.
روضه و گریز ایام #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#شب_قدر #امام_علی
📜 به روايت سابقه چون حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام وصيّتهاى خود را به امام حسن عليه السّلام نمود پس فرمود: اى حسن! چون من از دنيا بروم مرا غُسل ده كفن و حنوط كن به بقيّه حنوط جدّت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه از كافور بهشت است و جبرئيل آن را آورده بود براى آن حضرت
و چون مرا بر روى سرير گذاريد پيش روى سرير را حمل نكنيد بلكه دنبال او را بگيريد و به هر سو كه سريرم مى رود متابعت كنيد و به هر موضع كه بايستد بدانيد قبر من آنجا است، پس جنازه مرا بر زمين گذاريد و تو اى حسن، بر من نماز كن و هفت تكبير بگوى و بدان كه هفت تكبير جز بر من حلال نباشد الاّ بر فرزند برادرت حسين كه او قائم آل محمد و مهدى اين امّت است و ناراحتى هاى خلق را او درست خواهد كرد؛ و چون از نماز بر من فارغ شدى جنازه را از موضع خود بردار و خاك آنجا را حفر كن قبر كنده و لحدى ساخته و تخته چوبى منقّر خواهى يافت كه پدرم حضرت نوح براى من ساخته، پس مرا بر روى آن تخته بگذار و هفت خشت ساخته بزرگ آنجا خواهى يافت آنها را بر روى من بچين(١)
👆جا دارد از همينجا با پاي دل بريم كربلا ، عرض كنيم يا اميرالمؤمنين وصيت شما در خصوص مراسم غسل و كفن و دفن توسط امام حسن عليه السلام با عزت و احترام انجام شد ، اما دلها بسوزد براي غريب كربلا امام حسين عليه السلام ، راوي مي گويد وقتي كاروان اسرا را حركت دادند ديدند امام سجاد خيره شده به ابدان غرق بخون امام حسين و يارانش ، ناگهان حضرت زينب آمد ، عزيز برادرم (( ما لي اراك ؟)) به كجا خيره شدي ؟ با اين اوضاع الآن جان مي دهي ، فرمود عمه جان و كيف لا اجزع چطور ناله نكنم در حالي كه و قد ارى سيدي ، و عمومتي ... لا يكفون ولا يوارون ... در حالي كه دارم مي بينم پدرم و عموم و يارانش را كه بدون غسل و كفن رها شدند ...
#گریز_شب_قدر
📚 منبع
منتهي الآمال صفحه ٤٢٥
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/5136
.
روضه و گریز #شهادت_امام_علی
#شب_قدر
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
روضه اميرالمؤمنين علي عليه السلام
📜 مسعودى روايت كرده خانه حضرت دربي داشت از تنه درخت خرما ساخته شده بود آن شبباز نمى شد و مشكل شده بود باز كردن آن ، آن حضرت در را از جا كند و كنارى نهاد و اِزار خود بگشود و محكم بستاى على! ببند ميان خود را براى مرگ، پس همانا مرگ ترا ملاقات خواهد نمود، و جَزَع مكن از مرگ وقتى كه نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنيا هرچند با تو موافقت نمايد، همچنان كه دهر ترا خندان گردانيده است، همچنين ترا به گريه خواهد درآورد؛ پس گفت: الهى مرگ را بر من مبارك كن و لقاى خود را بر من خجسته فرماى.
اُمّكُلْثُوم از شنيدن اين كلمات فرياد و ا اَبَتاهُ و و اغَوْث اهُ برداشت و امام حسن عليه السّلام از قفاى پدر بيرون رفت چون به آن حضرت رسيد عرض كرد همى خواهم با شما باشم، حضرت فرمود كه ترا سوگند مى دهم به حقّى كه از براى من است بر تو كه برگردى، امام حسن عليه السّلام به خانه باز شد و با امّ كلثوم محزون و غمگين نشستند و بر احوال و اقوالى كه از پدربزرگوار مشاهده كرده بودندمى گريستند.(١)
👆 شايد اميرالمؤمنين طاقت نداشت ببينه بچه هاش مي بينن كه چطور فرقش شكافته مي شه و از خونش محاسنش رنگين مي شه ، اما بميرم براي غريب كربلا حسين عليه السلام خدا مي داند چه گذشت به دل خواهرش زينب (س) كه وقتي ديد حضرت بر گونه ي راست روي زمين افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تير را از حلق شريفش بدر آورد، در اين حال عمر بن سعد به امام نزديك شد ،زينب كبري از خيمه بيرون آمد و فرياد ميزد: وا اخاه! وا سيداه! وا اهل بيتاه! اي كاش آسمان بر زمين سقوط ميكرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون ميريخت(٢)
#شب_نوزدهم_رمضان
📚 منابع
١- منتهي الآمال صفحه ٤٠٧
٢- قصه كربلا صفحه٣٠٠
.....
🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظههای آخر و پیشبینی شهادت امام حسین(ع)
به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيستويكم شد و شب تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لبهايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانىاش عرق مىكرد و او با دست خود آن را پاک مىكرد. گفتم: پدر! مىبينم كه دست بر پيشانى مىكشى.
فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانىاش عرق مىكند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مىشود و نالهاش آرام مىگيرد.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!»
سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد.
با همه خداحافظى مىكرد و مىفرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مىكنم.» و آنان مىگريستند.
حسن عليهالسلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟»
فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به او از اين خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرينشان كن.»
گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مىآورد.»
«سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مىكنم. شما از منيد و من از شمايم.»
سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مىبينم كه از همينجا فتنهها بر شما سر بر مىآورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.»
سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.»
سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مىگويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.»
سپس چشمانش را به چهره همه خانوادهاش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مىكنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.»
سپس فرمود: «و عليكمالسلام، اى فرستادگان الهى!»
سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانىاست كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانىاش عرق كرد، در حالى كه بسيار ذكر خدا مىگفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مىكرد و شهادتين مىگفت.
سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دستها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.»
📚منبع
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰
#امام_علی
#مصائب_امام_علی
#مداحی_عالمانه
.
.
روضه و گریز #ضربت_خوردن
#شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
در شب 19 ماه رمضان
📜 راوى مي گويد : آن حضرت در #شب_نوزدهم، بسيار از بيت خود بيرون مى رفت و داخل مى شد و به اطراف آسمان نظر مى كرد و اضطراب مى نمود و تضرّع و زارى مى كرد و سوره يس را تلاوت فرمود و مى گفت: اللّهمّ بارك لى فى الموت. يعنى:
خداوندا مبارك گردان براى من مرگ را، و بسيار مى گفت: انّا للّه و انّا اليه راجعون. و كلمه مباركه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم را بسيار مكرّر مى كرد و بسيار صلوات مى فرستاد و استغفار مى نمود. و ابن شهر آشوب و غيره روايت كرده اند كه: حضرت در تمام آن شب بيدار بود و براى نماز شب بيرون نرفت به خلاف عادت هميشه خويش امّ كلثوم»عرض كرد: اى پدر، اين بيدارى و اضطراب شما در اين شب براى چيست؟ فرمود: در صبح اين شب من شهيد خواهم شد، عرض كرد: بفرماييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، (جعده فرزند هبيره است، و مادرش امّ هانى خواهر امير المؤمنين عليه السّلام است) فرمود: بگوييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، پس بى توانى فرمود كه: از قضاى الهى نمى توان گريخت و خود آهنگ رفتن به مسجد نمود. و روايت شده كه در آن شب آن حضرت بيدار بود و بسيار بيرون مى رفت و به آسمان نظر مى افكند، و مى فرمود: به خدا قسم كه دروغ نمى گويم، و دروغ به من گفته نشده. اين است آن شبى كه مرا وعده شهادت داده اند. پس به مضجع خويش بر مى گشت.(١)
👆 فقط خدا مي داند اميرالمؤمنين وقتي آيه استرجاع را مي خواند چه داغى بر دل بچه هايش مي نشست ، بچه هاى اميرالمؤمنين بيشتر ناراحت بودند يا بچه هاي امام حسين ع ، اما دلها بسوزد براي غريب كربلا عقبة بن سمعان ميگويد: در اواخر شب امام حسين عليه السلام دستور داد از «قصر بني مقاتل» آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتي ركاب زديم امام عليه السلام همانگونه كه سوار بود مختصري به خواب رفت، سپس بيدار شد در حالي كه ميفرمود: «انالله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد. علي بن الحسين عليه السلام روي به پدر نمود و گفت: اي پدر! جانم بفداي تو باد، خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع خواندي، علت چيست؟ امام عليه السلام فرمود: پسرم! در اثناي راه مختصري به خواب رفتم شخصي را ديدم كه سوار بر اسب بود و ميگفت: اين قوم سير ميكنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است، دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است. (٢)
📚 منبع
١- شهادت عضرت على عليه السلام صاحب غدير صفحه ١١١
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، ج ١ ص: ٤١٨
٢- قصه كربلا صفحه ٢٠٧
.......
🌕 زهر شمشیر ابنملجم، میتوانست یک شهر را مسموم کند
هنگامیکه امیر مؤمنان(علیهالسّلام) را به منزلشان آوردند، مردم آن ملعون را دست بسته به خانهای از خانههای قصر بردند و در آن زندانی کردند، حضرت امکلثوم(سلام الله علیها) در حالیکه میگریست به او گفت: «وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا میگرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود.»
ابن ملجم(لعنةالله) گفت: اگر میخواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم دادهام تا آن را مسموم کردهاند، اگر این ضربهام را به تمامی کوفیان میزدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمیبردند.(۶)
📚منبع
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴
#امام_علی
#مصائب_امام_علی
#مداحی_عالمانه
.
.
روضه و گریز #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#امام_علی #شب_قدر
خبر پيامبر از شهادت علي علیه السلام
📜 ابن بابويه و سيّد ابن طاووس و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده اند كه: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود كه: حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جمعه آخر ماه شعبان خطبه اى در فضيلت ماه مبارك رمضان ادا كرد، و چون خطبه را تمام كرد من برخاستم و گفتم: يا رسول اللّه بهترين عملها در اين ماه مبارك چيست؟ فرمود: اى ابو الحسن بهترين عملها در اين ماه پرهيزكارى از محرّمات الهى است، پس قطرات اشك از ديده مبارك فرو ريخت، گفتم: يا رسول اللّه سبب گريه تو چيست؟ فرمود: يا على گريه مى كنم بر آنچه بر تو واقع خواهد شد در اين ماه، گويا مى بينم كه تو مشغول نمازى براى پروردگار خود، برانگيخته شود بدبخت ترين اوّلين و آخرين، جفت پى كننده ناقه صالح، پس ضربتى بر سر تو زند كه ريش مباركت را از خون سرت رنگين كند ، بعد پيامبر شروع كرد گريه كردن .(٢)
👆مي خوام سئوال كنم يا رسول الله اينجايي كه خبر شهادت مولا رو داديد بيشتر ناراحت شديد ؟ يا اون لحظه اي كه خبر شهادت حسين رو داديد ؟
راوي مي گويد : وقتي خبر شهادت امام حسين عليه السلام را داد ، فاطمه سلام الله عليها شروع كرد ناله زدن ، پيامبر فاطمه را آرام كرد با اين جمله كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت علي مصاب الحسين ، فانه ضاحكة مستبشرة بالنعيم الجنة
همه ى چشم ها در روز قيامت اشك مي ريزه غير از آن چشمى كه براي حسين اشك بريزه ، پس در خالتي كه خندان است به او بشارت بهشت مي دهند
📚منابع
١- شهادت اميرالمؤمنين به نقل از جلاء العيون، صفحه ٣١١
.
.
روضه و گریز #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#حضرت_علی #شب_قدر
بعد از قتل عثمان ، مردم از اميرالمؤمنين تقاضا كردند كه خلافت را بدست بگيرد ، بعد از پيمان بستن مهاجرين و انصار عده اى براي تقسيم بيت المال به صورت مساوي بين همه ، شروع به نارضايتي كردند از جمله طلحه و زبير ، حضرت با اصرار جماعت به مسجد رفت و خطبه خواند بعد از پايين آمدن از منبر، عمّار ياسر و عبدبن جبل قرشي را به نزد طلحه و زبير فرستاد و ايشان را طلبيد و در آن وقت در گوشه مسجد نشسته بودند كه به نزد آن حضرت آمدند و در مقابل آن حضرت نشستند سپس حضرت به ايشان فرمود: شما را به خدا قسم ميدهم كه آيا شما با اختيار خود با من بيعت نكرديد و به نزد من نيامديد و مرا بر آن نداشتيد و من از آن كراهت داشتم؟ گفتند بلي چنين بود.
حضرت فرمود شما مگر با خواهش خود با من بيعت نكرديد و با من عهد ننموديد؟ بلي. فرمود: حال چه چيز شما را به اين امور واداشته است؟
گفتند: ما با تو بيعت نموديم به شرط آن كه در امور حكم نفرمايي مگر به مشورت ما و در جميع امور با ما مشورت نمايي و ما را بر ديگران برتري هست كه تو خود آن را ميداني و حال اموات را قسمت ميكني و امر را جاري ميسازي
و حكم ميفرمايي در حالي كه با ما مشورت نمي كني و ما از آن خبر نداريم.
سپس حضرت فرمودند: اندكي اظهار كراهت نموديد و هنوز اميد به شما بسيار است پس من از خدا براي شما استغفار ميكنم، حال به من بگوئيد آيا من شما را از حقّي كه براي شما واجب بوده است منع نمودم و بر شما ظلم كرده ام؟ گفتند: معاذالله.
فرمود: آيا حكمي كردهام درباره يكي از مسلمانان كه خلاف واقع باشد يا حق مسلماني را باطل نموده ام؟
گفتند: معاذاللّه كه چنين كرده باشي. فرمود: پس شما چه چيز از امور را كراهت داريد كه ميخواهيد مخالفت نمائيد؟ گفتند همين را كراهت داريم كه تو مخالفت عمربن الخطّاب نمودي در تقسيم كردن اموال و حق ما را به ديگران دادي و كساني كه با مساوي نيستند ميان ما و ايشان مساوات نمودي.
👆 و چنين بود احوال سيّد الشّهداء در روز عاشوراء و شبيه به اين قول است اقوال آن بزرگوار در عرصه كربلا در هنگامي كه با اشقيا اتمام حجّت مينمود.
سيّد بن طاوس و ديگران با اندك تفاوتي ذكر كرده اند كه خامس آل عبا در وقتي كه بر اسب سوار شدند و به ميان ميدان آمدند و با صداي بلند فرمودند:
«يا اَهْلَ الْكُوفَةِ اُنْشِدُكُمْ بِاللّهِ هَلْ تَعْرِفُوني» شما را به خدا قسم ميدهم اي اهل كوفه آيا مرا ميشناسيد؟
«قالُوا نَعَمْ اَنْتَ حُسينُ بْنِ عَلِيِّ اَبي طالِبٍ وَجَدُّكَ رَسُولُ اللّهِ» گفتند: بلي تو حسين بن علي ميباشي و جدّ تو رسول خدا است فرمود شما را به خدا قسم ميدهم كه آيا ميدانيد اين شمشير پيغمبر خدا است كه من او را حمايل كرده ام؟ گفتند: بلي. فرمود شما را به خدا قسم ميدهم آيا ميدانيد كه اين عمامه رسول خدا است كه بر سر دارم؟ گفتند: بلي. فرمود: شما را به خدا قسم ميدهم كه آيا ميدانيد كه پيغمبر خدا بمن و برادرم فرمود: «اَنتُما سَيِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ»]
قالُوا:
«نعمْ» يعني شما سروران جوانان بهشت، هستيد، گفتند: آري، ميدانيم فرمود: آيا كسي را كشتهام يا حرامي را حلال يا حلالي را حرام كردهام يا سنّتي را بدعت و يا بدعتي را سنّت نموده ام؟ گفتند: معاذاللّه.
فرمود: «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمي» پس چرا خون مرا حلال ميدانيد؟ گفتند: آنچه گفتي همه را ميدانيم لكن دست از تو بر نمي داريم تا ترا بكشيم.
📚منبع
سيف الواعظين والذاكرين صفحات ٩-١٠
.
.
روضه و گریز ایام #شهادت_امام_علی
#شب_قدر
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#امام_علی
📜در روز سیزدهم ماه مبارک رمضان حضرت علی علیهالسلام بالای منبر کوفه از حسنین علیهماالسلام پرسید: چند روز از این ماه گذشته و چند روز باقی مانده است؟ عرض شد سيزدهم ماه رمضان است ، سپس فرمود: در این ماه محاسن من از خون سرم خضاب خواهد شد و گریست، و مردم گریستند.
بعد فرمود: گمان مکنید که گریه من برای این مطلب است،«والله لابن أبیطالب أشوق الی الموت من الطفل ای ثدی أمه».«سوگند بخدا، اشتیاق فرزند ابیطالب به مرگ، از طفل به سينه ى مادرش بیشتر است»
و لکن گریهی من برای این دو فرزندم است که یکی را به زهر شهید نمایند، و دیگری را با لب تشنه سر از بدنش جدا کنند ،اهل مجلس شروع كردند ناله زدن ، و اميرالمؤمنين هم بي تاب شد (١)
👆جا داره عرض كنيم يا اميرالمؤمنين ، از اين دست روايات كه شما به ياد كربلا مي افتاديد و ناله سر مي داديد و مردم هم با شما گريه مي كردند زياد به دست ما رسيده ، مخصوصا مواردي كه پيامبر نقل مي فرمودند ، اما جا داره عرض كنيم آقا جان جاى شما خالي بود در كربلا ، اگر شما اونجا بوديد و مثل عقيله ى بني هاشم مي ديديد كه چه بلايي داره سر حسين مي آد چه مي كرديد ، راوى مي گه ، حضرت پس از وداعى تلخ وارد ميدان شد و دشمنان از برابر شمشيرش براست و چپ پراكنده ميشدند، اين در خالي بود كه خواهرش حضرت زينب سلام الله عليهانظاره گر بودند ، حميد بن مسلم گويد: بخدا مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد، چون پيادگان بر او حمله ميافكندند او با شمشير بدانان حمله ميكرد و آنان از راست و چپش ميگريختند ، شمر بن ذى الجوشن كه چنان ديد سوارگان را پيش خواند و آنان در پشت پيادگان قرار گرفتند، سپس بر تير اندازان دستور داد او را تير باران كنند، پس تيرها را بسوى آن مظلوم رها كردند (آنقدر تير بر بدن شريفش نشست) كه مانند خارپشت شد، پس آن حضرت از جنگ با آن بيشرمان باز ايستاد و مردم در برابرش صف زدند، خواهرش زينب ديد كاري از دستش بر نمي آيد جلو آمد و رو بعمر بن سعد بن ابى وقاص كرده فرياد زد: واى بر تو اى عمر؟ آيا ابو عبد اللَّه را ميكشند و تو نگاه ميكنى؟ عمر پاسخ زينب را نگفت، زينب فرياد زد: واى بر شما آيا يك مسلمان ميان شما مردم نيست؟
كسى پاسخش را نداد، راوى ميگويد يك حرام زاده به نام شمر بن ذى الجوشن جواب اين خواهر رو داد ، فرياد زد: بسوارگان و پيادگان واى بر شما درباره اين مرد چشم براه چه هستيد؟ مادرانتان در عزاى شما بگريند؟ پس لشگر از هر سو به آن حضرت حمله ور شدند، زرعه بن شريك ضربتى بشانه چپ آن بزرگوار زده آن را جدا كرد، ديگرى ضربت بگردنش زده حضرت برو درافتاد، سنان بن انس نيزه باو زد او را بخاك افكند، خولى بن يزيد اصبحى پيش دويد از اسب بزير آمد كه سر آن بزرگوار را جدا كند لرزه بر اندامش افتاد، شمر گفت: خدا بازويت را از هم جدا كند چرا ميلرزى؟ و خود آن سنگدل پياده شده سر مطهر امام حسين را جدا كرد .(٢)
يا حسين يا حسين يا حسين
ولا حول ولا قوة الا باالله العلى العظيم
📚 منابع
١- سحاب رحمت صفحه١٤٩
٢- ترجمه الارشاد جلد٢ صفحه١١٧
.
.
روضه و گریز ایام #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
قال رسول الله (ص)
📜صحيفه المومن حب علي بن ابي طالب (عليه السلام) .
سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان،
دوستي علي بن ابي طالب (عليه السلام) است.
هر كس خوشنود و شادمان باشد باينكه زندگاني و مرگ او هم آهنگ و همانند زندگي و مرگ من باشد و جايگاه او در بهشت آراسته جاوداني باشد كه نهال آن را پروردگار من بدست قدرت خود نشانده. بايد پيروي كند و دوست بدارد علي عليه السلام را پس از من و پيروي كند و دوست بدارد پيرو و دوست او را، واي بر آن گروه كه فضيلت و برتري آنها را دروغ پنداشته و رشته پيوسته مرا با آنها پاره كند، خدا شفاعت مرا بانان نرساند. (١)
از فرمايش پيامبر تا واقعه ى عاشورا خيلي طول نكشيد ، راوى مي گويد تمام وصاياى پيامبر صلوات الله عليه نسبت به ولايت اميرالمؤمنين و احترام به اهل بيت عليهم السلام تو كربلا ناديده گرفته شد ، و اوج اين بي احترامي ها در گودال قتلگاه اتفاق افتاد، امان از آن لحظه اى كه پاره ى تن پيامبر صلوات الله عليه با تن مجروح توان بلندشدن نداشت ، راوي مي گويد : در اين ميان جلاد تاريك انديشي به نام «سنان» بر گودي قتلگاه فرود آمد و با شمشير استبداد بر گلوي نازنين قلب تپنده ي آزادي و عدالت زد و در حالي كه ميگفت: «و الله اني لا جتز رأسك و اعلم انك ابن رسول الله و خير الناس أبا و اما. »هان اي حسين! من با اين كه ميدانم تو فرزند پيامبر خدا هستي و پدر و مادرت بهترين و والاترين انسانها هستند، سرت را جدا خواهم كرد(٢)
يا حسين يا حسين يا حسين
ولا حول ولا قوة الا باالله العلى العظيم
📚 منبع
١- ترجمه الغدير علامه امينى صفحه ١٤
٢- ترجمه لهوف صفحه١٩٨
#فضائل #امیرالمؤمنین #امام_علی
.
.
روضه و گریز ایام #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#امام_علی
ابن ملجم مرادي قاتل آن سرور را كه خذيفه نخعي از باب كنده به خدمت آن حضرت آورد و مردم كوفه دور حضرت حلقه زده بودند همه چشمان خود را باز كردند و گوشها را آماده شنيدن كه آن شير بيشه شجاعت و كشنده ارباب ضلالت چگونه با آن رئيس اهل شقاوت عتاب ميفرمايد: حضرت با صداي ضعيفي فرمودند: اي ابن ملجم آيا من بد امامي بودم؟ چرا طفلان مرا يتيم كردي؟ صداي گريه از حاضران بلند شد.
پس آن حضرت به امام حسن (ع) فرمودند (با وجود آنكه آن لعين گفت آن ضربتي كه من بر فرق علي زدم اگر آن ضربت را در ميان اهل زمين قسمت ميكردند هر آينه همه را هلاك ميكرد) «يا ولدي ارفق باسيرك و ارحم و احسن اليه و اشفق عليه … فان مت تضربه ضربة واحدة» اي حسن جان بحق من بر تو، اين اسير را آب و طعام بده و دست و پا و بيني و گوش او را مَبُر زيرا كه از رسول خدا شنيدم كه فرمود مثله مكن اگرچه سگِ درنده باشد.
اي فرزندم اگر من از اين زخم شفا يافتم من خود سزاوار ترم به آنكه عفو كنم زيرا كه ما اهل بيت عفو و
رحمتيم و اگر از دنيا رفتم يك ضربت بيشتر از او مزن زيرا كه او بيشتر از يك ضربت بر پدر تو نزده است. حال تفاوت ره بين كه از كجا تا به كجاست.
👆 اي دوستان اهل بيت، آن امام رحيم كريم با آن گناه عظيمِ ابن ملجم راضي نشدند كه زياده از يك ضربت بر آن شقي بزنند ولي آيا روا بود كه فرزند او را در كربلا قطعه قطعه كنند؟
اما جان عالم فداى غريب كربلا حسين عليه السلام كجا شنيده ايد و در كدام تاريخ خوانده ايد كه سر و سينه اي هزار و نهصد زخم بردارد ...
📚 منبع
سيف الواعظين والذاكرين صفحات ١١٤-١١٥
.
.
روضه و گریز #شهادت_امام_علی
#روضه_و_گریز_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
#امام_علی
📜 در #شب_بيست_و_يكم ماه رمضان كاسه ى شيري براي آن حضرت آوردند حضرت فرمودند بخور اي علي كه اين غذاي آخر تو در دنيا است كه در آن وقت صداي گريه بچهها بلند شد.
پس آن جناب قدري تناول فرمودند و باقي مانده شير را به يكي از فرزندان خود دادند كه تا براي آن اسير ببرند چون كاسه شير را به شقي ملعون داد دست بر سر گذاشت .
👆اما دلها بسوزد براي غريب كربلا حسين عليه السلام
اين است كه چون حضرت زينب (س) بر سر نعش برادر رسيد گويا عرض كرد اي برادر مرا گفتي صبر كن و با همه دردها صبر ميكنم اما فداي تو شوم بگو با اين غم چه كنم كه تو را در كنار نهر، كشتند ولي از آن نهر آب به تو ندادند و چون تو را
كشتند از آن نهر غسلت ندادند.
ولا تذق الماء و النهر حولك
بل و لا تغسل الا من دم جار
برادرم حسين (ع)
آب نخوردي در حالي كه نهر آب در كنارت بود بلكه غسل نكردي مگر با خون خودت كه در كربلا جاري شد.
📚منبع
سيف الواعظين والذاكرين صفحات ١١٨-١١٩
.