eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
569 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه و گریز روضه اميرالمؤمنين علي عليه السلام 📜 مسعودى روايت كرده خانه حضرت دربي داشت از تنه درخت خرما ساخته شده بود آن شبباز نمى شد و مشكل شده بود باز كردن آن ، آن حضرت در را از جا كند و كنارى نهاد و اِزار خود بگشود و محكم بستاى على! ببند ميان خود را براى مرگ، پس همانا مرگ ترا ملاقات خواهد نمود، و جَزَع مكن از مرگ وقتى كه نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنيا هرچند با تو موافقت نمايد، همچنان كه دهر ترا خندان گردانيده است، همچنين ترا به گريه خواهد درآورد؛ پس گفت: الهى مرگ را بر من مبارك كن و لقاى خود را بر من خجسته فرماى. اُمّكُلْثُوم از شنيدن اين كلمات فرياد و ا اَبَتاهُ و و اغَوْث اهُ برداشت و امام حسن عليه السّلام از قفاى پدر بيرون رفت چون به آن حضرت رسيد عرض كرد همى خواهم با شما باشم، حضرت فرمود كه ترا سوگند مى دهم به حقّى كه از براى من است بر تو كه برگردى، امام حسن عليه السّلام به خانه باز شد و با امّ كلثوم محزون و غمگين نشستند و بر احوال و اقوالى كه از پدربزرگوار مشاهده كرده بودندمى گريستند.(١) 👆 شايد اميرالمؤمنين طاقت نداشت ببينه بچه هاش مي بينن كه چطور فرقش شكافته مي شه و از خونش محاسنش رنگين مي شه ، اما بميرم براي غريب كربلا حسين عليه السلام خدا مي داند چه گذشت به دل خواهرش زينب (س) كه وقتي ديد حضرت بر گونه ي راست روي زمين افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تير را از حلق شريفش بدر آورد، در اين حال عمر بن سعد به امام نزديك شد ،زينب كبري از خيمه بيرون آمد و فرياد مي‌زد: وا اخاه! وا سيداه! وا اهل بيتاه! اي كاش آسمان بر زمين سقوط مي‌كرد و اي كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون مي‌ريخت(٢) 📚 منابع ١- منتهي الآمال صفحه ٤٠٧ ٢- قصه كربلا صفحه٣٠٠ ..... 🏴 وداع امیرالمؤمنین با فرزندان در لحظه‌های آخر و پیش‌بینی شهادت امام حسین(ع) به نقل از محمّد بن حنفيّه؛ چون شب بيست‏‌ويكم شد و شب‏ تاريک گشت، آن شب، دومين شب حادثه بود. پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود. سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لب‏‌هايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانى‌‏اش عرق مى‏‌كرد و او با دست خود آن را پاک مى‌‏كرد. گفتم: پدر! مى‌بينم كه دست بر پيشانى مى‌كشى. فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‌‏فرمود: هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديک شود، پيشانى‌‏اش عرق مى‌‏كند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مى‏‌شود و ناله‌‏اش آرام مى‌‏گيرد.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! اى عون!» سپس همه فرزندانش، كوچک و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مى‌كرد و مى‌‏فرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مى‌كنم.» و آنان مى‏‌گريستند. حسن عليه‌السلام گفت: «پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟» فرمود: «پسرم! يک شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به ‏او از اين‏ خوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود: نفرين‌شان كن.» گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود: «خداوند، دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‌آورد.» «سه روز گذشته است. اى ابومحمّد! و اى ابو عبداللّه! سفارش به نيكى مى‌‏كنم. شما از منيد و من از شمايم.» سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبداللّه! گويا مى‌‏بينم كه از همين‌‏جا فتنه‌‏ها بر شما سر بر مى‌آورد. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است.» سپس فرمود: «اى ابو عبداللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا.» سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مى‏‌گويند: براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم.» سپس چشمانش را به چهره همه خانواده‌‏اش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مى‌‏كنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است.» سپس فرمود: «و عليكم‌السلام، اى فرستادگان الهى!» سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند.» و «خداوند با كسانى‌است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند.» و پيشانى‌اش عرق كرد، در حالى ‏كه بسيار ذكر خدا مى‏‌گفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مى‏‌كرد و شهادتين مى‌گفت. سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دست‏ها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله.» 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۰ .
. روضه و گریز در شب 19 ماه رمضان 📜 راوى مي گويد : آن حضرت در ، بسيار از بيت خود بيرون مى رفت و داخل مى شد و به اطراف آسمان نظر مى كرد و اضطراب مى نمود و تضرّع و زارى مى كرد و سوره يس را تلاوت فرمود و مى گفت: اللّهمّ بارك لى فى الموت. يعنى: خداوندا مبارك گردان براى من مرگ را، و بسيار مى گفت: انّا للّه و انّا اليه راجعون. و كلمه مباركه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم را بسيار مكرّر مى كرد و بسيار صلوات مى فرستاد و استغفار مى نمود. و ابن شهر آشوب و غيره روايت كرده اند كه: حضرت در تمام آن شب بيدار بود و براى نماز شب بيرون نرفت به خلاف عادت هميشه خويش امّ كلثوم»عرض كرد: اى پدر، اين بيدارى و اضطراب شما در اين شب براى چيست؟ فرمود: در صبح اين شب من شهيد خواهم شد، عرض كرد: بفرماييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، (جعده فرزند هبيره است، و مادرش امّ هانى خواهر امير المؤمنين عليه السّلام است) فرمود: بگوييد جعده به مسجد رود و با مردم نماز گزارد، پس بى توانى فرمود كه: از قضاى الهى نمى توان گريخت و خود آهنگ رفتن به مسجد نمود. و روايت شده كه در آن شب آن حضرت بيدار بود و بسيار بيرون مى رفت و به آسمان نظر مى افكند، و مى فرمود: به خدا قسم كه دروغ نمى گويم، و دروغ به من گفته نشده. اين است آن شبى كه مرا وعده شهادت داده اند. پس به مضجع خويش بر مى گشت.(١) 👆 فقط خدا مي داند اميرالمؤمنين وقتي آيه استرجاع را مي خواند چه داغى بر دل بچه هايش مي نشست ، بچه هاى اميرالمؤمنين بيشتر ناراحت بودند يا بچه هاي امام حسين ع ، اما دلها بسوزد براي غريب كربلا عقبة بن سمعان مي‌گويد: در اواخر شب امام حسين عليه السلام دستور داد از «قصر بني مقاتل» آب برداشته و كوچ كنيم، چون حركت كرديم و ساعتي ركاب زديم امام عليه السلام همانگونه كه سوار بود مختصري به خواب رفت، سپس بيدار شد در حالي كه مي‌فرمود: «انالله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين» و دو يا سه مرتبه اين جمله را تكرار كرد. علي بن الحسين عليه السلام روي به پدر نمود و گفت: اي پدر! جانم بفداي تو باد، خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع خواندي، علت چيست؟ امام عليه السلام فرمود: پسرم! در اثناي راه مختصري به خواب رفتم شخصي را ديدم كه سوار بر اسب بود و مي‌گفت: اين قوم سير مي‌كنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است، دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است. (٢) 📚 منبع ١- شهادت عضرت على عليه السلام صاحب غدير صفحه ١١١ منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام (فارسى)، ج ١ ص: ٤١٨ ٢- قصه كربلا صفحه ٢٠٧ ....... 🌕 زهر شمشیر ابن‌ملجم، می‌توانست یک شهر را مسموم کند هنگامی‌که امیر مؤمنان(علیه‌السّلام) را به منزلشان آوردند، مردم آن ملعون را دست بسته به خانه‌ای از خانه‌های قصر بردند و در آن زندانی کردند، حضرت ام‌کلثوم(سلام الله علیها) در حالی‌که می‌گریست به او گفت: «وای بر تو، پدرم مشکلی ندارد امّا خداوند تو را در دنیا و آخرت رسوا می‌گرداند و سرنوشت تو در آتش هست و در آن جاویدان خواهی بود.» ابن ملجم(لعنةالله) گفت: اگر می‌خواهی گریه کنی زیاد گریه کن؛ به خدا سوگند من این شمشیرم را هزار دینار خریدم و هزار دینار هم داده‌ام تا آن را مسموم کرده‌اند، اگر این ضربه‌ام را به تمامی کوفیان می‌زدم هیچ یک از آنها جان سالم به در نمی‌بردند.(۶) 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴ .
. ◾️ من کجا خواهم بود زمانی‌که محاسنت را به خون سرت خضاب می‌کنند... در روایت آمده است: عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وَدّ ، بر سر مبارك مولا علی علیه‌السلام در جنگ خندق جراحتی وارد کرد و حضرت به خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برگشت. ایشان به دست مبارك آن جراحت را بست و بر آن دمید و در همان لحظه بهبود یافت. سپس فرمود: أَيْنَ أَكُونُ إِذَا خُضِبَ هَذِهِ مِنْ هَذِه‏. ▪️من کجا خواهم بود هنگامی که این محاسن تو را به این خون سرت خضاب می‌کنند. 📚المناقب، ابن‌شهر‌آشوب،‌ ج ۵ ص ۱۹۱ ✍ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بار‌ها و بار‌ها برای مصائبی که این امّت بر سر اهلبیت علیهم‌السلام می‌آورند، گریه می‌کردند؛ از همهٔ اهلبیت هم بیشتر این اتفاق برای امام حسین علیه‌السلام می‌افتاد، که به تعبیر روایت: كانَ رَسولُ اللّهِ إذا دَخَلَ الحُسَينُ عليه السلام جَذَبَهُ إلَيهِ... ثُمَّ يَقَعُ عَلَيهِ فَيُقَبِّلُهُ و يَبكي. ▪️هرگاه که امام حسين علیه‌السلام وارد بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شد، حضرت او را مى‌گرفت و به سوى خود می‌كشيد‌ و او را مى‌بوسيد و مى‌گِريست. سیدالشهداء علیه‌السلام می‌فرمود: يا أبَه! لِمَ تَبكي؟ ▪️پدرجان! چرا گريه مى‌كنید؟ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مى‌فرمود: يا بُنَيَّ! اُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّيوفِ مِنكَ وأبكي. ▪️پسرم! جايگاه فرود آمدن شمشيرها را بر بدن تو را مى‌بوسم و مى‌گِريم. 📚كامل الزيارات ص ۱۴۶ .......... ▪️ ضربت خوردن امام در مسجد امام علی علیه‌السلام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی‌که مشغول تسبیح خداوند بود، کسانی‌که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم ملعون به رو خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: «برخیز از خواب براى نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است.» امام سپس به ابن ملجم فرمود: «قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می‌توانم خبر دهم که در زیر جامه‌ات چه دارى.» ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی‌که امیرالمؤمنین سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزتُ وَ ربّ الکعبه»، «به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.» ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می‌زد که: «للّه الحکم یا علىّ، لا لک و لا لأصحابک.» البته در برخی نقل‌ها آمده که امام در حال بیدارکردن مردم براى نماز، یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت. اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند و بسوى محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، رداى مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: «این آن‌است که خدا و رسول مرا وعده داده‌بودند، راست گفتند خدا و رسول.» امام حسن و امام حسین با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیرالمؤمنین امام حسن را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می‌شد 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۴۱۳ جلاء العيون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱ ........... راوی گفت: حضرت زینب و حضرت ام کلثوم بر سر بالین حضرت آمدند و ناله سر دادند و گفتند: «پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگترها در بین مردم بر عهده گیرد؟ پدر جان اندوه ما بر تو بزرگ و اشک‌هایمان قطع نمی‌شود.» آنگاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام اشک از چشمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهل‌بیت و فرزندانش نگاه کرد، سپس حضرت امام حسن و حضرت امام حسین را صدا کردند و ایشان را به آغوش گرفتند و بوسیدند و مدت طولانی بیهوش شدند سپس .به هوش آمدند رسول خدا نیز همین احوال را داشتند ایشان نیز لحظه‌ای بیهوش می‌شدند و لحظه‌ای به هوش می‌آمدند چون مسموم گشته بودند. هنگامی‌که حضرت به هوش آمدند حضرت امام حسن کاسه شیری به ایشان دادند. حضرت امیرالمومنین مقداری از آن را نوشیدند و از باقی آن صرف‌نظر کردند و فرمودند: «بقیه را به اسیر خود بدهید.» و به امام حسن فرمودند: «پسرکم به حقی که نسبت به تو دارم قَسَمت می‌دهم که طعام و شراب او را نیکو گردانید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آنچه می‌خوريد و می‌نوشید به او بدهید تا بخشنده‌تر از او باشید.» آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که حضرت امیرالمومنین در حقش انجام داده‌بود آگاهش ساختند. ملعون کاسه شیر را گرفت و نوشید.(۲) 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۳۱۴
. السلام علیک یا امیرالمؤمنین بخش هایی از مقتل امیرالمؤمنین علیه السلام که می توان در گریز روضه های این شب ها استفاده کرد: ۱.کاسه ی شیری برای حضرت آوردند، حضرت مقداری از آن را نوشید و فرمود از این شیر به ابن ملجم هم بدهند و به امام حسن علیه السلام وصیت کرد که مراعات حال اسیر را بنمایند و به او آب و غذا بدهند و دست و پایش را در غل و زنجیر نکنند و فرمودند اگر از دنیا رفتم در قصاص او فقط یه ضربت به او بزنید و بدن او را مثله(قطعه قطعه) نکنید. ۲.اصبغ بن نباته نقل می کند که حضرت در بستر بودند و دستمال زردی به سر مبارک حضرت بسته بودند که از شدت زردی رنگ صورت حضرت قابل تمایز نبود و معلوم نبود کدامیک زردتر از دیگری است. ۳.به امام مجتبی علیه السلام سفارش کردند پارچه ی گران قیمتی برای کفن کردن جسم ایشان استفاده نشود و(به نقل از امام حسین علیه السلام) بدن حضرت را با پنج پارچه کفن کردند و در نقلی دیگر سه پارچه از بهشت برای کفن کردن جسم ایشان در کنار سر مبارک حضرت دیدند و با آن ها بدن را کفن کردند. ۴.لحظه ای که فرق حضرت شکافته شد، با زانو روی زمین افتادند، سپس مردم مشاهده کردند حضرت مشتی از خاک های اطراف محراب مسجد را بر زخم سر می ریزند و آیاتی از قرآن کریم را می خوانند. ۵.امام مجتبی علیه السلام نماز صبح را به جای پدر خواندند و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نماز را با ایما و اشاره خوانده و از شدت ضعف و بی حال هر لحظه بدن و سر مبارکشان به سمتی میل می کرد و کج میشد. ۶.لحظه ای که شمشیر ملعون بر فرق مولا خورد ندای جبرئیل برخواست که تهدمت والله ارکان الهدی، این صدا را همه ی اهل کوفه شنیدند. ام کلثوم با شنیدن این صدا ندا بلند کرد: وا ابتاه وا محمداه وا سیداه... ۷.در هنگام خروج از مسجد حسنین حضرت را یاری میدادند، ردای حضرت را به سر مبارک پیچیده بودند ولی کماکان خون جاری بود، حضرت خون ها را بر محاسن خود میکشید و میفرمود راست گفت رسول خدا(ص)(اشاره به وعده رسول خدا به مولا درباره خضاب شدن محاسن او به خون سرش) ۸.درون مسجد و بعد از نماز، امام حسن مجتبی علیه السلام سر پدر را بر دامن نهاده و با حال گریان می فرمودند که ای پدر پشت ما را شکستی، چگونه تو را با این حال ببینم؟ مولا فرمودند گریه نکن که ملائک آسمان از گریه ی تو به گریه افتادند. ۹.خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها در کنار بستر فرمودند: گویا می بینم تو را و زنان دیگر از اهلبیت مرا در این شهر اسیر کرده اند و به ذلت خواری می برند و شما از دشمنان خود خائف و ترسان هستید. علیه السلام ............... لحظات پایانی عمر مبارک حضرت امیرالمؤمنین(ع) اصبغ بن نباته می‌گوید: وارد خانه علی علیه‌السلام شدم، دیدم علی علیه‌السلام یک پارچه زردی را به سر مبارک‌شان بسته‌اند و خون هم مرتب از سر مولا می‌ریزد و رخسار شریف‌شان زرد شده‌است؛ به‌گونه‌ای‌که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می‌بوسیدم و اشک می‌ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛ گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می‌بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»(۱) و به دخترش ام‌کلثوم که به شدت گریه می‌کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می‌دیدی آن‌چه را که پدرت می‌بیند، گریه نمی‌کردی.» عرض کرد: شما چه می‌بینید؟ فرمود: «می‌بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده‌اند و همه منتظرند که من بروم.»(۲) و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه‌السلام صعصعة بن صوحان قرار می‌دهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می‌پاشید، می‌گفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی‌ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه‌ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده‌ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه‌اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجه برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی.»(۳) 📚منبع (۱) اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، ص ۲۶۵؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۰۴ (۲) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲ ص ۲۰۱؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۸ (۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۲، ص ۲۹۵ .
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۱ حسن بن علی علیه‌السّلام می‌گوید: «هنگامی‌که زمان رحلت پدرم فرارسید رو به ما کرد و این چنین وصیت نمود:» «این هر آنچه‌است که علی بن ابی طالب برادر و پسر عمو و هم‌نشین محمد فرستاده خدا به آن وصیت می‌کند. اولین وصیّت من آن‌است که گواهی می‌دهم هیچ معبودی جز خدا نیست و محمّد فرستاده و برگزیده اوست که خداوند او را با علمش انتخاب نمود و با اختیارش برگزید و گواهی می‌دهم که خداوند هر آن کس که در قبرهاست برمی‌انگیزد. و از کردار مردم پرسش می‌کند و از آنچه در سینه‌هاست آگاه است.» «پس ای حسن! به تو وصیّت می‌کنم و تو برای عمل به هر آنچه پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله به آن سفارش کرده‌است کفایت می‌کند! پس فرزندم! اگر این چنین‌است در خانه‌ات بمان و بر اشتباهات خود گریه کن. دنیا بزرگ‌ترین خواسته و تلاش تو نباشد.» «فرزندم تو را به نماز اوّل وقت و [پرداخت] زکات به کسانی که مستحق آن هستند در مواردی که زکات به آن تعلّق می‌گیرد و خاموشی هنگام شبهات و میانه‌روی و عدالت در هنگام خشنودی و خشمناکی و خوش همسایگی و بزرگ داشتن مهمان و بخشش و مهربانی با مستمندان و بلازدگان و صله‌رحم و دوستی و هم‌نشینی با بیچارگان و فروتنی که با فضیلت‌ترین عبادات است و کوتاه‌کردن آرزوها، سفارش می‌کنم.» «به یاد مرگ باش و در دنیا زهد پیشه کن. به‌درستی که تو در گرو مرگ و در معرض بلاها و مشکلات و ناتوان زمین‌گیر [در مقابل] بیماری‌ها هستی. تو را به ترس از خدا در کارهای پنهان و آشکارت سفارش می‌کنم و از سرعت گرفتن در سخن و عمل باز می‌دارم.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۲۰ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۱ حسن بن علی علیه‌السّلام می‌گوید: «هنگامی‌که زمان رحلت پدرم ف
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۲ «هنگامی‌که به چیزی از امور آخرت برخوردی، شروع به آن کن و اگر با چیزی از امور دنیا روبرو شدی صبر پیشه کن تا در آن مسأله هدایت یابی. از جایگاه تهمت و مجالسی که گمان بد به آن می‌رود دوری کن. همانا هم‌نشین [بد] به اطرافیان خود ضرر می‌رساند. فرزندم برای [رضایت] خدا رفتار کن و از بدزبانی دوری نما.» «به نیکی دستور ده و از بدی باز دار و در راه خدا با برادرانت، دوستی کن و انسان نیک را برای نیکی‌اش دوست بدار و با انسان گناه‌کار به ظاهر مدارا کن و با قلبت او را دشمن دار و با کردار خود از او دوری کن تا مانند او نباشی. از نشستن در سر راه‌ها دوری کن و جدال را رها نما و از هم‌نشینی با کسی که عقل و دانش ندارد بپرهیز.» «فرزندم! در زندگی و عبادتت میانه رو باش و دربندگی خدا به روش دائمی و پیوسته که توانایی انجام آن را داری عمل کن. سکوت را پیشه خود ساز تا سالم بمانی و از پیش، برای خود [نیکی و ثواب] بفرست تا [در آخرت] بهره‌مند گردی و نیکی را بیاموز تا یاد بگیری و در همه حال به یاد خدا باش و بر کودکان خانواده‌ات ببخشای و با بزرگان آنان به متانت رفتار کن.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۲۱ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۲ «هنگامی‌که به چیزی از امور آخرت برخوردی، شروع به آن کن و اگر
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۳ هیچ غذایی را نخور تا مقداری از آن را پیش از خوردن صدقه دهی. روزه بگیر پس به درستی‌که روزه موجب پاکی بدن و نگهدارند روزه گیران [از آتش دوزخ] است. با نفس خود بستیز و از هم نشین خود بر حذر باش و از دشمنت دوری کن. به مجالس ذکر و یاد خدا برو و فراوان دعا نما.» «فرزندم! همانا من نصیحتی را برای تو فروگذار نکردم و این جدایی میان من و توست و تو را نسبت به برادرت محمد به نیکی سفارش می‌کنم. همانا او برادر و فرزند پدر توست و تو از علاقه من به او آگاهی.» «و اما برادرت حسین فرزند مادر توست و من تو را بیش از این سفارش نمی‌کنم. خداوند خلیفه بر شماست [پس از خود، شما را به خدا می‌سپارم] و از او می‌خواهم که شما را اصلاح کند و سرکشان طغیان‌گر را از شما باز دارد. صبر کنید، صبر کنید تا فرمان خداوند فرود آید و هیچ نیرو و توانایی جز به یاری خداوند بلند مرتبه ممکن نیست.» 📚منبع امالی، شیخ طوسی، ج۱، ص ۲۲ .
. ⚫️ به خدا سوگند این ملعون کشنده من خواهدبود شیخ مفید و دیگران به سندهاى معتبر روایت کرده‌اند که هنگامی‌که حضرت امیر المؤمنین علیه‌السّلام از مردم بیعت مى‌‏گرفت، عبد الرّحمن بن ملجم مرادى آمد که با آن حضرت بیعت کند، اما امام بیعت او را قبول نفرمود. ابن ملجم سه مرتبه به خدمت امام آمد، در مرتبه سوّم با حضرت بیعت کرد. چون پشت کرد، حضرت بار دیگر او را طلبید و با او عهد کرد و سوگند داد که بیعتش را نشکند. هنگام رفتن دوباره او را طلبید و بر بیعتش تأکید کرد. ابن ملجم گفت: یا امیر المؤمنین چرا با من متفاوت از دیگران عمل کردی؟ حضرت شعرى خواند که مضمونش این است که: «من به او بخشش مى‏‌نمایم و نیکى مى‏‌کنم، و او اراده قتل من دارد، چه بد یارى است قبیله مراد.» سپس فرمود: «برو اى ابن ملجم به خدا سوگند مى ‌دانم که وفا به عهدهاى خود نخواهى کرد.» سپس امام اسب زیبایی به او بخشید. هنگامی‌که ابن ملجم بر اسب سوار شد، باز حضرت شعرى با همان مضمون خواند و فرمود: «به خدا سوگند این ملعون کشنده من خواهد بود.» گفتند: یا امیر المؤمنین اجازه بده او را بکشیم، اما امام دستورى نداد. 📚منبع جلاء العيون، علامه مجلسی، ص٣١٧ .......... ◾️ شب آخر امیرالمومنین(ع) و فریاد مرغابی‌ها امیر المؤمنین علیه‌السّلام تمامى آن‌شب(شب آخر) را بیدار بود و بسیار بیرون مى‏‌آمد و به آسمان نگاه می‌كرد و می‌فرمود: «به خدا، دروغ نگفته‏‌ام و به من هم دروغ نگفته‌اند، این همان شبى‌است كه بدان وعده‌ام داده‏‌اند.» پس به خوابگاه خود برمی‌گشت، چون سپیده زد كمربندش را محكم بست و بیرون رفت، و این شعر را می‌خواند (و ترجمه‏‌اش چنین است): ۱- كمرت را براى مرگ محكم ببند (و مهیاى آن باش) زیرا مرگ به دیدارت خواهد آمد. ۲- و آنگاه كه بر تو وارد شد از مرگ جزع و بی‌تابى مكن. چون به میان سرا (و صحن خانه) رسید مرغابیان پیش آمدند و به روى آن حضرت فریاد می‌زدند، (آنان كه در خانه بودند) آن‌ها را از پیش رویش دور می‌كردند. حضرت فرمود: «آنها را واگذارید زیرا كه این‌ها نوحه‏‌گران هستند.» پس بیرون رفت و (همان شب) ضربت خورد. 📚منبع الارشاد فی معرفة حجج الله علي العباد، شیخ مفید، ج١، ص١٥ ...... ◼️ ضربت شمشیر بر فرق مبارک مولا روایت شده كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می‌رفت و به آسمان نظر می‌كرد و می‌فرمود: «به‌خدا سوگند، دروغ نمی‌گویم و به من دروغ گفته نشده‌است. این‌است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند.(۱) به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسحد اعظم كوفه شد و خفته‌گان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوشزد كرد. هنگامی‌كه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت.(۲) حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم.»(۳) 📚منبع (۱) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۲ (۲) الارشاد، شیخ مفید، ص ۲۳؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۲؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، تلمسانی، ص ۱۱۳؛ وقایع الایام، شیخ عباس قمی، ص ۴۱ (۳) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ۱۷۴ .
. 🏴 تا هفتاد سال بلا می‌آید ابوحمزه از ابواسحاق سبیعی عمرو بن حمق نقل کرد که گفت هنگامی‌که علی(علیه‌السّلام) در کوفه ضربت خورد گفتم: مشکلی ندارید زخم سطحی است. امام(علیه‌السّلام) فرمودند: «به جان خودم سوگند شما را ترك خواهم کرد.» آنگاه سه مرتبه فرمودند: «تا هفتاد سال بلا می‌آید.» گفتم: آیا بعد از مصیبت آسایشی است؟ ایشان به من پاسخ ندادند و بیهوش شدند. پس حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها) گریست. هنگامی‌که به هوش آمدند؛ فرمودند: «ای ام کلثوم مرا ناراحت نکن اگر آنچه را که من می‌دیدم تو نیز می‌دیدی گریه نمی‌کردی. فرشتگان هفت آسمان یکی پس از دیگری و پیامبران می‌فرمایند: ای علی به ما بپیوند، به راستی آنچه در پیش رو داری بهتر است از آنچه در آن هستی.» من گفتم: ای امیرالمؤمنین شما فرمودید تا هفتاد سال بلا و گرفتاری است، آیا بعد از هفتاد سال آسایشی پدید می‌آید؟ ایشان فرمودند: «بله، به راستی بعد از بلا و سختی، آسایش است؛ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو می‌کند و ام‌الکتاب نزد اوست.»(سوره مبارکه رعد، آیه۳۹) ابوحمزه گفت: من به حضرت امام باقر(علیه‌السّلام) گفتم: حضرت امیرالمومنین(علیه‌السّلام) فرمودند: تا هفتاد سال بلا و سختی می‌آید و فرمودند: بعد از هفتاد سال آسایش و راحتی است امّا ما تاکنون آرامشی ندیده‌ایم. حضرت امام باقر(علیه‌السّلام) فرمودند: «ای ثابت، خداوند برای این امر هفتاد سال تعیین کرد پس هنگامی‌که حضرت امام حسین(علیه‌السّلام) شهید شدند خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت. پس ما شما را از حدیث آگاه کردیم و شما آن را افشا کردید و پرده از اسرار برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت و بعد از آن نزد خداوند برای آن وقتی تعیین نشده‌است. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو می‌کند و ام الکتاب نزد اوست.» ابوحمزه گفت: به حضرت امام صادق(علیه‌السّلام) این (روایت) را گفتم، پس فرمودند: «همین گونه بوده است.» 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ‏۴۲، ص ۲۴۰ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۳ هیچ غذایی را نخور تا مقداری از آن را پیش از خوردن صدقه دهی.
. 📣 وصیت امام درباره فتنه‌های پس از شهادت ایشان حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه‌‏ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه‏‌های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است.» سپس به امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه‌‏های بسیار واقع خواهد شد از جهت‌های مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم‌کنندگان است.» پس رو کرد به امام حسین علیه‌السّلام و فرمود: «ای ابو عبدالله تویی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا.» 📚منبع جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🏴 وصیت حضرت علی(ع) به امام حسن(ع)/ ۱ حسن بن علی علیه‌السّلام می‌گوید: «هنگامی‌که زمان رحلت پدرم ف
. ◾️ امام درباره تجهیز و تدفین امام به فرزندشان امام حسن علیه‌السلام فرمود: «ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی‌که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.» «پس از این‌که بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته‌ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه‌السّلام برای من ساخته در آنجا گذاشته‌است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشت‌های بزرگ، آن‌ها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن» «مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان‌که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می‌‏شوند، باز هر یک به قبرهای خود بر می‌گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه‌‏ای ببند و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏‌ام.» در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه‌السّلام روایت شده که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرزند خود امام حسین علیه‌السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید. در مسجد کوفه، در رحبه، در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی‌امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند. 📚منبع جلا العیون، علامه مجلسی، ص ۳۴۱ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، جلد ۱ .
. ✔️ به اسیر کن مدارا امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام امام حسن علیه‌السّلام را به جاى خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می‌شد. امام حسن علیه‌السّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و ‏گفت: «ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم.» امیرالمؤمنین فرمود: «اى فرزند! از این پس پدرت را رنجى نیست، اینک جدّ تو محمد مصطفى -صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبرى، و مادرت فاطمه زهرا علیهم‌السلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند، تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه‏ در آورده‌است.» مردم ابن‌ملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیه‌السلام به او فرمود: «ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش‌های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکی‌‏های او به تو این بود؟» ابن‌ملجم سر به زیر افکنده بود و چیزی نمی‏‌گفت. آنگاه امام حسن علیه‌السّلام به پدر عرض کرد: «این ابن‌ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست.» امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به ابن‌ملجم نگاه کرد و فرمود: «ای ابن‌ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ با وجود اینکه می‌دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده‌ای بازگردی، اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی، ای شقی‌‏ترین اشقیاء.» ابن‌ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فأنت تنقذ من فی النّار؛ آیا تو می‌توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟» آن‌گاه علی علیه‌السلام سفارش او را به امام حسن علیه‌السّلام کرد و فرمود: «فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی‌‏بینی چشم‌های او را که از ترس چگونه گردش می‌کند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم، پس بخوران به او از آنچه خود می‌‏خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می‏‌آشامی.» «پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. (یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن). اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می‏‌باشیم که با گناه‌کار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.» 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۴۲۴،۴۲۷ ....... 📌 آیا ریشه‌های مظلومیت (ع) همچنان باقیست؟ ج ۱۵ - قسمت اول 🔘 علی(ع)؛ معیار و میزان 🔘 عظمت روضه‌های امیرالمؤمنین(ع) استاد در برنامۀ سحرگاهی شبکۀ سه: علی(ع)؛ معیار و میزان در روایتی نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ (نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵). هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه امیرالمؤمنین(ع) را دوست دارد، و هیچ منافقی نیست مگر اینکه نمی‌تواند امیرالمؤمنین علی(ع) را دوست داشته باشد. در مورد حضرت علی(ع) اینطور است ولی مثلاً دربارۀ امام حسن(ع) و امام حسین(ع) این‌طور نیست. ممکن است کسانی حسنین(ع) را هم دوست داشته باشند که نتوانند علی بن ابیطالب(ع) را دوست داشته باشند. اگر چه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم به خاطر علی بن ابیطالب(ع) مظلوم واقع شدند. دشمنان در کربلا می‌گفتند «بغضاً لأبیک» می‌خواهیم شما را به قتل برسانیم. عظمت روضه‌های امیرالمؤمنین(ع) در روضه اهل بیت(ع) از قربانی شدن اولیاء خدا صحبت می‌شود و این قربانی شدن، حادثۀ بزرگی در تاریخ است و عظمت معنایی دارد. این روضه‌ها همان قدر که احساسات ما را درگیر می‌کند، همان قدر عمق معنایی دارد، لذا پرمعرفت‌ترین بخش تاریخ، روضه‌ها و ذکر مصائب است که حرف‌ها و رازهایی در آن است. ما برای مظلومیت ائمۀ معصومین(ع) راحت می‌توانیم گریه کنیم ولی گریه برای روضه‌های امیرالمؤمنین(ع) سخت‌تر است. می‌دانید چرا؟ زیرا حضرت علی(ع) به مثابه خورشید هستند. نگاه کردن به خورشید سخت است ولی به ماه راحت‌تر می‌توان نگاه کرد. اما ماه، بخشی از مظلومیت این خورشید را به خودش گرفته است و همین ما را هلاک می‌کند؛ چه برسد که بخواهیم از مظلومیت علی(ع) حرف بزنیم؟! امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: « لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَت»(نهج البلاغه، حکمت۱۱۱)؛ اگر کوه من را دوست داشته باشد، متلاشی می‌شود. 🚩 برنامۀ ماه من؛ شبکۀ سۀ سیما – سحر پانزدهم رمضان
. لحظه شهادت امیرالمؤمنین(ع) امام بی‌هوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو». امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مى‌‏سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید.» سپس گفت: «بر شما باد سلام اى رسولان وحى پروردگار من.» و این آیه را قرائت فرمود که: «لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُونَ؛ براى مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل‌کنندگان.» و نیز این آیه را «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ به درستى‌که خدا با آنهاست که پرهیزکارى کردند و آنها که نیکوکار بودند.» پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دست‌ها و پاهاى مبارک خود را به‌سوى قبله کشید و شهادت به وحدانیت الهى و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت. 📚منبع جلاء العيون، علامه مجلسی، ص٣٥٠ ........ 🔳 دفن پنهانی امیرالمومنین(ع) در قبر آماده شده توسط نوح نبی ۱-خبرى است كه عباد بن یعقوب رواجنى از حیان بن على عنزى روایت كند كه گفت: یكى از غلامان على علیه‌السّلام براى من حدیث كرد كه چون هنگام مرگ أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرا رسید به حسن و حسین علیهم‌السّلام فرمود: «آن‌گاه كه من از دنیا رفتم، مرا بر تابوتى حمل كنید و از خانه بیرون برید، و شما دنبال تابوت را بگیرید زیرا كه جلوى آن برداشته شود، و (دیگران) رنج برداشتن جلوى آن را از گردن شما كفایت كنند، سپس جنازه مرا بغریین (كه نام همین زمینى‌است كه اكنون قبر مطهر آن حضرت در آن واقع‌است، و برخى گفته‏‌اند نام دو عمارت و بنا بود كه در نجف قرار داشته‌است) ببرید، در آن‌جا سنگ سفید درخشانى خواهید دید همان‌جا را بكنید (و حفر كنید) و در آنجا لوحى مى‏‌بینید، پس مرا در همان مكان به خاك بسپارید.» گوید: همین كه آن حضرت از دنیا رفت پیکر مطهرش را برداشتیم و از خانه بیرون بردیم (و چنانچه فرموده بود) ما دنبال تابوت را گرفته بودیم و جلوی آن خود برداشته شده‌بود، و ما صدائى آهسته چون كشیدن درختى بر زمین مى‏‌شنیدیم تا به غریین رسیدیم، در آن‌جا سنگ سفیدى دیدیم كه درخشندگى داشت، آنجا را كندیم لوحى دیدیم بر آن نوشته بود: «این جایى‌است كه نوح براى على بن ابى طالب علیه‌السّلام ذخیره كرده.» پس ما آن حضرت را در آن مكان دفن كرده برگشتیم، و از این بزرگ‌داشت و اكرام خداوند نسبت به أمیرالمؤمنین خورسند بودیم، پس جمعى از شیعیان كه به نماز بر جنازه آن حضرت نرسیده بودند، و ما جریانى را كه دیده‌بودیم و اكرامى كه خداى عزوجل نسبت به أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرموده بود براى آن‌ها باز گفتیم، آن ها گفتند: دوست داریم آن‌چه را شما در باره آن بزرگوار دیده‏‌اید ما نیز به چشم خود ببینیم، به آن‌ها گفتیم: طبق سفارش و وصیت خود آن حضرت جاى قبر پنهان شده، آن‌ها (به این سخن توجه نكردند) بدان سو رفتند و بازگشتند، و گفتند: ما آنجا را كندیم و چیزى نیافتیم. ۲- محمد بن عماره از پدرش از جابر بن یزید الجعفى حدیث كند كه گفت: از حضرت باقر محمد بن‏ على علیه‌السّلام پرسیدم: أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام در كجا دفن شد؟ فرمود: «در ناحیه غریین پیش از سپیده دم به خاك سپرده شد، و حسن و حسین و محمد (حنفیه) فرزندان آن حضرت، و عبد اللَّه بن جعفر (برادر زاده‌‏اش، این چهار تن) وارد قبرش شدند (و جنازه را در قبر گذاردند). 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج١، ص٢۵ .