#داستان_واقعی
دوسال بود از ازدواج منو سعید میگذشت اما هیچی از دلبری و سیاست بلد نبودم که خودمو تو دل شوهرم جا کنمو روز بروز رابطمون سردترمیشد😢
همش حسرت زندگیه جاریمو میخوردم یسالم ازما زودتر عروسی کرده بودن اما مثل لیلی و مجنون بودن باهم😒
خیلی دوست داشتم بفهمم چجور بردارشوهرمو رام کرده و بلاخره ازش پرسیدم😑
خندیدو گفت یه کانال پیداکردم خوراک خودته توش پره دلبری و عشوه گری و ارایش و مدل لباس مخصوص زوجها داره که شوهرتو دیونه خودت کنی😉
تازه فهمیدم #آتیش_پاره از کجا درس میگرفته😳
https://eitaa.com/joinchat/3633840411C4b6ad8ed27
اصلا از دستش نده🤦♀️