eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
759 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج مهدی رسولی[SARALLAH-Zn.COM] 031216 05.mp3
زمان: حجم: 56.15M
🔊 🗓️ پنجشنبه ۱۶ اسفند ماه ۱۴۰۳ 📍 هیئت‌ثارالله‌زنجان (رهروان امام و شهدا)
. |⇦•باز هم‌ کار غریبه... و ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── باز هم کار غریبه به غریب افتاده نفس آلوده،به پای طبیب افتاده شب قدر آمده، راهی به سحر باز کنید شب وصل است،گدا آمده در باز کنید *من اومدم،مهربون! با شرمندگی هم اومدم* به سرِ آینه سنگ آمده الغوث الغوث دل عشاق به تنگ آمده الغوث الغوث باز کن در، که دراین شهر غریب افتادم نفس آلوده به دنبال طبیب افتادم *بعضیا امشب نوزده شبه دارن با این قافله میان،بعضیام شب اولشونه..تو این ملکوت چه خبره؟ اما آی مردم خدا را خوش نمیاد من عقب بمونم.مردم راه باز کنید من حالم خیلی خرابه.راه باز کنید من دلم رو به موته، من خودمو به زور آوردم امشب...مردم راه باز کنید، منو زودتر راه بندازه..* باز کن در که در این شهر غریب افتادم نفس آلوده به دنبال طبیب افتادم نفس با من به نبرد آمده الغوث الغوث به روی آینه گَرد آمده الغوث الغوث نامه ای دستم، از اعمال سیاه آوردم شب قدر است به سوی تو پناه آوردم چه کند عاصی اگر، غرق در عصیان باشد کاش امشب شب قدری شب جبران باشد *دستتو بیار بالا الهی العفو..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•علی جان نفرینشون... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── *آخ امشب از سرشب دلم تو هول و وَلاست امشب میدونی چرا دلت نگرانه امشب دل همه کائنات نگرانه فقط دل یه نفر آرومه..وارد مسجد شد همین روزها مولی الموحدین شروع کرد خطبه خواندن بعدِ جنگ نهروان میگه خطبه رو خوند بالا منبر بود.یه نگاه به چپ و راست کرد. دید ابی عبدالله نشسته کنار منبر حسینم ...روایت میگه با این لفظ صداش کرد یا اباعبدالله! ابی عبدالله فرمودن: جانم امیرالمومنین صدا زد حسین جان چند روز از این ماه گذشته یعنی تو این ماه رمضون که هستیم چند روزش گذشته؟ صدا زد یا امیرالمومنین هفده روز مانده..میگن امیرالمومنین تا شنید دست کشید به محاسنش ..راوی میگه دست کشید به محاسنی که اون روز دقت کردم همش سفید بود.مگه امیرالمومنین چند سال سن داره شصت وسه سال.. شصت وسه سال همه محاسنش سفید نمیشه اونم بنی هاشم که دیر پیر میشدن ..میگه دیدم همه محاسنش سفیدهصدا زد چیزی دیگه نمونده این محاسن به خونم خضاب بشه.. امشب خونه دخترش بود تا خود صبح هی بلند میشد می نشست امام حسن میگه این شب رفتم محضر بابا دیدم نشسته خوابیده صدا زدم بابا بیداری ؟ صدا زد حسن جان بیدارم..گفتم بابا چته؟گفت: حسن جان همینجوری که نشسته بودم خواب به چشمم اومد حسن جان پیغمبر رو خواب دیدم..حسن جان عرض کردم به پیغمبر گلایه ی این مردم رو کردم گفتم یا رسول الله! خسته ام کردن. میگه پیغمبر اکرم فرمود: "سبحان الله .."علی جان نفرینشون کن.میگه: عرض کردم یا رسول الله نفرین میکنم خدا منو ازشون بگیره یکی مثل خودشون رو بر خودشون مسلط،کنه.. قدر نعمت ولایت رو ندونه اینجوری آدم بدبخت میشه..مثل کوفه..میگه بعد پیغمبر فرمود: علی دیگه چیزی نمونده عزیزم..امروز تا صبح میگفت سی ساله غصه میکشم.سی ساله حرف میزنم به چاه میزنم دیگه بسه..دیگه خسته شدم دیگه از، زندگی بدون زهرا خسته شدم. امشب تا نزدیک سحر شد. صبح از منزل خارج شد و وارد مسجد شد..امام زمان عذر میخوام میگن وارد مسجد شد صدا میزد.."الصلاة الصلاة الصلاة" همه رو بیدار کرد ب اون نانجیب هم رسید زد به پاش گفت بلند شو نمازت بخون..میگن مولا آرام آرام وارد مَأذنه شد، قدم روی پله های مأذنه ی مسجد کوفه میذاشت صدا میکرد.." الله اکبر الحمدالله رب العالمین سبحان الله سبحان الله "سیاهی شب زینب توخونه کلثوم توخونه یهو دیدن صدای اذان علی از مسجد بلند شد..."الله اکبر و الله اکبر..اشهدا ان لااله الله....." .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── میگه اتفاقا تو همین مابین دیدم یه زنی بدو بدو آمد،تا رسید به امیرالمومنین کانه اولادش علی را شناخت گفت :آقاجان دستم به دامنت،گفت: چی شده ؟ چرا هراسانی؟چه خبره؟ گفت: آقا جان دستم به دامنت،گفت اینقدر نگران بود نمیتونست درست حرف بزنه،کانه الان روح از بدن این خانم جدابشه...میگه مولا آرومش کرد، گفت اینجوری نکن،آروم باش ببینم چته؟ گفت دستم به دامنت یه کاری برام بکن.چی شده؟گفت آقا جان، شوهرم از خانه بیرونم کرده، یعنی من از خانه فرار کردم.آقا میخواست منو بکشه.«این خونواده رو زن خیلی غیرتین»میگه چهره مولا بهم ریخت،کان رنگ چهره علی عوض شد،گفت بریم ، شما به من وساطتت کنید،گفت حالت خوش نیست میخوای بریم دارالعماره یه ذره نفس تازه کنی بعد بریم، گفت آقا جان دیر برم میکشه منو. آقا.گفت باشه، میگه مولا راه افتاد،خانمه دنبالش،آمدن رسیدن کوچه هارو تو اون گرما،تارسید دم در،دق الباب کرد،جوونه آمد بیرون،امون از این جوونی،تا نگاه کرد دید زنش ، مولا،مولا را نشناخت،صدا زد کجا رفته بودی؟ الان سرتو از تنت جدا میکنم.«جهل عربیه دیگه»مولا یه نگاه کرد بهش،اخمی کرد بهش گفت چرا اینجوری برخورد میکنی؟جوونه یه نگاه کرد،مردم هم جمع شدن،میگه محکم زد رو سینهٔ مولا گفت: به تو چه ربطی داره؟میگن مولا یه اخمی بهش کرد.نگفت من علی ام،حاکم جامعه ام. گفت من تو رو دارم امر به معروف و نهی از منکر میکنم.تو اینجوری برخورد میکنی، دست برد به شمشیر‌ مولا شمشیر و کشید،آدم با زن جماعت اینجوری برخورد میکنه؟میگه مردم که جمع شدن، یه عده مولا را شناختن، السلام علیک یا امیرالمومنین،آقا جان چیشده؟جوونه یه نگاهی به علی کرد،میگن از شیعیان مولا بود،از محبین مولا بود افتاد رو قدمهای مولا.گفت: آقاجان من غلط کردم، منو ببخشین آقا جان.مولا فرمودن: با زن اینجوری برخورد نمیکنن.چرا ترسوندیش حالا امشب علی تو بستر افتاده.یتیمای کوفه براش شیر آوردن، شنیدن طبیب گفته شیر باید بیارن برا علی میخوام بگم برا زخم سرش دوا آوردین،واسه جگرش چی؟برای زخم جگر علی چی آوردین؟امشب یه نگاه به این بچه ها میکنه.دونه دونه سفارشارو، حسن جان! بلند شو بابا.حسین جان! بلند شو بابا.عباس! بلند شو بابا....یتیما منتظرن.بعد سفارش میکنه، برا فلان خونه فلان چیز قول داده بودم ببرم،حسن جان اون بچه یتیم هر روز عادت کرده به چی بابا؟ گفت: هرروز من میرم قول داده بودم مرکب ببرم برا برادرش.قربونت بشم علی، خودش میومد خم میشد دستاشو رو زمین میگذاشت،میگفت علی مرکب تو....حسن جان !اون خونه یه دختر دارن خیلی بیقراری میکنه،اون خونه را حتما اینجوری سر بزن. اونا چند نفرن، غذاشونو، سفارشاشونو میکنه.اما مابین بعضی موقع با گوشه ی چشم یه نگاهی به زینب میکنه...زینب،زینب،زینب...خیلی سخت واسه مولا ،این خونواده براشون اینقده مهمه،مخصوصا زینب،زینب،زینب.. همسایه های کوفه گفتن یبار قامتشو ندیدیم.زینب ،آره ام ایمن راست گفته زینب جان ،یه روز میاد میارنت توی همین کوفه زینب....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
56.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با مدّاحی: حاج 🗓 پنجشنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۳ جلسه روضه هفتگی ‌ 📍هیئت‌ ثارالله‌ زنجان مگر می‌توان از غمت گریه کرد ولی بی تفاوت ز دنیا گذشت  مگر می توان داغدار  تو بود  ولی ساده از داغ دل‌ها گذشت  مگر میشه روضه خوان تو بود  ولی خطی از رنج انسان نگفت  مگر می شود شمر را لعن کرد  ولی  هیچ از شمر دوران نگفت  ای  آموزگار جوان مردی  اگر بودی  امروز چه می کردی  کجا خیمه  ات  میاوردی  به  کوفه به تهران به غزه  به لبنان  کجای جهان ای حسین جان   کجای جهان ای حسین جان   حسین جان حسین جان  حسین جان حسین جان حسین جان  حسین جان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☫
. |⇦•با تو هر لحظه ی من... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── با تو هر لحظه‌ ی من بوی خدا می گیرد عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن عشق از گوشه‌ ی چشمان تو پا می گیرد بانی روضه‌ ی اربابی و باران باران چشمم از محضر تو اذن بُکاء می گیرد آقا جانم ! از تو بر گردن اسلام چه دِینی مانده با فداکاری تو شور حسینی مانده رهبر جان به کف اهل ولایی آقا مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند علم افراشته‌ ی خون خدایی آقا بیرق نهضت آقاست به روی دوشت وارث سرخی خون شهدایی آقا خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند دشمن تو نَبَرد راه به جایی آقا ‌ کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی همه دیدند که مصباح هُدایی آقا دیده‌ ی غرق به خون تو گواهی داده تو عزادار چهل سال مِنایی آقا اشک هم از غم چشمان تو خون می‌ گرید زائر جان به لب کرب و بلایی آقا چشم های تو از آن ظهر، قیامت می خواند دم به دم در همه جا داشت مصیبت می خواند *توی کوچه راه می‌رفت ...حاج آقای زنجانی روضه میخوند:« که گریه کن باید شب کاسه آب رو پر کنه بعد شب تا صبح گریه کنه ..باید دنبال بهونه بگردی برای گریه..توی کوچه رد میشد میدید دارند یه گوسفند رو ذبح می کنند می گفت دست نگهدارید ..بگید ببینم بهش آب دادید یا نه ؟ میگفتن آقا آشنای به احکام هستیم شما چرا این سوال رو می پرسید؟می‌فرمود: بابای منو تشنه سر بریدند.میومد تو کوچه رد بشه بچه میدید گریه میکرد ،دختر بچه میدید گریه میکرد، جوون رعنا میدید گریه میکرد ،بچه شیرخواره میدید گریه میکرد، غذا میدید گریه میکرد، آب میدید گریه میکرد..* غربت و بی کسی قافله یادت مانده شام اندوه و شب هلهله یادت مانده در خرابه تو هم از پای نشستی آخر قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده *از مسجد اومد بیرون ،علامه مجلسی اینجور می‌نویسه دید یه عده جمع شدند دور یه مرد اون مرد داره صدا میزنه" ایها الناس ارحمونی ارحمونی..اینا الناس انا الغریب" تا شنید داره میگه "انا الغریب" مردم رو کنار زد به اون مرد گفت چرا میگی انا الغریب ؟گفت آقا تو این شهر غریبم..کسی رو ندارم .گفت یه سوال ازت میپرسم جواب منو بده ..گفت بفرمایید آقا جان .فرمود:« اگه الان بمیری جنازه ت روی زمین میمونه یا یه نفر پیدا میشه جنازه ت رو خاک کنه؟» گفت آقا این چه حرفیه اینجا مدینه النبیه منم مسلمانم آقا به همه مسلمانها واجبه دفنم کنند ..آقا فرمود پس نگو من غریبم..غریب اونیه که تو کربلا خودم جنازه ش رو گذاشتم اومدم ..خیلی سخت بوده ها خیـــــلی ..سید در لهوف اینجور روایت میکنه : «بی بی زینب سلام الله علیها دید امام سجاد روی ناقه یه جوری حالش عوض شد .دید واقعا علی الان از دنیا میره..بدو بدو اومد جلو گفت چیه علی جان؟ چته عمه قربونت برم ؟ گفت ببین عمه همه جنازه هاشون رو دفن کردند.عمه فقط بابای من رو زمینه عمه ..صدا زد علی گریه نکن..عمه قربونت یه روزی میاد اینجا محل تجمع میشه ..یه روز میشه اربعین جمعیت میاد..* بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بابا تویی؟!... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── بابا تویی؟! یا خواب می بینم؟! امشب که شامِ غصّه ها سر شد بعد از گذشتن از چهل منزل ویرونه ی ما هم منوّر شد پس نوبت ما هم رسید آخر می خوام تو آغوش سرت باشم دیدم که تو دلتنگ زهرایی گفتم شبیه مادرت باشم اینجا که می بینی؛شباش سرده گرمای روزاش،مثل آتیشه اون گوشه اون خاکا رو می بینی؟! اون رختخواب دخترت میشه دور و برت رو خوب تماشا کن اینجا خرابه بود،خونه ام شد اون لکه های قرمزِ رو خاک اون جانماز عمه زینب شد تو این خرابه کار من هر روز با بغض و گریه یا بهونه ات بود اون ورتر و دیوار که خیسه بابا برای من جای شونه ات بود شبا با درد پهلو صبح میشه روزا با سیلی غروب میشه دستام،چشمام،پاهام،سرم،گوشام بابا این چیزی نیست،خوب میشه *حالا دختر داره به بابا توجه میکنه...* تعریف کن از اون چهل منزل واسم بگو از روزا و شب هات گفتن که تو پیش خدا بودی پیش خدا زخمی شده لب هات؟! اون شب که ما از کربلا رفتیم گفتن سرت یه جای دور بوده گفتن که تو پیش خدا بودی حتما خدا هم تو تنور بوده... *شنیدی میگن یه شبه بزرگ شد؟! گفت بابا...!* چیزی نپرس از کربلا تا شام سخته بگم از اون همه آزار بابایی من دیگه سه سالم نیست یه عمر شد رفتم تو اون بازار سخته بگم از قصهٔ زخمام واسه تو که دریای احساسی راستی بابایی،بین این مردم مردی به اسم زجر میشناسی؟! من گم شدم،اومد سراغ من موهام شد بیشتر پریشونش گفتم:عمو!سیلی زد و بعدش با طعنه گفت:اینم عموجونت... دستامو پنهان میکنم پشتم بازم یه جاهاییش معلومه این حلقه قرمز،کبودی نیست تو فکر کن جای النگومه هرجا که میشد ما رو چرخوندن با سختی رو پاهام می ایستم بزمِ نمیدونم چی بود اونجا من حتی اسمش رو بلد نیستم... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•انا لله و انا الیه راجعون.. امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── روایت اینجوری میگه: جناده نامیه میگه اون شب آخر وارد حجره ی امام مجتبی علیه السلام شدم. وارد حجره شدم دیدم یه آقایی تا کمر تو تشت خم شده میگه تا نزدیک‌تر شدم ببینم چه خبره دیدم "و تخرج کبده قطعة قطعة" دیدم جگرش قطعه قطعه داره وارد تشت میشه.. ترسیدم صدا زدم یابن رسول الله برم طبیب بیارم؟ سر و آورد بالا تا من و دید، دیدم خون از کنار لب ها داره می‌ریزه یه جوری به من جواب داد تکلیفم روشن شد. گفت:" انا لله و انا الیه راجعون" آدم زرنگی بود میگه دیدم لحظه آخرشه اومدم جلوش زانو زدم با این دستای لرزانش دور دهان مبارک و پاک میکرد گفتم یه چیزی به من بگو پسر فاطمه لحظه آخری.. امام حسن ع شروع کرد در مذمت دنیا حرف زدن صدا زد پسر جناده حواست باشه دنیا اینه دنیا حلالش حساب کتاب داره، دنیا شبهه اش عتاب داره و اما حرامش کتک داره دنیا همینه ها حلالشم سخته تا چه برسه به حرامش میگه دید من دارم نگاهش میکنم یه نگاه به من کرد گفت پاشو برو دیگه،پاشو برو بلند شدم برم کأن اشاره کرد برگرد گفتم جانم گفت این تشت و بردار چرا من نمی‌دونم اینجا دیگه روایت تموم میشه اما من نمی‌دونم مراعات کیو کرد شاید میخواست بگه جناده پشت در زینب وایساده بلند شو برو قامت زینب و کسی ندیده چقدر غیوره.. همه ی غیرت امام حسنه..امشب شب امام حسنه ، من، تو، بزرگترا کی می‌تونه بفهمه سهم امام حسن و تو کربلا نه فقط قاسمش مه برای سنگ باران وسط میدانش میمیریم..نه فقط عبداللهی که روضه اش گودالیه.. یه چیزی بهت بگم نه فقط جانباز داده حسن مثنی و دیگران،غیر از اینا در بعضی از نقل ها هم هست چند تا از دخترانش دم غروب کربلا زیر اسب جون دادند سهم امام حسن زیاده سهم امام حسن خیلیه اصلا چی دارم میگم، حسینم سهم امام مجتبی است کربلا اون لحظه آخری که سرش تو بغلش بود گفت: "یا اباعبدالله لایوم کیومک یا اباعبدالله" حکم مأموریت داد. یعنی: حسین جان تا اینجا همه برای من بود داداش چیا ؟حسین جان تهمتا برای من، غربتا برای من ،بگم حسین جان خلوتی مادر برای من، زمین خوردنش برای من... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_net[www.sarallah-zn.ir]ma020431-07 (1).mp3
زمان: حجم: 5.44M
|⇦•انا لله وانا الیه راجعون... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج
. |⇦•حسن یک دانه از بسیار... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره است سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیار عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهان خاتم پیغمبران وا شد به تحسینت تو دین تازه‌ای آورده‌ای از دید این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحصینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که میچینند مضمون آسمان‌ها ازمضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند خدا وا داشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغرب دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارد محبت کن قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت * قربون آقایی که ما هرچه داریم از امام حسن داریم اگه شیعه ای هست اگه کربلایی همش مال امام حسنه. قربون اون آقایی که انقدر سخت شد فتنه‌های زمانش حتی نزدیک‌ترین آدما درکش نکردن. خدا شاهد بعضی موقع‌ها کربلایی عمل کردن خیلی آسون‌تر از امام حسنی عمل کردنه. که یه کاری کرد اطرافیانم نفهمیدن لذا بعضی از نزدیکانش تا می‌دیدنش بهش می گفتن.. یامذل المومنون باید برای امام حسن برای اینا گریه کرد...* درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت برای جاری اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
مهدی رسولیپسر حضرت هادی به فدایت پسرم.mp3
زمان: حجم: 2.9M
سامرا از غم تو جامه دران است هنوز چشم نرگس به جمالت نگران است هنوز پسر حضرت هادی به فدایت پسرم پدر حضرت مهدی به فدایت پدرم حج نرفتی تو ولی قبله حاجات شدی تو خودت عین صفا مشعر و میقات شدی کعبه یک چهاردهم بی تو صفا کم دارد بی تو یک چهاردهم عطر خدا کم دارد باز هم جان جهان را تو در آغوش بگیر صاحب عصر و زمان را تو در آغوش بگیر   🎙 #️⃣ #️⃣