🔅 #پندانه
✍ زندگی یعنی چه؟
🔹از خياطی پرسيدند:
زندگی يعنی چه؟
🔸گفت:
دوختن روح به خدا با نخ توبه!
🔹از باغبانی پرسيدند:
زندگی يعنی چه؟
🔸گفت:
کاشت بذر عشق در زمين دلها زير نور ايمان!
🔹از باستانشناسی پرسيدند:
زندگی يعنی چه؟
🔸گفت:
کاويدن جانها برای استخراج گوهر درون!
🔹از آينهفروشی پرسيدند:
زندگی يعنی چه؟
🔸گفت:
زدودن غبار آينه دل با شيشهپاککن توکل!
🔹از ميوهفروشی پرسيدند:
زندگی يعنی چه؟
🔸گفت:
دستچين خوبیها در صندوقچه دل!
@MOVEUD313
🍀 انقدر نگو من گنهکارم ☘
💢 حاج اسماعیل دولابی 💢
هی نگو من گنهکارم....
این را ادامه نده تا خودت هم به این یقین برسی...
روی صفات خوب و کارهای خوبت کار کن تا روی اونها به یقین برسی...
معصیت را به یقین نرسان....
ایمان را به شک تبدیل نکن،
تاثیر زبان اینست که اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره ام و عادت کنی، اوضاع خیلی بی ریخت می شود...
همیشه بگویید الحمدلله،
شکر خدا...
بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی.
اگر پکر هستی دو مرتبه همراه با دلت بگو الحمدلله...
آن وقت غمت را از بین می برد...
#زیارت_اربعین
#پندانه
#امام_زمان
#اللهمعجللولیڪالفرج
@MOVEUD313
✅ همانگونه که می دانید اعضا و جوارح انسان نعمتهایی هستند که تاریخ مصرف دارند
👈 مانند زبان ؛ چشم ؛ گوش ؛ دست و پا و .....
☘ ولی کارکرد آنها ابدی است .
👌 کارکرد زبان ابدی است 👇
🔰 مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ
👈 ﻫﻴﭻ ﺳﺨﻨﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻭ ﺣﻔﻈﺶ ] ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﻲ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ;( ق /١٨)
👌 کار کرد گوش ؛ چشم و دل ابدی است 👇
🔰... إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ [ ﻛﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺍﻧﺪ ] ﻣﻮﺭﺩِ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻧﺪ .( اسراء /٣٦)
👌 کارکرد دست و پا ابدی است 👇
🔰 الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ
👈 ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣُﻬﺮ ﺧﺎﻣﻮﺷﻲ ﻧﻬﻴﻢ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺳﺨﻦ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ، ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ !( یس /٦٥)
👌چون فرصت بسیار محدود است
و ماندگاری کارکردهای اعضاء و جوارح انسان نامحدود و ابدی است .
🌷 انسانهای عاقل و هوشیار بهترین
🌷 کارکردهای مثبت را نصیب خود می کنند .
✅ نمونه ای از کارکردهای مثبت اعضاء و جوارح
🔰 دست و پا ؛ صورت و سر
👈 دائم الوضو بودن
🔰 زبان
👈حرف نیکو زدن ؛ بجا گفتن ؛ حق گفتن
🔰 انگشتان دست
👈 بهترینها را نوشتن ؛ کپی کردن پستها و کلیپ های آموزنده و امیدوار کننده در فضای مجازی
🔰دل
📚 أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
👈 ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ! ﺩﻝ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺍم ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ .( رعد /٢٨)
✍بنگریم به سؤال و پاسخ روز قیامت از مدت زندگی در دنیا 👇
⁉️ قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ
[ ﺧﺪﺍ ] ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ : ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﺷﻤﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﭼﻪ ﻣﺪﺕ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭﻧﮓ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ؟( مؤمنون / ١١٢)
🔰 قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ...
👈 ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺭﻭﺯﻱ ﻳﺎ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ، ( مؤمنون /١١٣)
🔰 ﻋﻤﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺁﺧﺮﺕ،
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺳﺎﻋﺘﻲ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ
. «ﻟﻢ ﻳﻠﺒﺜﻮﺍ ﺍﻟﺎّ ﺳﺎﻋﺔ ﻣﻦ ﻧﻬﺎﺭ»
#پندانه
#اللهمعجللولیڪالفرج
@MOVEUD313
داشتن همنشین دانا
موجب افتخار است...
✍️همه ی انسانها در امور زندگی نیاز به رفیق و همنشین دارند، ولی باید دقت کند، با کسی نشست و برخاست داشته باشد که بر عقل خود بیافزاید، یا لااقل نکات منفی از آن دوست یاد نگیرد.
مراکز یادگیری فقط مدرسه، حوزه و دانشگاه نیستند.
بلکه کتاب، والدین دانا، همسر دانا و دوست و رفیق دانا می تواند منبع یادگیری شوند.
اما دقت کنیم، دوست باید واقعی باشد، یعنی در خوشی و غم یا در مشکلات و گشایش همواره کنارمان باشد.
مهمتر از هم رازهای مگو را افشاء نکند.
گرچه کسی راز مگوی دوست یا خویش را افشاء کند، قطعا آتش افروزی کرده و جایگاه چنین کسی در آخرت جایگاه مناسبی نیست.
چون وقتی مطلبی که جنبه خصوصی دارد و منتقل به دوست صمیمی شود یعنی امانت است و افشاء کردن آن، خیانت در امانت است و عقوبت الهی دارد.
قصه: خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی به عللی محکوم و راهی زندان شد.
بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد.
ولی خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه گیری را به وزارت ترجیح داد، در این بین شخصی گفت: خواجه اهل علم است و هیچ چیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان و ابله نیست.
پس فکری کردند و چوپانی که گله ای را به سبب سهل انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر می برد، به نزد خواجه فرستادند و در واقع هم سلول خواجه شد.
خواجه مشغول خواندن قرآن بود، چوپان که کنارش نشسته بود و خواجه را تماشا می کرد، ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد.
خواجه گمان کرد، تازه وارد عارفی است آشنا به معارف قرآن، رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه می کنی؟
چوپان آهی کشید و گفت: داغ مرا تازه کردی.
خواجه: چرا؟
چوپان: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم رنگ و اندازه ریش شما بود، هر وقت علف می خورد، مثل ریش شما که موقع خواندن تکان می خورد، تکان تکان می خورد، برای همین یاد بزکم افتادم و دلم سوخت!!.
خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید.
به حاکم نوشت:👇
صد سال به زنجیر و بند زندان بودن
در روم و فرنگ با اسیران بودن
صد قافله قاف را به پا فرسودن
بهتر که دمی همدم نادان بودن
خلاصه، مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت.
قصه دوم: در نماز جمعه بودم، یکی از دوستان گفت: کتابی که در امور طب ایرانی نوشتی را خواندم، خیلی اطلاعات کسب کردم، زحمت زیادی کشیدی، کتاب دیگری چاپ نکردی؟
گفتم: کتاب خط سرخ شهادت از چاپ درآمد، که در خصوص بچه های رزمنده، مخصوصا مجروحان شیمیایی است.
گفت: در خودرو داری یک جلد را به من بدی؟.
گفتم: بعد از نماز بیا یک جلد را به تو بدم.
خلاصه دوستان دیگر هم جمع شدند و چند جلد را هدیه دادم،
یکی از اینها که مدعی و انقلابی (بین نیروهای انقلابی این گونه افراد نادرند) هم بود، چون این کتاب شرح حال رزمندگان و جانبازان است، یک نسخه را به او تعارف کردم.
گفت: این کتاب را بخوانم نان دارد😳؟؟!!!!.
فهمیدم که باید بین دوستان، مرزبندی داشته باشم و با کسانیکه اهل کتاب و حتی خواندن قصه جانبازان نیستند، فقط دنبال نان می گردند و هیچوقت دنبال غذای مغز نیستند، مراوده در حد سلام و علیک باشد، در عوض با دوستانی بیشتر در تماس باشم، که با مصاحبت آنها می توانم مغزم را رشد بدم.
گرچه عاقل از عمل نادان سردرد گیرد
قطعا طولان مدت مغزش گند گیرد
در زندگی دوست خوب کیمیا است
دانا موقعیت یابد از دیگری پند گیرد.
#امام_زمان
#پندانه
@MOVEUD313
#پندانه
"لقمان حکیم "غلام سیاهی از مردم سودان بود که در زمان داوود پیامبر زندگی می کرد. لقمان در جوانی، به مرد بسیار تند خو و عصبی مزاجی خدمت می کرد ، اما آنچنان صبر، بردباری و رفتارهای شایسته از خود نشان داد که اربابش او را آزاد کرد.
او حکیمی خود آموخته بود، که جوانب مختلف زندگی را به دقت مورد بررسی قرار می داد و همواره شاگردانش را به صبر و پرهیز ازانجام رفتارهای نسنجیده دعوت می کرد. لقمان، فراتر از مردم زمانش می اندیشید و همین باعث شد که سخنان و پندهایش بعد از گذشت این همه سال، همچنان طراوت و تازگی خود را حفظ کند. در این جا حکایتی کوتاه از لقمان را ذکر می کنیم.
"گویند روزی ارباب لقمان گوسفندی ذبح کرد و از لقمان خواست بهترین و شریف ترین قسمت گوسفند را برای او بیاورد، پس لقمان دل و زبان گوسفند را به عنوان پیشکش نزد ارباب آورد، روز بعد که گوسفند دیگری را کشتند، ارباب این بار از لقمان می خواهد، بدترین و پست ترین قسمت گوسفند را برای او بیاورد، پس لقمان باز دل و زبان گوسفند را می آورد، ارباب لقمان شگفت زده می شود و دلیل این کار را می پرسد، پس لقمان می گوید :"هرگاه دل و زبان خویش را از اعمال ناشایست بشویی، همانا آنها بهترین اعضا هستند و در غیر این صورت، بدترین اعضا خواهند بود، چه خوش انسانی که دل و زبانش یکی باشد. "
درمسیر#امام_زمان
@MOVEUD313
#پندانه
✍️ بدعتها را کنار بگذارید
🔹فروشنده لوازم خانگی گفت:
روزی در مغازه نشسته بودم که مردی به مغازه من آمده و چیز بیسابقهای از من خواست.
🔸او گفت:
برای یک هفته چند کارتن نو و خالی لوازم خانگی اجاره میخواهم.
🔹پرسیدم:
برای چه؟!
🔸چشمانش پر از اشک شد و گفت:
قول میدهید محرم اسرار من باشید؟
🔹گفتم:
بلی! حتماً.
🔸گفت:
این هفته عروسی دخترم است. جهیزیه درست و حسابی نتوانستم بخرم. از صبح گریه میکند. مجبور شدم این نقشه را طرح کنم. کارتن خالی ببریم و داخلش آجر بگذاریم تا دیگران نگویند جهیزیه نداشت.
🔹اشک در چشمانم جمع شد و...
💢در دین اسلام بدعتگذاشتن امری حرام است. یکی از این بدعتهای غلط، بازدید جهیزیه دختر است که باعث روشدن فقرِ فقرا میشود.
🔺کسی که بتواند این بدعتها را بهنوبه خود بشکند و در عروسی خود کسی را به دیدن جهاز خود دعوت نکند، یقین بهعنوان مبارزه با بدعت، یک جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد.
✅️موسسه مصاف
📌شکستن#بدعتها
📌درمسیر #امام_زمان
@MOVEUD313
✍️هیچگاه
به خاطر “هیچکس”
دست از “ارزش هایت” نکش…
چون زمانی که آن فرد،
از تو دست بکشد،تو می مانی
و یک “منِ” بی ارزش...
#پندانه
@MOVEUD313