش اومد، پسرش اومد، تا دم رودخونه دستور داد به پسرش گردن اینها رو بزن پسره گفت نمی‌کنم فرار کرد به غلامش هم گفت گردن این‌ها رو بزن به خدا من رو بکشی دست به خون این عزیزان نمی‌زنم...اولی رو کشید موهاش رو گرفت با خنجر سر ببره گفت: آی حارث اول من رو بکش این داداشم رو مادرم به من سپرده امانت..حالا به حارث التماس می‌کنه میگه..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•خودم دیدم بهم پیوسته... حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدحسین مؤمنی ●━━━━━━─────── *قنداقه علی اصغر و رو دست گرفت "ان لم ترحمونی فرحموا هذا الطفل"این طفل رضیع سند غربت و مظلومیت ابی عبداللهِ * اگر به زعم شما من گنهکارم نکرده هیچ گناهی علی اصغرم *بگیرید خودتون سیراب کنید.تیر به حلقوم تو بغل بابا "فذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید" هی دست و پا میزد تو بغل بابا* بابا غم مخور ای کودک دردی کشم من خودم تیر از گلوییت می‌کشه غم مخور ای کودک خاموش من قتلگاهت می‌شود آغوش من *دو تا برادر تو لشکر عمر سعدن دقیقه‌ی نود چیزی نمونده قائله ی کربلا ختم بشه این حالتو که دیدن علی تو بغل بابا مثل مرغ سر کنده داره بال بال میزنه از لشکر عمر سعد کندن اومدن رفتن سمت ابی عبدالله. حسین جان اجازه میدی بریم برات بجنگیم رفتن. افتادن رو زمین به شهادت رسیدن سر برادر بزرگه رو به دامن گرفت دید جان داده. سر برادر کوچیکه رو به دامن گرفت خونا رو از چشاش پاک کرد برادر کوچیکه دید سرش تو دامن ابی عبدالله یه جمله صدا زد آقا از ما راضی شدی ببین نور ابی عبدالله چیکار می‌کنه نور ابی عبدالله از ما راضی شدی عقل رو میخوای ببینی برو تو غلام ابی عبدالله ببین دو تا غلامن تو کربلا کار کردن کارستون یکی غلام خود ابی عبدالله یکی اسلم غلام واضحه. اومد محضر ابی عبدالله آقا اجازه میدی برم فرمود تو رو آزادت کردم عقل معاش میگه برو. عقل حسابگر میگه برو. حسین تکلیفو از رو دوشت برداشت برو. بارو ورداشت هیچ تکلیفی نداری برو. ولی عقل معاد میگه کجا برم شاید مثلاً گفته باشه حسین جان برم روز قیامت رو دارم در مقابل مادرت بایستم. حسین جان تمام عشق من اینه که عنوان غلامی رو منه اونم غلامِ حسین.حسین جان من لایق نیستم بدن من کنار بدن علی اکبرت باشه کجا برم کجا رو دارم که برم. رفت میدان افتاد رو زمین غلام دیگه، بنازم حسین و* ز رفتارش به بالین غلام خویش دانستم که آن مولا غلام خویش را هم دوست میدارد * یه وقت این غلام دید یه دست مهربانی داره خون رو پاک می‌کنه صورتش گرم شد چشا رو باز کرد دید حسین صورت به صورت غلام گذاشته همونجوری که خم شد صورت به صورت علی اکبر گذاشت همونجوری خم شد صورت به صورت غلام گذاشت یه وقت غلام یه ناله‌ای زد" من مثلی؟" کیه مثل من؟ پسر پیغمبر صورت به صورت من گذاشته. "لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ"عطیه چه خبره؟ صدا میاد. سحابی خاص پیغمبر، عطیه از علمای عصر نابیناست جابر!عطیه برو ببین چه خبره اومد برگشت جابر بلند شو بعد از اینکه جابر بود چون بوی ابی عبدالله تو مشامش هست صحابی پیغمبره.قبرم که معلوم نبود خاکا رو بو می‌کرد می‌ریخت رو زمین بو میکرد میریخت رو زمین تا رسید به یه جایی بو کرد دید بوی دوستشو میده صورت گذاشت رو خاک هی ناله میزد حبیبی یا حسین بیهوش افتاد رو زمین عطیه به هوشش آورد هی ناله میزد "حبیب لا یجیب حبیبه" میشه دوست جواب دوستو نده؟ بعد خودش جواب داد جابر چه انتظاری داری از کسی که بین سر و بدنش جدایی افتاده. صدا اومد عطیه خبر آورد جابر بلند شو حسین مهمان داره همه اومدن کنار قبر ابی عبدالله اینکه میگن هر یکی سوی مزاری می‌دوید اشتباهه همه اومدن اول سر قبر ابی عبدالله روضه خوانشون زینب کبری‌ ست. حالا زینب روضه بخوانه.. یا اباعبدالله حسین جان هرچی بهم گفته بودی انجام دادم. حسین جان بچه‌هاتم آوردم. حسین جان خودم آب نخوردم بچه‌هاتو سیراب کردم.حسین جان خودم غذا نخوردم بچه‌هاتو سیر کردم. حسین جان خودم نخوابیدم بچه‌ها تو خوابوندم. حسین جان هر وقت می‌خواستن بچه‌هاتو تازیانه بزنن خودمو سپر می‌کردم تازیانه‌ها به من می‌خورد. که اگه نامحرم نبود نشون می‌دادم بدن زینبت کبوده، دیگه تو گزارشات تاریخ غیر از این نیومده. شاید زینب کبری نمی‌خوان به برادر بگن که چی شده...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•در مسیر شاهراه... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── در مسیر شاهراه زینب است نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است *ما جاموندهای اربعینیم دیگه چاره‌ای نیست اونا که رزقشون شده رفتن و موندن خیلیام رفتن و برگشتن. خوش به حال اونایی که امروز جزو زوّار اربعین آقان حالا چرا یادم اومد عیبی نداره با همین ابیات با همین مضامین گریه کنیم* «یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته خدا شاهده همین ساعت همین لحظه الان باید حرم بودم اگه دنیا به کامم بود الان شاید حرم بودم» اشک بانو ریشه‌ی اسلام را محکم نمود نخل توحید خداوندی گیاه زینب است دور کعبه گشتن ما علتش این است که پرده‌اش‌ همرنگ‌ با چادر سیاه زینب است گفت بی‌بی ما رأیتو عالمی دیوانه شد افتخار مذهب ما این نگاه زینب است با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت در حقیقت این اسارت دل بخواه زینب است شام تار از برکت صحن رقیه روشن است دست ما تا هشت بر‌دامان ماه زینب است به خدا روضه‌ی اربعین خوندن سخته عشق یک روح است نیمی کربلا نیمی دمشق گوشه‌ی شش گوشه کنج بارگاه زینب‌ از بعد چهل روز آمده با خاطراتی که مپرس نیزه‌ها یادآور حلقوم شاه زینب است بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است اگر که پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله‌ی شمعی اسیر سو سویم رسیدم سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضه مان در عزای یکدیگر من از گلوی تو نالم تو هم ز چشم ترم من از جبین تو گویم توام به زخم سرم من از اصابت آن سنگ های بی احساس و از نگاه یتیمت به نیزه‌ی عباس من از شکستن آن ابروی جدا از هم تا از جسارت آن دست‌های نامحرم به زخم کاریه نیزه که بازیت میداد به نقش های کبودی که بر تنم افتاد *حالا بعد چهل روز چی بگه..* چهل شب است که با کودکان نخوابیدم چهل شب است که از خیزران نخوابیدم چهل شب از نه انگار چهار صد سال است هنوز پیکر تو در میان گودال است داداش هنوز گرد تنت ازدحام می‌بینم به سمت خیمه نگاه حرام می‌بینم هر آنچه بود کشیده ز پیکرت بردند مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردن مرا ببخش نبودم سر تو غارت شد کنار مادرم انگشتر تو غارت شد *یا صاحب الزمان میدونی چرا میگم روضه اربعین سخته رفقا یک اربعین داغ و زینب باید واسه برادر توضیح بده.ما اصلا چنین چیزی نداریم تو تاریخ ها الا تو همین روز اربعین. این همه مصیبت..به امام سجاد عرضه داشتن آقا جان! کجا سخت گذشت؟ الشام الشام شنیدید دیگه "الشام الشام الشام" هرچی بود شام..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•به مهریانی ودست کریم... شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── به مهربانی و دست کریم شهرت داشت برای مردم بی‌رحم نیز رحمت داشت سه سال هسته‌ی خرما مَکید و راضی بود بزرگ بود ولی این‌چنین ریاضت داشت زِ دشمنان خودش بارها عیادت کرد شبیه دوست به بیگانه‌ها عطوفت داشت کمک به پیرِ زمین‌گیر و کودکان می‌داد اگرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد صبور بود در این راه و استقامت داشت به ذوالفقارِ علی تکیه داشت وقتِ خطر نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت هر آنچه در شب معراج دید فاطمه بود زمانِ بوسه به دستش هوایِ جَنّت داشت حسین را بروی شانه‌هایِ خود می‌برد برای بردن او نیتِ عبادت داشت *خدا رحمت کنه آیت الله بهجت رو، نقلِ روایت اینه پیغمبرِ خدا میومد درِ خونه‌ی بی‌بی فاطمه رو دقُّ الباب میکرد، دستهایِ مبارک فاطمه رو بوسه میزد.آیت الله بهجت رحمت الله میفرمود: نه اینکه بخواد دستِ فاطمه رو بالا بیاره ببوسه، نه ! پیغمبر خَم میشد دستهای فاطمه رو میبوسید.یه روز از این روزا اومد درِ خونه‌ی فاطمه رو دقُّ الباب کرد، تا فاطمه‌ی زهرا فهمید پیغمبره دوید در رو باز کرد.پیغمبر سلام کرد، جواب گرفت، گفت: فاطمه جان! اومدم امروز سر سفره‌اتون باشم، غذا چی پختی واسه بچه هات؟ چی تهیه دیدی؟بی‌بی فاطمه فرمود: باباجان! امّ أَیمَن مقداری آرد و روغن آورده گفت: همون رو بگیر یه چیزی درست کن بخوریم.سرِ سفره نشست اما دیدن پیغمبر لب به غذا نمیزنه، بغض تهِ گلویِ پیغمبر رو گرفته.. اونقدر اونقدر اونقدر صبوری کرد تا همه غذارو بخورن، رفت یه گوشه شروع کرد به گریه کردن.دیدن پیغمبر بلند بلند گریه میکنه، کسی جرأت نکرد نگاه به پیغمبر کنه علتِ گریه رو بپرسه، أبی عبدالله بلند شد، چهار پنج سالشه اومد گفت: بابابزرگ چرا گریه میکنی؟ أبی عبدالله رو نشوند رو زانو، بغلش کرد، خودِ پیغمبر شروع کرد به خوندنِ مصیبت گفت: حسین جان! یه روز بابات رو شهید میکنن. مادرت رو شهید میکنن.. برادرت حسن رو شهید میکنن..تا رسید به خودِ أبی عبدالله چشم تو چشمِ حسین.. گفت: حسین جان "لا یَوم کَیومُكَ یا اباعبدالله"هیچ روزی روزِ تو نمیشه حسین جان، عالَم واسه حسین گریه کرده* هر آنچه در شب معراج دید فاطمه بود زمانِ بوسه به دستش هوایِ جَنّت داشت حسین را بروی شانه‌هایِ خود می‌برد برای بردن او نیتِ عبادت داشت همیشه خواند زِ کوچه، زِ عصرِ عاشورا میانِ خانه‌ی خود روضه داشت، هیئت داشت *وقتی خودِ پیغمبر بخواد روضه بخونه، از فاطمه‌اش روضه میخونه، از حسینش روضه میخونه.. اصلاً راهشو پیغمبر به ما یاد داد.واسه من میخواید گریه کنید، واسه حسینم گریه کنید. اصلاً غیرِ این نیست که..* بَس کن عزیزِ تا سحر بیدار، بس کن کُشتی مرا با گریه‌ی بسیار، بس کن ای چند شب بیدارمانده، آب رفتی ای چند شب بیدارِ من این بار بس کن رویَت ندارد طاقتِ این اشکها را طاقت ندارد اینهمه آزار، بس کن باید ببینی روزهایِ بعدِ خود را باید بمانی با غمی دشوار، بس کن باید بگویم روضه‌هایِ بعدِ خود را باید بسوزی بعد از این دیدار، بس کن ای کاش بعد از من کسی جایَت بگوید با هیزم و با آتش و دیوار، بس کن ای کاش میگفتند، خانم بچه دارد ای کاش میگفتند، با مسمار بس کن در کوچه می‌اُفتی، کسی غیر از حسن نیست با گریه میگوید که در انظار بس کن در کوچه می‌اُفتی و میگوید به قنفذ افتاد دستِ مادرم از کار، بس کن دستت مغیره بشکند، حالا که افتاد از چادرِ او پایِ خود بردار، بس کن *بی‌بی فاطمه پرستارِ پیغمبره، جانِ عالَم فدای پیغمبر، جانِ عالَم فدای فاطمه..دید یکی درِ خونه رو دقُّ الباب کرد، بی‌بی خودش در رو وا کرد، دید یه جوانی پشتِ در ایستاده گفت: اومدم پیغمبرِخدا رو عیادت کنم. بی‌بی فاطمه فرمود: مگه نشنیدی پیغمبر ممنوع الملاقاته؟ طبیب دیدنِ پیغمبر و ملاقاتش رو ممنوع کرده در رو بَست.* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇👇
. |⇦•ای که شد زنده به عشقت ... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی تو همان نفخه ی روحانیِ جان در بدنی عشق رسوایی محض است که حاشا نشود پس حسن گفتن ما تا به ابد شد علنی ساکن کشور سرسبز حسن آبادم با من انگار که هرجا بروم هم وطنی این گدا جای غذا مهر تو را می خواهد می شود گاهگُداری به دلم سر بزنی *امشب یه دستی سر دل ما بکش آقاجان، امشب یه نگاهی به ما بنداز آقاجان...* چه دلی بردی از آن مرد که دشنامت داد اومد تو‌ مدینه، از شهر شام اومده ، انقدر تبلیغ علیه امیرالمومنین و بچه های علی کرده بودند اومد تا نگاهش به حسن بن علی افتاد اینقدر دشنام داد انقدر ناسزا گفت. آقا همه رو گوش داد تحمل کرد. همچین که حرفا و‌ فحشاش تموم‌ شد. آقا یه نگاهی بهش انداخت ببینم از لهجه ات معلومه غریبه ای، میشه امشب بیای مهمون من باشی؟ میشه بریم خونه ی ما؟ از سفر اومدی خسته شدی، امشب میشه دنبال ماهم بفرستی آقاجان؟ فرمود: نماز می خونی فکر کن آخرین نماز عمرته، چجوری نماز میخونی؟ الان خیال کن آخرین گریه ی عمرته، فقط یبار دیگه بهت اجازه دادن بیای و گریه کنی..* چه دلی بردی از آن مرد که دشنامت داد هیچ کس مثل تو اینقدر نشد خواستنی خود مانیم بگذارید بگویم این بار دست و‌ دلباز مدینه بخدا عشق منی احمد و حیدر و‌ زهرا و حسینش یک سمت تو‌ گل سر سبد شاکله ی پنج تنی نقش نام تو نشسته ست میان دل من یا حسن حک شده بر روی عقیق یمنی آی دنیا بشناسید منه مجنون را حسنی ام حسنی ام حسنی ام حسنی قبر بی زائر تو بازترین روضه ی ماست *الان مزارش، مدینه سر قبر پیغمبر خدا شلوغه، اما قبرستان بقیع زائر نداره، حتی اجازه نمیدن پشت پنجره ها بنشینی گریه کنیم. فلذا اینجا گریه کن فکر کن الان مدینه و‌ کنار قبرستان بقیعی..همچین که میخوای از کنار قبر شریف ومطهر امام‌حسن و اهل بیت عبور کنی اصلا نمیشناسی، اونایی که بار اولشون باشه هی سوال می کنی همه ی این قبور خاکیه، نه نشونی، نه خادمی، نه گریه کنی، نه زائری نه، شمع و چراغی...هی میپرسی قبر آقام کجاست؟ تو قبرستان که حرکت می کنی بعضیا هی دارن سر تکون میدن انگار دنبال چیزی می گردن، میگن قبر همه را به ما نشون دادن.. الان دارم دنبال قبر مادرم می گردم..* قبر بی زائر تو بازترین روضه ی ماست جان کعبه به فدای تو غریب مدنی زهر نه، سیلی کوچه جگرت را سوزاند دل تو بین گذر سوخت عجب سوختنی تیرها گر چه به تابوت تو را دوخته اند لااقل پیکر خونی تو دارد کفن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•حسن یک دانه از بسیار... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره است سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیار عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهان خاتم پیغمبران وا شد به تحسینت تو دین تازه‌ای آورده‌ای از دید این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحصینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که میچینند مضمون آسمان‌ها ازمضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند خدا وا داشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغرب دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارد محبت کن قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت * قربون آقایی که ما هرچه داریم از امام حسن داریم اگه شیعه ای هست اگه کربلایی همش مال امام حسنه. قربون اون آقایی که انقدر سخت شد فتنه‌های زمانش حتی نزدیک‌ترین آدما درکش نکردن. خدا شاهد بعضی موقع‌ها کربلایی عمل کردن خیلی آسون‌تر از امام حسنی عمل کردنه. که یه کاری کرد اطرافیانم نفهمیدن لذا بعضی از نزدیکانش تا می‌دیدنش بهش می گفتن.. یامذل المومنون باید برای امام حسن برای اینا گریه کرد...* درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت برای جاری اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گریه کن ها همه از داغ ... اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج‌ محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── گریه کن ها همه از داغ رضا گریه کنید *دستور آقامونه فرمود: اگه خواستید گریه کنید برا جد غریبم. اما مگه همیشه یه همچین شبی برای آقای غریب مون امام رضا گریه نکنیم! از مسیر امام رضا ما به مسیر ابی عبدالله رسيديم. خدایا کمک مون کن* گریه‌کن ها همه از داغ رضا گریه کنید شده مسموم ولی نعمت ما گریه کنید پاره ی قلب پیمبر جگرش پاره شده *دو نفرو پیغمبر فرمود پاره های تن منند. چکار کردن با پاره های تنش. شب آخره. یا امام رضا! من هرکجا روضه بی بی رو راحت بخونم محضر امام رضا سختمه. چه کردن با پاره های تن پیغمبر. یه پاره ی تنش مثل فردا، دیدن تو کوچه عبا رو سر کشیده. بعضیا نوشتن پنجاه مرتبه این راه کمو امام رضا هی رو زمین افتاد. هی صدا میزد یا زهرا! هرکی تو کوچه میخورد زمین ازین خانواده؛ یاد اون خانمی میفتاد. آخه هیچ کسی مثل فاطمه اینطور زمین نخورده. چنان نانجیب سیلی تو صورتش زد. گفت* «بردم پناه هر چه به دیوار بیشتر او پیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت» پاره قلب پیمبر جگرش پاره شده به جگر سوخته ی زهر جفا گریه کنید خواهرش نیست که بر بی کسی‌اش گریه کند جای معصومه ی مظلومه شما گریه کنید گل بیارید و به همراه زنان نوغان *گفتن مهریه هامونو می بخشیم. ای والله به وفای این زنها! مهریه هامونو می بخشیم؛ اجازه بدید بریم تشییع جنازه. پسر فاطمه غریبه. اینقدر گل آوردن ریختن رو بدن امام رضا. الهی فدای اون بدنی بشم که وقتی زین العابدین داشت از کربلا میرفت، میگفت عمه گويا اینا ما رو مسلمونم نمیدونن. بدن های خودشونو دفن کردن، بدن بابای غریبم روی خاکا مونده* به غریبی غریب الغربا گریه کنید یاد آن لحظه که آن نور دل آل عبا آمد اما به سرش داشت عبا گریه کنید دو قدم رفته نرفته به زمین می افتاد سخت شد کار معین الضعفا گریه کنید نا ندارد که سر از روی زمین بردارد دستگیر همه، افتاده ز پا گریه کنید پسرش آمد و برداشت سرش را از خاک بعد از این بر غم شاه شهدا گریه کنید پسرش آمد و سیراب از این دنیا رفت همه بر تشنه لب کرب و بلا گریه کنید *تشنه لب کرب و بلا آب بهش ندادن چرا؟* بهر آن کشته لب تشنه که آبش دادند با سرِ نیزه و شمشیر و عصا گریه کنید باغریب الغربا بهر غریب گودال که بریدند سرش را زقفا گریه کند : ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•اگر چه گریه نمودم... اجرا شده به نفسِ ●━━━━━━─────── اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان *خوب حالا چی می‌خوای؟ دو ماه گریه کردی که چی، خوب آقا حرف دارم..* اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان مرا ببخش نمردیم پس از محرمتان آقا جان! لباس مشکی من یادگاری زهراست چگونه دل بکنم از آن چگونه از غمتان؟ بگیر امانتی ات را، خودت نگهدارش که چند وقت دیگر می‌شویم محرمتان برای سال دگر نه، برای فاطمیه برای روضه ی مادر، برای ماتمتان هزار شکر که از لطف ملجاء مولا میان پردهٔ ماتم شدیم محرمتان آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته بند می‌آید زبانم تا به صحنت می‌رسم گویا ظرف عسل روی زبانم ریخته یا امام رضا! جنس من جور است کوهی از گناه آورده‌ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم می‌فروشم می‌خری؟ پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته پهن کردم سفره ای از عرش تا کنج خانه‌ات روی سنگ صحن هایت خورده نانم ریخته مستطیعم،حاجی‌ام،چون آمدم بیت الرضا دور تا دور حرم اشک لبانم ریخته *قربونت برم که حج فقرایی یا امام رضا..* من نمی‌بینم تو هر دفعه بغل کردی مرا *حواست هست یهو کارت جور میشه میری حرم امام فکر کردی خودت رفتی* من نمی‌بینم تو هر دفعه بغل کردی مرا عِطر دستان تو لای گیسوانم ریخته *امشب آقا به اندازه دو ماه که کم برات گریه کردم تلاشمو می‌کنم با تمام وجودم گریه کنم..* صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت بوی سیب از هر کجایی من تکانم ریخته در میان صحن هایت عشق من باب الجواد صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته هر کسی کرب و بلایی‌گشت مدیون شماست این حکایت در میان دوستانم ریخته آخر ماهی جواب ناله‌هایم را بده جان بابای غریبت کربلایم را بده *مستحق مزد نیستم آقا چون کاری برات نکردم اما میدونم شما نمیذاری عرق کارگر خشک بشه همونجا مزدشو میدی آقا جان..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
@babolharam_netFadaeian_Shahadat_Imam_Reza14030613_01 (1).mp3
زمان: حجم: 29.27M
|⇦•اگر چه‌ گریه نمودم.. و توسل ویژه علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی
. |⇦•عزاداریامون هرچی بود... اجرا شده به نفسِ حاج محمد بذری ●━━━━━━─────── نگیر از من یه نگاهو‌ بده مزد این دوماهو چجوری کنار بذارم آخه این پیرهن سیاهو‌ عزاداریامون هر چی بود گذشت شبامون با سینه ی کبود گذشت یاد اربعین کربلام همش میکشم آه و میگم‌ چه زود گذشت میبینی تو‌ چشام غمو‌ یه دنیا درد و‌ ماتمو بذار به جون مادرت باز ببینم محرمو‌ تو چشامه اشکِ نم نم داره باز میزنه قلبم انگاری همین دیشب بود شب هفتم محرم چقدر واسه رباب ناله زدیم به یاد قحطی آب ناله زدیم یاد لحظه ای که دید شیر خواره اشو توی مجلس شراب ناله زدیم گریه و زاری کارمون مام اینه روزگارمون از روضه دست نمی‌کشیم فاطمیه قرارمون *پنجاه بار حضرت افتاد رو زمین و بلند شد. بمیرم برا اون لحظه ای که بچه ها اومدن گفتن بابا ما دیگه مادر نداریم نوشتن مولا با صورت زمین افتاد. این چند قدم و تا منزل هی مولا نشست و بلند شد..* غمناک ترین حادثهٔ زندگی من مهر من و مهتاب شب بندگی من با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم این کوچه شده باعث شرمندگی من انگار گلم اومده بودی که بری زود از روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود عزیزم نفسم صبر و قرارم باید بدنت رو توی تابوت بذارم بدرود امیدم همه ی دارو ندارم باید تو رو به حضرت منان بسپارم میگن در جنت دیگه مسمار نداره ر اونجا کسی با بال ملک کار نداره بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار نداره بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمیاد هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید چه خوب بود که گوشواره ات نمی افتاد چه کرده اند شنیدن به تو نمیاید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی چه کرده اند ندیدن به تو نمی آید انگار گلم اومده بودی که بری زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود قرارم همه ی دار و ندارم باید تو رو به حضرت منان بسپارم آهسته بگم دارم بات حرفِ خصوصی زینب رو‌ نذاری چشم به راه شب عروسی بوسیدی حسین و جلوی چشای زینب گفتی که گلوش و باید اینجوری ببوسی زهرا ته گودال برسونی خودتو زود زینب دم خیمه میکنه دنیاش و بدرود بدرود حسینم برو ای نیزه نشینم باید تنت و زیر سم اسب ببینم من از دار و ندار این جهان یک پیروهن دارم که از آن هم همیشه بوی سم اسب میاید دستاش و هی به هم میزد کاش خودش لباسای پیکرش و در میوورد کاش همون غروبی انگشترش و در میوورد از تو یه پیرهن برام مونده اونم پاره شده آخه من دیدم چه طوری از تنت در میوورد دیدم برهنه ای و سپردم به دخترت عزیزم چادر نشد به گردن و پرچم بیاورد دیدم برهنه ای و سپردم به دخترت عزیزم معجر نشد به گردن و پرچم بیاورد حسین جان ! حتی اگر که زنده بمانی بدون سر زینب ندارد این همه مرهم بیاورد *این دم آخری خودتو به امام رضا نشون بده حسین... غروب روز آخره ماه صفره اذان که بگن میشه شب اول ربیع دیگه هم ما باید خودمون و به امام رضا نشون بدیم هم شماها هر چی دارید باید رو‌کنید شاید سال بعد زنده نباشیم یا امام رضا ما رو حلال کن آقا برا جدت خوب گریه نکردیم آقا..دو ماه داریم به این مردم میگیم جدت و غریب کشتن اقا هنوز زنده ایم هنوز نفس میکشیم.دوماهه داریم میگیم با دخترا وخواهرای امام حسین چه کردن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•هر شب به دل غم زده... شهادت ابا المهدی آقا علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── هر شب به دل غم زده غوغای تو دارم نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم گر پیش نظر باشی و در قلب هویدا اما چه کنم میل تماشای تو دارم ای یوسف زهرا سر بازار محبت با رشته کلافی سر سودای تو دارم *خودمونی حرف بزنیم یابن الحسن نکنه بمیریم نبینیمت آقا..از قدیم یه بیتی در گوشمون همیشه گفتن..* لب تشنه اگر آب نبینم سخت است نوکر رخت ارباب نبیند سخت است * آجرک الله یا صاحب الزمان شب شهادت بابای مظلومش هرجا نشستی صدا بزن یابن الحسن...* آنکه بر محضر شما نرسد مطمئناً که تا خدا نرسد بهتر است این که زیر خاک رود آن سری که به سامرا نرسد نرسد عطر سرداب را نفهمیده آنکه بر سُرِّ مَن رایٰ نرسد چشم بر خاک آن اگر بکشی آسمان هم به گرد ما نرسد سامرا رفته ها به من گفتند هیچ جایی به کربلا نرسد از کفن کردنی دوباره بخوان تا که روضه به بوریا نرسد با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دو تا حسن هستیم نام ما را که از قدیم نوشت از گدایان این حریم نوشت تا خدا حال روز ما را دید بعد نام حسن کریم نوشت تا که پیش تو درد دل کردی نام ما را خدا کلیم نوشت دل ما را اسیر کرد آن که بال جبرئیل را گلیم نوشت رفته بودیم مشهد و آقا باز هم روزی عظیم نوشت سامرا واجبیم امام رضا نه کبوتر که یا کریم نوشت با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دوتا حسن‌ هستیم این طرف صحن صاحب کرم است آن طرف یک غریب بی حرم است این طرف هرچه هست زائر هست آن طرف بی چراغ بی عَلم است این طرف احترام میبینی آن طرف ناسزا که دَم به دَم است *یادته خراب کرده بودن چه حالی شدی..* سامرا تا شد خراب فهمیدم چقدر روضه‌ها شبیه هم است مادری اند هر دو تا آقا مو سفید است هر که غرق غم است پیش هر دو به گریه می‌شنوی روضهٔ پهلویی که محترماست با حسینیم با حسن هستیم ما گدای دوتا حسن‌ هستیم کاش پلکت کمی تکان بخورد به زمین ورنه آسمان بخورد پسرت آمده است تا جگرت زخم کمتر از این و آن بخورد *آقا یا امام عسکری! آخرین ساعتا همشون یا یاد مادرشون افتادن. یا یاد جدشون افتادن. امام رضا هفتاد بار هی میشست رو زمین بلند می‌شد.. والله تو کوچه دو نفر بودن هی میشستن بلند می‌شدن یکی امام رضا یکی مادرش فاطمه.. امام عسکری هم هی می‌گفت جیگرم..گاهی می‌گفت مادرم ..* پسرت آمده است تا جگرت زخم کمتر از این و آن بخورد ظرف آبی به دست‌هایش تا پدر آبی نفس زنان بخورد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج علیه_السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇