هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
نئولیبرالیسم در یک کلمه یعنی "مکتب حرص". اگر در هر زمینهای -پول، شهرت، موفقیت، شهوت... حتی دانش- به دنبال حداکثری کردن سهم و منفعت خودتی، تبریک میگم تو دست پروردهی متعارف جهان نئولیبرال هستی. 👎
#یادگاری
🆔️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
به این فکر کردید که چرا در جهان پیشا تجدد چیزی به نام اوقات فراغت و تفریح چندان شناخته شده نبوده؟ آیا مردم از کار کردن خسته نمیشدند؟
بُعدِ گاهشمار مدرنیته به انسان میآموزد زمان را اندازه بگیرد و زندگی اش را در ظرف زمان بسنجد؛ کار، زندگی، تفریحات و همه چیزش را. آنگاه یک قسمت از زندگی را برای لذتبردن کنار میگذارد و بقیه زندگی را معطوف به آن تنظیم میکند. کار، شر، رنج و شکنجهای است برای تمهید و فراهم کردن امکان لذت در بخش دیگری از زندگی مثلا در پایان هفته یا تعطیلات سال نو. ولی وقتی زندگی و کار از زمان لذت تفکیک شد، لذتِ محدود به زمان و مکان، خودش به فشار مضاعف روانی تبدیل میشود. سوژه مدرن، برای لذت بردن در بخشی از زندگی، تحت فشار زمانی است که به سرعت میگذرد و گویی از ابتدا نگران به پایان رسیدن آن است.
اما انسان پیشاتجدد غالبا کارش، هنرش بوده و آفرینندگی او در صناعت، طبیعت و خدمت، بخش اصلی و معنابخش زندگیاش بوده است. کار، شر نیست و زندگی به رنج و لذت تقسیم نشده است.
#یادگاری
🆔️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
انسانی که به اندازهگیری و انباشت اطلاعات رو میآورد، به اندیشیدن پشت میکند. علم جدید، انسان بیاندیشه میسازد. اولین تاثیر بیگانگی با اندیشه، آوارگی است. اندیشیدن با "ریشه داشتن" همراه است. انسان بیگانه با اندیشه، روی زمین جایی برای سُکنی گزیدن و ریشه دوانیدن پیدا نمیکند. ما اغلب مسکن داریم ولی سُکنی، نه. به همین جهت انسانِ آواره، به توریسم و سپس به مهاجرت رو میاورد. ولی هیچ مقصدی برای توریست یا مهاجر، محلی برای سکنی نیست. انسان بدون انس با اندیشه، همه جا آواره است. او با زمینی که ریشههایش را بپروراند، بیگانه است.
#یادگاری
➕️ @yaminpour
عکس پایان دوره آموزش پادکست مرکز رسانه و فضای مجازی حوزه های علمیه- مرداد1403
#یادگاری
ممنون از همه عزیزان برگزارکننده و سروران شرکتکننده
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
هدایت شده از وحید یامین پور
دارم به این میاندیشم که این جنگ، امکان یک آشکارگی و تجلّی (disclosure) است. جنگ آنگاه که از زاویه موجود به آن مینگریم، تلخ و سیاه و گلوگیر است و آنگاه که از زاویه وجود آنرا میبینیم، به ظهور رسیدن و آشکارگی حقیقت است و حقیقت زیباست. جنگ، افشا میکند و از نسبتهای حقیقی پرده برمیدارد؛ آنچنان که گویی برادری گمشده را پس از سالها پیدا میکنیم یا به ناگاه خوابی خاطره انگیز را که پس از بیداری فراموش کردهایم، بهخاطر میآوریم. نسبتها و خاطرههای اصیل و حقیقی اغلب در لحظههای مردهی روزمره پنهان میشوند.
ما به استقبال جنگ نمیرویم و به آن اقبال نداریم، اما هنگامی که ناخواسته در معرکه میافتیم، آنچه را که گم کردهایم، مییابیم.
🔺️عکس: کودکی نجات یافته از بمباران؛ بعلبک/لبنان
#یادگاری
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
بسیاری از آنها که در حجاز همعصر پیامبر بودند، اعجاز قرآن را درمییافتند ولی چون نمیتوانستند عقیده خود را رها کنند، ایمان نمیآورند.
امروز بسیاری هستند که اساساً اعجاز قرآن را نمیفهمند و در باطن تفاوتی بین قرآن و کتابهای تاریخی دیگر قائل نیستند، هرچند احتیاطاً حرمت آنرا نگه میدارند. همانها که در پاسخ به این پرسش رایج "معجزه پیامبر اسلام چیست؟" سریعاً خواهند گفت: قرآن.
جاهلیت آن عربِ ۱۴ قرن پیش که اعجاز را میفهمید و ایمان نمیآورد، بیشتر بود یا جاهلیت امثال ما که اعجاز قرآن را اساساً نمیفهمیم؟ جاهلیت معاصر به این معنا که عقل علمزدهی ما توان ارتباط با معانی قرآن را نداشته باشد، مهلکتتر از جاهلیت اولی نیست؟
#یادگاری
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
توتالیتاریسم(توتالیتاریانیسم) امکاناتی لازم دارد که فقط در مدرنیته قابل دستیابی است. مهمترین امکان توتالیتاریسم، امکان نظارت بر مردم، پیشبینی ذهنیاتشان و تاثیر بر کنشهای آنهاست که به مدد پیشرفت تکنولوژیهای انضباطی فراهم شده است. شبکههای اجتماعی، علم تحلیل داده(دیتا ماینینگ) و هوش مصنوعی مهمترین امکان شکلگیری دولت توتالیتر در سلب آزادی و حتی نفی اختیار انسان است. دقت در تاثیرات تکنولوژیهای ارتباطی بر کاربران کافی است که حکم "مرگ سوژه" فوکو را بپذیریم.
در جهان پیشاتجدد، خشونت سخت و آزادی توأمان وجود داشت. در جهان متجدد، خشونت سخت و خشونت نرم توأمان نافی آزادی و اراده انسانی اند.
#یادگاری
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
اگر سر سفره کسی به شما بگوید «سدیم کلراید را بده» چه میکنید؟ نمک همان NaCl است. همانطور که "باران"، H2o. اما ما «نمک» را برای توصیف چهره و لحن و حتی دست بهکار میبریم؛ میگوییم چهره نمکین، یا بانمک و... همانطور که اسم فرزندمان را باران میگذاریم. نه آنگاه که چهره و لحن کسی را بانمک توصیف میکنیم و نه آنگاه که دختر بچهای را باران صدا میکنیم، به جدول مندلیف و عناصر و خواص آنها توجهی نداریم. ما در جهان زبان خود، در اُنس و قرب چیزها درکی شاعرانه از آنها داریم ولی برای کسی که جهانش با تکنولوژی نظم گرفته و صورتبندی شده، این معانی که هایدگر آنها را تفکر شاعرانه می نامد، غایب میشود. ما بواسطه تکنولوژی، از جهان شاعرانه بیرون افتادهایم و جهان برای ما سرد شده است.
حالا حتی «مادر» که شاعرانه ترین چیز زندگی است، به «جنس مونثی که ما را زاییده» فرو کاسته شده و «عسل» که استعاره شیرینترین چیزهاست، به مادهای چسبان حاوی فلان آنزیم که از ماتحت یک حشره بیرون آمده تحویل میشود. بودن ما در جهان، بودن «با» چیزهاست و این چیزها در زبان ما پیدا و معنادار هستند. ما کنار چیزها حضور داریم و با آنها مانوسیم قبل از آنکه هر کدام از آنها را بواسطه چیزی مثل ذهن خودبنیاد شناسا و بر اساس دانستههای پیشین خود از جغرافیا و زیستشناسی و فیزیک و... به عنوان ابژه شناسایی مورد تحلیل قرار دهیم.
ما آنگاه که شاعرانه زندگی میکنیم انسانها و چیزها را دوست میداریم چون در متن یک داستان هستیم. درک تکنولوژیک به همان اندازه که انسان را در موضع فاعل خودبنیاد شناسا قرار میدهد، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان را از انسان میگیرد و جهان را سرد میکند. عشق، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان جهان است.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
(حافظ)
به تعبیر دیگر درک تکنولوژیک از عالم، حضور ما در عالم را منتفی میکند. ما «غایب» میشویم. درک تکنولوژیک، چیزهای پیرامون ما را ناپدید میکند و ما معلق و بیخانمان میشویم. این سر راست ترین تعریفی است که میتوان از نیهیلیسم ارائه کرد.
#یادگاری
#نیهیلیسم #شعر
➕️ @Yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
🔻چرا ایرانیها "یه کتی" راه رفتن را دوست دارند؟
امروز در کلاس تاریخ تفکر و تمدن در باب مقایسه ماجرای دنکیشوت در قرن ۱۷ و فرهنگ فتوت و عیّاری در ایران حرف زدم. اینکه سروانتس این کتاب را به عنوان مرثیهای بر مرگ شوالیهها نوشت. ناکجاآبادی که دیگر از ابَر مردها و شجاعان و جنگجویان که حامی عدالت و فقرا هستند، خبری نیست.
آنچنان که در ایران جوانمردی و عیاری و پهلوانی و قلندری از معنای درونی که نوعی گره خوردگی به تصوف و ملامتیان بود تا حدودی به وادی لوطیها و داشها فرو افتاد. اما محبوبیت تاریخی عیاران و پهلوانان چه در فرهنگ ملامتیگری و مرام ناموسپرستی و چه در فُرم ظاهریاش که اندام ورزیده و شلنگ انداختن هنگام راه رفتن است، باقی ماند.
سینما هم ما از الباقی این محبوبیت تاریخی در خلق شخصیتهایی مثل قیصر بهره بردند، هرچند که همین شخصیتها خود مرثیهای بودند بر فقدان تاریخی پهلوانان حقیقی و لِه شدن مقلدان آنها زیر دست و پای مدرنیتهای که فضیلت را در سوداگری و لذتطلبی خلاصه کرده بود.
با ظهور انقلاب اسلامی حقیقت فتوّت و پهلوانی که با هنر رزم و جنگاوری و شجاعت و پاکچشمی پیوند داشت در فرهنگ دفاع مقدس مجدداً بازتولید شد، در آنسو به مدد فیلمفارسی و نمایشهای رو حوضی و... خاطرهای از فُرم تاریخی لوطیگری که تهی از باطن معنوی شده بود در "یه کتی" راه رفتن و شلنگ انداختن و کلاه و سبیل و... به حیاتش ادامه داد.
حافظ و سایر بزرگان حکمت و هنر ما تلاش بسیار کردند تا از حقیقت باطنی این مرام والا در برابر ظواهر ریاکارانه و فُرم تهی از معنا محافظت کنند؛
نه هرکه طرف کُله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
#یادگاری
#داستان_فراموشی
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فریدون بن احمد سپهسالار نقل کرده که مولانا جلالالدین گفت:
"من از کجا، شعر از کجا؟ والله که من از شعر بیزارم و پیش من از شعر بدتر کاری نیست!"
آنچنان که در غزلیات شمس میگوید:
رَستم از این بیتوغزل ای شهوسلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کُشت مرا!
مولوی که خود والاترین شاعر است از شعر، آنگاه که معنایش توجه به صنایع ادبی و وزن و قافیه است، بیزار است و این بیزاری و "بیهنری" آغاز هنر والاست.
بیهنری همان صاف و آیینه شدن است. هنرِ والا آیینگی است. آینه بازتاب حقایق است. دل که آینه شد حقیقت که همان زیبایی است در آن تجلی میکند.
مولوی در داستان مجادله و رقابت چینیان و رومیان همین موضوع را تذکر میدهد. نقاشی چینیان که تقلیدی زیبا و چشمنواز از طبیعت بود در مقابل کار رومیان که فقط سنگ را صیقلی کرده بودند و آینه ساخته بودند، رنگ باخت.
رومیان آن صوفیانند ای پدر
بی زتکرار و کتاب و "بی هنر"
#یادگاری
#هنر_مقدس #شعر
➕️ @yaminpour