eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
758 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه ی ام حبیبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
🔰موذنی که فقط برای آل الله اذان میگوید... 📌شیخ صدوق رحمه اللَّه در من لا یحضره الفقیه روایت كرده است: 🔴وقتى پیغمبر خدا(ص) از دنیا رحلت نمود بلال از گفتن اذان خوددارى كرد، و گفت: من بعد از پیامبر خدا(ص) براى احدى اذان نخواهم گفت. ⚫️روزى فاطمه زهرا(س) فرمود: دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت: اللَّه اكبر، حضرت فاطمه(س) به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خوددارى نماید. و زمانى كه بلال گفت: اشهد أن محمّدا رسول اللَّه، فاطمه علیها السّلام صیحه ‏اى زد و با صورت خود سقوط و غش كرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد. مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است! بلال اذان را تمام نكرده قطع نمود. پس از آنكه فاطمه زهرا(س) به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام كن. ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا می‏شنوى و این همه ناراحت می‏شوى می‏ترسم. لذا حضرت فاطمه علیها السّلام وى را معاف نمود. -------------------------------------------------- 📖متن عربی: 🔺رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ ص امْتَنَعَ بِلَالٌ مِنَ الْأَذَانِ قَالَ لَا أُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ ذَاتَ یَوْمٍ إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ‏ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی ع بِالْأَذَانِ فَبَلَغَ ذَلِكَ بِلَالًا فَأَخَذَ فِی الْأَذَانِ فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ذَكَرَتْ أَبَاهَا وَ أَیَّامَهُ فَلَمْ تَتَمَالَكْ مِنَ الْبُكَاءِ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى قَوْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ شَهَقَتْ فَاطِمَةُ ع وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا فَقَالَ النَّاسُ لِبِلَالٍ أَمْسِكْ یَا بِلَالُ فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفَاقَتْ فَاطِمَةُ ع وَ سَأَلَتْهُ أَنْ یُتِمَّ الْأَذَانَ فَلَمْ یَفْعَلْ وَ قَالَ لَهَا یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ إِنِّی أَخْشَى عَلَیْكِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِكَ‏. -------------------------------------------------- 📖من لا یحضره الفقیه، ج 3 ص 137- شیخ صدوق 📖روضة الواعظین، ص 181. بن قتال نیشابوری .
عج الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻گوشه گشایش برات وصل امضا میشد ای کاش گره از کار دل وا میشد ای کاش برای دیدنت ای حضرت عشق دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش آقای من ، یابن الحسن 🔻گوشه داد میان زمرهٔ چشم انتظاران ز رحمت نام ما جامیشد ای کاش اصلا این روضه ها بهانه ست برا اینکه ما بیایم با امام زمان تجدید پیمان کنیم بیایم تو همین مجالس روضه، چند لحظه و چند دقیقه کنار امام زمان ، بنشینیم و درد دل کنیم، آقای من دل نامحرم ما مَحرم آن غریبی های مولا میشد ای کاش قربون غربتت برم یابن الحسن (اصلا امام زمان یه ارتباط عجیبی با مادرش ، فاطمه ی زهرا داره) هر موقع میخایم آقا رو صدا بزنیم (اسم امام زمان یه جوری وصل میشه به اسم مادرش) مثلا میگیم یابن فاطمه، یابن الزهرا، یوسف فاطمه ، مهدیِ زهرا، 🔻گوشه خاوران دم آخر تن صد پاره ما غبار راه زهرا میشد ای کاش2 🔻بازگشت به داد هر کجا نشستی امام زمانو صدا بزن یابن الحسن .... 🔻گوشه خاوران پس از چندین و چند صد سال گریه میدونم دل امام زمانم تو این جلسات ، فقط دنبال روضه ی مادرش فاطمه ست. آقاجان با اجازه ی شما میخام روضه بخوانم پس از چندین و چند صد سال گریه دگر دستان او وا میشد ای کاش به برق ذوالفقاری خاک خورده غرور شیعه معنا میشد ای کاش آخ مزار 🔻گوشه اوج مزار مخفی یاس مدینه به دستان تو پیدا میشد ای کاش تا کی باید حاجیان ما برن مدینه، هی دنبال قبر گمشده ی مادرت بگردن، هی زیر لب ، کنار قبرستان بقیع و کنار حرم نبوی زمزمه کنند یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم در انتظارم مهدی بیاید تا قبر پاکت پیدا نماید آقاجان غرور چادر خاکی کجایی عزیز فاطمه پس کی میایی چشماتون بارونی شده بریم تو خونه ی امیرالمومنین.... (بقیه در قسمت 2) ━━━━━━─────── [عج الله] 🎤 👇
(سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را ، راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو به صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان آقای من .... گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان این روضه های فاطمیه بهونه ایه برا اینکه دور هم جمع بشیم با امام زمانمون انس بگیریم با امام زمانمون درد و دل کنیم بیشترین جایی که آدم دلش، به امام زمان اتصال پیدا میکنه تو روضه هاست مخصوصا اگه روضه ی مادرش زهرا باشه گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان فرمودند پشت در فاطمه ی زهرا چندتا ناله زد،اول باباش رسول الله رو صدا زد فرمود یا ابتاه یا رسول الله، ببین با دخترت چه کردند بعد صدا زد یا فضه خذینی، فضه بیا بخدا بچمو کشتن ، یه ناله ی دیگه هم نقل شده از بی بی فاطمه ی زهرا، صدا زد پسرم ، مهدی ، آه یه بیت روضه اون روضه ای که امام مجتبی یه عمری براش گریه میکرد ، اون روضه ای که آقا امیرالمومنین، سر می برد تو دل چاه ، گریه می کرد فاطمه جان در وسط کوچه تو را میزدند قربونت برم یا امیرالمومنین، جلو چشمای شما زدن ، در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند هر کجا نشستی ناله بزن یا زهرا اینجا تو مدینه چهل تا نامرد یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه، هر کی با هر چی دستش بود مادر ساداتو می زدن ، اما تو کربلا موقعی که زینب اومد بالای گودال قتلگاه، دید هر کی با هر چی دستشه میزنه شمشیر دار با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه میزنه ، پیرمردهاشون عصا زنان ناله بزن یا حسین ✍ ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) 🎤 .👇
متن‌روضه‌واشعار‌ویژه‌ی‌شاهزاده‌حضرت‌علی‌اکبرعلیه‌السلام.pdf
حجم: 639.2K
علیه_السلام 🌿 👈🏼 بهمن ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 تک‌جلسه 📚 مطالب مطرح شده: ۱. اشعار مهدوی _ بی‌قرار وخسته‌ام صلح وصفا گم‌کرده‌ام _ بود که بار دگر بشنوم صدای تو را _ وای برحالم اگر از تو جدا باشم من ۲. اشعار حضرت شاهزاده علی‌اکبر علیه‌السلام _ ای قدت سرو بوستان کمال _ می‌زند نیش سکوتت به‌دل من پسرم _ در خیمه بود دست پدر سوی آسمان یه‌سلامی به‌آن‌حضرت بدهیم: _ سلام احمد سلام داور ۳. مقتل حضرت شاهزاده علی‌اکبر علیه‌السلام _ حضرت سیدالشهدا علیه‌السّلام نگاهی مأیوسانه به‌علی‌اکبر علیه‌السّلام کردند (لهوف، سیدبن‌طاووس) _ حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام اولین شهید از بنی‌هاشم _ سنّ حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام در هنگام شهادت ۴. اشعار سینه‌زنی حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام _ دسته دسته گل بیارید ای جوانان ای جوانان _ ای بنی‌هاشم آه و وایلا _ ای نوجوانم، سرو روانم، آرام جانم _ نخل بلند باغ کوثر را شکستند .
. 🔰«مرثیه مقاومت» ♦(وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰالِبُونَ) آیه56 مائده و كسانى كه خدا و رسولش و مؤمنانى [چون على بن ابى طالب] را به سرپرستى و دوستى بپذيرند [حزب خدايند،] و يقيناً حزب خدا [در هر زمان و همه جا] پيروزند. ابن شهرآشوب از امام‌باقر عليه السّلام روايت كرده كه اين آيه در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شد. حزب الله، پیروان مکتب امیرالمؤمنین(ع) هستند و اینان غالب اند. 🔶(ابن شهرآشوب گفت:در اسباب النزول از واحدى آمده است كه: «وَ مَنْ‌ يَتَوَلَّ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْغٰالِبُونَ‌» يعنى كه خدا و پيامبر او را دوست بدارند «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا» يعنى على عليه السّلام «فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ‌» يعنى شيعه خدا و رسول و ولى او «هُمُ اَلْغٰالِبُونَ‌» يعنى بر همه بندگان غالبند.) 🔻گوشه ۱ : قدرت و غلبه بر زورگویان، محبوبیت می‌آورد. مانند سید مقاومت، سید حسن نصرالله که بر جباران و ستمگران غالب بود و محبوب قلوب مؤمنان. بین آنان زیست و در اوج محبوبیت از میان آنان پر کشید. (گریزمرثیه) پیشوا و امام او، غالب کل غالب و مظهر العجائب، در شهر خود نیز غریب بود. اهل مدینه پاسخ سلامش را نمیدادند. 🔻گوشه ۲: این سید مجاهد محبوب، مورد اصابت آتش سنگین دشمنان خدا قرار گرفت اما پیکرش آسیبی ندید. (گریز مرثیه) اما امام مجاهدان، اباعبدالله الحسین علیه‌ السلام، در محاصره آتش تیر و نیزه و شمشیر و سنگ و عصا، بیش از ۱۹۵۰ زخم بر پیکر پاکش نشست. 🔻گوشه ۳ : برای این سید مجاهد محبوب، ان شاالله در آینده مراسم باشکوهی خواهند گرفت. (گریز مرثیه) اما مادر مظلومه‌اش، حضرت صدیقه‌طاهره سلام‌ الله علیها بر روی شانه چند نفر، شبانه، مخفیانه و غریبانه تشییع و دفن شد. ............ .👇
. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ، أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ، وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ، شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، بریم در خونه ی آقامون امیرالمومنین گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت آقاجان ، یا امیرالمومنین غصه ی چی میخوری این شبها ؟ گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت قربون غم و غصه هات برم یا امیرالمومنین شبانه روز علی بود و گریه ی خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت بیخود نبود شبها سر میبرد میانه ی چاه، شروع می کرد با چاه درد و دل کردن، امشب دلهاتون آماده ست، چی میگفت امیرالمومنین با چاه؟ ▪️الا ای چاه یارم را گرفتند گلم عشقم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دارو ندارم را گرفتند▪️ گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت خود اقا امیرالمومنین وقت سحر وارد مسجد کوفه شد یکی یکی مردمو بیدار کرد اومد بالاسر قاتل، ابن ملجم ملعونم بیدار کرد،موقع نماز رسید یه مرتبه دیدن نامرد، با شمشیر زهرآلودش فرق مولا رو نشانه گرفت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه ی دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت آخه همینکه نامرد ضربه رو زد، امام حسن و امام حسین زیر بغل بابا رو گرفتن اومدن تا نزدیک خونه، تا رسیدن پشت در فرمود رهایم کنید اگه زینبم منو با این حال ببینه طاقت نمیاره ،آقا جان یا امیرالمومنین امان ز بی کسی و بی برادری روزی اینجا تو کوفه امام حسن و امام حسین بودند ابالفضل،برادرهای دیگه بودند زینب تنها نبود اما نمی خواستی زینب فرق مجروح شما رو ببینه فرمودی طاقت نمی آره دختر، امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت این کوفه یه روزی رو میبینه همین زینب با لباس اسارت وارد میشه امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه ی کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلاف های قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت اهل روضه پیام خطبه ی شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همین که رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد تا دید سر نورانی حسین داره قران می خونه، یکی بلند شد گفت یزید خدا لعنتت کنه ، تو که میگی اینا خارجی اند چطور داره قران می خونه؟تا دید رسوا شده طاقت نیاورد شروع کرد با چوب خیزران ، اینقدر بر لب و دندان ارباب من و شما زد ناله بزن یا حسین.... ✍شاعر ●━━━━━━─────── .👇
. 🩸وقتی‌که شیعیان ساکن در مدینه، با اشک و زاری، خِشت‌ها را از روی گنبد و بارگاه مطهّر ائمّه بقیع «علیهم‌السلام» برمی‌داشتند ... از جناب شیخ العَمْری ، امام جماعت مسجد شیعیان در مدینه قدیم ، افراد امین و مورد اعتماد نقل کرده‌اند: 🥀 زمانی که مُفتی وهابی‌ها در آن زمان ، فتوای تخریب گنبد و بارگاه ائمه بقیع علیهم‌السلام را صادر کرد، برای اینکه بدین وسیله شیعیان را بیشتر بسوزانند، به شیعیان ساکن در مدینه گفتند: یا با دست خودتان این قبور را با خاک یکسان می‌کنید یا قبل از اینکه ما این قبور را تخریب کنیم، گردن تک‌تک شما را در پیش این قبور می‌زنیم؟! 🥀 شیعیان که به هیچ وجه راضی به این کار نبودند، خودشان را آماده شهادت کردند. همین‌که جلّادشان خواست تا گردن اولین نفر از شیعیان را بزند، دستش شُل شد و تیغ از دستش افتاد. آن نانجیبان متوجه این امرِ غیرعادی شدند و از قتل شیعیان دست کشیدند و رفتند. 🥀 شب‌هنگام، بزرگ آن شیعیان، امام حسن مجتبی علیه‌السلام را در عالم رؤیا دید که در آن عالَم، حضرت به او فرمودند: {{ اگر این‌ها قبور ما خراب کنند، علاوه بر تخریب، به ما جسارت می‌کنند؛ شما خودتان این کار انجام دهید تا دیگر جسارتی به ما نشود ... }} 🥀 صبح شد و شیعیان آمدند و با دست خودشان این خِشت‌ها را برمی‌داشتند و با صدای بلند گریه می‌کردند... ✍ گویا إمام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌دانستند که این‌ عدّه، فرزندان و پیروان همان نانجیبانی هستند که یک روز در همین کوچه‌های مدینه به مادرشان زهرای مرضیه علیهاالسلام چه جسارت‌ها کردند... که تاریخ یک گوشهٔ آن را، اینگونه نوشته است: 📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️دوّمی رو کرد به همه سربازانی که دو‌ر و برش ایستاده بودند و فریاد زد: «فاطمه {سلام‌الله‌علیها} را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد. 📚مؤتمر علماء بغداد،ص۶۳ .............. 💠 السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ..💠 ایام ☀️درد دل با بقیع 🔹پرده اول بقیع شد مدفن پاک امامان بقیع شد منزل و ماوای یاران بقیع خاکش بهشت جاودان است بقیع منزلگه کروبیان است بقیع شد جایگاه بهترین ها بقیع شد مدفن اولاد زهرا بقیع دارد نشان از غربت و درد بقیع دارد نشانی از رُخ زرد بقیع محفوظ کرده داستانی که ماند تا قیامت جاودانی 🔹پرده دوم بقیع ، یاد آر روزی را که اینجا نمودند تیر باران سید ما بقعه تابوت و جسم آن حسن را زدند با تیر فتنه چون در اینجا بقیع تابوت زخمی را که دیده تو دیدی و حسین قد خمیده بقیع آخر چرا آن قوم نادان نمودند مجتبی را تیر باران بقیع قلب اباالفضل را شکستند بسان مرتضی دستش ببستند چه دانم با برادر او چه گفتا تو بودی و حسین خسته آنجا بقیع آه برادر مُرده دانی حسین دیدی تو با قد کمانی چه می کرد او به روی قبر دلبر همی میزد به سر بهر برادر بقیع زاری و اندوهش تو دیدی تمام ناله هایش را شنیدی اگر در سوگ و در غم باشی امروز اگر تاریک و مبهم باشی امروز نمیدانم چه رو باشد در اینجا بوَد ممنوع گریه بهر زهرا بوَد ممنوع گریه بر عزیزش بوَد تاریک آن قبر غریبش 🔹پرده سوم بقیع دارم سوالی از تو حالا کجا باشد خدایا قبر زهرا ؟ شدم مغموم و گریان بهر زهرا بجویم قبر مخفیش در اینجا ندانم در بقیع یا در کجا بود میان خانه یا در روضه ها بود بقیع دیدی تو زهرا را شبانه علی سازد برایش آشیانه ؟ بقیع قبرش چرا مخفی نموده ؟ دل ما را چرا زخمی نموده ؟ 🔹پرده چهارم بقیع داری کنار مجتبایم غریبی مانده از کرببلایم امام العارفین و ساجدین است هم او رهبر به کُلِّ مسلمین است امیر کاروان کربلا بود به شام و کوفه آقا مبتلا بود بقیع او همچو تو دارد نشانه ز کعب نی و هم تازیانه ز روی نیلی طفلان مولا که خورده سیلی از دشمن در آنجا 🔹پرده پنجم کنار قبر زین العابدینم امام باقر آن حبل المتینم امام باقر العلم النبی شد هم او که مُحییِ دین علی شد ستم هایی که از دشمن بر او شد همیشه مرگ با او روبرو شد شهید از زهر کین شد باقر ما غمش با دل عجین شد باقر ما 🔹پرده ششم بقیع از صادق آل نبی گو بقیع از زاده ی پاک علی گو امام صادق آن فخر دوعالم امام صادق آن منجی آدم مقام او مقام رهبری شد مرام ما مرام جعفری شد بقیع افسوس مسموم از جفا شد شهید از زهر منصور دغا شد بقیع یادم نما هر روز و هر شب به اشک دیده ی گریان زینب
. ایام بر منکر بیرق و عَلَم لعنت کن بر دشمن هیئت و حرم لعنت کن در مجلس سالگرد تخریب بقیع بر آل سعود دم به دم لعنت کن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ....... اللهم عجل لولیک الفرج در فتنه ی آخرالزّمان حیرانیم مانند کویر در پی ِبارانیم در ماتم سالگرد تخریب بقیع عجل لولیک الفرج می خوانیم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ............. . 🩸ای‌علی‌جان! روزی شیعیانی می‌آیند که برای قبورِ اولادِ تو، «حرم» بنا می‌کنند.. در روایتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند: 📋 یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی جَعَلَ قَبْرَکَ وَ قَبْرَ وُلْدِکَ بِقَاعاً مِنْ بِقَاعِ الْجَنَّةِ وَ عَرْصَةً مِنْ عَرَصَاتِهَا 🔻… ای ابا الحسن! به درستی که حق تعالی، قبر تو و قبر فرزندان تو را بقعه‌هایی از بقعه‌های بهشت و عرصه‌ای از عرصه‌های جنّت قرار داده است. 📋 وَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَةٍ مِنْ عِبَادِهِ تَحِنُّ إِلَیْکُمْ وَ تَحْتَمِلُ الْمَذَلَّةَ وَ الْأَذَیٰ 🔻به درستی که خدای متعال، دل‌های برگزیدگان خلق و بندگان خاصّ خود را مشتاق و محبّ شما گردانیده است که در راه محبّت شما مشقت‌ها و آزارها خواهند کشید. 👈 فَیَعْمُرُونَ قُبُورَکُمْ وَ یُکْثِرُونَ زِیَارَتَهَا تَقَرُّباً مِنْهُمْ إِلَی اللَّهِ وَ مَوَدَّةً مِنْهُمْ لِرَسُولِهِ 🔖 همان‌ها هستند که برای قبور شما بنا بسازند و از جهت تقرّب به خدا و محبّت رسول او، بسیار به زیارت قبور شما خواهند آمد؛ 🔹ای علی‌جان! من ایشان را خاصّه شفاعت می‌کنم و در حوض کوثر بر من وارد خواهند شد و در بهشت ایشان به زیارت من خواهند آمد؛ یا علی! هر که قبور شما را معمور و آبادان گرداند و هم پیمان با آنها باشد (مدام به زیارت آنها رود)، چنان باشد که حضرت سلیمان بن داوود را بر بنای بیت المقدس یاری کرده باشد. 🔹 و هر که قبور شما را زیارت کند، چنان است که بعد از حجة‌الاسلام، هفتاد حج کرده باشد و چون از زیارت برگردد از گناهان پاک شده باشد مانند روزی که از مادر متولّد شده بود؛ پس خوشحال باش و به دوستان و محبّانت، نعمت‌ها و روشنائیِ چشمی را بشارت بده که هیچ چشمی ندیده باشد و هیچ گوشی نشنیده باشد و بر قلب هیچ بشری خطور ننموده باشد. 📋 وَ لَکِنَّ حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ یُعَیِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِکُمْ کَمَا تُعیَّرُ الزَّانِیَةُ بِزِنَائِهَا أُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی وَ لَا یَرِدُونَ حَوْضِی 🔻اما عدّه‌ای پَست که بدترین خلق خدا هستند، زوّار شما را به سبب زیارت، سرزنش کنند، چنان که زناکاران را به زنا سرزنش می‌کنند؛ این جماعت بدترین امّت من هستند؛ ایشان را شفاعت نخواهم کرد و در حوض کوثر بر من وارد نخواهند شد. 📚 فرحة الغریّ،حلّی، ص۷۶ 📚 بحارالانوار، ج۱۰۰ ص۱۲۱ .
روضه حر- 1.pdf
حجم: 217.4K
⚫️متن روضه (۱) 🔺جدید محرم ۱۴۰۴ 📩pdf ✅
. 📜 🏴 📝اسیران آل محمد (ص) را در حالی که به ریسمانی بسته بودند وارد مجلس یزید کردند، امام سجاد (ع) فرمود: «ای یزید اگر رسول خدا (ص) ما را در این حال ببیند، به گمان تو، چه خواهد کرد؟». 🔻زینب کبری (ع) وقتی که سر بریده برادر را در جلو یزید دید، با صدای جگر سوز فریاد زد: يا حُسَيناهُ يا حَبِيبَ رَسُولِ اللهِ يَابْنَ مَكَّةَ وَ مِنِي، يَابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، يَابْنَ بِنْتِ المصطفی! وا حسین جان، ای حبیب رسول خدا (ص)، ای فرزند مکه و منی، ای پسر فاطمه زهرا (س) سرور زنان ،ای پسر دختر محمد مصطفى (ص) 🏴از آه جانکاه و غمبار زینب کبری (س) همۀ اهل مجلس به گریه افتادند. یزید سنگدل، چوب خیزران خود را طلبید و در برابر اهل‌بیت حسین (ع) با آن چوب بر دندا‌ن‌های امام حسین (ع) می زد. 🔸ابو برزہ اسلمی در مجلس حاضر بود، صدا زد:«وای بر تو ای یزید، آیا چوب بر دندان‌های حسین پسر دختر پیامبر یه می‌زنی؟ گواهی می‌دهم که من پیامبر (ص) را دیدم دندان‌های ثنایای آن حضرت و برادرش حسن (ع) را می‌بوسید و می فرمود: أَنْتُمَا سَيْدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ «شما دو آقای جوانان اهل بهشت هستید» 🔹یزید از گفتار او خشمگین شد و دستور داد او را بیرون کنید، او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند. 🏷وقتی فاطمه و سکینه دو دختر امام حسین (ع) نگاه کردند و دیدند: یزید بر لب و دندان امام حسین (ع) چوب خیزران می‌زند، صدای گریه بلند کردند، بطوری که از گریه آنها، زن‌های یزید و دختران معاویه، به گریه افتادند، سرانجام این دو خواهر دلسوخته نتوانستند تاب بیاورند، به عمه خود زینب (س) پناه بردند و گفتند: «عمه جان! یزید با چوبدستی خود، دندان‌های پیشین پدرمان را می‌زند» 🚩زینب برخاست و به زبان حال چنین گفت: أَتَضْرِبُها شَلَّتْ يَمينُكَ إِنَّهَا وُجُوهُ لِوَجْهِ اللهِ طالَ سُجُودُها «آیا چوب میزنی، دستت شل گردد، این سر و صورت، از چهره‌هایی است که سالهای طولانی برای خدا سجده کرده است». 📓کبریت احمر، محمدباقر بیرجندی، ص۲۵۳. .