.
#جابر و زیارت اربعین
شيخ جليل القدر عماد الدين ابوالقاسم طبري آملي که از اجلاي فن حديث و تلميذ ابو علي بن شيخ طوسي است در کتاب «بشارة المصطفي» که از کتب بسيار نفيسه است، مسندا روايت کرده است، از عطية بن سعد ابنجنادة عوني که از روات اماميه است و اهل سنت در رجال تصريح کردهاند به صدق او در حديث که گفت:
ما بيرون رفتيم با #جابر_بن_عبد الله انصاري به جهت زيارت قبر حضرت حسين عليهالسلام پس زماني که به کربلا وارد شديم، جابر نزديک فرات رفت و غسل کرد.پس جامه را لنگ خود کرد و جامه ديگر را بر دوش افکند. پس گشود بستهاي را که در آن سعد بود و بپاشيد از آن بر بدن خود. پس به جانب قبر روان شد و گامي برنداشت مگر با ذکر خدا، تا نزديک قبر رسيد
. مرا گفت:«دست مرا بر قبر گذار. من دست وي را بر قبر گذاشتم؛ چون دستش به قبر رسيد، بيهوش روي قبر افتاد. پس آبي بر وي پاشيدم تا به هوش آمد و سه بارگفت:«ياحسين!»
پس گفت:«حيب لا يجيب حبيبه! آيا دوست جواب نميدهد دوست خود را؟»
پس گفت:«کجا تواني جواب دهي و حال آن که در گذشته رگهاي گردن تو از جاي خود آويخته شده بر پشت و شانه تو و جدايي افتاده ما بين سر و تن تو.
پس شهادت ميدهم که تو ميباشي فرزند خير النبيين و پسر سيد المؤمنين و فرزند همسوگند تقوي و سليل هدي و خامس اصحاب کساء و پسر سيد النقباء و فرزند فاطمه سيده زنها و چگونه چنين نباشي و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سيد المرسلين و پروريده شدي در کنار متقين و از پستان ايمان شير خوردي و بريده شدي از شير به اسلام و پاکيزه بودي در حيات و ممات. همانا دلهاي مؤمنين خوش نيست به جهت فراق تو و حال آن که شکي ندارد در نيکويي حال تو. پس بر تو باد سلام خدا و خشنودي او و شهادت ميدهم که تو گذشتي بر آن چه گذشت بر آن برادر تو، يحيي بن زکريا.
پس جابر گردانيد چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد به اين طريق:
السلام عليکم أيتها الأرواح التي حلت بفناء قبر السحين عليهالسلام و أناخت برحله، أشهد أنکم أقمتم الصلاة و آتيتم الزکاة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنکر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتي أتاکم اليقين.
پس گفت:«سوگند به آن که برانگيخت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به نبوت حقه که ما شرکت کرديم شما را در آن چه داخل شديد در آن».
عطيه گفت:«به جابر گفتم: چگونه ما با ايشان شرکت کرديم و حال فرود نيامديم ما واديي را، بالا نرفتيم کوهي را و شمشيري نزديم، و اما اين گروه،پس جدايي افتاده ما بين سر و بدنشان و اولادشان يتيم و زنانشان بيوه گشته است».
جابر گفت:«اي عطيه! شنيدم از حبيب خود، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که ميفرمود: هر که دوست دارد گروهي را با ايشان محشور شود و هر که دوست داشته باشد، عمل قومي را شريک شود در عمل ايشان. پس قسم به خداوند که محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به راستي بر انگيخته که نيت من و اصحابم بر آن چيزي است که گذشته بر آن حضرت حسين عليهالسلام و يارانش.»
پس جابر گفت:«ببريد مرا به سوي خانههاي کوفه.»
پس چون پارهاي راه رفتيم، به من گفت:«اي عطيه آيا وصيت کنم تو را و گمان ندارم که بر خورم تو را پس از اين سفر و آن وصيت اين است که دوستدار دوست آل محمد را مادامي که ايشان را دوست دارد. دشمن دار دشمن آل محمد را تا چندي که دشمن است با ايشان، اگر چه روزه دار و نمازگزار باشند و مدارا کن با دوست آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم اگر چه بلغزد از ايشان پايي از بسياري گناهان، استوار و ثابت بماند پاي ديگر ايشان از راه دوستي ايشان. همانا دوست ايشان بازگشت نمايد به بهشت و دشمن ايشان بازگردد به دوزخ».
.
.
#اربعین
یکی از زایران ابی عبدالله...
#جابر بن عبدالله انصاریِ ...
تا رسید کربلا...
با آب فرات غسل کرد...
با خضوع و خشوع...
اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست...
دست گذاشت رویِ قبر مبارک...
سه مرتبه از سوز دل صدا زد...
یا حسین...
اما جوابی نیومد...
صداش به ناله بلند شد...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟
خودش جواب داد...
گفت جابر...
جواب سلام میخواهی...
از آقایی که...
بین سر و بدنش جدایی افتاده...
ناله بزن یا حسین...
🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین
الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
- .
.
منبر کوتاه متنی #اربعین
زیارتنامه اربعین، نوعی عهدنامه است
اصل زیارت، حضور در محضر امام و تجدیدِ عهد با امام است، چه از دور، چه از نزدیک. مفاد زیارتنامه، مفاد عهدنامه است. این عهدنامه که در زیارت اربعین هست، خیلی لطیف است. شهود امام و مقامات امام و بعد هم عباراتی است که ما را به رجعت امام میرساند که «امری لامرکم سِلْم ونُصرَتی لکم مُعَدة» و ما را به نصرت و یاری و انتظار میرساند.
یعنی ما شهادت میدهیم که این جریان شما در ظهور ائمه و رجعت، ادامهدار میباشد. هدف ما از انتظار، این است که قلب، تسلیم باشد و دنبال رأی امام باشد و تمام یاریمان، برای امام آماده باشد.
نتيجه زيارت اربعين، آنچنان كه در انتهای زيارتنامه اربعین آمده است تسليم قلب، تبعيت محضِ رأی انسان از امام و آماده بودن زائر برای نصرت حضرت است. انسان بايد به جايی برسد كه هيچ رأیی در برابر امر معصوم نداشته باشد.۱
یکی از کسانی که بارها با ائمه معصومین تجدید عهد کرده است جناب جابربن عبدالله انصاری است
جابر به همراه شاگردش عطیه عوفی نخستین زائران حرم امام حسین(ع) بودند که پس از واقعة عاشورای سال 61 هجری از مدینه رهسپار عراق شدند و روز بیستم صفر به کربلا رسیدند. زیارت اربعین سیدالشهدا(ع) یادگار اوست. جابر صحابی رسول خدا| و پنج امام معصوم(ع) پیش از هجرت پیامبر| به مدینه، در منی با آن حضرت بیعت کرد. او در جنگ¬های بسیاری در رکاب رسول خدا| و امیرمؤمنان(ع) شرکت کرد و همواره مدافع پیامبر| و اهل¬بیت(ع) بود. گزارش جابر از حجة¬الوداع و حضور او در شمار راویان حدیث غدیر، نشان از شخصیت آگاه و شجاع او دارد. این صحابی جلیل¬القدر هیچ¬گاه در برابر ستم خلفای اموی خاموش نماند در رخدادهای صدر اسلام، حضوری پرنگ داشت.
جابر در حضور امام حسین(ع)
شیخ طوسی جابر را در شمار یاران و اصحاب امام حسین(ع) نیز آورده است.(۲) چون غیر از امام هیچ کس از سرانجام سفر از مکه به کربلا که همانا شهادت بود، اطلاع نداشت، جابر و برخی دیگر از دوستداران امام، با ایشان همراه نبودند. از سخنان جابر با شاگردش عطیه استفاده می شود که اگر جابر پایان پرافتخار آن سفر را می دانست، امام را همراهی می کرد؛ گرچه حضرت کسی را برای آن سفر دعوت نکرده بود.
در روز عاشورا امام خطاب به دشمن می فرمود: آیا من پسر دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من پسر وصیّ و پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ همو که پیش از همه به پیامبر| ایمان آورد.. . آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرمود: این دو آقای جوانان اهل بهشتند؟ اگر گمان می برید که چنین نیست، کسانی هستند که اگر از آنان بپرسید، از حقیقت به شما خبر دهند. از کسانی چون جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری و.. . بپرسید.(۳)
جابر، اولین زائر امام حسین(ع) در کربلا
چند روز پس از رسیدن خبر شهادت امام، جابر انصاری بارِ سفر به سوی کربلا بست. پیری و دوری راه و سبوعیت سفّاکانی چون یزید و ابن زیاد، مانع او از این سفر نشد. «عطیفه عوفی» شاگردش او را در این سفر همراهی می کرد. شیخ طوسی جابر را اولین زائر امام حسین (ع) دانسته و روز ورود او را به کربلا، بیستم صفر همان سال دانسته است.(۴)
سید بن طاووس، داستان زیارت #جابر و عطیه از کربلا را نقل کرده و زیارتنامه ای را که جابر با آن، امام و شهدا را زیارت کرده، آورده است. جابر پس از زیارت، روی قبر خم شد و صورت خود را به قبر مالید و چهار رکعت نماز خواند و آن گاه به زیارت قبر علی اکبر رفت و آن حضرت را نیز زیارت کرد و بر قبر او بوسه زد و دو رکعت نماز گزارد. سپس به زیارت بقیّه شهدا رفت و با کلماتی عمیق زیارت نامه خواند. در پایان به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفت و با جملاتی زیبا آن حضرت را زیارت کرد و دو رکعت نماز گزارد.(۵)
━━━━━━━━━━━━
۱.از بیانات آیتالله سیدمحمّدمهدی میرباقری در مسجد جمکران
۲.رجال طوسی، ص 72.
۳.ارشاد مفید، ص 234 و بحارالأنوار، ج 45، ص 6.
۴.شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 730 و بحارالأنوار، ج 95، ص 195.
۵.سید بن طاووس، مصباح الزائر، ص 286 ـ 288؛ بحارالأنوار، ج 98، ص 329 ـ 330.
#زیارت_اربعین
━━━━━━⊱━━━━━━
دوست داشتی اربعین کربلا بودی؟هستی
جابر وقتی رسید به قبر امام حسین علیه السلام یکسری الفاظ را به کار برده بود، که یک لفظش این بود:
رو کرد به اصحاب امام حسین(ع)، سلام داد وگفت:
منِ جابر، درثواب این شهادت شما شریکم
عطیه گفت که چطور این حرف را میزنی؟
اینها در خون خودشان غلطیده اند
و سختی ها کشیده اند،
آنها در فشار عجیب قرارگرفته اند،
اما تو هیچیک ازاین سختیها را نکشیدهای !
جابر گفت، خودم از حبیبم، رسول خدا شنیدم که فرمودند:
هرکه قومی را به خاطر اعمال ایشان دوست بدارد ، روز قیامت در گروه همان قوم محشور میشود و اعمال آن قوم برای او نیز به حساب میآید، اگرچه عمل ایشان را انجام ندهد.
و یا فرمودند:هر كه ما را دوست بدارد روز قیامت با ما خواهد بود.
استاد بندانی نیشابوریbandani - shab-arbaeen-13940910.mp3
زمان:
حجم:
7.59M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_بندانی_نیشابوری
💠معانی اربعین💠
🔷مفهوم و معانی اربعین
📌ماجرای کامل #جابر انصاری و عطیه
#اربعین
.
#امام_باقر
«السَّلَامُ عَلَيكَ يَابنَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَینِ(ع)»
✅ #امام_محمد_باقر_علیه_السلام این افتخار را دارد که نوه دو امام می باشد.
پدر بزرگ مادری او امام حسن مجتبی(ع) و پدر بزرگ پدری اش امام حسین(ع) است.
زیرا؛
فاطمه(س) دختر امام حسن مجتبی(ع)، همسر امام سجاد(ع) بود و امام محمد باقر(ع) حاصل ازدواج این دو بزرگوار است.
ایشان نخستین امامی است که از نسل پاک امام حسن(ع) و امام حسین(ع) متولد شد و به سبب این کرامت به «هَاشِمیٌّ مِن هَاشِمِییِّنَ وَ عَلَوِیٌّ مِنْ عَلَوِییِّن وَ فَاطِمِیٌّ مِنْ فَاطِمِیِیّنَ» نائل شدند.(۱)
از آن پس امامت از نسل حسنین(ع) امتداد یافت و ائمه بعدی از امام باقر(ع) تا امام مهدی(عج) به این کرامت مفتخر شدند که از نسل سبطین پیغمبر اسلام(ع) باشند و فاطمه بنت الحسن(ع) مادر هشت امام شیعه گردید.
📚منبع :
۱)التهذيب شیخ طوسی، ج۶، ص۷۷
#اسنادالمصائب
..........
🍃 امام باقر(ع) و پیشگویی پیامبر(ص)
جابربن عبدالله انصاری، از یاران پارسای رسول خدا(ص) بود. روزی پیامبر(ص) به وی فرمود: ای جابر تو زنده می مانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون وی را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.
جابر پس از رحلت رسول خدا(ص) – در حالی که از شدت علاقمندی و عشق به خاندان نبوت از همه گسسته و به اهل بیت علیهم السلام پیوسته بود در مسجد پیغمبر(ص) می نشست و به امید دیدار پیشوای پنجم(ع) و در انتظار رسیدن آن لحظه ی موعود برای رساندن سلام رسول اکرم(ص) فریاد بر می آورد: «یا باقر العلم» «یا باقر العلم» ای شکافنده ی علم، ای شکافندهی دانش.
مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – می گفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان می گوید.
جابر در پاسخ آنان می گفت: نه به خدا هذیان نمی گویم و لیکن از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را می شکافد» من بر اساس پیشگویی پیامبر(ص) این سخن را بر زبان می آورم.
جابر عمری دراز یافت تا اینکه – طبق نقل امام صادق(ع) – روزی امام باقر(ع) به نزد وی رفت و بر او سلام کرد. جابر جواب سلام را داد و چون نابینا بود پرسید: چه کسی هستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام(ع) نزدیک رفت. جابر دست امام (ع) را بوسید و خود را روی پای وی انداخت، می بوسید و می گفت: رسول خدا(ص) تو را سلام رسانده است... .
و از آن پس #جابر پیوسته خدمت امام (ع) می رسید و از محضر پر فیضش استفاده می کرد.
📚منبع:
الارشاد، شیخ مفید، ص ۲۶۲
.
.
#زیارت_اربعین
#جابر
✅عَطِیَّة بن سَعد عوفی که او نیز از راویان و عالمان بود، و از تابعین محسوب می شد، در این باره می گوید :
📋《خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِالأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ(ع) فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَارتَدى بِآخَر، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فیها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِه، ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّهَ تَعالى حَتّى إذا دَنَا مِنَ القَبرِ》
♦️همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن علی(ع) حرکت کردیم.
هنگامى که به کربلا رسیدیم جابر به کرانه فرات نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت جز آن که ذکر خداى متعال گفت تا این که به قبر نزدیک شد.
سپس به من گفت :
📋《ألمِسنیهِ فَأَلمَستُهُ فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ!
فَلَمّا أفاقَ قال : یا حُسَینُ ثَلاثَاً ثُمَّ قال :
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ!
ثُمَّ قَالَ : وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وَ قَد شُحِطَت أودَاجُکَ عَلَى أثبَاجِکَ، و فُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ و رَأسِکَ》
♦️دست مرا بر روی قبر بگذار!
وقتی دست او را بر قبر گذاشتم بیهوش، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد سه بار گفت :
اى حسین(ع)!
آن گاه گفت : دوست پاسخ دوست را نمىدهد؟!
سپس گفت : چگونه پاسخ دهى در حالى که خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت جدایى انداختند؟!
📋《فَأَشهَدُ أنَّکَ ابنُ خاتَمِ النَّبِیّین وَابنُ سَیِّدِ المُؤمِنین وَابنُ حَلیفِ التَّقوى وسَلیلِ الهُدى وخامِسُ أصحابِ الکِساءِ وَابنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ وَابنُ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ النِّساءِ وما لَکَ لا تَکونُ هکَذا وقَد غَذَّتکَ کَفُّ سَیِّدِ المُرسَلین ورُبّیتَ فی حِجرِ المُتَّقین ورُضِعتَ مِن ثَدیِ الإِیمانِ وفُطِمتَ بِالإِسلام فَطِبتَ حَیّا وطِبتَ مَیِّتا غَیرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنینَ غَیرُ طَیِّبَةٍ لِفِراقِک ولا شاکَّةٍ فِی الخِیَرَةِ لَکَ فَعَلَیکَ سَلامُ اللّه و رِضوانُهُ وأشهَدُ أنَّکَ مَضَیتَ عَلى ما مَضى عَلَیهِ أخوکَ یَحیَى بنُ زَکَرِیّا》
♦️گواهى مىدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه(س) سَرور زنانى!
و چگونه چنین نباشى در حالى که از دست سَرور پیامبران غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان پرورش یافته اى و از سینه ایمان شیر نوشیده اى و با اسلام تو را از شیر گرفته اند.
پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان در فراق تو خوش نیست، بى آن که در این تردیدى رود که همه اینها به خیرِ تو بود.
سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مىدهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت.
📋《ثُمَّ جالَ بِبَصَرِهِ حَولَ القَبرِ و قال :
السَّلامُ عَلَیکُم أیَّتُهَا الأَرواحُ الَّتی حَلَّت بِفِناءِ الحُسَینِ وأناخَت بِرَحلِهِ وأشهَدُ أنَّکُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ وآتَیتُمُ الزَّکاةَ وأمَرتُم بِالمَعروفِ ونَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ وجاهَدتُمُ المُلحِدین وعَبَدتُمُ اللّه َحَتّى أتاکُمُ الیَقینُ.
وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِیّا لَقَد شارَکنا کُم فیما دَخَلتُم فیهِ》
♦️آن گاه جابر دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت :
سلام بر شما اى روح هایى که گرداگردِ حسین(ع) فرود آمده، همراهش شدید!
گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید.
سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق برانگیخت در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم.
ادامه مطالب :👇
.
#اربعین
#مقتل_اربعین
مقتل -امام حسین علیه السلام-اربعین
#عطیه عوفى(۸) مى گوید:
با #جابر بن عبد الله به عزم زیارت قبر حسین علیه السلام بیرون آمدم و چون به کربلا رسیدیم جابر نزدیک شط فرات رفته و غسل کرد و ردائى همانند شخص محرم بر تن نمود و همیانى را گشود که در آن بوى خوش بود و خود را معطر کرد و هر گامى که بر می داشت ذکر خدا می گفت تا نزدیک قبر مقدس رسید و به من گفت:
دستم را بر روى قبر بگذار! چون چنین کردم، بر روى قبر از هوش رفت. من آب بر روى جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: یا حسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه!» ، و بعد اضافه کرد: چه تمناى جواب دارى که حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدائى افتاده است! !و گفت:
“فاشهد انک ابن خیرالنبیین و ابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوى و سلیل الهدى و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النقباء و ابن فاطمه سیده النساء، و مالک لا تکون هکذا و قد غذتک کف سیدالمرسلین و ربیت فی حجرالمتقین و رضعت من ثدی الایمان و فطمت بالاسلام فطبت حیا وطبت میتا غیر ان قلوب المؤمنین غیر طیبه لفراقک و لا شاکه فی الخیره لک فعلیک سلام الله و رضوانه و اشهد انک مضیت على ما مضى علیه اخوک یحیى بن زکریا.”
من گواهى مىدهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین مىباشى، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایى و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایى، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانى، و چرا چنین نباشد که دست سیدالمرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى و پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى و دلهاى مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردى پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتى که برادرت یحیى بن زکریا شهید گشت.
آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت:
“السلام علیک ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین و اناخت برحله، اشهد انکم اقمتم الصلوه و آتیتم الزکوه و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتى اتاکم الیقین.”
سلام بر شما اى ارواحى که در کنار حسین نزول کرده و آرمیدید، گواهى مىدهم که شما نماز را بپا داشته و زکوه را ادا نموده و به معروف امر و از منکر نهى کردید، و با ملحدین و کفار مبارزه و جهاد کرده، و خدا را تا هنگام مردن عبادت نمودید.
و اضافه نمود: به آن خدائى که پیامبر را به حق مبعوث کرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده اید شریک هستیم.
عطیه می گوید: به جابر گفتم: ما کارى نکردیم! اینان شهید شده اند. گفت: اى عطیه! از حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فی عملهم» (۹)؛
هر که گروهى را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد، و هر که عمل جماعتى را دوست داشته باشد در عمل آنها شریک خواهد بود.
✅ منابع:
🔹۸- عطیه عوفى را شیخ طوسى از اصحاب امیرالمؤمنین در رجال خود ذکر کرده و او معروف به بکالى است که قبیلهاى از حمدان مىباشد، و او داراى تفسیر قرآنى بوده است در پنج قسمت و خود او مىگوید: قرآن را با تفسیرش سه بار بر ابن عباس عرضه کردم و اما قرائت قرآن را هفتاد مرتبه نزد او قرائت نمودم. (تنقیح المقال ۲/۲۵۳)
🔹۹- بحارالانوار ۶۵/ ۱۳۰٫
#مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اربعین #مقتل_اربعین مقتل -امام حسین علیه السلام-اربعین #عطیه عوفى(۸) مى گوید: با #جابر بن ع
.
◼️ #زیارت_جابر بن عبدالله انصاری
بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى مینویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد.
كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگهایت را بر میان شانهها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟!
گواهى مىدهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند همپیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خوردهاى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافتهاى و از سینه ایمان، شیر نوشیدهاى و با اسلام، تو را از شیر گرفتهاند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد!
و گواهى مىدهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روحهایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!»
گواهى مىدهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به درهاى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
#جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مىشود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مىشود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفتهاند.
📚منبع
انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#اربعین
#مداحی_عالمانه
.
.
|⇦•زجا برخیز #جابر ...
#روضه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی
●━━━━━━───────
"صلی الله علیک یا ابا عبدالله"
*گفت عطیه برو ببین چه خبره، صدای زنگ قافله داره میاد، رفت و برگشت اومد گفت جابر صاحب خانه داره میاد..*
زجا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
قدم از خانه بیرون نه که صاحبخانه می آید
زجا برخیز خود را کن مهیا بهر استقبال
که از ره بلبل و شمع وگل و پروانه می آید
زجا برخیز جابر دلبر جانانه می آید
زجا برخیز و زینب بی خانمان بنگر
شده لبریزش از خون جگر پیمانه می آید
سکینه یکطرف، زینب زیکسو، فاطمه یکسو
سر قبر حسین آن گوهر یکدانه می آید
به پاشو حجت حق سیّد سجاد را بنگر
که از بزم یزید و زاده مرجانه می آید
*همین که نزدیک شدن اونقدر تحمل تحمل نکردن، اجازه ندادن ناقه هارو روی زمین بخوابانن،مثل برگ خزان ریختن روی زمین..*
هر یکی سوی مزاری می دوید
هر یکی قبری در آغوش می کشید
لیک یک بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت: یارب! من چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که سازم یا رهی
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین
یا حسین زینبت آمد ز سفر
بر سر قبر تو ای تشنه جگر
آمدم عقدهٔ دل باز کنم
با تن بی سرِ تو راز کنم
حسین من!
ارغوانی شده رنگِ رویت
شد سفید از غم وداغت مویم
آنچنان رنج اسیری دیدم
سیر از زندگیم گردیدم
«حسین جان...»
هر روز این چهل روز بوده مرا چهل سال
می سوختم همیشه می ساختم هماره
"صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
باسمک العظیم الاعظم و به زینب الکبری یا الله، یاالله یارحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک وکفنا یا قاضی الحاجات یا کافی المهمات انک علی کل شیء قدیر"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماواتی
#اربعین #روضه_اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•خودم دیدم بهم پیوسته...
#قسمت_اول #روضه_اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدحسین مؤمنی
●━━━━━━───────
*قنداقه علی اصغر و رو دست گرفت "ان لم ترحمونی فرحموا هذا الطفل"این طفل رضیع سند غربت و مظلومیت ابی عبداللهِ *
اگر به زعم شما من گنهکارم
نکرده هیچ گناهی علی اصغرم
*بگیرید خودتون سیراب کنید.تیر به حلقوم تو بغل بابا "فذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید" هی دست و پا میزد تو بغل بابا*
بابا غم مخور ای کودک دردی کشم
من خودم تیر از گلوییت میکشه
غم مخور ای کودک خاموش من
قتلگاهت میشود آغوش من
*دو تا برادر تو لشکر عمر سعدن دقیقهی نود چیزی نمونده قائله ی کربلا ختم بشه این حالتو که دیدن علی تو بغل بابا مثل مرغ سر کنده داره بال بال میزنه از لشکر عمر سعد کندن اومدن رفتن سمت ابی عبدالله. حسین جان اجازه میدی بریم برات بجنگیم رفتن. افتادن رو زمین به شهادت رسیدن سر برادر بزرگه رو به دامن گرفت دید جان داده. سر برادر کوچیکه رو به دامن گرفت خونا رو از چشاش پاک کرد برادر کوچیکه دید سرش تو دامن ابی عبدالله یه جمله صدا زد آقا از ما راضی شدی ببین نور ابی عبدالله چیکار میکنه نور ابی عبدالله از ما راضی شدی عقل رو میخوای ببینی برو تو غلام ابی عبدالله ببین دو تا غلامن تو کربلا کار کردن کارستون یکی غلام خود ابی عبدالله یکی اسلم غلام واضحه. اومد محضر ابی عبدالله آقا اجازه میدی برم فرمود تو رو آزادت کردم عقل معاش میگه برو. عقل حسابگر میگه برو. حسین تکلیفو از رو دوشت برداشت برو. بارو ورداشت هیچ تکلیفی نداری برو. ولی عقل معاد میگه کجا برم شاید مثلاً گفته باشه حسین جان برم روز قیامت رو دارم در مقابل مادرت بایستم. حسین جان تمام عشق من اینه که عنوان غلامی رو منه اونم غلامِ حسین.حسین جان من لایق نیستم بدن من کنار بدن علی اکبرت باشه کجا برم کجا رو دارم که برم. رفت میدان افتاد رو زمین غلام دیگه، بنازم حسین و*
ز رفتارش به بالین غلام خویش دانستم
که آن مولا غلام خویش را هم دوست میدارد
* یه وقت این غلام دید یه دست مهربانی داره خون رو پاک میکنه صورتش گرم شد چشا رو باز کرد دید حسین صورت به صورت غلام گذاشته همونجوری که خم شد صورت به صورت علی اکبر گذاشت همونجوری خم شد صورت به صورت غلام گذاشت یه وقت غلام یه نالهای زد" من مثلی؟" کیه مثل من؟ پسر پیغمبر صورت به صورت من گذاشته. "لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ"عطیه چه خبره؟ صدا میاد. #جابر سحابی خاص پیغمبر، عطیه از علمای عصر نابیناست جابر!عطیه برو ببین چه خبره اومد برگشت جابر بلند شو بعد از اینکه جابر بود چون بوی ابی عبدالله تو مشامش هست صحابی پیغمبره.قبرم که معلوم نبود خاکا رو بو میکرد میریخت رو زمین بو میکرد میریخت رو زمین تا رسید به یه جایی بو کرد دید بوی دوستشو میده صورت گذاشت رو خاک هی ناله میزد حبیبی یا حسین بیهوش افتاد رو زمین عطیه به هوشش آورد هی ناله میزد "حبیب لا یجیب حبیبه" میشه دوست جواب دوستو نده؟ بعد خودش جواب داد جابر چه انتظاری داری از کسی که بین سر و بدنش جدایی افتاده. صدا اومد عطیه خبر آورد جابر بلند شو حسین مهمان داره همه اومدن کنار قبر ابی عبدالله اینکه میگن هر یکی سوی مزاری میدوید اشتباهه همه اومدن اول سر قبر ابی عبدالله روضه خوانشون زینب کبری ست. حالا زینب روضه بخوانه.. یا اباعبدالله حسین جان هرچی بهم گفته بودی انجام دادم. حسین جان بچههاتم آوردم. حسین جان خودم آب نخوردم بچههاتو سیراب کردم.حسین جان خودم غذا نخوردم بچههاتو سیر کردم. حسین جان خودم نخوابیدم بچهها تو خوابوندم. حسین جان هر وقت میخواستن بچههاتو تازیانه بزنن خودمو سپر میکردم تازیانهها به من میخورد. که اگه نامحرم نبود نشون میدادم بدن زینبت کبوده، دیگه تو گزارشات تاریخ غیر از این نیومده. شاید زینب کبری نمیخوان به برادر بگن که چی شده...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_سیدحسین_مؤمنی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید حسین مؤمنی
●━━━━━━───────
اما ما بگیم.. آقا جان یا ابا عبدالله الان اگر بلند بشی دیگه زینبتو نمیشناسی*
دگر این زینب آن زینب نباشد
*آقا جون یا ابی عبدالله کاری کردن تو شام با اهل و عیال تو که اگر پسرت علی اوسط امام سجاد علیه السلام این جمله رو فرموده باشن بعید نیست ای کاش مادر منو نمیزاییده. حسین جان زینب برات نگفته اما من میگم از دروازه ساعات اهل و عیالتو رو وارد کردن..حسین جان! تو محله یهودیا و مسیحیا اهل و عیال تو رو گردوندن هی با نیزه به این بچهها میزدن. حسین جان! سر تو و عزیزان تو بالا نیزهها زدن این نیزهدارا جلو چشم اهل و عیال تو با این نیزهها بازی میکردن. سرا از بالا نیزه رو زمین میافتاد.
حسین جان چیکار کردن حسین جان اهل و عیالت رو... خاک به دهن من امام زمان ببخش..حسین جان اهل و عیال تو رو تو بازار برده فروشا بردن. خدایا یعنی یه اربعین دیگه هم زندهایم؟ الان میتونی برای ابی عبدالله گریه کنی و هقهق کنی یه زمانی میاد اینقدر پنبه تو دهنمون میذارن چشامونو میبندن پاهامونو میبندن انقدر اونجا دلت میخواد بگی یا حسین.. انقدر دلت میخواد برای ابی عبدالله بلند بلند گریه کنی.. اما دیگه گذشته الان که نفس میکشی برای حسین و عیال حسین گریه کن..حسین جان زینبتو تو جمع نامحرما آوردن. امام سجاد علیه السلام نشستن کنار قبر یه وقت دیدن کسی اومد نگاه کردن فرمودن: أنت جابر؟ #جابر تویی؟ عرض کرد بله آقا منم
شروع کردن هر دو به گریه کردن
امام سجاد فرمودند: جابر نبودی اینجا با بابای من چیکار کردن. اونی که شاهده واقعه است داره میگه اونی که شاهد بود نگاه کرد داره میگه..*
* امام سجاد برای جابر داره میگه:..*
خودم دیدم به هم پیوسته بودن
به دور پیکرش صف بسته بودن
یکی با سنگ میزد بر جبینش
یکی با تیر قلب نازنینش
یکی میزد به دست و بازوی او
یکی با نیزه زد بر پهلوی او
خودم دیدم رخ همچون گلش را
خودم دیدم صدا زد سنبلش را
*حالا از زینب بشنوید...*
الهی هیچ خواهری نبیند
خودم دیدم گرفته کاکلش را
*آخ چهل روز قبل اینجا چی شد جابر نبودی شمر وارد گودی قتلگاه شد چنان با لگد به پهلوی بابام حسین ضربه زد جلو چشمم، عمه جانم زینب و اهل و عیال عمامه از سر حسین برداشت هی دیدن خنجرو بالا میبره..*
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_سیدحسین_مؤمنی
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇