علیحاجیـــانفرkm_20250628-3_4-رقیه.mp3
زمان:
حجم:
3.9M
روضه جانسوز شبسوم | حضرت رقیه
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🔴 تو آداب دینی ما یاد دادن
گفتن بچه کوچیک داری دوتا کارو باهاش انجام نده (مخصوصا اگه دختر باشه)
اومد خدمت امام صادق(علیهالسلام)
امام صادق اینو بهش فرمود: دوتا کارو با بچه کوچیکت انجام نده / چیه اون دوتا ادب؟ گفت [_لاتضربها] دست روش بلند نکنی. (اوناکه دارن گریه میکنند میدونن من دلتو میخام کجا ببرم) دومیش فرمود [_لاتسبّها] فحش و بد دهنی نکنی با بچه ات
(وسائل الشیعه ج۲۱ ص ۴۸۲)
[بگمیانه؟] محکم زدند😭
یکیدوتاکه نبودند/یک لشکرباهم میزدند
🔴با کعب نی زدن
منو زیر دست و پا پی در پی زدند
منو از روزی که تو رفتی هی زدند
با کعب نی زدند
(امشب اگه ناله نزنی باختیا)
(یه جمله گفت بابا) من سوخته دامنم
یه جای سالم نیست دیگه تو تنم
معجزه ست بابا این زنده بودنم
تو ندیدی بابا
موهامو کشید از عقب
حرف بد میزد بی ادب(معلومهخیلیرقیهای هستی... با این ناله ت نشون دادی)
زجر اگه دختر داشت
با من اینجوری رفتار نمیکرد...😭
بشکنه دستت چجوری جرات کردی
دست رو دختر بچه بلند کنی
خانوم جان! ببین شب سوم این غیرتیا برات چه کردند... یک کدوم از ما اگه بودیم نمیزاشتم صورتت کبود بشه
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
⚫️#شب_سوم_محرم ⚫️
🎤روضهخوان: #علـی_حاجیـان_فر
#روضه_حضرت_رقیه
4_5778629667837709026.ogg
زمان:
حجم:
1.15M
▪︎#روضه_حضرت_رقیه
▪︎می رسد رزق محبان اباعبدالله ع
▪︎خوش اومدی تو از سفر بابا...
▪︎انقدر با این سر بریده حرف زد...
▪︎آه دیگه از دست خودم کلافم...
4_5787685425992699253.ogg
زمان:
حجم:
1.08M
▪︎مجلس #روضه_حضرت_رقیه
▪︎حال ما خوب است...
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
*فرمودند سر بریده بابا را نشناخت چرا سر را نشناخت تا حالا از خودت سوال کردی چرا سر بابا را نشناخت بعضیها میگن به وضع سر هم ریخته بود پیشانی شکسته بود لبها چوب خورده بود مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه؟ یه دختر تو کربلا بدن بابا را نشناخت حق داشت نشناسه چون بدن را یا از سر میشناسند یا از لباس میشناسند. وقتی که اومد دید نه سر داره نه لباس داره صدا زد عمه جان این بدن کیه؟ گفت عمه جان این بدن بابات حسینه حق داشت سکینه نشناسه..اما سه ساله سر بابا را نشناسه خیلی حرفه اما نگاه کرد سر را نشناخت بعضیا میگن سر پیشانی شکسته بود. لبها چوب خورده بود. خدا رحمت کند حضرت آیت الله شیخ حسن آقا تهرانی را ایشون خودش برا من نقل میکرد اوایل انقلاب حاکم شرع بود میگفت یه روز زنگ زدن خونه ما این دختر ۵ سالهام گوشی رو برداشت منافقین به این دختر گفتن میخوایم بیایم بابایت رو بکشیم این دختر پشت گوشی دستش لرزید خورد. زمین یک هفته نکشید دق کرد مرد فقط به این دختر گفتند میخوایم بیایم باباتو بکشیم.. حالا بیا ببین سر بریده بابا را جلوی دختر ..*
خیلی دیر اومدی دیره
دخترت داره میمیره
رمقی نداره دستاش
سرتو بغل بگیره
*میگن سر بابا رو نشناختی بعضیا یه علت دیگهای نقل میکنند میگن از شدت سیلی که به رقیه زدند دیگه چشماش تار میدید. آخه دست سنگین و صورت سه ساله شاید این درستتر باشه آخه یه سیلی مدینه زدند.انقدر دست سنگین بود چشم مادر سرخ شد گوشواره شکست حالا من از شما سوال میکنم سیلی با صورت دختر سه ساله چه میکنه؟ با ناله جواب بده بگو یا حسین ..*
بابا بابا بابا بابا بابا..!
بابا کبودیهای تنم را تو دیدهای
لکنت زبان گرفتن من را شنیدهای
عمه به وقت پا شدنم گریه میکند
چیزی مگر ز مادرتان ارث بردهام
حالا گرفتهام که چهها مادرت کشید
از درد استخوان کمر جان سپردهام
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رقیه
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_net4_5983368538339940575.mp3
زمان:
حجم:
13.83M
|⇦•تماشات میکنم با اشک...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمود کریمی
.
|⇦•ورمکرده چشمام...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج امیر کرمانشاهی
●━━━━━━───────
ورم کرده چشمام باورت میشه
چرا قربونت برم مگه چی شده
کتک خوردم تو شام باورت میشه
گرسنه ام این ایام باورت میشه
* از همون شب اول که اومدی روضه برگشتی رفتی خونت مادرت اومده استقبالت. خسته نباشی پسرم الهی از جوونیت خیر ببینی از این حرفایی که هممون شنیدیم و این حس ها رو دریافت کردیم آخر میبینی مادرت یه سفره برات پهن میکنه یه غذا جلوت میزاره با همه غذاها فرق میکنه میگه ننه بخور جون بگیری گریه کردی..*
ورم کرده چشمام باورت میشه
کتک خوردم تو شام باورت میشه
گرسنه ام این ایام باورت میشه
ببین که زخم پام باورت میشه
باورت نمیشه که خوردم از ناقه زمین
مثل مادرت شدم راستی پهلومو ببین
* بابا یه شب میای روضه مادرت بهت میرسه میگه بچه م جون بگیره توون داشته باشه آخه آدم توون نداشته باشه نمیتونه سر پا بایسته حالا این پا زخمم باشه دیگه واویلا..*
*سرم ،سرم، سرم..... بابا یه وقت هست از سر و صدا سردرد میگیری یه وقت هست یه ضربهای به سرت میخوره سردرد میگیری اونایی که دختر دارن امشب کجا نشستن بابا بچه وقتی سرش داد میزنی یه گوشه کز میکنه بغض میکنه یهویی میزنه زیر گریه اونم دختر بچه لطیفه حساسه بیشرف هی پای نحسشو برمیداشت جلو اومد سرش داد زد نمیگم دیگه چیکار کرد..*
* آخ سرم سرم آخ سرم سرم حرم حرم حرم حرم...چی شده فقط همین قدر *
حرم شد آواره باورت میشه
ندارم گوشواره لباسم شد پاره باورت میشه
تن من درد داره باورت میشه
باورت نمیشه که پیر شدم خیلی زود
راستشو بخوای بابا مجلس خوبی نبود
چطور مگه ؟
یک سرخ مو سه زقافله ما کنیز خواست
*دیدن آروم جاشو عوض کرد جهت نگاه تغییر کرد..*
عمو عمو آخ عمو عمو نگو نگو نگو نگو
نگو نگو نگو نگو...
منو بازار بردن باورت میشه
جلو انظا ر بردن باورت میشه
با چشم تار بردن باورت میشه
چقدر رو خار بردن باورت میشه
عمو عمو عمو عمو عمو عمو نگو نگو نگو نگو نگو عمو عمو عمو نگو نگو نگو نگو نگو منو بازار برده باورت میشه
جلو انظار بردن باورت میشه
باورت نمیشه که غریبه دستامو بست
تو روبروم رو نیزه و حرمله روبروم نشست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#حاج_امیر_کرمانشاهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇
.
|⇦•بابا تویی؟!...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
بابا تویی؟! یا خواب می بینم؟!
امشب که شامِ غصّه ها سر شد
بعد از گذشتن از چهل منزل
ویرونه ی ما هم منوّر شد
پس نوبت ما هم رسید آخر
می خوام تو آغوش سرت باشم
دیدم که تو دلتنگ زهرایی
گفتم شبیه مادرت باشم
اینجا که می بینی؛شباش سرده
گرمای روزاش،مثل آتیشه
اون گوشه اون خاکا رو می بینی؟!
اون رختخواب دخترت میشه
دور و برت رو خوب تماشا کن
اینجا خرابه بود،خونه ام شد
اون لکه های قرمزِ رو خاک
اون جانماز عمه زینب شد
تو این خرابه کار من هر روز
با بغض و گریه یا بهونه ات بود
اون ورتر و دیوار که خیسه
بابا برای من جای شونه ات بود
شبا با درد پهلو صبح میشه
روزا با سیلی غروب میشه
دستام،چشمام،پاهام،سرم،گوشام
بابا این چیزی نیست،خوب میشه
*حالا دختر داره به بابا توجه میکنه...*
تعریف کن از اون چهل منزل
واسم بگو از روزا و شب هات
گفتن که تو پیش خدا بودی
پیش خدا زخمی شده لب هات؟!
اون شب که ما از کربلا رفتیم
گفتن سرت یه جای دور بوده
گفتن که تو پیش خدا بودی
حتما خدا هم تو تنور بوده...
*شنیدی میگن یه شبه بزرگ شد؟! گفت بابا...!*
چیزی نپرس از کربلا تا شام
سخته بگم از اون همه آزار
بابایی من دیگه سه سالم نیست
یه عمر شد رفتم تو اون بازار
سخته بگم از قصهٔ زخمام
واسه تو که دریای احساسی
راستی بابایی،بین این مردم
مردی به اسم زجر میشناسی؟!
من گم شدم،اومد سراغ من
موهام شد بیشتر پریشونش
گفتم:عمو!سیلی زد و بعدش
با طعنه گفت:اینم عموجونت...
دستامو پنهان میکنم پشتم
بازم یه جاهاییش معلومه
این حلقه قرمز،کبودی نیست
تو فکر کن جای النگومه
هرجا که میشد ما رو چرخوندن
با سختی رو پاهام می ایستم
بزمِ نمیدونم چی بود اونجا
من حتی اسمش رو بلد نیستم...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
22.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔸 برگرفته از جلسات "کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟"
#حامد_کاشانی
@babolharam_netShab03Moharram1404[01].mp3
زمان:
حجم:
16.68M
|⇦•چه بابای خوبی...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۴ به نفسِ حاج میثم مطیعی
اجرای سید رضا نریمانی 👉
.
|⇦•تمامجان مرا...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۴ به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
تمام جان مرا، درد بیحساب گرفته
برای رفتن من، لحظه هم شتابگرفته
نه سخت نیست بپوشاند از تو صورت خود را
کسی که بعد تو با آستین، حجاب گرفته
به گونهام اثر دست زجر مانده، او هم
نمای چهرهی من را به پنجه، قابگرفته
به یاد خاطرهی تشنگی وقت وداعت
نگاه اهل حرم را پس از تو، آب گرفته
سپرده عّمه به من، گریه بر لب و دهنت را
عزای سوختنت را ببین رباب گرفته
*اینقده رباب، بیاد آقامون حسین زیر آفتاب نشست؛ صورتش سوخت با آفتاب*
پس از شهادت تو، عمّه زیر سایه نرفته
عزای جسم تو را زیر آفتاب گرفته
دلم خلاص ندارد؛ لبم نشسته به سوگِ
لبی که از لبهی خیزران، جواب گرفته
اسیر پنجهی داغم، ای از تنور رسیده
شهید مجلس صبحم، ای از شراب گرفته
*اصلا بزم شراب که میاد پیشت، دیگه دست و پامون بسته میشه...گفت باباجان...!*
سیلی گرفته قدرت بینایی مرا
بهتر شناختن به رُخَت دست میکشم
*لبت چرا پاره پاره شده؟ یه چیزایی یادم میاد...*
ناله ها تا به ثریا می رفت
خیزران بود که بالا می رفت
*عمه جلو چشممو گرفت...*
در دلم شوری از آن لحظه بپاست
چون ندیدم هدف چوب کجاست
وای من حال شده معلومم
به لبت می زده ای مظلومم
*ای وای حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
هدایت شده از امام حسین ع
.
📋 سری غرق در خون، گلویی بریده
#روضه
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سری غرق در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
*شاعر: #فاطمه_معصومه_شریف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋نکنه روبرومی خودتی یا عمومی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکنه روبرومی، خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی
صورتِ نصفه نیمه، حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه
منو زدن، منو زدن دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن صورتم بهم ریخت
تو رو زدن، تورو زدن نیزهها و خنجر
تو رو زدن، تورو زدن پیش چشم مادر
*شاعر: #محمد_اسدالهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
..
📋 به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
شبیه مادر در پشت در زدند مرا
چه بینِ طشت، چه بر نیزه ها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا
همچین که سر و بغل گرفت؛ شروع کرد از موهای بابا رو نوازش کردن، دست توو موهای باباش میکرد، باباجان! من که دیگه مویی برام نمونده بابا...
اومد رسید به پیشونیه بابا؛ بابا! پیشونیتم که شکسته. هی نوازش میکرد تا رسید به این لبا، بابا! تازه فهمیدم یکی دو روز پیش توو مجلس اون نامرد چی شد، عمه نمیذاشت ما ببینیم چادرش و باز کرده بود جلو چشمای ما اما از لابهلای تار و پودای چادر عمه میدیدم یه چوب بالا میره، چوب که پایین میاومد نمیدیدم به کجا میخوره؛ اما میدیدم عمهم با دو دست توو سرش میزنه، هی داره میگه نزن نامرد...
بابا حالا فهمیدم با چوبش داره به کجا میزنه؛ راوی میگه انقدر با مشت توو دهنش زد. بابا لبای تو خونی باشه لب دخترت سالم باشه...
*شاعر : #محسن_عرب_خالقی ✍
#نکنه_روبرومی_خودتی_یا_عمومی
.👇
هدایت شده از امام حسین ع
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shahadat Hazrat Zahra 14020920_03.mp3
زمان:
حجم:
17.02M
📋 سری غرق در خون، گلویی بریده
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سَری غرق در خون، گلویی بُریده
بمیرم سَرِ تو، چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پَرپَر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پَریده
چه بابای خوبی! ز عالم سَری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا
که بر شام تارِ، دلِ من دمیده
رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سَر!
غم و شادیام آه در هم تنیده...
رخ دخترت مثلِ ماهی گرفته
قد دخترت چون هلالی خمیده
فدای سرت زخمهای تن من
که اشکم برای تو تنها چکیده
صدایم گرفته! دعایم گرفته
نفسهای من شد، بُریده بریده...
شده محفل ما، «پدر_دختری» باز
کنارِ سرت دخترت آرمیده
*شاعر: #فاطمه_معصومه_شریف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 عمه بیا بهم بگو
#روضه_حضرت_رقیه (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمه بیا بهم بگو
صبح شده یا هنوز شبه
چشام دیگه سو نداره
شاید به خاطر تبه
سکینه خواهرم تویی
فک کردم عمه زینبه
سرم سنگینه/ گلوم میسوزه/ گمونم سرما خوردم
میشه که بیام/ زیر چادرت/ آخه از سرما مُردم
بخوابم به کدوم پهلوم
از این پهلوم به اون پهلوم
یکم امشب بمون پهلوم
*شاعر: #انجمن_ادبی_تکیه_نوکری (مشهد مقدس)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.