eitaa logo
اقتصاد فرهنگی
6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
133 فایل
در میانه‌ یک جنگ تمام عیار ترکیبی مطالب کانال کپی‌رایت ندارد! ارتباط: حسین عباسی‌فر @h_abbasifar تبلیغات حرام است! 😊 "دکتر نیستم" https://virasty.com/ABBASIFAR
مشاهده در ایتا
دانلود
آدام اسمیت را در خواب دیدم گفتم خبر داری که عده‌ای در ایران... زد زیر گریه و سر در بیابان نهاد! استادش آنجا نشسته بود! نامش را پرسیدم گفت داوودم! گفتم کدام داوود؟ گفت هیوم! گفتم تو خبر داری در ایران... گفت در ایران چه؟ گفتم در ایران عده‌ای می‌گویند با افزایش عرضه‌ی مسکن تورم ایجاد می‌شود! پرسید یعنی مسکن گران می‌شود؟ گفتم خیر! می‌گویند اگر مسکن بسازید پرتقال گران می‌شود! آهی کشید و دستش را پشت شانه‌ام زد و گفت: محکم باش مرد! همیشه‌ی دنیا احمق‌ها وجود داشته‌اند! در حال گپ و گفت با هیوم بودم که از دور، آخوندی را دیدم که به سوی ما می‌آمد! به ما که رسید هیوم پرسید وی کیست؟ گفتم وزیر روحانی! گفت بالاخره آخونده یا روحانی؟ گفتم آخوندی وزیر روحانی! خسروشکیبایی اومد توی کادر و گفت: ما آخرشم نفهمیدیم آخوندای ما روحانی شدن یا روحانیون ما دیپلمات! هیوم گفت عجب صدایی داره! گفتم آره خدابیامرز مرادبیک! اسمیت با سینی چای اومد جلو و گفت به تلمود قسم تقصیر من نیست! اینا خیلی نمی‌فهمن! گفتم تو یکی ساکت باش که هرچی بدبختی داریم زیر سر توئه و این استادت! هیوم گفت چی؟ نگاش کردم! گفت هیچی! دراز کشیدم رو تخت قهوه‌خونه! گوشیم زنگ زد! مرادبیک گفت برندار! گفتم چرا! گفت باباته! سریع برداشتم! حاجی بود! گفت بیلِت رو بردار چند تا نهال خریدم بریم بکاریم! گوشی رو گذاشتم رو تلفن دیدم به دستم چسبیده! نگاه کردم دیدم گوشی نیست! بیل دستمه و حاجی داره نگاهم میکنه! دور و برم رو نگاه کردم دیدم اسمیت و هیوم و آخوندی و روحانی و مرادبیک دارن بیل میزنن! به حاجی نگاه کردم دیدم داره بیل میزنه! دستم رو با آب دهنم خیس کردم و بیلم رو محکم دست گرفتم! از خواب پریدم تو قهوه‌خونه دیدم اسمیت و هیوم و آخوندی و روحانی دارن با هم قلیون میکشن! به مرادبیک گفتم دیدی همه‌شون با همن! گفت: یعنی همه چی... بیدار شدم دیدم تلویزیون روشنه و خسروشکیبایی میگه: «یعنی همه چی دروغ بود...؟ همه حرف‌ها... زمزمه‌ها... عشق‌ها...» ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
برای خدا کار کردن شیرینه! مخصوصا اونجاش که دیگران فکر کنند برای خودت داری حرص میزنی... واقعیت اینه که ما برای خودمون کار می‌کنیم و حرص می‌خوریم. برای خدا کار کردن یه دروغ بزرگ و شیرینه که سعی می‌کنیم نفس‌مون رو باهاش ارضا کنیم. برای خدا کار کردن محاله برای ما فقط خودم رو نمیگم چون کسی رو ندیدم که برای خدا کار کنه بقیه رو هم با خودم جمع میکنم جالبه که خودمون هم می‌دونیم برای خودمون داریم کار می‌کنیم نه برای خدا اما اونقدر توی نقشمون فرو میریم که علاوه بر دیگران خودمون رو هم فریب میدیم. برای خدا کار کردن تازه اول راهه... کارِ خدا رو برای خدا کردن اصلا برای زندگی ماها تعریف نشده... نهایتا به این فکر می‌کنیم که کار خودمون رو برای خدا انجام بدیم. واقعیت اینه که نمیشه! باید کار خدا رو انجام بدیم تا شاید بتونیم نیتمون رو هم خالص کنیم... همین‌هایی که دارم می‌نویسم هم برای نفسمه نه برای خدا می‌خوام بگم من خیلی آدم مخلصی هستم حتی دارم فکر می‌کنم پس فردا که افتادم مُردم یه عده بچه حزب‌الهی ساده دل این متن رو بعنوان شدت اخلاص من برای همدیگه فوروارد کنند. خلاصه که خیلی وضعمون خرابه خیلی اون دنیا معلوم نیست کنار کدوم یک از فراعنه باید بسوزیم؟! به قول شیخ علی صفایی ما هم اندازه چهارتا آفتابه‌ای که دادند به دستمون فرعونیم! (اینم گفتم که فکر کنید عین صاد خوندم. ولی این آهنگ پیشواز یکی از رفقاست که هربار زنگ می‌زنم مجبورم بشنوم) ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
وقتی امثال من می‌گویند: ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند دقیقا همان موقع آقا به مظلومیت امیرالمومنین علیه‌السلام فکر می‌کنند... چقدر فرق است بین شعار تا عمل... چقدر فرق است بین جهاد و کوشش خستگی‌ناپذیر با تنبلی و بی‌عرضگی... چقدر فرق است بین عمل مخلصانه برای خدا با ریاکاری و خودنمایی و نفس‌پرستی چقدر فرق است بین شناخت و انجام تکلیف با انجام کارهای غیرضروری و بادی به هر جهت رفتن هیچ موضوعی را ورود نکردیم مگر اینکه فهمیدیم ده‌ها سال از "ولیّ خدا" عقب هستیم. ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar