Shahadat_Hazrzat-Zahra_Mirzamohamadi_1402_b.mp3
6.57M
🏴السَّلام عَلیک أیَّتُها الصِّدیقَةُ الشَّهیده
◾️ #روضه_شب_شهادت #حضرت_زهرا
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
#روضه_حضرت_زهرا
Shab5Fatemieh1-1402[02].mp3
6.81M
▪️نقل شِنقیطیست در تفسیر اضواء البیان (روضه)
🎙بانوای: حاج #میثم_مطیعی
نقل شِنقيطي ست در تفسير اضواء البيان
ذيل شرح سوره ي تكوير ودر تفسير آن
در بيان واژه ي مؤوده، آورده خبر
قصه پر غصه اي از اعترافات عمر
قلب سنگ و صخره را هم غرق آتش كرده است
زاده ي خطاب ياد از خاطراتش كرده است
گفت من را بود عصر جاهليت دختري
شيرخوار نورسي، از برگ گل نازكتري
مادرش در ابتدا پنهان نمودي از منَش
تا كه ديدم بافه ي قنداقه را در دامنش
طفل را از تنگ آغوشش در آوردم به قهر
بردم او را سوي صحرا گوشه اي بيرون شهر
شيرخوارم را به دست چپ گرفتم در بغل
چاله اي كندم به دست ديگرم در آن محل
گِرد انگشتم، تمام مشت خود را مي فشرد
خاك را با دست خود از روي ريشم مي سترد
او نمي دانست بابا قصد جانش ميكند
زنده زنده بين اين چاله نهانش ميكند
با غضب بي اعتنا بر خنده ي دلجوي او
ريختم خاك سيه را با دو دستم روي او
*
آنكه با نوزاد خردش اين چنين تا مي كند
واضح است اينكه چه ها با جان زهرا مي كند
شاعر: دکتر #محسن_رضوانی✍
🏴 #فاطمیه_اول۱۴۰۲
#روضه_حضرت_زهرا
.
#فاطمیه
🔳 روضه حضرت زهرا (س) از زبان رسول خدا (ص)
عمران نخعی از نوفلی، از حسن بن علی بن ابی حمزه، از پدرش از سعید بن جبیر از ابن عباس که گفت:
رسول خدا(ص) نشسته بود که حسن آمد. پیامبر(ص) چون او را دید گریست .سپس فرمود: «پسرم! نزد من بیا.»
سپس حسین آمد… سپس فاطمه… آنگاه امیر المؤمنین(ع)… اصحاب، علت را پرسیدند. پیغمبر(ص) به آنان پاسخ داد. ازجمله فرمود:
«اما دخترم فاطمه، او سرور زنان عالمیان است. وقتی او را دیدم به یاد آوردم که پس از من با او چه خواهند کرد. گویی میبینم که خواری وارد خانهاش شده، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، ارثش منع، پهلویش شکسته، جنینش سقط شده و فریاد میزند: یا محمد! اما پاسخ نمیشنود، فریاد استغاثه سر میدهد اما کسی به یاریاش نمیرود. او همچنان محزون،غمگین و گریان است.»
«او پس از آن که در روزگار پدرش عزیز و گرامی بود، خودش را خوار میبیند. او اولین فرد اهل بیت من است که به من ملحق میشود. او محزون، اندوهگین، مغموم ، مغصوب و مقتول به نزد من میآید.»
در این هنگام رسول خدا(ص) میگوید: «خداوندا! کسی را که بر او ستم کرد لعنت کن و کسی را که حقش را غصب کرد عقوبت فرما و کسی را که او را خوار کرد خوار و ذلیل نما و کسی که به پهلویش زد تا فرزندش را سقط کرد برای همیشه در آتش جهنم مخلد کن در این هنگام ملائکه میگویند: آمین.»
—————————-
علامه مجلسی به هنگام نقل این حدیث می گوید: صدوق در امالی به اسناد معتبر از ابن عباس روایت کرده…
برخی در وصف این سند گفته اند: گویا موثق است. زیرا در توثیق و تضعیف عبدالله بن عبدالرحمن اصمّ اختلاف دارند.
📚منبع
فرائد السمطین، ابراهیم جوینی، ج۲، ص۳۴
امالی، شیخ صدوق، ص۱۰۹_۱۰۱
اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج ، ۱ص۲۸۰
رنج های حضرت زهرا(س)، علامه سید جعفر مرتضی عاملی
#روضه_حضرت_زهرا
#رسول_الله
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
................
.
♠️ گریه پیامبر (ص) بر سیلی خوردن حضرت فاطمه (س)
شیخ صدوق (م. ۳۸۱ ق) و ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ ق) روایت مفصلّی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل مینماید که ایشان در ضمن آن خطاب به حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
«أبكِی مِن ضَربَتِكَ عَلي القَرنِ وَ لَطمِ فاطِمَةَ خَدَّها.»
«از ضربه بر فرق سر تو و سیلی بر گونه فاطمه می گریم.»
📚منبع
أمالی، شیخ صدوق، ص ۱۳۴، چاپ کتابخانه اسلامی
مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۰۹، چاپ المکتبة العلمية
درسنامه فاطمی، مجید جعفرپور
..................
.
📢 گریه پیامبر (ص) برای خانواده خود
امام علی(ع) فرموده است:
روزی من، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) نزد رسول خدا(ص) بودیم. حضرت نگاهی به ما کرد و گریه کرد. عرض کردم چرا گریه میکنی؟ فرمود: «بخاطر آنچه پس از من بر سر شما میآید.»
عرض کردم: بر سر ما چه میآید؟ فرمود: «من بخاطر شمشیری که بر سر تو میخورد، ضربه سیلی که به صورت فاطمه(س) اصابت میکند، خنجری که بر ران پای حسن(ع) میخورد و زهری که به او مینوشانند و کشته شدن حسین(ع) گریه میکنم.»
با شنیدن این حرف خانوادگی باهم گریه کردیم. به آن حضرت عرض کردم: ای پیامبر! انگار خدا ما را فقط برای بلا آفریده.
فرمود: «ای علی! تو را بشارت میدهم به این که خداوند به عهدهی خود گرفته است که تو را جز مومن دوست نداشته باشد و جز منافق کینهی تو را به دل نگیرد.»(۱)
📚منبع
الدمعة الساكبة، بهبهانی، گریه برای یک خانواده، ص ۱۰۰
(۱) امالی، شیخ صدوق؛ ص ۱۹۷
..............
.
▪️ گریه پیامبر(ص) بر مصائب حضرت زهرا(س)
شيخ طوسى در امالى به سندش از عبد اللَّه بن عبّاس روايت كرده:
هنگامى كه وفات پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نزديك گرديد آن حضرت به قدرى گريست كه محاسن مباركش تر شد. عرض شد: يا رسول اللَّه! چرا گريه مىكنى؟
فرمود: «براى ذرّيّه و فرزندانم و آن ستمهايى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ايشان مىرسد، مىگريم. گويا مىبينم دخترم فاطمه زهرا بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مىزند: يا ابتاه! احدى از امّت من به فرياد او نمىرسد.» وقتى فاطمه اين مطلب را شنيد، گريان شد.
پيغمبر اكرم به وى فرمود: «دخترم، گريان مباش!» فاطمه گفت:«پدر جان! من براى ظلمهايى كه بعد از تو خواهم ديد گريه نمىكنم، بلكه براى فراقت اشك مىريزم.» پيغمبر فرمود: «دخترم، مژده باد تو را! زيرا تو اوّلين كسى هستى كه در ميان اهل بيتم به من ملحق خواهد شد.»
📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۵۷۳
.
.
بسمه تعالی
🔴متن #تحلیل_روضه_خوانی در
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#حاج_حسن_خلج
تحلیل توسط #دکتر_محمد_فراهانی
در این فایل روضه حضرت زهرا(س)، #حاج_حسن_خلج را، مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
💠الف) تناسب محتوایی
یکی از مهمترین شاخصه های محتوایی مداحی اهل بیت علیهم السلام این است که بین اجزای محتوایی مجلس، یک ارتباط و حلقه محکم وجود داشته باشد.
در این جلسه، مداحی، آذری زبان، شعر زیر را به عنوان زبانحال حضرت علی (ع) خواندند که :
ناچار اگر گذار من افتد به گلستان بر هر گلی رسد گذرم بو نمی کنم
با توجه به محتوای این شعر آقای خلج شعری را به عنوان مکمل خوانی ارائه می دهند که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
ز کوچه ای که در آن بر رخت جسارت شد تمام عمر از آنجا نمی کنم گذری
می بینیم که «گذر» وجه اتفاق و تناسب بین دو شعر مذکور است که در بیت اول تأکید بر این است که « اگر به گلستان هم بروم، گلی را بو نمی کنم» در بیت دوم موضوع این است که : « اصلاً در کوچه ای که بر تو جسارت شد گذر نمی کنم»
در ادامه آقای خلج با توجه به این تناسب، خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند : « علی جان اگر از اون کوچه گذر نمی کنی، با در و دیوار چه کار می کنی»
در پایان با توجه به موضوع روضه که گفته بودند « علی جان با در و دیوار چه می کنی؟» به شعر دیگری کاملاً متناسب با موضوع اشاره می کنند که :
« می رسد از خشت خشت خانه بوی فاطمه کرده پیدا زینبم در شانه موی فاطمه»
نکته : حلقه ارتباطی در تمام اجزای این ابیات و روضه ها، «نشانه های باقیمانده از حضرت زهرا(س)» بود. که هر چه به سمت پایان مجلس رفت ظریفتر و لطیفتر شد.
1- در بیت اولِ شعر حلقه ارتباطی «بو نکردنِ گل در گلستان»
2- در بیت دوم « گذر نکردن از کوچه»
3- در بیت سوم« یافتن موی فاطمه (س) در شانه توسط حضرت زینب(س)»
💠ب) استفاده از اتفاقات روزمره به عنوان حلقه روضه
این امر، روضه را برای مخاطب کاملاً ملموس می کند و به تبع آن اثر گذاری را بالا می برد.
در این جلسه آقای خلج به یک اتفاق که برای خودشان رخ داده است اشاره می کنند که در آن آقای خلج سوار یک خودرو می شوند و راننده از رفتن به میدان ولیعصر(عج) ابا دارد به این دلیل که در این میدان همسر باردارشان در شب به دنیا آمدن فرزندشان، از دنیا رفته اند.
در این استشهاد به چند کلید واژه اشاره می کند که عبارت است از :
1- نوکری امام حسین(ع): راننده به آقای خلج می گوید: « امشب دیدم وسیله نیست تو هم نوکر امام حسینی گفتم ببرمت»
2- بارداری: « راننده گفت : خانومم باردار بود»
3- تولد: « راننده گفت: شب به دنیا اومدن بچه ام شد»
💠ج) تناسب بین بیان و گوینده کلام
تناسب و سنخیت عبارات و الفاظ و جمله بندی ها و به طور کلی بیان، با شرایط و اقتضای کسی که آن سخن را می گوید بسیار مهم است.
در اتفاقی که برای آقای خلج افتاده بود و ایشان نقل کردند تناسب کاملاً رعایت شده است و چون قائل راننده ای است که جزء قشر عام است و در مطالبی که از قول ایشان نقل می شود از اصطلاحات فنی، مکاتبه ای و از این قبیل به کار نمی رود و به جای آن بیانی کاملاً متناسب با گوینده ارائه می شود.
💠د) سبک ترکی
سبکی که آقای خلج استفاده می کنند، جزء نغمات آذری است که در مناطق آذربایجان ایران و خارج از ایران مورد استفاده قرار می گیرد.
پیشنهاد می کنیم ذاکرین اهل بیت(ع) این نغمه را بیاموزند که بسیار کاربردی است؛ مخصوصا در مکمل خوانی ها.
#دکتر_محمد_فراهانی ✍
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی_رایگان
.👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل تصویری
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
استاد #حاج_حسن_خلج
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
4_6028335188071678364.mp3
3.9M
#تحلیل_مداحی
#حاج_حسن_خلج
تحلیل📗 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه_حضرت_زهرا س
#موضوع : #تناسب محتوایی، استفاده از اتفاقات روزمره به عنوان حلقه روضه، تناسب بین بیان و گوینده کلام، سبک ترکی
.
|⇦•دل شب گریه ها...
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*آه ای عزیزم... بَستر پهنه بی بی از دنیا رفته، تابوتم یه طرف خونه است بچه هام این طرف، علی هم نشسته...*
دلِ شب گریه های بی صدا شو
با آستینِ لباسش پاک می کرد
علی تنهایی با دست خودش داشت
تموم زندگیش رو خاک می کرد
با این زانوی بی قوّت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه؟کجا داره بره؟
*من نمیدونم علی کجا رفت..خونه؟ خونه ای که هرجاش رو نگاه می کرد یاد فاطمه اش می افتاد....دیدی یه وقتی غم دلتو میگیره میخوای از خونه بیرون بزنی، بری یه جایی که تو خونه نباشی، حالا علی بچه هاشم هستن. خودشم میخواد جلو بچه ها گریه نکنه از دیشب که این بدن رو شسته خسته شده نتونسته جلو بچه ها گریه کنه. هی به بچه ها میگفته تو رو خدا گریه نکنید. هی دست سر حسن میکشیده حسن جونِ بابا! قول دادی به بابا، ولی نمیدونه که تو دل حسن چه خبره، حسن تو دلش میگه بابا نمیخواد منو آرومم کنی.. دل من آروم نمیشه، من یه چیزی تو کوچه ها دیدم آروم نمیشم بابا!
با این زانوی بی قوت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه
کجا داره بره وقتی قراره
تو اون خونه دیگه زهرا نباشه
به هم زد دستای خاکیشو امّا
نِمیره، آخه تنها میشه زهرا
اگه تنها نمیموندن یتیما
خودش هم خاک میشد پیشِ زهرا
*ابی عبدالله کنار عباسش نشست گفت: داداش! میخوام بمونم خیمه ها رو میبرن، میخوامم از کنارت برم میان سر تو میریزن عباسم!..*
باحسرت زیر لب میگفت زهرا
علی داره میره خونه نشینی
یه کاری کن دلم آروم نمیشه
عزیزم کلمینی کلمینی
علی بی تو شبا بیداره تا صبح
علی بی تو شبا رو کوچه گرده
نشونم میدن از فردا و میگن
امانتداری خوبی نکرده
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که اون در و برداره از روت
*نمیدونم فاطمه اش رو خاک کرد محسنش رو چیکار کرد...*
علی رو نیگاه کن چی از من گذاشتی
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
*زهرا جان به من که نگفتی...*
چرا تو اون بقچه که دادی زینب
کنار کفنها یه پیرهَن گذاشتی؟
حسین!...
با یارب یارب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو حسین جانم!....
آه ای مادر!
من بمیرم میکشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه
گلوتو میبوسم رگاتو میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا گریز #حضرت_عباس
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10032
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
4_5866375742320807688.mp3
32.15M
|⇦•دل شب گریه ها ...
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
4_6012751805476245728.mp3
12.89M
📻 بشنوید | #روضه_حضرت_زهرا مگر ز اهل مدینه...
🎤 #حاج_عباس_حیدرزاده
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
مگر ز اهل مدينه چه ديدي اي مادر؟
كه دل ز عمر عزيزت بريدي اي مادر
اميد ما به وجود تو بستگي دارد
چرا ز زندگيات نااميدي اي مادر؟!
چرا نماز شبت را، نشسته ميخواني؟!
چرا به فصل جواني، خميدي اي مادر؟!
دگر به همره ما تا اُحد نميآيی
چرا ز قبر عمو پا كشيدي اي مادر؟!
دعا به مردم همسايه كردهاي، اما
چه طعنهها كه از آنان شنيدي اي مادر!
من از تو، درس شهامت گرفتم و ديدم
چه رنجها كه در اين ره كشيدي اي مادر!
پيِ دفاع ز حقّ امام خويش، به جان
هزار گونه بلا را خريدي اي مادر!
دگر به سينه و پهلو مرا نميگيري
مگر به سينه و پهلو چه ديدي اي مادر؟!
ز بس كه مرگ خودت از خدا طلب كردي
گمانم اينكه به مقصد رسيدي اي مادر!
.
میرباقری-روضه ایام فاطمیه .mp3
3.7M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️#روضه_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸موضوع مصیبت 👇
#مرثیه_در_و_دیوار
#فاطمیه
.
.
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سید_مهدی_میرداماد
(من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه) 2
روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟
نام ما را گدای فاطمیه
آنقدر نا امید همچون من
شده حاجت روای فاطمیه
*بزار همه ی عالم بشنوند *
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
*کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ...
خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2
سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ...
بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم
این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر .....
جانم جانم ...
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
روی قبرم نوشتم از الان....
کشته ی روضه های فاطمیه....
*رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....*
کاش، روزی شوم شبیه حسن .....
*حواست هست چی گفتم*
کاش، روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا*
کاش روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام #روضه_پنج_تن بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه ....
سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 "
من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ......
حسین ......
#فاطمیه
#امام_حسن
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071
.👇
شیخ اسماعیل رمضانی.mp3
29.32M
#فضائل_حضرت_زهرا
ورود حضرت به محشر و بهشت
.............
#روضه_حضرت_زهرا
رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی،
اولین ضربه که به حضرت خورد، بی بی چون بار شیشه داشت لذا بر زمین نشست و با ضربه لگد #در_بر_روی_حضرت_افتاد
.
#روضه_حضرت_زهرا #فاطمیه
#دستگاه_ماهور
#استاد_حاج_اسماعیلی 🎤
✏️ #درامد
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست
✏️ #گشایش
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
وجود نازنین پیغمبر ص فرمود: فاطمه جان، هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق میکند
امشب این صلوات را با هم زمزمه کنیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
✏️ #داد
هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند
مور این وادی سلیمان را ضیافت میکند
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یک بار سائل کمکم عادت میکند
فرشیان نه عرشیان هم رو به او میایستند
در میان خانهاش وقتی عبادت میکند
✏️ #خاوران
هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شان همتایش روایت میکند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی میایستد زهرا قیامت میکند
✏️ #اوج
رشتهای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشتهای از چادرش آری قیامت میکند
آره والله همینطوره__ رشتهای از چادرش آری شفاعت میکند__ اما کدوم چادر؟... همون چادری که ابن شهرآشوب و قطب راوندی نقل میکنند :
یه روزی امیر المؤمنین محتاج به قرض شد... یه چادر پشمی از حضرت زهرا رو به یه مرد یهودی به امانت داد.. یه مقدار جو قرض گرفت
یهودیه چادر و برد تو خونهاش.. داخل حجره گذاشت.. نیمههای شب زن یهودیه دید تمام حجره نورانی شده.. شوهرش رو صدا زد.. هر دوتایی سراسیمه اومدن تو حجره... دیدند تمام این انوار مقدس از چادر حضرت فاطمه داره ساطع میشه.. همون شب خبر پیچید.. همه فامیل و همسایهها شون خبردار شدند.. تو روایت اومده هشتاد نفر یهودی اونشب مسلمان شدند
چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند
یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند
اما بمیرم یه روزی اومد.. همین چادری که یهودی مسلمان کرد.. حسنین دیدند زیر دستوپا افتاده
یا زهرا
اینجا یه خانم بود وقتی از خواب بیدار شد دید نوری به آسمان ساطع شد و به برکت این نور مسلمان شد.. اما من یه خانم رو میشناسم.. نیمهشب از خواب بیدار شد.. دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع میشه... زن خولی میگه وقتی اومدم کنار تنور.. دیدم هودجی از آسمان به زمین داره نازل میشه.. یه بانوی قد خمیده ای روی هودج ایستاده.. یه حوریه ای صدا میزد راه بدید_ راه بدید.. فاطمهٔ زهرا برا دیدن سر فرزندش حسین میآید.. وقتی کنار تنور رسید دست برد میان تنور.. سر نورانی را بیرون آورد.. سر رو بغل گرفت و با گریه صدا زد
ولدی ولدی یا حسین.. أیها الشهید أیها مظلوم... قتلوا که وما عرفوک.. و من شرب الماء منعوک
... کشتنت ولی آبت ندادند..
حسین....
✏️ #ماهور_عربی
شب است و مادری پهلو شکسته
کنار مطبخ خولی نشسته
بریز ای دیده خون دل ز دیده
که رنگ از صورت زهرا پریده
بگوید از غمت در شور و شینم
حسینم وا حسینم وا حسینم
مولف فیش:حجت الاسلام سمیعی✍
#کرامات
.👇
1402.09.07_3.mp3
7.3M
🔻 #فاطمیه_اول
حجت الاسلام استاد #میرزامحمدی
🔊 #روضه_حضرت_زهرا
📆 سهشـنبه ۷ آذر مـاه ۱۴۰۲
🕌 صفاییه | حسینیه شهداء
.
#فاطمیه #امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ...
🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد
🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد
آجرک الله یا صاحب الزمان...
🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید
🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد
سادات منو ببخشید...
بچه های فاطمه منو ببخشید...
چطوری مادرتون رو کشتند...
🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا
🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد
واويلا..
🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود
🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد
🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی
🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد
(شاعر: ولی الله کلامی زنجانی)
حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله...
از سوز دل صداش بزن...
یا صاحب الزمان...
👇
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
پیغمبر اکرم فرمودند:
أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی
خانه ی فاطمه...
خانه منِ...
یعنی مردم بدونید...
خانه ی دخترم فاطمه احترام داره...
مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید...
عرضه بداریم یا رسول الله...
نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند...
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
یا رسول الله
🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله
🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی
خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند...
اما به همین اکتفا نکردند...
دومی نامرد خودش میگه...
وقتی دیدم زهرای مرضیه...
پشت در ایستاده...
آنچنان به در کوبیدم...
صدای ناله دختر پیغمبر...
بین در و دیوار...
🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست
🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت
🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست
نانجیب میگه...
دیدم فاطمه با همون حال...
اجازه نمیده کسی وارد بشه...
میگه دستم بردم بالا...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا
از روی مقنعه...
آنچنان سیلی زدم...
گوشواره شکست و به زمین افتاد...
ناله بزن یا زهرا...
🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در
🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر
🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین
🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین
اگر اینجا مادر رو زدن...
کربلا هم دخترش زینب رو زدند...
کنارِ بدنِ بی سر برادر...
نانجیبها با تازیانه...
با غلاف شمشیر...
ناله بزن یا حسین...
🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت
🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
👇
.
#روضه_متنی
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادرتوست
اگر که سائلم و نوکر همیشه گی ام
فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست
*می خوای با امام زمان بگی بگو:مادر مادر...داری می ری مادر، کجا می خوای بری مادر*
تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
*نه فقط اون هفتادتا یهودی، هشتاد تا یهودی مسلمان شدند، ما هم تا ابد، اسلام مون مدیون چادر زهرا ست، این چادر سیاه پرچمه تا آخر عمرت، تا دنیا دنیا است این پرچم بالاست،*
زنور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست
*آی، فکر نکنی رفیق من فقط حرف مرگ می زنم، یا ما حرف مرگ می زنیم، خود بی بی به مولا علی فرمود: علی جان، من از شب اول قبر نگرانم، زهرا بگه من چی بگم، صدا زد علی جان تنهام نذاری بری، بایست بالای قبرم تا من این تنهایی قبر و حس نکنم، الله اکبر
زهرایی که زهرا است، زهرایی که همه کاره ی زمین و زمان و سماوات و ملک و ملکوته، به علی می گه، علی جان قرآن برام بخون، علی می خوام آروم بشم با صدات، علی می خوام اُمدن بهم گفتن: امامت کیه بگم همین آقایی که بالا سرمه امام منه، آخ چی می شه ، ماهم این جوری بگیم، چی می شه به ما بگن اممت کیه بگم همین امام زمانی که بالاقبرمه امام منه*
به وقت مرگ که دستم زهر دری کوتاست
امید و دل خوشیه من وفای مادر توست
*من شک ندارم، مادرت میاد، یه چیزی بگم شب جمعه ای گریه کنی، خودشم نیاد، بچه اش و می فرسته، می گه حسینم، پاشو برو، سینه زنت وحشت قبر داره، حسینم این یه عمر برات سینه زده، حسین، داد بزن، ناله بزن صداتو فاطمه بشنوه، ای تشنه لب حسین، امشب مادرشم داره همین و می گه، حسین، عشق زینب حسین*
#حاج_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
.
626.8K
#روضه_حضرت_زهرا
.
#فاطمیه
#زمزمه
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
#غلامرضا_سازگار✍
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
.
.
📜 #فیش_روضه
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🔺شروع با مناجات #امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
#گریز حضرت علی اکبر علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الْعَزِيز، مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّر، وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاه، فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل، وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا، إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين (۱)
به سوی ما بنما دلبرا نظر، گاهی
به غمزه ای دل دیوانه را ببر، گاهی
عنایتی، نظری، گوشه چشمی ای آقا
به این گدای نشسته به پشت در، گاهی
🔺آقای من، یوسف فاطمه...
نگویمت که همیشه حزین هجرانم
ولی صدا زدمت با دو چشم تر، گاهی
🔺اگه گدای دَرِ این خونه هستی و میخوای آقا دَر رو به روت باز کنه، به نام مادرش صداش بزن:
🌀یابن الزهرا، یابن الزهرا...
نگویمت که مقیمم همیشه در کویت
نهاده ام به درِ خانه ی تو سر، گاهی
فدای سوز قنوت نماز نافله ات
چه می شود که ببینم تو را سحرگاهی؟
🔺مرحوم فشندی تهرانی، میگه رفتم مسجد مقدس جمکران، بعد اینکه اعمال رو انجام دادم و نمازمو خوندم، از مسجد اومدم بیرون
از دور دیدم یه سیدی داره میاد به سمت مسجد.
با خودم گفتم این بنده خدا توی این هوای گرم، تازه از راه رسیده و حتماً تشنه ست.
جرعه آبی بهش میدم، میگم برا فرج مهدی زهرا دعا کنه.
میگه وقتی به این سید نزدیک شدم، آب رو بهش دادم، گفتم آقاسید بفرما، نوش جانت، برا فرج امام زمان دعا کن.
دیدم بعد از اینکه آب رو میل کرد، فرمود: اگه شیعیان به اندازه آب خوردنی، فرج ما رو می خواستن، دعا می کردن و فرج ما می رسید...
میگه تا به خودم اومدم دیدم کسی دور و برم نیست، فهمیدم ایشون امام زمان بودن (۳)
برا ما هم شاید اینطور شده باشه، چه بسا توی همین روضه ها و جمکران رفتن ها و زیارت ها... آقا رو دیدیم و نشناختیم.
خودم می دونم گیرم کجاست...
بَدم...
🔺آره آقاجان...خودم دارم اعتراف می کنم
بَدم اگر چه ولی، بهر مادرت زهرا
کشیده ام به خدا ناله از جگر، گاهی (۴)
🔺منو ببخش آقا، درسته اونجوری که میخواستی هنوز نشدم، درسته گاهی اوقات با لغزش و گناهام شما رو ناراحت می کنم
ولی امید دارم ایشالا یه روز، اونی بشم که شما میخوای...
یه اعتراف دیگه هم می خوام انجام بدم
اونم اینه که هر موقع اسم مادرت میاد، دلم می شکنه و صدای آه و نالم بلند میشه.
کدوم مادر؟
همون مادری که امام صادق می فرماد: حال و روز مادر ما روزای آخری اینجوری بود...
لَزِمَتِ الفِراش و نَحَلَ جسمها و ذابَ لَحْمُها و صارَت کَالْخیال (۵)
می دونی یعنی چی... یعنی کاری با مادر سادات کردن که دیگه زمین گیر شد، و نمی تونست راه بره. وقتی می خواست بلند بشه از دیوار کمک می گرفت...
اما یه روز برا دلخوشی اميرالمؤمنين و بچه هاش بلند شد تا کارای خونه رو انجام بده.
به اسماء گفت آب گرم کن میخوام بچه هامو استحمام کنم.
یکی یکی بچه ها رو تر و خشک کرو
موهاشونو شونه زد
براشون غذا و نون درست کرد
بچه ها خوشحال شدن که خب الحمدلله حال مادر بهتر شده
اما بمیرم برا اون لحظه ای که گفت اسماء لحظاتی استراحت می کنم منو صدا بزن اگه جواب ندادم علیمو صدا بزن.
اسماء میگه بعد لحظاتی بی بی رو صدا زدم اما جوابی نشنیدم.
اومدم بالای سرش نگاه کردم دیدم دختر رسول الله جان در بدن نداره
یهو حسنین وارد منزل شدن
ایشالا چشمت روز بد نبینه
ایشالا نری خونه ببینی روی مادرت یه پارچه سفید انداختن.
تا چشم این آقازاده به بی بی افتاد خودشون انداختن رو بدن مادر.
شروع کردن گریه کردن
امام حسن هی بدن مادر رو حرکت میداد و می گفت: يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي
مادر قبل از روح از بدنم جدا بشه باهام حرف بزن
دیدن امام حسین اومد پائین پای مادر. پاها رو بوسید. با یه سوزی گفت:
يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْن
كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوت (۶)
مادر جان من حسینتم
قبل از اینکه قلبم از حرکت وایسته و بمیرم باهام حرف بزن...
نمی دونم اینجا به ابی عبدالله بیشتر سخت گذشت یا کربلا
اون موقعی که دیدن خودشو سریع رسوند بالای بدن جوانش هی صدا می زد ولدی علی...
علی جان پاشو با من حرف بزن
پاشو یه باز دیگه بگو بابا
پاشو ببین دشمن داره به گریه های بابای پیرت می خنده.
هر کاری کرد آروم نشد
یهو دیدن وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه...
صورت گذاشت روی صوت غرق به خون علیش
عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء (۷)
🌀ناله بزن یاحسین...
📚منابع:
(۱) آیه ۸۸ سوره مبارکه یوسف
(۲) بحارالأنوار | ج۵۳ | ص۱۷۵
(۳) شیفتگان حضرت مهدی | احمدقاضی زاهدی
(۴) شاعر ناشناس
(۵) موسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا | ج۱۰ | ص۳۰
(۶) بحارالأنوار | ج۴۳ | ص۱۸۶
(۷) لهوف سیدبن طاوس | ص۱۱۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🖋 | #حجت_الاسلام_حاجی_پور✍
🎁 | #انتشار_با_ذکر_صلوات
.
.
📋 بمیرد زینبت مادر، چرا از درد مینالی؟!
#حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمیرد زینبت مادر، چرا از درد مینالی؟!
گذشته چند ماه اما کماکان ناخوش احوالی
چنان گیسوی من احوال بازویت پریشان است
نزن موی مرا شانه، ندارد هیچ اشکالی
چه معنا دارد این که در جوانی قد کمان باشی؟!
چه معنا دارد اصلا این علامات کهنسالی؟!
شنیدم که شبانه رفتهای تا خانهی انصار
شنیدم که دلت خون شد از ایمانهای پوشالی
طلوعت را مگیر اینقدر از شام سرای ما
تمام روز میبندی چرا بر صورتت شالی؟!
دو ماه و نیم، دلتنگِ لب خندان تو بودم
شنیدم پیش اسما خنده کردی، جای من خالی
همان میخی که بر در کوفت بابا کار دستش داد
امان از تیزی میخ و امان از این بداقبالی
پرت سرخ و رخت زرد و تبت پایین نمیآید
نمانده از جراحاتت برای دخترت حالی
*شاعر: #محمدجواد_شیرازی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ایستادم به روی پنجهی پایم اما
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخه صدا زد:« اسماء! من نگرانم؛ وقتی بدنم و رو تخته میگذارن میخوان ببرن میترسم حجم بدنم مشخص بشه، نامحرم ببیند. یه وقت اسماء صدا زد:« بیبی جان! ما در شهرمون، در دیارمون یه تابوتهایی میسازن دیواره داره. بدن و داخلش میگذارن؛ از اطرافش بدن مشخص نیست. بیبی یه خندهای کرد، صدا زد:« اسماء! میشه یکی از این تابوتا رو به علی بگی برام بسازه»؟!
تصور کن وسط حیاط خونه امیرالمومنین داره تابوت میسازه؛ بچهها هی میان سوال میپرسند:« بابا! این چیه؟! برای کی داری این تابوت و میسازی»؟!
موقع تشییع شد، امیرالمومنین یه نگاهی کرد به دور و برش؛ دید کسی نیست کمک علی کنه. حالا میخواد زیر تابوت و بگیره؛ صدا زد:« حسنم! بدو برو سلمان و خبر کن؛ سلمان بیاد کمک علی».
سلمان میگه:« توو خونه نشستهم؛ دیدم توو دل شب در خونه رو میزنند، تا در و باز کردم دیدم حسن سر به دیوار گذاشته. سلمان بدو بیا! مادرم و میخوایم ببریم. سلمان میگه:« بدو بدو رسیدم خونهی علی دیدم عجب اوضاعیه! حسین یه طرف، زینب یه طرف، امیرالمومنینم یه طرف؛ یه تابوتم وسط حیاط خونهست». دوتایی با علی آروم آروم زیر تابوت و گرفتیم، امیرالمومنین توو دهنهی در خونه صدا زد:« بچهها! اگه میخواین دنبال تابوت بیاین یه شرط داره؛ یه وقت کسی ناله نزنه؟! یه وقت کسی بلند بلند گریه نکنه؟! مادر سفارش کرده کسی نباید بفهمه».
همهی بچهها دنبال تابوت مادر راه افتادن؛ به عزت و شرف لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه. امیرالمومنین آروم آروم داره میخونه، بقیه هم آروم آروم دارن زمزمه میکنند:« محمد است رسول و علی ولی الله». اما یه مرتبه سلمان میگه: یه مرتبه یه نقطه از کوچه که رسیدیم، دیدم امام حسن رو زمین نشست؛ دستاش و رو سرش گذاشت. شروع کرد داد بزنه، ناله بزنه زیر بغلاش و گرفتن؛ حسن جان! مگه به بابات قول ندادی ناله نزنی؟! صدا زد:« سلمان! دست به دل حسن نگذار، اون چیزی که من با چشمام توو این کوچه دیدم هیشکی ندیده»...
ایستادم به روی پنجهی پایم اما
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
شب آخر دست دختر کفنا رو میده مادر
می خونه ذکر مصیبت برای حسین بیسر
لااقل اینجا مدینه بدن این خانم و تشییع کردن، به خاک سپردن. اما دلا بسوزه برای اون آقایی که هی پردهی خیمه رو بالا میزد؛ صدا میزد:« عمه جان! اینا کشتههای خودشون و همه رو خاک کردن. ولی نگاه کن بابام و همینجوری برهنه رها کردن و رفتن...
تشییعم کردن، ده نفر سوار بر مرکب شدن اون نانجیب صدا زد:« مَن ینتَدِبُ لِلحُسَینِ» اینقدر با سُّم مرکب رو این بدنا...
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#تابوت 👇
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10155
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زینب (س)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.( یادته مادرمو میزدن جلو چشمای ما ، این نوههای «اسماء بنت عمیس » ، همون خانومی که اون شب آب میریخت ، مخفیانه علی بدن فاطمه رو میشست
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
یه وقت دیدن داد مولا بالا رفت ، سر به دیوار گذاشت شروع کرد های های گریه کردن ، اسماء هرچی آب میریزی خون تازه میاد.
حتماً مادربزرگشون گفت مدینه چه خبر بود ، حتماً یادشون داده ، بچهها یه وقتی دیدیم دایی حسینتون دایی حسنتون اومدن وارد حجره مادرشون شدن ، دیدن مادر رو به قبله خوابیده یه وقت دایی حسینتون صورت به کف پای مادر گذاشت ، شروع کرد ناله کردن یه کاری کردن جان دوباره به بدن نحیف و رنجور زهرا برگشت بند کفنها باز شد.
بچهها رمزش نام مادرمون زهراست اومدن به پای دایی افتادن نذار اسیری مادرمون رو ببینیم ، آخ دایی تو یه بار دیدی مادرو کتک زدن ما تحمل نداریم.
اجازه گرفتن رفتن میدان اما نوشتن پسر اول شهید شد محمد وارد میدان شد هم میجنگه از خودش دفاع میکنه هم از بدن برادر ، تربیت تربیتِ زینبِ یه وقت یکی نیاد بدن برادر رو غارت کنه ، محمد از عون داره اینجور دفاع میکنه ، یه وقت نیان سرو ببرن جدا کنن ، خانوم توام همین جور بودی روز عاشورا راوی میگه زینب زودتر از شمر رسید تو قتلگاه ).
من را ببخش دست به گيسوي تو زدند
من را ببخش چكمه به پهلوي تو زدند
فرصت نشد ز خاك بگيرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
.(یه وقت دید شمر عقیله بنی هاشم بالای سر حسین نشسته میذارم کار داداشمو یکسره کنید ، زودتر از شمر رسید توی گودال).
از تل زينبيه رسيدم كه واي واي
بالا سرت نشستم و ديدم كه واي واي
نيزه ز جاي جاي تن تو در آمده
حتي لباسهاي تن تو در امده
جمعيتي كه بود به گودال جا نشد
يك ضربه و دو ضربه... ولي سر جدا نشد
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇
.
📋 ببخش ای ابر، اگر صحرا نبودیم
#مناجات
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخش ای ابر، اگر صحرا نبودیم
ببخش ای آسمان، دریا نبودیم
بخش ای حاضرِ غائب، که هر وقت
سراغ از ما گرفتی، ما نبودیم
برای با تو بودن قول دادیم
زمان وعده شد اما نبودیم
تمامِ جمعهها در خواب ماندیم
همانطوری که عاشورا نبودیم
سحرگاهان دعای عهد خواندیم
سر عهد آمدی، آنجا نبودیم
ببخش ای یادگارِ فاطمیه
اگر همناله با زهرا نبودیم
اگر دیدیم در را بینِ آتش
ولی آن ابرِ بارانزا نبودیم
اگر دیدیم حیدر دست بستهست
برای یاریاش مِنّان نبودیم
اگر دیدیم ظهرِ کربلا را
ولی سربازِ آن غوغا نبودیم
اگر دیدیم لبها تشنهاند و
برای کودکان سقا نبودیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 شبِ تاریک در حال عبور است
#شهدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شبِ تاریک در حال عبور است
نسیمی میوزد بوی ظهور است
به یُمن نهضتِ سرخِ خمینی
جهان یک سر حسینی شد حسینی
برای پاسخ هَل مِن مُعینش
چه غوغایی به پا شد اربعینش
سپیده دَم ندیده آفتاب است
جهان آمادهی یک انقلاب است
ببخش آقا، اگر بینور ماندیم
اگر تاریک و سوت و کور ماندیم
اگر شبهای حمله با شهیدان
نرفتیم و ز مقصد دور ماندیم
خوشا خرازی و همت که رفتند
دریغ از ما اگر مهجور ماندیم
خوشا آنان فقط گمنام ماندند
دریغ از ما فقط مشهور ماندیم
رها از تن به آزادی رسیدن
ولیما همچنان محصور ماندیم
خوشا دست جدای حاج قاسم
دریغا ما که از او دور ماندیم
ولی امروز پای عهد هستیم
همان عهدی که در آغاز بستیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 به رغمِ ظلم دژخیمان صَهیون
#شهدای_فلسطین
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به رغمِ ظلم دژخیمان صَهیون
نخواهد شد خزان این باغ زیتون
گرفتند از فلسطین دلخوشی را
بنا کردند اگر کودک کشی را
ولی از خونِ سرخِ بیگناهان
به پا خواهد شد از نو سیل و طوفان
برای قدس پیروزی یقین است
که این تفسیرِ آیاتِ مبین است
فلسطین بر تنِ اسلام بازوست
کلید رمزآلود فرج اوست
خوشا وقتِ سحر آغاز میشد
دعا آمادهی پرواز میشد
نشد آتش، گلستان و در این غم
گلِ یاس پیمبر داشت میسوخت
نمازِ شب که میخواندند عشاق
شبِ سنگر پُر از اعجاز میشد
دعا بود و مناجات و توسل
تمام جبهه غرق راز میشد
هوای روضه میکردیم و
غم با صدای تورجی دَمساز میشد
چه رازی بین آن دیوار و در بود
که او میخواند و معبر باز میشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فاطمیه #حضرت_زهرا
📋 وای من و وای من و وای من
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو کربلای پنج وقتی که شهید حسین خرازی دید کار گره خورده؛ گفت بیسیم بزنید محمد رضا بیاد پشت بیسیم یکم روضه برامون بخونه. شروع کرد محمدرضا روضه بخونه:
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینهی زهرای من
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
بچهها رو صدا زد:« بچهها میاین؟! میخوام برای خودم دعا کنم، بچهها اومدند. مادر جانمازش و پهن کرد؛ حسنین اومدند، زینبم اومد نشستند دور مادر. مادر میخواد برای خودش دعا کنه؛ دستاش بالا نمیاد، حسن داره کمک مادر میکنه دستاش و بالا بیاره.
- حسین جان کمکم میکنی؟! حسن جان کمکم میکنی؟!
آروم آروم دستا رو بالا برد؛ همه منتظرن مادر دعا کنه آمین بگن برا دعای مادر.
اما دیدن همین طور که این دستا رو آروم آروم بالا میآورد زیر لب هی داشت دعا میکرد: « اَللَّهُمَّ عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعا».
- چی داره میگه مادر؟!
- مادر این حرفا چیه داری میزنی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇