#ذکر_روز_جمعه ..🌿••
«اللّھُمصَلعَلۍمُحمدوَآلمُحمد🌸»
‹خدایـٰادرودفِرسـتبَرمحمدوخانداناو🌚›
#پیامبر
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
🌷شهید انقلاب🌷
الهم عجل لولیک الفرج 🤲
هدیه به روح شهید
🌷#محمدرضامدحی🌷
ودیگرشهدای راه اسلام وقرآن،
امام شهدا، اموات واسیران خاک،
وتعجیل در فرج آقا #امام_زمان
صلوات🌷
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از مخوفترین عملیات سپاه رو ببینید...بافداکاری #محمدرضامدحی
سردار مدحی، طوری به سیستمهای امنیتی غرب نفوذ کرده بود که ٢٠ سال از افسران بلند پایه موساد بوده و آنقدر بهش اطمینان داشتند که جواهرات ملکه انگلیس رو هم ایشون تهیه میکرده....!!
#اغاز_ولایت_امام_زمان
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
✴️همین که نماز صبحت قضا نشه امام زمان(عج) خوشحال میشه.
❇️عفت و حیا خودت حفظ کنی امام زمان (عج) خوشحال میشه.
✴️حد و حدودت با نامحرم رعایت کنی امام زمان (عج) خوشحال میشه.
❇️نمازهاتو بخونی امام زمان (عج) خوشحال میشه.
✴️دست نیازمند بگیری امام زمان (عج) خوشحال میشه.
❇️آره دقیقا با همین ها و خیلی کارهای دیگه ک ما رهاش کردیم آقا خوشحال میشه.
#امام_زمان
#الهمعجللولیکالفرج
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
سلام علیکم
فضیلت سوره #قدر
👈سوره «القدر»
دارای ٣٠ كلمه است به تعداد
جزءهای قرآن!
و تعداد حروف این سوره ١١٤ است
به اندازه تعداد سورههای قرآن كريم!
فقط خدا ارزش این سوره و این شب را می داند و بس، قدر قدر قرآن را بدانیم
👈فضیلت خواندن سوره قدر
🌹امام صادق علیه السلام:
هر کس سوره قدر رادر یکی از نمازهای واجب قرائت کند منادی ندا میدهد: ای بنده خدا خداوند گناهان گذشته تو را آمرزید پس اعمالت را از سر گیر.
🥀امام رضا علیه السلام :
هر مؤمنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج میشود مانند آن روزی که از مادر متولد شده است.
🌹امام صادق عليه السلام :
هرکس سوره قدر را بر آبی بخواند واز آن بنوشد خداوند نوری در چشمان او قرار دهد.
🌹امام صادق عليه السلام :
هرکس سوره قدر راهنگام خواب یازده مرتبه بخواند خداوند یازده فرشته را مآمور میکند تا او را از شر هر شیطانی حفظ نمایند.
🌹امام صادق علیه السلام :
🔻هرکس سوره قدر را شفیع قرار دهد و از درگاه خداوند در خواستی نماید خداوند شفاعتش را پذیرفته و درخواستش را اجابت می نماید.
حداقل برای یک گروه ارسال کنید و ثوابش را هدیه کنید به روح
همه شهدای اسلام
و
اموات خودتون
و سلامتی و تعجیل در ظهور #امام_زمان .عج الله تعالی فرجه الشریف
🤲التماس دعا🤲
#جمعه
#روز_ولایت
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
آقا اینطوری بهت بگم که #نماز فیلتر شکن دنیاست😄❗️
انسان با انجام گـــــناه فیلتـرهـایی بین
خودش و #خـــــــــــدا ایجاد میڪنـه ❗️
🚫 گناهانی ڪه مانع اسـتجابـت دعـا هـستن وراه انـسان بـه خــــــدا رو ناهـمـوار میڪنن
و امـا نماز بهترین فیــلتـر شـڪـن دنــیاسـتـــــ !👊🏻
خـــدا ایـن فیلترشـڪـن و امضـاء و مهر ڪرده✔️
🌱 خصوصیتـــــ مـهـم این فیـلتـر شـڪن ایـنه ڪہ مانـع انـجـام گنـاه میشه و رشــد و ڪـمـال😇 انـسـان و سـرعـتـــــ مےبـخـشـه😍
☹️ اگـه بـاور نـداری ایـن_آیـہ رو بـخـون
" اِنَ الصَـلاة تَـنهـےٰ عَـنِ الفَحـشـا وَ المُنـڪـَر "
🔅"بدرستی ڪہ #نماز انسـان را از
فساد و فحـشـاء باز می دارد "
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
🕌بهترین عبادت در روز جمعه
امام باقر عليه السلام :
ما مِن شَىءٍ يُعبَدُ اللّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إلَىَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ؛
هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست داشتنى تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست .
🔸وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 388 .
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈اونایی که بچه ها رو #شاد میکنن، جواز ورود به این منطقه از #بهشت رو دارن...
بسیار شنیدنی😊
#جمعه
#عید_ولایت
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
اسداللهی و خیرالدین و غلوم4_5845705486359335361.mp3
زمان:
حجم:
5.87M
عزیزم مهدی...
آغاز #امامت_مهدی_صاحب_زمان .عج.
🌹 مبارک🌹
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
📚 تقدیر
قسمت پنجاه و شش
✍️برای اینکه به شدت خوابم میومد و اعصابمم هنوز بابت حرف ها و کارهای دیشب پوپک داغون بود، شاید برای اولین بار تو زندگی رودربایسی رو کنار گذاشتم و اعلام کردم چون ممکنه ما مجبور شیم قبل از سوم عمو محرم برگردیم و سفارشا رو تحویل بدیم، نمیتونیم با ماشین کسی بریم و منظورم در واقع این بود که کسی هم با ما نیاد اما خوب چون دیگه روم نشد این تیکه رو بگم و بچه ها هم حسابی عاشق پوپک شده بودن، تو تقسیم بندی ها سارینا و مهدیار دخترمِهدی و پسر الناز، اومدن تو ماشین ما.
هنوز به پوپک نگفته بودم تو اون محیط بهتره چه رفتارهایی رو نداشته باشه و چه کارهایی رو انجام بده و نگران بودم. که با وجود بچه ها گفتنش منتفی شد و نگرانی من بیشتر.
از بقیه خداحافظی کردیم و نشستم پشت فرمون ولی از خونه ی بابا اینا که یکم دور شدیم به پوپک گفتم بشینه که من بتونم نخوابیدن دیشبو جبران کنم. اونم که نمی تونست جلوی بچه ها چیزی بگه، چشمکی زد و با خنده نشست پشت فرمون و بین شعر خوندنای سه تایی و با صدای بلندشون، خوابم برد!
قزوین رو رد کرده بودیم که از خواب بیدار شدم. عمدا گوشیم رو گذاشته بودم رو حالت بیصدا و از پوپک هم خواستم بذاره که تو راه برای صبحونه نگهمون ندارن ولی وقتی بچه ها بپر بپر کردن و گفتن صبحونه میخوان!
وقتی سر و صدای بچه ها برای صبحونه ادامه پیدا کرد، حس بچه دوستی پوپک خانم هم فَوَران کرد و رفت تو یه مجتمع خدماتی رفاهی، کلی خوراکی و چایی و نسکافه خرید و من موندم و پیام برداشت از حسابی که به خرید های دست پوپک نمی خورد! یعنی چهارتا کیک و چایی انقدر پولش میشه؟ مردم واقعا چجوری ازدواج میکنن و بچه دار میشن و شادن؟
صبحونه رو با خنده ی الکی به حرف های بی مزهی بچه ها خوردم و به پوپک گفتم دیگه خودم میشینم پشت فرمون و بقیه ی راه تو بیداری کامل به شعرهایی که پوپک برای بچه ها و بچه ها برا اون یا باهم میخوندن و حرف ها و بازی های پر سر و صداشون گوش دادم و وقتی رسیدیم، حس میکردم دنیا رو بهم دادن.
کاش دیگه هیچکس، سوار ماشین ما نشه!
به محض اینکه وارد حیاطِ خونه شدیم، صدای گریه و جیـ.غ زدن ها اومد و من چقدر بدم میومد از این کارها و محیط های غم زده! با دیدن مردها و پسرهای جوون که تو حیاط وایساده بودن، خیلی نامحسوس دست پوپک رو گرفتم و همراه بقیه به سمت اتاقی که میگفتن خاله سیمین توش منتظره رفتیم. وقتی وارد شدیم، بین خانم های سیاه پوش دیدمش که از گریهی زیاد بیحال شده بود و وقتی ما رو دید دوباره گریه رو از سر گرفت و تا چشمش به پوپک افتاد، بیقراریش بیشتر شد و گفت قرار بود با عمو محرم خدابیامرز، پاگشاش کنن ولی حالا اومده ختم عمو و شروع کرد به صدا زدن عمو و حرف زدن باهاش که ببین این تازه عروس به خاطرت لباس سیاه پوشیده و اومده و حرف های اینجوری که اصلا تحمل شنیدنشون رو نداشتم. وقتی دیدم پوپک مثل مجسمه وایساده کنارم و فقط چشماش خیس شده، دستمو گذاشتم پشتش و آروم هلش دادم که بره بغل خاله و مثلا باهاش همدردی کنه، ولی بعد فهمیدم اشتباه کردم و اصلا حواسم به نقطه ضعف پوپک و بغلی بودنش نبوده. چون یجوری خودشو انداخت تو بغل خاله و زد زیر گریه که هرکی از دور میدیدش فکر میکرد عزیزترین کَسش رو از دست داده!
ناچاراً رفتم کمرشو گرفتم و از بغل خاله جداش کردم که بقیه هم بتونن برن پیش خاله.
در نهایت هم بر خلاف میلم، خاله سیمین و دوتا دختر آخرش که مجرد بودن با ماشین ما اومدن و تا خود امامزاده با خاطراتی که خاله میگفت گریه کردیم.
آخر شب بود که بلاخره مراسم تموم شد و کسایی که برای شام غریبان اومده بودن هم برگشتن خونه هاشون و موندیم ماهایی که از شهرای دیگه اومده بودیم.
خاله گفت طبقه ی پایین رو برای خواب خانوادهی ما و خاله رُقی و رضوانه که با بابااینا اومده بودن آماده کردن و وقتی ما دوتا هم میخواستیم همراهشون بریم، من رو صدا زد و گفت چون ما تازه عروس دومادیم، اتاق تکی اون طرف حیاط رو برامون آماده کردن، با راهنمایی دامادش آقا ایرج، وارد اون اتاق شدیم و با دیدن لحاف قرمزی که روش نقش عروس داماد دوخته شده بود، حس کردم دیگه نفسم بالا نمیاد.
در رو بستم و طبق توصیه اش، قفلش هم کردم و بلاخره تونستم یه نفس راحت بکشم. چقدر تازه عروس دوماد بودن سخته!
برگشتم سمت پوپک که دیدم از ذوق زیاد دهنش به خندهی گشاد بی صدایی باز شده و همینطور که دور اتاق میچرخه،
به رخت خوابا اشاره کردم و گفتم: «ببین، این رخت خوابا احتمالا چند ساله استفاده نشدن چون اینجا خونه ی پدری عمو محرم خدابیامرزه و پدر،مادرشم چند سالیه فوت شدن، کسی اینجا نبوده زیاد. معلوم نیست چه جک و جونورایی لای اینا و گوشه کنار اتاق باشن.جورابتو بکش رو شلوارت که نخورنت!»
ادامه دارد...
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات 🌷