eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه و گریز روضه اميرالمؤمنين علي عليه السلام 📜 مسعودى روايت كرده خانه حضرت دربي داشت از تنه درخت خرما ساخته شده بود آن شبباز نمى شد و مشكل شده بود باز كردن آن ، آن حضرت در را از جا كند و كنارى نهاد و اِزار خود بگشود و محكم بستاى على! ببند ميان خود را براى مرگ، پس همانا مرگ ترا ملاقات خواهد نمود، و جَزَع مكن از مرگ وقتى كه نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنيا هرچند با تو موافقت نمايد، همچنان كه دهر ترا خندان گردانيده است، همچنين ترا به گريه خواهد درآورد؛ پس گفت: الهى مرگ را بر من مبارك كن و لقاى خود را بر من خجسته فرماى. اُمّكُلْثُوم از شنيدن اين كلمات فرياد و ا اَبَتاهُ و و اغَوْث اهُ برداشت و امام حسن عليه السّلام از قفاى پدر بيرون رفت چون به آن حضرت رسيد عرض كرد همى خواهم با شما باشم، حضرت فرمود كه ترا سوگند مى دهم به حقّى كه از براى من است بر تو كه برگردى، امام حسن عليه السّلام به خانه باز شد و با امّ كلثوم محزون و غمگين نشستند و بر احوال و اقوالى كه از پدربزرگوار مشاهده كرده بودندمى گريستند.(١) 👆 شايد اميرالمؤمنين طاقت نداشت ببينه بچه هاش مي بينن كه چطور فرقش شكافته مي شه و از خونش محاسنش رنگين مي شه ، اما بميرم براي غريب كربلا حسين عليه السلام خدا مي داند چه گذشت به دل خواهرش زينب (س) كه وقتي ديد حضرت بر گونه ي راست روي زمين افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تير را از حلق شريفش بدر آورد، در اين حال عمر بن سعد به امام نزديك شد ،زينب كبري از خيمه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: وا اخاه! وا سيداه! وا اهل بيتاه! اي كاش آسمان بر زمين سقوط مي‌كرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون مي‌ريخت(٢) 📚 منابع ١- منتهي الآمال صفحه ٤٠٧ ٢- قصه كربلا صفحه٣٠٠ ..... 🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظه‌های آخر و پیش‌بینی شهادت امام حسین(ع) به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيست‏‌ويكم شد و شب‏ تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏‌هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‌‏اش عرق مى‏‌كرد و او با دست خود آن را پاک مى‌‏كرد. گفتم: پدر! مى‌بينم كه دست بر پيشانى مى‌كشى. فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‌‏فرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانى‌‏اش عرق مى‌‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏‌شود و ناله‌‏اش آرام مى‌‏گيرد.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!» سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‌كرد و مى‌‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‌كنم.» و آنان مى‏‌گريستند. حسن عليه‌السلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟» فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به ‏او از اين‏ خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرين‌شان كن.» گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‌آورد.» «سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مى‌‏كنم. شما از منيد و من از شمايم.» سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مى‌‏بينم كه از همين‌‏جا فتنه‌‏ها بر شما سر بر مى‌آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.» سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏‌گويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.» سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‌‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‌‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.» سپس فرمود: «و عليكم‌السلام، اى فرستادگان الهى!» سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانى‌است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانى‌اش عرق كرد، در حالى ‏كه بسيار ذكر خدا مى‏‌گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏‌كرد و شهادتين مى‌گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.» 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰ .
. روضه و گریز در شب 19 ماه رمضان 📜 راوى مي گويد : آن حضرت در ، بسيار از بيت خود بيرون مى رفت و داخل مى شد و به اطراف آسمان نظر مى كرد و اضطراب مى نمود و تضرّع و زارى مى كرد و سوره يس را تلاوت فرمود و مى گفت: اللّهمّ بارك لى فى الموت. يعنى: خداوندا مبارك گردان براى من مرگ را، و بسيار مى گفت: انّا للّه و انّا اليه راجعون. و كلمه مباركه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم را بسيار مكرّر مى كرد و بسيار صلوات مى فرستاد و استغفار مى نمود. و ابن شهر آشوب و غيره روايت كرده اند كه: حضرت در تمام آن شب بيدار بود و براى نماز شب بيرون نرفت به خلاف عادت هميشه خويش امّ كلثوم»عرض كرد: اى پدر، اين بيدارى و اضطراب شما در اين شب براى چيست؟ فرمود: در صبح اين شب من شهيد خواهم شد، عرض كرد: بفرماييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، (جعده فرزند هبيره است، و مادرش امّ هانى خواهر امير المؤمنين عليه السّلام است) فرمود: بگوييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، پس بى توانى فرمود كه: از قضاى الهى نمى توان گريخت و خود آهنگ رفتن به مسجد نمود. و روايت شده كه در آن شب آن حضرت بيدار بود و بسيار بيرون مى رفت و به آسمان نظر مى افكند، و مى فرمود: به خدا قسم كه دروغ نمى گويم، و دروغ به من گفته نشده. اين است آن شبى كه مرا وعده شهادت داده اند. پس به مضجع خويش بر مى گشت.(١) 👆 فقط خدا مي داند اميرالمؤمنين وقتي آيه استرجاع را مي خواند چه داغى بر دل بچه هايش مي نشست ، بچه هاى اميرالمؤمنين بيشتر ناراحت بودند يا بچه هاي امام حسين ع ، اما دلها بسوزد براي غريب كربلا عقبة بن سمعان مي‌گويد: در اواخر شب امام حسين عليه السلام دستور داد از «قصر بني مقاتل» آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتي ركاب زديم امام عليه السلام همانگونه كه سوار بود مختصري به خواب رفت، سپس بيدار شد در حالي كه مي‌فرمود: «انالله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد. علي بن الحسين عليه السلام روي به پدر نمود و گفت: اي پدر! جانم بفداي تو باد، خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع خواندي، علت چيست؟ امام عليه السلام فرمود: پسرم! در اثناي راه مختصري به خواب رفتم شخصي را ديدم كه سوار بر اسب بود و مي‌گفت: اين قوم سير مي‌كنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است، دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است. (٢) 📚 منبع ١- شهادت عضرت على عليه السلام صاحب غدير صفحه ١١١ منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، ج ١ ص: ٤١٨ ٢- قصه كربلا صفحه ٢٠٧ ....... 🌕 زهر شمشیر ابن‌ملجم، می‌توانست یک شهر را مسموم کند هنگامی‌که امیر مؤمنان(علیه‌السّلام) را به منزلشان آوردند، مردم آن ملعون را دست بسته به خانه‌ای از خانه‌های قصر بردند و در آن زندانی کردند، حضرت ام‌کلثوم(سلام الله علیها) در حالی‌که می‌گریست به او گفت: «وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا می‌گرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود.» ابن ملجم(لعنةالله) گفت: اگر می‌خواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم داده‌ام تا آن را مسموم کرده‌اند، اگر این ضربه‌ام را به تمامی کوفیان می‌زدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمی‌بردند.(۶) 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴ .
. روضه و گریز ایام قال رسول الله (ص) 📜صحيفه المومن حب علي بن ابي طالب (عليه السلام) . سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان، دوستي علي بن ابي طالب (عليه السلام) است. هر كس خوشنود و شادمان باشد باينكه زندگاني و مرگ او هم آهنگ و همانند زندگي و مرگ من باشد و جايگاه او در بهشت آراسته جاوداني باشد كه نهال آن را پروردگار من بدست قدرت خود نشانده. بايد پيروي كند و دوست بدارد علي عليه السلام را پس از من و پيروي كند و دوست بدارد پيرو و دوست او را، واي بر آن گروه كه فضيلت و برتري آنها را دروغ پنداشته و رشته پيوسته مرا با آنها پاره كند، خدا شفاعت مرا بانان نرساند. (١) از فرمايش پيامبر تا واقعه ى عاشورا خيلي طول نكشيد ، راوى مي گويد تمام وصاياى پيامبر صلوات الله عليه نسبت به ولايت اميرالمؤمنين و احترام به اهل بيت عليهم السلام تو كربلا ناديده گرفته شد ، و اوج اين بي احترامي ها در گودال قتلگاه اتفاق افتاد، امان از آن لحظه اى كه پاره ى تن پيامبر صلوات الله عليه با تن مجروح توان بلندشدن نداشت ، راوي مي گويد : در اين ميان جلاد تاريك انديشي به نام «سنان» بر گودي قتلگاه فرود آمد و با شمشير استبداد بر گلوي نازنين قلب تپنده ي آزادي و عدالت زد و در حالي كه مي‌گفت: «و الله اني لا جتز رأسك و اعلم انك ابن رسول الله و خير الناس أبا و اما. »هان اي حسين! من با اين كه مي‌دانم تو فرزند پيامبر خدا هستي و پدر و مادرت بهترين و والاترين انسان‌ها هستند، سرت را جدا خواهم كرد(٢) يا حسين يا حسين يا حسين ولا حول ولا قوة الا باالله العلى العظيم 📚 منبع ١- ترجمه الغدير علامه امينى صفحه ١٤ ٢- ترجمه لهوف صفحه١٩٨ .