eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
803 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•مراسم احیا .. احیا و قرآن بر سر گذاشتن ویژۀ شبهایِ قدر اجرا شده ۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── *قرآن هارو مقابل صورت باز کنید، بگو:*اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى،أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ* حاجتِ خودت رو بخواه از خدا، صدر همه ی حاجات، فرجِ امام زمان، با خدا حرف بزن، معلوم نیست شبِ احیاء دیگه زنده باشیم، برا همه ی اونایی که دستشون از دنیا کوتاه شده، برا اونا هم بخواه، برا مریض هایی که رو تخت های بیمارستان خوابیدن هم بخواه، امشب همشون به برکت امیرالمؤمنین لباس عافیت خدا برتنِ آنها بپوشاند....قرآن هارو روی سر بگذارید: *اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ _ ده مرتبه همه با هم : *بکَ یَا اللّهُ….جل جلاله و عظم شأنه* _ ده مرتبه *الهی! بمُحَمَّدٍ……. صل الله علیه و آله و سلَّم* _ ده مرتبه:*الهی!بعَلِیٍّ…….. صلوات الله و سلامه علیه* عمری‌ست که دم‌ به‌ دم علی می‌گویم در حال نشاط و غم علی می‌گویم یک عُمر، علی گفتم و ان‌شاءالله تا آخر عُمر هم علی می‌گویم _ ده مرتبه: *الهی بفاطِمَهَ …… سلام الله علیها ….* _ این وقتِ شب، یه دونه زائر هم کنارِ قبر امام حسن نیست...*الهی! بالْحَسَنِ بن علیٍ….. صلوات الله و سلامه علیه ….* خدایا! با نابودیِ آلِ سعود این قدمها رو به حرمِ امام حسن برسان... _ * الهی! بالْحُسَیْنِ .....صلوات الله و سلامه علیه * بحق ابی عبدالله، قسمت میدهیم، خدایا! کربلایِ این جمع امضا بفرما _ ده مرتبه:*الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ… صلوات الله و سلامه علیه ….*آقامون امامِ سجاد، تا لحظه ی آخر گریه کنِ بابایِ غریبش بود، خدایا! بحق آقامون زین العابدین، گریه ی بر ابی عبدالله رو تا دَمِ جون دادن روزیِ ما قرار بده...* _ ده مرتبه:* بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ… صلوات الله و سلامه علیه ….* _ *الهی! بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد…الصادق صلوات الله و سلامه علیه ….* امام صادق علیه السلام می فرمایند: به شفاعتِ ما خانواده نمیرسه، کسی که نمازش رو سبک بشماره... _ *الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر… صلوات الله و سلامه علیه …* خدایا! هر آنچه زندانیِ بیگناه، گوشه ی زندانها هستند، بحقِ آقامون موسی بن جعفر، وسائل آزادیشون رو فراهم بفرما _ هر کی دلش پر میزنه تویِ حَرمِ امام رضا، کبوترِ دلش رو بفرسته مشهد... قربونِ کبوترایِ حرمت قربونِ این همه لطف و کَرَمِت …*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى…المرتضی صلوات الله و سلامه علیه ….* _ *الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِی…الجواد صلوات الله وسلامه علیه …..* … خدایا! قسمت میدهیم احدی رو امشب نا امید و دستِ خالی بر مگردان _ ده مرتبه:*الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد… صلوات الله و سلامه علیه …..* _ ده مرتبه:*الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ… صلوات الله وسلامه علیه …..* _ آخرین ذواتِ مقدسِ رو میخواهیم دَرِ خونه ی خدا قسم بدیم، هر چقدر کار با امام زمان داری، هر چی میخوای خدا نگاهت کنه بحقِ امام زمان، از پرده ی جگر خدا رو قسم بدیم: ده مرتبه: الهی بالْحُجَّةِ …. صلوات الله وسلامه علیه* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدايا به سلامت دارش ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🏴 ضربت خوردن امام در مسجد امام علی علیه السلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه دارى. ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک». البته در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم براى نماز،یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت. اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول. امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد. 📚منابع: منتهی الامال، ج۱، ص ۴۱۳ المجلسی، جلاء العيون، ص ۳۴۱ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷ ۱۴۴۳ .
. 🏴 شب آخر امیرالمومنین(ع) و فریاد مرغابی ها امیر المؤمنین علیه السّلام تمامى آن شب(شب آخر) را بیدار بود و بسیار بیرون مى‏ آمد و به آسمان نگاه می كرد و می فرمود: به خدا، دروغ نگفته‏ ام و به من هم دروغ نگفته‏ اند، این همان شبى است كه بدان وعده‏ام داده‏ اند، پس به خوابگاه خود برمی گشت، چون سپیده زد كمربندش را محكم بست و بیرون رفت، و این شعر را می خواند (و ترجمه‏ اش چنین است): ۱- كمرت را براى مرگ محكم ببند (و مهیاى آن باش) زیرا مرگ به دیدارت خواهد آمد. ۲- و آنگاه كه بر تو وارد شد از مرگ جزع و بیتابى مكن. چون به میان سرا (و صحن خانه) رسید مرغابیان پیش آمدند و به روى آن حضرت فریاد می زدند، (آنان كه در خانه بودند) آن ها را از پیش رویش دور می كردند، حضرت فرمود: آنها را واگذارید زیرا كه این ها نوحه‏ گران هستند، پس بیرون رفت و (همان شب) ضربت خورد. 📚منبع: الارشاد فی معرفة حجج الله علي العباد، ج١، ص١٥ ۱۴۴۳ .
. ✅شیخ مفید می نویسد : در سال چهل هجری قمری، سه تن از خوارج همدیگر را در مکه ملاقات کردند و با هم به مذاکره پرداختند و پس از اتمام مراسم حج، سوگند یاد کردند که سه تن را که به اعتقاد خودشان مسئول وضع اسفبار مسلمانان بودند را بکشند. و با انگیزه ی انتقام از کشتار یارانشان در نهروان، آنها را از میان بردارند. 📋《فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ : أَنَا أَكْفِيكُمْ‏ عَلِيّاً(ع)! وَ قَالَ الْبُرَكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ مُعَاوِيَةَ! وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ بَكْرٍ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ! وَ تَعَاقَدُوا عَلَى ذَلِكَ وَ تَوَافَقُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى الْوَفَاءِ وَ اتَّعَدُوا لِشَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقُوا》 ♦️عبدالرحمن بن ملجم گفت : من مسئول کشتن علی(ع) می شوم. برک بن عبدالله تمیمی نیز گفت : من مسئول کشتن معاویه می شوم. و عمرو بن بکر تمیمی نیز مسئولیت قتل عمروعاص را بر عهده گرفت. سپس یکی روانه شام شد تا معاویه را بکشد و دیگری روانه مصر شد تا عمرو عاص را ترور کند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی هم برای به شهادت رساندن امام علی(ع) روانه ی کوفه شد. مکان کشتن را در حین نماز و زمان روز کشتن را هفدهم ماه رمضان تعیین نمودند و سپس متفرق شدند.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸ .............. . ✅پس از ورود ابن ملجم به کوفه، بلافاصله او پیش مردان قبیله اش کنده رفت، اما نیتش را بر ملا نکرد، چرا که می ترسید در همه جا فاش شود. بزرگ قبیله کنده اشعث بن قیس کندی بود. همان کسی که امام صادق(ع) از آنان به عنوان منفورترین خانواده در تاریخ یاد کردند و فرمودند : 📋《إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️أشعث بن قیس کندی در خون امیر المؤمنین امام علی(ع) شریک بود و دخترش جعده امام حسن مجتبی(ع) را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین(ع) شرکت کرد.(۱) پس براساس منابع تاریخی، اشعث از ماجرای شهادت امام علی(ع) آگاهی داشته است. یعقوبی می نویسد : هنگامی که ابن ملجم برای کشتن امام علی(ع) به کوفه رفت، یک ماه در منزل اشعث اقامت گزید و در این مدت شمشیرش را آماده می‌کرد.(۲) 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸ ۲)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۲ https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/4410
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_علی #ضربت ✅شیخ مفید می نویسد : در سال چهل هجری قمری، سه تن از خوارج همدیگر را در مکه ملاقا
. ✅شیخ مفید می نویسد : ابن ملجم در کوفه بود تا اینکه؛ 📋《ذَاتَ يَوْمٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَصَادَفَ عِنْدَهُ قَطَامِ بِنْتَ الْأَخْضَرِ التَّيْمِيَّةَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا بِالنَّهْرَوَانِ وَ كَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ زَمَانِهَا فَلَمَّا رَآهَا ابْنُ مُلْجَمٍ شُغِفَ بِهَا وَ اشْتَدَّ إِعْجَابُهُ بِهَا فَسَأَلَ فِي نِكَاحِهَا وَ خَطَبَهَا》 ♦️ابن ملجم روزی گروهی از قبیله ی تیم الرباب را دید که برای کشتگان خود، در نهروان عزاداری می کردند و در میان آنان زنی زیبا رو به نام قُطامه بنت شجنه را دید که برای پدر و دو برادرش که در جنگ نهروان توسط امام علی(ع) کشته شده بودند، عزاداری می کرد. ابن ملجم دلباخته ی قطامه شد، و بعدها از وی خواستگاری نمود. قطام به او گفت : 📋《مَا الَّذِي تُسَمِّي لِي مِنَ الصَّدَاقِ؟ فَقَالَ لَهَا : احْتَكِمِي مَا بَدَا لَكِ! فَقَالَتْ لَهُ : أَنَا مُحْتَكِمَةٌ عَلَيْكَ ثَلَاثَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ وَصِيفاً وَ خَادِماً وَ قَتْلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)!》 ♦️چه چيز مهر من خواهى كرد؟ ابن ملجم گفت : تو هر چه خواهى مهر قرار بده تا من بپردازم! قطام گفت : مهر من عبارت است از سه هزار درهم پول، و كنيز و غلامى و ديگر كشتن على بن ابى طالب(ع)! ابن ملجم گفت : 📋《لَكِ جَمِيعُ مَا سَأَلْتِ وَ أَمَّا قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)! فَأَنَّى لِي بِذَلِكِ؟! فَقَالَتْ : تَلْتَمِسُ غِرَّتَهُ! فَإِنْ أَنْتَ قَتَلْتَهُ شَفَيْتَ نَفْسِي وَ هَنَأَكَ الْعَيْشُ مَعِي وَ إِنْ قُتِلْتَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا》 ♦️به جز كشتن على بن ابى طالب(ع) آنچه خواهى مهيا می كنم، و اما كشتن على بن ابى طالب(ع) را چگونه انجام دهم؟ قطام گفت : او را غافلگير كن! اگر او را کشتی، دل مرا شفا داده ای و به وصل می رسی و آن گاه با من زندگی خواهی کرد و اگر در این راه کشته شوی، در آخرت خیری نصیبت می شود که از دنیا بهتر است. ابن ملجم گفت : 📋《أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَقْدَمَنِي هَذَا الْمِصْرَ وَ قَدْ كُنْتُ هَارِباً مِنْهُ لَا آمَنُ مَعَ أَهْلِهِ إِلَّا مَا سَأَلْتِنِي مِنْ قَتْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)! فَلَكِ مَا سَأَلْتِ قَالَتْ فَأَنَا طَالِبَةٌ لَكَ بَعْضَ مَنْ يُسَاعِدُكَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُقَوِّيكَ! ثُمَّ بَعَثَتْ إِلَى وَرْدَانَ بْنِ مُجَالِدٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَخَبَّرَتْهُ الْخَبَرَ وَ سَأَلَتْهُ مَعُونَةَ ابْنِ مُلْجَمٍ》 ♦️به خدا سوگند هر آينه من به اين شهر نيامده‏ ام، و به اين حالت پنهانى و اختفاء و كناره‏ گيرى از مردم به سر نبردم، جز براى انجام همين خواسته تو و آن كشتن على بن ابى طالب(ع) است! پس بدان كه آنچه خواهى انجام می دهم!(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸ .
. ✅امام علی(ع) در روزهای پایانی عمر شریفشان؛ 📋《كَانَ يُفْطِرُ فِي هَذَا الشَّهْرِ لَيْلَةً عِنْدَ الْحَسَنِ وَ لَيْلَةً عِنْدَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ لَيْلَةً عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ زَوْجِ زَيْنَبَ(س) بِنْتِهِ لِأَجْلِهَا لَا يَزِيدُ عَلَى ثَلَاثِ لُقَمٍ》 ♦️در شبهای ماه رمضان، شبى را نزد امام حسن(ع) و شبى را نزد امام حسین(ع) و شبى هم خانه عبدالله بن جعفر، شوهر حضرت زینب(س) مى‌گذراند و در آن شبها، بیش از سه لقمه غذا نمى‌خورد. وقتی دلیل این کار را از ایشان پرسیدند، می فرمود : 📋《يَأْتِينِي أَمْرُ اللَّهِ وَ أَنَا خَمِيصٌ إِنَّمَا هِيَ لَيْلَةٌ أَوْ لَيْلَتَانِ》 ♦️دوست دارم با شکم گرسنه به دیدار معبودم بشتام و این در حالی بود یک یا دو شب به عمر شریفشان باقی مانده بود.(۱) در آن شبی که امام علی(ع) ضربت بر سر مبارکشان خورد، میهمان دخترشان حضرت ام کلثوم(س) بودند. در روایتی نقل شده است که؛ 📋《لَمَّا كَانَتْ لَيْلَةُ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ قَدَّمَتْ إِلَيْهِ عِنْدَ إِفْطَارِهِ طَبَقاً فِيهِ قُرْصَانِ مِنْ خُبْزِ الشَّعِيرِ وَ قَصْعَةٌ فِيهَا لَبَنٌ وَ مِلْحٌ جَرِيشٌ‏ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ أَقْبَلَ عَلَى فَطُورِهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ وَ تَأَمَّلَهُ حَرَّكَ رَأْسَهُ وَ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً عَالِيَاً》 ♦️وقتی روز نوزدهم ماه مبارک رمضان امام علی(ع) میهمان دخترش ام کلثوم(س) بود، ام کلثوم(س) هنگام افطار پدرش، طبقی را که درون آن دو قرص نان جو و کاسه ای شیر و قدری نمک کوبیده بود، در مقابل امام(ع) گذاشت. وقتی امام علی(ع) از نمازش فارغ شد و برای افطار پیش آمد، چشم مبارک به طعام درون طبق افتاد، سرش را تکان داد و سپس بلند بلند به شدت گریست. سپس فرمود : 📋《يَا بُنَيَّةِ! مَا ظَنَنْتُ أَنَّ بِنْتاً تَسُوءُ أَبَاهَا كَمَا قَدْ أَسَأْتِ أَنْتِ إِلَيَّ!! قَالَتْ : وَ مَا ذَا يَا أَبَاهْ؟ قَالَ : يَا بُنَيَّةِ! أَ تُقَدِّمِينَ إِلَى أَبِيكِ إِدَامَيْنِ فِي فَرْدِ طَبَقٍ وَاحِدٍ؟!! أَ تُرِيدِينَ أَنْ يَطُولَ وُقُوفِي غَداً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟!! أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَتْبَعَ أَخِي وَ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّه(ص) مَا قُدِّمَ إِلَيْهِ إِدَامَانِ فِي طَبَقٍ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ اللهُ》 ♦️دخترم! گمان نکنم که دختری، بدی و سوئی را برای پدرش بخواهد، همانگونه که تو برای پدرت بدی و سوء خواسته ای!! ام کلثوم پرسید : منظورتان چیست پدر؟!! امام(ع) فرمود : دخترم! آیا دو خورش در یک طبق برای پدرت آورده ای؟ آیا می‏ خواهی فردای قیامت ایستادن من در برابر خدا [برای حساب] به درازا بکشد؟ من می‏ خواهم از برادرم و پسر عمویم پیامبر خدا(ص) پیروی کنم که هرگز دو نان خورش در یک ظرف در برابر او نگذاردند، و چنین بود تا اینکه از دنیا رفت.(۲) 📚منابع : ۱)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۱۳۵ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۷۶ .
. ✅سرانجام، بعد از اذان صبح، امیرالمؤمنین(ع) وارد مسجد شد و صدای نازنین ایشان به «یَا أیُّهَا النَّاسُ! الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ» بلند شد. امام(ع) خود اذان گفت و مشغول نماز جماعت صبح شد و هنگامی که در رکعت اوّل سر از سجده برداشت، بلافاصله ابن ملجم حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت(ع) را شکافت و محاسن شریفش، به خون فرق مبارکش خضاب شد، در حالی که ابن ملجم در حین حمله می گفت : 📋《اِنِ الحُكْمُ اِلاّ للهِ لَا لَكَ وَ لَا لاِصْحَابِكَ》 ♦️همانا حکم فقط از آن خداست نه تو و نه اصحابت!(۱) در این هنگام صدای مولا(ع) بلند شد : 📋《بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ الله(ص)! فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبَةِ!》 ♦️به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا(ص) شهید شدم! قسم به پروردگار کعبه، رستگار شدم.(۲) 📋《فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فَوَقَعَ عَلَى رُكْبَتَيْهِ》 ♦️پس ابن ملجم با شمشیر بر سر مبارک امام علی(ع) فرود آورد و امام علی(ع) با زانوان خود، بر زمین افتاد.(۳) در این هنگام، صدای جبرئیل بلند شد : 📋《تَهَدَّمَتْ وَ اللهِ اَرکَانُ الهُدَی وَ انطَمَسَت وَ اللهِ نُجُومُ السَّمَاءِ اَعلَامُ التُّقَی وَ انفَصَمَت وَ اللهِ العُروَةُ الوُثقَی، قُتِلَ ابنُ عَمَّ مُحَمَّدِ المُصطَفی(ص)، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبُی(ع)، قُتِلَ عَلِیٌ المُرتَضَی(ع)، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقِیَاءِ》 ♦️به خدا سوگند که پایه ها و ستون های هدایت شکست، و ستارگان آسمان و پرچم های تقوی محو و تاریک گشت، و دستاویز محکم إلهی پاره شد. پسر عموی محمد مصطفی(ص) کشته شد، وصی اختیار شده کشته شد، علی مرتضی(ع) کشته شد، سوگند بخدا که آقا و سالار اوصیای پیامبران کشته شد؛ او را شقی ترین اشقیاء کشت.(۴) در این هنگام، شبیب نیز خواست ضربتی بزند که ضربه او خطا رفت و شمشیرش به سقف مسجد اصابت کرد و آنگاه هر دو یعنی ابن ملجم و شبیب گریختند. اما ابن ملجم بلافاصله توسط افراد حاضر در مسجد دستگیر شد، ولی وَردان و شبیب در لا به لای جمعیت خود را مخفی کردند و گریختند. و در نقلی، شبیب به خانه اش گریخت و پسر عمویش به او مشکوک شد و هنگامی که فهمید او در قتل امام علی(ع) نقش داشته است، او را کُشت.(۵) در این هنگام، مردم اطراف امیرالمومنین(ع) را در محراب مسجد احاطه کردند، در حالی که حضرت(ع) از شدت درد خاک محراب را در مشت خود می فشرد و آیاتی را تلاوت می نمود. سپس مردم برای کمک آمدند و با عبای حضرت(ع) فرق شکافته ی ایشان را بستند و امام علی(ع) را از محراب به میان مسجد آوردند. در این هنگام، نماز جماعت صبح به امامت امام حسن مجتبی(ع) اقامه شد و امام(ع) به خاطر شدت ضعف و مسمومیّت، نماز را با اشاره خواند. امام علی(ع) بعد از اقامه نماز از هوش رفت و امام حسن(ع) سر پدر را به دامان گرفت و گریست و اهل مسجد هم گریستند‌.(۶) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۳۰ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۰۷ ۳)اعلام الوری باعلام الهدی طبرسی، ج۱، ص۳۰۹ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۸۲ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۰ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۰ .
. ✅مرحوم «ابوالحسن احمد بن عبدالله بکری» فقیه و از نویسندگان قرن پنجم هجری روایت می‌کند : «وَ نَادَى جِبرَئِيلُ(ع) بَينَ السَّمَاءِ وَ الاَرضِ بِصَوتِِ يَسمَعُهُ كُلُّ مُستَيقِظِِ : تَهَدَّمَتْ وَاللهِ اَرکَانُ الهُدَی وَ انطَمَسَتْ وَ اَللَّهِ نُجُومُ اَلسَّمَاءِ وَ أَعْلاَمُ اَلتُّقَى وَ اِنْفَصَمَتْ وَاَللَّهِ اَلْعُرْوَةُ اَلْوُثْقَى قُتِلَ اِبْنُ عَمِّ مُحَمَّدِ المُصطَفَی(ص)، قُتِلَ الوَصِیُّ المُجتَبُی(ع)، قُتِلَ عَلِیٌ المُرتَضَی(ع)، قَتَلَهُ اَشقَی الاَشقِیَاءِ» ♦️جبرئیل(ع) در هنگام ضربت خوردن در میان زمین و آسمان فریادی کرد که هر شخص بیداری شنید و فرمود : «به خدا سوگند ستون‌های هدایت در هم شکست و نشانه‌های تقوا محو شد و ریسمان محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید و پسر عموی مصطفی(صلی الله علیه و آله) کشته شد؛ علی مرتضی(ع) به شهادت رسید و بدبخت‌ ترین اشقیاء وصی برگزیده و سرور اوصیاء را شهید کرد.» 📚منبع : مقتل امیرالمومنین(ع)، ابوالحسن بکری، نسخه خطی https://bit.ly/3dJfClS بحار الانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۸۲، چاپ دار احیاء التراث العربی https://bit.ly/2Wt0ALf .
✅در این لحظه، مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و نزد امام علی(ع) آوردند، در حالی که مردم با دیدنش او را لعنت می کردند. وقتی نگاه أميرالمؤمنين(ع) به آن ملعون افتاد، فرمود : ای ابن ملجم! جنایتی بزرگ کردی! آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ‏ترین اشقیاء!(۱) سپس ام كلثوم(س) خود را بر مسجد رساند و خطاب به ابن ملجم گفت : اى دشمن خدا! أمير مؤمنان را كشتى؟ آن ملعون گفت : جز اين نيست كه پدر تو را كشته‏ ام! (نه أمير مؤمنان را)! ام کلثوم فرمود : اى دشمن خدا! اميد آن دارم كه باكى بر ایشان نباشد و بهبودى يابد! ابن ملجم گفت : 📋《وَاللهِ! لَقَدِ اشتَرَیتُهُ بِأَلفٍ، وسَمَمتُهُ بِأَلفٍ، ولَو کانَت هذِهِ الضَّربَهُ عَلی جَمیعِ أهلِ المِصرِ ما بَقِیَ مِنهُم أحَدٌ》 ♦️به خدا سوگند! آن شمشیر را به هزار درهم خریدم و با هزار درهم نیز آن را زهرآگین ساختم و چنان ضربتى را با آن، به او زدم كه اگر آن ضربه، بر اهل شهر زده می شد، همه هلاك می شدند!(۲) سپس ملعون را از نزد آن حضرت(ع) بيرون بردند و به زندان افکندند. سپس مردم نزد امام علی(ع) آمده و عرض كردند : اى أمير المؤمنين! در باره اين دشمن خدا دستورى فرما که باعث این مصیبت و تباهی اسلام شده است! امام علی(ع) در مورد ابن ملجم به حسنین(علیها السلام) سفارش کرد و فرمود : 📋《احْبِسُوا هَذَا الْأَسِيرَ وَ أَطْعِمُوهُ وَ اسْقُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ فَإِنْ عِشْتُ فَأَنَا أَوْلَى بِمَا صَنَعَ فِيَّ إِنْ شِئْتُ اسْتَقَدْتُ‏ وَ إِنْ شِئْتُ صَالَحْتُ وَ إِنْ مِتُّ فَذَلِكَ إِلَيْكُمْ》 ♦️این اسیر را زندانی کنید و آب و خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب اختیار خون خویشم، یا عفو می کنم یا قصاص، و اگر مُردم، قصاص آن را بر شما محول می کنم.(۳)  و در روایتی دیگر در این باره آمده است که امام(ع) فرمود : 📋《أَلَا! لَا يُقْتَلَنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي! انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا يُمَثَّلْ بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ》 ♦️بدانید که غیر از قاتلم، کسی را نکشید! بنگرید که اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید (ضربتی در مقابل ضربتی!) و دست و پا و دیگر اندام او را نبرید و او را مُثله نکنید که از رسول اکرم(ص) شنیده ام که حتی از مُثله کردن سگ هار نیز بر حذر می داشت.(۴) وقتی فرزندان امام علی(ع) از دفن ایشان فارغ شدند، امام حسن(ع) دستور داد ابن ملجم را بياورند، پس او را آوردند. سپس خطاب به آن ملعون فرمود : 📋《قَتَلْتَ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ أَعْظَمْتَ الْفَسَادَ فِي الدِّينِ! ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَضُرِبَتْ عُنُقُهُ》 ♦️اى دشمن خدا! اميرمؤمنان(ع) را كُشتى و تباهى بزرگی، در دين کردی! سپس امام(ع) دستور داد گردنش را زدند.(۵) 📚منابع : ۱_۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۱ ۳)قرب الاسناد حمیری، ص۱۴۳ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۵۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۲ .
. ✅حضرت اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود : 📋《یَا عَلِیُّ(ع)! أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ، فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ》 ♦️ای علی(ع)! گویا می‌بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون‌ بخت‌ ترینِ اوّلین و آخرین، بر می خیزد و بر فرق سرت ضربتی می‌زند و محاسنت، از خون سرت رنگین می‌شود.(۱) و در روایتی آمده است که؛ 📋《أَنْ تُخْضَبَ لِحْیَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِیطٍ》 ♦️اینکه محاسنش به خون تازه سرش خضاب می شود.(۲) در روایتی دیگر نیز آمده است که؛ امام علی(ع) پس از پیروزی بر خوارج به کوفه آمد و به مسجد رفت، پس از خواندن دو رکعت نماز بر فراز منبر رفت، به جانب فرزندش امام حسن(ع) نظری افکند و فرمود : 📋《يَا أَبَا مُحَمَّدٍ(ع)! كَمْ مَضَى مِنْ شَهْرِنَا هَذَا؟ فَقَالَ : ثَلَاثَةَ عَشَرَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع)!》 ♦️ای ابا محمد! چه قدر از این ماه گذشته است؟ ایشان جواب داد : سیزده روز مانده است ای امیرالمؤمنین(ع)! امام علی(ع) رو به جانب امام حسین(ع) کرد و فرمود : 📋《يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)! كَمْ بَقِيَ مِنْ شَهْرِنَا [رَمَضَانَ] هَذَا؟ فَقَالَ : سَبْعَ عَشْرَةَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع)!》 ♦️یا اباعبدالله! چقدر از این ماه مانده است؟ امام حسین(ع) گفت : هفده روز باقی مانده است ای امیرالمؤمنین(ع)! در این هنگام؛ 📋《فَضَرَبَ يَدَهُ إِلَى لِحْيَتِهِ وَ هِيَ يَوْمَئِذٍ بَيْضَاءُ فَقَالَ : لِيَخْضِبَنَّهَا بِدَمِهَا إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا》 ♦️حضرت(ع) دست خود را به محاسن خود که در آن روز سفید شده بود زد و فرمود : این محاسن با خون سرم رنگین خواهد شد هنگامی که آن شقی بیاید.(۳) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۹۵ ۲)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۲۸۲ ۳)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۲۷۶ .
40.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️تو مهربونی رو دست تو نیس 🎤بنفس:کربلایی مجتبی رمضانی 🎼شعر:هاشم محمدی آرا ✍ 🔰 ۱۴۰۱
. روضه و گریز روضه اميرالمؤمنين علي عليه السلام 📜 مسعودى روايت كرده خانه حضرت دربي داشت از تنه درخت خرما ساخته شده بود آن شبباز نمى شد و مشكل شده بود باز كردن آن ، آن حضرت در را از جا كند و كنارى نهاد و اِزار خود بگشود و محكم بستاى على! ببند ميان خود را براى مرگ، پس همانا مرگ ترا ملاقات خواهد نمود، و جَزَع مكن از مرگ وقتى كه نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنيا هرچند با تو موافقت نمايد، همچنان كه دهر ترا خندان گردانيده است، همچنين ترا به گريه خواهد درآورد؛ پس گفت: الهى مرگ را بر من مبارك كن و لقاى خود را بر من خجسته فرماى. اُمّكُلْثُوم از شنيدن اين كلمات فرياد و ا اَبَتاهُ و و اغَوْث اهُ برداشت و امام حسن عليه السّلام از قفاى پدر بيرون رفت چون به آن حضرت رسيد عرض كرد همى خواهم با شما باشم، حضرت فرمود كه ترا سوگند مى دهم به حقّى كه از براى من است بر تو كه برگردى، امام حسن عليه السّلام به خانه باز شد و با امّ كلثوم محزون و غمگين نشستند و بر احوال و اقوالى كه از پدربزرگوار مشاهده كرده بودندمى گريستند.(١) 👆 شايد اميرالمؤمنين طاقت نداشت ببينه بچه هاش مي بينن كه چطور فرقش شكافته مي شه و از خونش محاسنش رنگين مي شه ، اما بميرم براي غريب كربلا حسين عليه السلام خدا مي داند چه گذشت به دل خواهرش زينب (س) كه وقتي ديد حضرت بر گونه ي راست روي زمين افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تير را از حلق شريفش بدر آورد، در اين حال عمر بن سعد به امام نزديك شد ،زينب كبري از خيمه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: وا اخاه! وا سيداه! وا اهل بيتاه! اي كاش آسمان بر زمين سقوط مي‌كرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون مي‌ريخت(٢) 📚 منابع ١- منتهي الآمال صفحه ٤٠٧ ٢- قصه كربلا صفحه٣٠٠ ..... 🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظه‌های آخر و پیش‌بینی شهادت امام حسین(ع) به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيست‏‌ويكم شد و شب‏ تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏‌هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‌‏اش عرق مى‏‌كرد و او با دست خود آن را پاک مى‌‏كرد. گفتم: پدر! مى‌بينم كه دست بر پيشانى مى‌كشى. فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‌‏فرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانى‌‏اش عرق مى‌‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏‌شود و ناله‌‏اش آرام مى‌‏گيرد.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!» سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‌كرد و مى‌‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‌كنم.» و آنان مى‏‌گريستند. حسن عليه‌السلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟» فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به ‏او از اين‏ خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرين‌شان كن.» گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‌آورد.» «سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مى‌‏كنم. شما از منيد و من از شمايم.» سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مى‌‏بينم كه از همين‌‏جا فتنه‌‏ها بر شما سر بر مى‌آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.» سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏‌گويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.» سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‌‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‌‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.» سپس فرمود: «و عليكم‌السلام، اى فرستادگان الهى!» سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانى‌است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانى‌اش عرق كرد، در حالى ‏كه بسيار ذكر خدا مى‏‌گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏‌كرد و شهادتين مى‌گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.» 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰ .
‍ . . 1️⃣بند اول ميون دلم آشوبه و ترس از شبه تنهاييه بابام بره بي كس ميشم آخه دختر بابائيه غمين و زرد صورت فاتح خيبر يه جام اشك چشاي ساقي كوثر دوباره تكرار ميشه باز روضه مادر خون دلت مي ريزه از سر خدانگهدار خدانگهدار بابا حيدر باباحيدر . 2️⃣بند دوم دعا بكن امشب خوب بشي نگو به من ميخواي برم بيا بكن رحمي بابا منم به قرآن دل دارم دستاي سردت حاكيه از اين خبر كه زخم شمشير كرده به خونت اثر تو رهسپاري از كوفه پيش مادر ميشه دلم ز غصه پرپر خدانگهدار خدانگهدار بابا حيدر باباحيدر . 3️⃣بند سوم وقتي که بابام تو بستره چشام زخون خيس وتره واسم اينا يادآوره روزاي تلخ مادره شهيد محراب بي شكيب و بيقراره بياد دست و طناب و كوچه و ياره غمين داغه رده خونه مسماره ميري ديگه تو پيش مادر خدانگهدار خدانگهدار بابا حيدر بابا حیدر . {امیرحسن سالاروند}✍ .👇
🖤مقدمه ذکر مصیبت ویژه شب نوزدهم آخرین ماه رمضان عمر وصی رسول خدا از راه رسید. امام طبق فرموده پیامبر (ص) می دانست که در این ماه، محاسنش از خون سرش رنگین خواهد شد. حضرت غالبا با نان جو و نمک افطار می کرد و بیشتر از سه لقمه تناول نمی کرد. امام آن شب افطار را مهمان دخترش بود. ام کلثوم دختر گرامی ایشان که در آن شب شاهد حالات پدر بزرگوارشان بود چنین می گوید: چون شب نوزدهم رمضان شد، برای افطار او طبقی که در آن دو قرص نان و کاسه ای از شیر و مقداری نمک بود آوردم. چون از نماز فارغ شد برای افطار روی آورد، وقتی به آن نگریست سرش را تکان داد و گریست و گفت: "گمان نمی کنم دختری به پدرش آن گونه بدی کند که تو به من کردی". گفتم: آن چیست؟ گفت: برای پدرت دو خورش در یک طبق می آوری، آیا می خواهی توقف من در روز قیامت پیش روی خدای متعال به طول انجامد؟ من می خواهم از برادرم و پسر عمویم رسول الله (ص) پیروی کنم، برای او دو خورش در یک طبق نیاوردند تا قبض روح شد. ای دخترم! هیچ مردی نیست که خوراکش و آشامیدنی اش و لباسش خوب باشد، مگر این که توقف او پیش روی خدای متعال در روز قیامت به طول می انجامد. ای دخترم! در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب؛ «فِي حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ». و فرمودند كه كاسه شير را بردار و با اندكي قرص نان و نمك افطار كردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند براي نماز و نيايش برخاست. حضرت پيوسته مشغول ركوع، سجود، دعا و تضرّع بودند. امام (ع) تمام شب را بيدار بودند و خداوند متعال را پيوسته عبادت مي‌كردند و در آن شب گاه و بي گاه از اطاق خويش بيرون مي‌رفتند و با نگاه به آسمان نيلگون مي‌فرمود: «به خدا سوگند اين همان شبي است كه محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنيده‌ام، همانا امشب آن شبي است كه به من وعدۀ شهادت داده شده است» ذکر مصیبت السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَي عِبَادِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ حَتَّي دَعَاكَ اللَّهُ إِلَي جِوَارِه»، يا اباالحسن يا اميرالمومنين يا علي بن ابي طالب يا حجه الله علي خلقه يا سيدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا يا وجيه عندالله اشفع لنا عندالله امام بعد از آن افطاری ساده مشغول عبادت شد و از حجره بيرون مي آمد. نگاه به آسمان مي كرد و مي فرمود: آري امشب همان شب است. حضرت زينب(س) متوجه شد كه حضرت اميرالمومنين(ع) حالتشان با شب هاي ديگر متفاوت است. نگران بود و فرمود: آقا امشب مسجد نرويد. فرمود: نمي شود و رفت. حتي نقل شده مرغابي ها آمدند جلوي حضرت و حلقة در كمربند حضرت اميرالمومنين(ع) را گرفت و كمر را محكم بست. فرمود: علي، آماده باش. آمد مسجد و اذان گفت و در محراب عبادت قرار گرفت. طولي نكشيد كه جبرئيل ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَي وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ أَعْلَامُ التُّقَي قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَي قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَي قَتَلَهُ أَشْقَي الْأَشْقِيَاءِ». ديدند خاك هاي محراب را برمي دارد و روي زخم ها مي پاشد؛ «فزت و رب الكعبه». در ملكوت عالم غوغا شده. فقط اينجا ابن ملجم را دستگير كردند و حضرت را به منزل بردند ولي در كربلا كسي نبود مانع دشمن بشود. آن لحظه اي كه امام حسين(ع) از اسب سرنگون شد؛ «فرقه بسيوف و فرقه بالرماء و فرقه بالحجاره» ی عده با شمشیر ،ی عده با نیزه ،ی عده با سنگ....😭 فقط حضرت زينب(س) بود كه آمده بود بالاي بلندي و خودش را به عمر سعد رسانيد. «و انت تنظر اليك»، رويش را برگردانيد. ديگر حضرت زينب(س) بيچاره شده بود. ديدند دست هايش را روي سر گذاشته و صدا مي زند: «وامحمدا وا عليا واحسينا أ ما فيكم مسلم» شعر مرثیه بابا اتاق پر شده از بوی مادرم وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم دیگر خجل نباش تو از روی مادرم فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم از پشت در دوباره تو را می زند صدا تا که به دست تو بدهد محسن تو را سی سال در نبودن مادر شکسته ای پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای در کوفه های درد مکرر شکسته ای از مردم و نبودن باور شکسته ای گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر بابا بگو به مادرم از غصه های من از کوفه های بعد تو و ماجرای من از بی حسین گشتن من از عزای من از کوفه گردی من و از کربلای من 🖤 شعر روضه ترکی👈 لینک ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴. ۲.ابن شهرآشوب؛ ج ۲،ص۱۱۶ا ۳.هزار و یک داستان از زندگانی امام علی، ص۴۱۹ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 ۵
. داستان یك روز پنج بار شتر خرما برای شخص آبرومندی فرستاد كه جز از علی (ع)از دیگری درخواست و سئوال نمی كرد. یك نفر خدمت حضرت بود گفت یا علی آن مرد از شما تقاضایی نكرد و از پنج بار شتر یكی او را كفایت می نمود، حضرت فرمود:«لاکثر الله في المؤمنين ضربک! اعطي انا و تبخل انت؟...» مانند تو در میان مؤمنین هرگز زیاد نشود، من می بخشم و تو بخل می كنی، اگر به كسی كمك كنم بعد از آنكه سئوال نماید در این صورت آنچه به تو داده ام قیمت همان آبرویی است كه ریخته و سبب آبروریزی او من شده ام، در صورتی كه رویش را فقط در موقع عبادت و پرستش به پیشگاه پروردگار بر زمین می گذارد. هر كس چنین كاری با برادر مسلمان خود بنماید با توجه به احتیاج و موقعیت داشتن از برای دستگیری، به خدای خویش دروغ گفته؛ موقعی كه در حق برادر دینی خویش دعا می كند و تقاضای بهشت را می نماید، در زبان بهشت را می خواهد ولی در عمل از مالی بی ارزش مضایقه دارد و كردار او مطابقت با گفتارش ندارد.(۹) یك روز با قنبر برای خرید پیراهن به بازار آمدند در مغازه ای ایستاده و فرمود دو پیراهن لازم دارم، آن مرد عرض كرد یا امیر المؤمنین هر نوع پیراهن بخواهی من دارم، همین كه علی ـ علیه السّلام ـ فهیمد این شخص او را می شناسد از او گذشت به لباس فروش دیگری رسید كه پسر مغازه دار مشغول خرید و فروش بود. دو پیراهن یكی به سه درهم و دومی را به دو درهم خرید. به قنبر فرمود: لباس سه درهمی برای تو باشد. عرض كرد: مولای من این پیراهن برای شما سزاوارتر است زیرا به منبر تشریف می برید و مردم را موعظه می كنید. فرمود: تو نیز جوانی و آراستگی سنین جوانی داری، از طرفی من شرم دارم از پروردگارم كه خود را بر تو برتری دهم. از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیدم كه فرمود: از همانكه می پوشید و می خورید به غلامان خود بدهید.(۱۰) داستان پدر و پسری به عنوان مهمان به خانه ی حضرت آمدند، آن بزرگوار از جای خود حركت كرد و آنها را بالای مجلس نشانید و خود در مقابل آنها نشست، آنگاه دستور داد غذا بیاورند. پس از صرف خوراك، قنبر طشت و آفتابه و حوله آورد خواست دست پدر را بشوید علی ـ علیه السّلام ـ از جا بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا دست پدر را بشوید ولی آن مرد خود را به خاك افكنده عرض كرد یا علی تو می خواهی آب بر دست من بریزی، خداوند مرا بدان حال نبیند؟ فرمود: بنشین خدا می بیند ترا در حالی كه یكی از برادرانت كه با تو فرقی ندارد مشغول خدمت توست. علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: قسم می دهم به حق بزرگی كه بر گردنت دارم طوری آرام و آسوده بنشین چنانكه اگر قنبر بر دستت آب می ریخت آسوده بودی. هنگامی كه دست او را شست آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفیه داد و فرمود: اگر این پسر تنها آمده بود دست او را می شستم ولكن خداوند دوست ندارد پدر و پسری كه در یك محل و مجلس هستند در احترام مساوی باشند اكنون پدر دست پدر را شست تو هم پسر جان دست پسر را بشوی!(۱۱) ــــــــــــــــــــــــــــ ۱.روضة الواعظین،ج۱، ص۱۱۴   ۲.الکافي، ج۱، ص۱۳۸ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰ ۴.نهج البلاغه، نامه ۴۵. ۵.نهج البلاغه، خطبه ۵۵. ۶.نهج البلاغه، حکمت ۱۱. ۷.نهج البلاغه، حکمت ۱۵۸. ۸.ارشاد القلوب ديلمى، ص۱۱۹. ۹.انوار نعمانیه، ص۳۴۳. ۱۰.بحار، ج۹، ص۵۰۰. ۱۱.بحار قدیم، ج۱۶، ص۱۴۸. ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان سحر شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، امیرالمومنین علیه السلام به سوی مسجد رفت و طبق معمول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت و آخرین اذانش را گفت، سپس راهی مسجد گشت و مشغول نماز شده بود. سر از سجدۀ اول که برداشت، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد که فرق سر تا نزدیک پیشانی شکافته شد. پیکر امام علی علیه السلام را با آن حال که آغشته به خون بود در میان گلیمی نهاده، اطراف آن را گرفتند و به خانه بردند. مردم دسته دسته به در خانۀ آن حضرت آمدند و سر به دیوار خانه می گذاشتند و می گریستند. این جا محاسن امیرالمومنین علیه السلام فقط به خون سرشان رنگین شد؛ ولی محاسن مبارک ابی عبدالله به چند خون خضاب شد که یکی از آن خون ها خون سر و پیشانی آن حضرت بود. سنگ کین به پیشانی آن حضرت زدند و وجه الله را غرق خون کردند. خضاب دیگرش خونی بود که از حلق علی اصغر علیه السلام به صورت ابی عبدالله پاشید. خضاب دیگرش آن هنگامی بود که صدای ناله علی اکبرش را شنید. سریع خود را به بدن علی اکبر علیه السلام رساند. ۴
. . ◾️ من کجا خواهم بود زمانی‌که محاسنت را به خون سرت خضاب می‌کنند... در روایت آمده است: عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وَدّ ، بر سر مبارك مولا علی علیه‌السلام در جنگ خندق جراحتی وارد کرد و حضرت به خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برگشت. ایشان به دست مبارك آن جراحت را بست و بر آن دمید و در همان لحظه بهبود یافت. سپس فرمود: أَيْنَ أَكُونُ إِذَا خُضِبَ هَذِهِ مِنْ هَذِه‏. ▪️من کجا خواهم بود هنگامی که این محاسن تو را به این خون سرت خضاب می‌کنند. 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب،‌ ج ۵ ص ۱۹۱ ✍ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بار‌ها و بار‌ها برای مصائبی که این امّت بر سر اهلبیت علیهم‌السلام می‌آورند، گریه می‌کردند؛ از همهٔ اهلبیت هم بیشتر این اتفاق برای امام حسین علیه‌السلام می‌افتاد، که به تعبیر روایت: كانَ رَسولُ اللّهِ إذا دَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام جَذَبَهُ إلَيهِ... ثُمَّ يَقَعُ عَلَيهِ فَيُقَبِّلُهُ و يَبكي. ▪️هرگاه که امام حسين علیه‌السلام وارد بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شد، حضرت او را مى‌گرفت و به سوى خود می‌كشيد‌ و او را مى‌بوسيد و مى‌گِريست. سیدالشهداء علیه‌السلام می‌فرمود: يا أبَه! لِمَ تَبكي؟ ▪️پدرجان! چرا گريه مى‌كنید؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‌فرمود: يا بُنَيَّ! اُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّيوفِ مِنكَ وأبكي. ▪️پسرم! جايگاه فرود آمدن شمشيرها را بر بدن تو را مى‌بوسم و مى‌گِريم. 📚كامل الزيارات ص ۱۴۶
. ◾️ من کجا خواهم بود زمانی‌که محاسنت را به خون سرت خضاب می‌کنند... در روایت آمده است: عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وَدّ ، بر سر مبارك مولا علی علیه‌السلام در جنگ خندق جراحتی وارد کرد و حضرت به خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برگشت. ایشان به دست مبارك آن جراحت را بست و بر آن دمید و در همان لحظه بهبود یافت. سپس فرمود: أَيْنَ أَكُونُ إِذَا خُضِبَ هَذِهِ مِنْ هَذِه‏. ▪️من کجا خواهم بود هنگامی که این محاسن تو را به این خون سرت خضاب می‌کنند. 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب،‌ ج ۵ ص ۱۹۱ ✍ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بار‌ها و بار‌ها برای مصائبی که این امّت بر سر اهلبیت علیهم‌السلام می‌آورند، گریه می‌کردند؛ از همهٔ اهلبیت هم بیشتر این اتفاق برای امام حسین علیه‌السلام می‌افتاد، که به تعبیر روایت: كانَ رَسولُ اللّهِ إذا دَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام جَذَبَهُ إلَيهِ... ثُمَّ يَقَعُ عَلَيهِ فَيُقَبِّلُهُ و يَبكي. ▪️هرگاه که امام حسين علیه‌السلام وارد بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شد، حضرت او را مى‌گرفت و به سوى خود می‌كشيد‌ و او را مى‌بوسيد و مى‌گِريست. سیدالشهداء علیه‌السلام می‌فرمود: يا أبَه! لِمَ تَبكي؟ ▪️پدرجان! چرا گريه مى‌كنید؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‌فرمود: يا بُنَيَّ! اُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّيوفِ مِنكَ وأبكي. ▪️پسرم! جايگاه فرود آمدن شمشيرها را بر بدن تو را مى‌بوسم و مى‌گِريم. 📚كامل الزيارات ص ۱۴۶ .......... ▪️ ضربت خوردن امام در مسجد امام علی علیه‌السلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی‌که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی‌که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: «برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.» امام سپس به ابن ملجم فرمود: «قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می‌توانم خبر دهم که در زیر جامه‌ات چه دارى.» ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی‌که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، «به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.» ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می‌زد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک.» البته در برخی نقل‌ها آمده که امام در حال بیدارکردن مردم براى نماز، یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت. اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: «این آن‌است که خدا و رسول مرا وعده داده‌بودند، راست گفتند خدا و رسول.» امام حسن و امام حسین با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیرالمؤمنین امام حسن را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می‌شد 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۴۱۳ جلاء العيون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱ ........... راوی گفت: حضرت زینب و حضرت ام کلثوم بر سر بالین حضرت آمدند و ناله سر دادند و گفتند: «پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگترها در بین مردم بر عهده گیرد؟ پدر جان اندوه ما بر تو بزرگ و اشک‌هایمان قطع نمی‌شود.» آنگاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام اشک از چشمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهل‌بیت و فرزندانش نگاه کرد، سپس حضرت امام حسن و حضرت امام حسین را صدا کردند و ایشان را به آغوش گرفتند و بوسیدند و مدت طولانی بیهوش شدند سپس .به هوش آمدند رسول خدا نیز همین احوال را داشتند ایشان نیز لحظه‌ای بیهوش می‌شدند و لحظه‌ای به هوش می‌آمدند چون مسموم گشته بودند. هنگامی‌که حضرت به هوش آمدند حضرت امام حسن کاسه شیری به ایشان دادند. حضرت امیرالمومنین مقداری از آن را نوشیدند و از باقی آن صرف‌نظر کردند و فرمودند: «بقیه را به اسیر خود بدهید.» و به امام حسن فرمودند: «پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قَسَمت می‌دهم که طعام و شراب او را نیکو گردانید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آنچه می‌خوريد و می‌نوشید به او بدهید تا بخشنده‌تر از او باشید.» آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که حضرت امیرالمومنین در حقش انجام داده‌بود آگاهش ساختند. ملعون کاسه شیر را گرفت و نوشید.(۲) 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴
0001.mp3
16.34M
🔖منبر کامل صوتی 🔖 🔻 فضایل و امورات 🔻 ▪️شب ۱۹ ماه مبارک رمضان 🕌 حرم مطهر امام رضا علیه السلام ✍ شب قدر از هزار ماه بهتر اگه دنبال سیرِ الی اللهی، باید از امشب شروع کنی با توسل به قرآن و عترت میتوانی سلوک معنوی انجام بدهی .
جلسه هجدهم سخنرانی استاد انصاریان - حسینیه همدانی ها.mp3
20.51M
🔖 منبر کامل صوتی 🔖 💠مراسم شب قدر ♦️شب ۱۹ ماه مبارک رمضان ♦️ 🕌 حسینیه همدانی ها . تهران
آخرین نماز حیدر است_۲۰۲۲_۰۴_۲۱_۰۹_۳۹_۰۸_۹۱۰.mp3
2.14M
الصلاه الصلاه عجلوا بالصلاه آخرین نماز حیدر است🏴 کوفه مثل صبح محشر است🏴 ✍ 🎤 . ▪️ "الصَّلاة الصَّلاة عَجِّلُوا بِالصَّلاة" 🔸 هیئت ثارالله زنجان 🎤 حاج مهدی رسولی ✍ حمید رمی الصلاه الصلاه عجلوا بالصلاه الصلاه الصلاه عجلوا بالصلاه الصلاه الصلاه عجلوا بالصلاه آخرین نمازحیدر است کوفه مثل صبح محشر است آخرین نمازحیدر است کوفه مثل صبح محشر است آی تمام انبیا تمام اولیا تمام کائنات تمام ممکنات همه فرشته ها تمام شیعه ها همه همه همه بیایید به حیدر اقتدا نمایید همه همه همه بیایید به حیدر اقتدا نمایید چه نمازی چه شکوهی برپا الله اکبر چه نمازی چه شکوهی برپا الله اکبر همه جا ذکر علی مولا الله اکبر چه نمازی چه شکوهی برپا الله اکبر همه جا ذکر علی مولا الله اکبر فاطمه آمده استقبالش الله اکبر ذکر لب های علی یا زهرا الله اکبر ذکر لب های علی یا زهرا الله اکبر چه نمازی چه امامی عجب شور و قیامی عجب مطلع فجری عجب حسن ختامی یا علی یا حیدر یا علی یا حیدر یا علی یا حیدر یا علی یا حیدر https://melovy.ir/%d8%a2%d8%ae%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d8%ad%db%8c%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%85%d9%87%d8%af%db%8c-%d8%b1%d8%b3%d9%88%d9%84%db%8c-%d8%a7%d9%84%d8%b5%d9%84%d8%a7%d9%87/
CamScanner ۰۴-۰۹-۲۰۲۳ ۲۰.۵۸.pdf
395.8K
✅امیرالمومنین را داخل گلیمی به منزل آوردند ✅نجوای دختران امیرالمومنین با ایشان 📚ریاض الشهاده محمدحسن قزوینی جلداول ص۶۰۲
. علیه السلام 🔹 پس از ضربت خوردن .... 📌لوط بن يحيى، نقل کرده: چون امام عليه السلام ضربت را حس كرد، نناليد، صبر كرد و به‏ حساب خدا و اجر او گذاشت و به رو افتاد، و در حالى كه كسى نزد او نبود، می‏گفت: ▪️«بِسم اللّه وباللّهِ وَعلى ملّةِ رسولِ اللّه!». ▪️سپس فرياد كشيد: «ابن ملجم، مرا كُشت. به خداى كعبه، اين ملعونِ يهودى‏ زاده مرا كُشت. اى مردم! ابن ملجم از دستتان نگريزد ...». 🔺چون مردم صداى ضجّه را شنيدند، هر كه در مسجد بود، به سمت او دويد. همه میچرخيدند و از شدّت و وحشت فاجعه، نمی‏دانستند كجا می‏روند. 🔸دور على عليه السلام را گرفتند، در حالى كه سرش را با پارچه می‏بست و خون بر صورت و محاسنش جارى بود و محاسنش به خونش رنگين شده بود و می‏فرمود: ✳️«اين، همان است كه خدا و پيامبرش وعده داده بودند، و خدا و رسولْ راست گفتند ...». 🔹مردم وارد مسجد جامع كوفه شدند. امام حسن عليه السلام را ديدند كه سر پدرش بر دامن اوست، خون‏ها را شسته و جاى ضربت را بسته؛ ولى همچنان از آن خون بيرون می‏زند و رنگ چهره‏اش هرچه بيشتر سفيد متمايل به زرد می‏شود، با گوشه چشم به آسمان می‏نگرد و زبانش به تسبيح خدا و توحيد او گوياست و میگويد: ▪️«از تو می‏خواهم، اى خداى بلند مرتبه برتر!».امام حسن عليه السلام سر او را بر دامن گرفت. ديد كه از هوش رفته است. در آن لحظه به شدّت گريست و شروع كرد به بوسيدن چهره و بين دو چشم و جايگاه سجده پدرش. قطراتى از اشك ديدگانش بر صورت اميرمؤمنان چكيد. ديدگان را گشود و او را گريان ديد. 🔸فرمود: «پسرم! اين گريه چيست؟ پسرم! از اين روز به بعد، بر پدرت نگران نباش. اينك اين جدّت محمّد مصطفى است و اينها خديجه و فاطمه و حوريان بهشتی ‏اند كه همه حلقه زده و منتظر قدوم پدرت هستند. 🔹 راحت و آسوده باش و چشمت روشن باد! دست از گريه بدار كه صداى ناله فرشتگان به آسمان بلند است. فرزندم! بر پدرت بیتابى می‏كنى، در حالى كه فردا پس از من مسموم و مظلوم، كشته خواهى شد و برادرت همين‏گونه با شمشير كشته خواهد شد و به جدّ و پدر و مادرتان مى‏ پيونديد؟». ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸بحار الأنوار عن لوط بن يحيى عن أشياخه: فَلَمّا أحَسَّ الإِمامُ بِالضرَّبِ لَم يَتَأَوَّه وصَبَرَ وَاحتَسَبَ، ووَقَعَ عَلى وَجهِهِ ولَيسَ عِندَهُ أحَدٌ قائِلًا: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، ثُمَّ صاحَ وقالَ: قَتَلَنِي ابنُ مُلجَمٍ قَتَلَنِي اللَّعينُ ابنُ اليَهودِيَّةِ ورَبِّ الكَعبَةِ، أيُّهَا النّاسُ لا يَفوتَنَّكُمُ ابنُ مُلجَمٍ .... فَلَمّا سَمِعَ النّاسُ الضَّجَّةَ ثارَ إلَيهِ كُلُّ مَن كانَ فِي المَسجِدِ، وصاروا يَدورونَ ولا يَدرونَ أينَ يَذهَبونَ مِن شِدَّةِ الصَّدمَةِ وَالدِّهشَةِ، ثُمَّ أحاطوا بِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وهُوَ يَشُدَّ رَأسَهُ بِمِئزَرِهِ، وَالدَّمُ يَجري عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ، وقَد خُضِبَت بِدِمائِهِ وهُوَ يَقولُ: هذا ما وَعَدَ اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ .... فَدَخَلَ النّاسُ الجامِعَ فَوَجَدُوا الحَسَنَ ورَأسَ أبيهِ في حِجرِهِ، وقَد غَسَلَ الدَّمَ عَنهُ وشَدَّ الضَّربَةَ وهِيَ بَعدَها تَشخَبُ دَماً، ووَجهُهُ قَد زادَ بَياضاً بِصُفرَةٍ، وهُوَ يَرمُقُ السَّماءَ بِطَرفِهِ ولِسانِهِ يُسَبِّحُ اللّهَ ويُوَحِّدُهُ، وهُوَ يَقولُ: أسأَلُكَ يا رَبِّ الرَّفيعَ الأَعلى فَأَخَذَ الحَسَنُ عليه السلام رَأسَهُ في حِجرِهِ فَوَجَدَهُ مَغشِيّاً عَلَيهِ، فَعِندَها بَكى بُكاءً شَديداً وجَعَلَ يُقَبِّلُ وَجهَ أبيهِ وما بَين عَينَيهِ ومَوضِعَ سُجودِهِ، فَسَقَطَ مِن دُموعِهِ قَطَراتٌ عَلى وَجهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَفَتَحَ عَينَيهِ فَرَآهُ باكِياً، فَقالَ لَهُ: يا بُنَيَّ ياحَسَنُ ما هذَا البُكاءُ؟ يا بُنَيَّ لارَوعُ عَلى أبيكَ بَعدَ اليَومِ، هذا جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى وخَديجَةُ وفاطِمَةُ وَالحورُ العينُ مُحدِقونَ مُنتَظِرونَ قُدومَ أبيكَ، فَطِب نَفساً وقَرَّ عَيناً، وَاكفُف عَنِ البُكاءِ فَإِنَّ المَلائِكَةَ قَدِ ارتَفَعَت أصواتَهُم إلَى السَّماءِ، يا بُنَيَّ أ تَجزَعُ عَلى أبيكَ وغَداً تُقتَلُ بَعدي مَسموماً مَظلوماً؟ ويُقتَلُ أخوكَ بِالسَّيفِ هكَذا، وتَلحَقانِ بِجَدِّكُما و أبيكُما وامِّكُما. 📖 بحارالأنوار، علامه محمد باقر مجلسی؛ج 42 ص 281. .