eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
589 عکس
434 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم 🙏دعای سلامتی امام زمان (عج) 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌼خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى 🌻سلامتی و تعجیل درفرج آقاصاحب‌الزمان صلوات دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 داستانی از کودکی امام هادی علیه السلام حدیثى درباره‏ کودکى حضرت هادى است، که نمیدانم شنیده ‏اید یا نه؛ وقتى معتصم در سال 218 هجرى، حضرت جواد را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادى که در آن ‏وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‏اش در مدینه ماند. پس از آن ‏که حضرت جواد به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس ‏و جو کرد و وقتى شنید پسر بزرگ حضرت جواد، على ‏بن ‏محمد، شش سال دارد، گفت این خطرناک است؛ ما باید به فکرش باشیم. معتصم شخصى را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آن ‏جا کسى را که دشمن اهل‏بیت است پیدا کند و این بچه را بسپارد به دست آن شخص، تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد. این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکى از علماى مدینه را به نام «الجنیدى»، که جزو مخالفترین و دشمن‏ترینِ مردم با اهل‏بیت علیهم‏السّلام بود - در مدینه از این قبیل علما آن ‏وقت بودند - براى این کار پیدا کرد و به او گفت من مأموریت دارم که تو را مربى و مؤدبِ این بچه کنم، تا نگذارى هیچ ‏کس با او رفت و آمد کند و او را آن ‏طور که ما میخواهیم، تربیت کن. اسم این شخص - الجنیدى - در تاریخ ثبت شده است. حضرت هادى هم - همان‏طور که گفتم - در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسى میتوانست در مقابل آن مقاومت کند. بعد از چند وقت یکى از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدى را دید و از بچه‌ا‏ى که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد. الجنیدى گفت: بچه؟! این بچه است؟! من یک مسأله از ادب براى او بیان میکنم، او بابهایى از ادب را براى من بیان میکند که من استفاده میکنم! اینها کجا درس خوانده‏اند؟! گاهى به او، وقتى میخواهد وارد حجره شود، میگویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو - مى‏خواسته اذیت کند - مى‏پرسد چه سوره‏‌اى بخوانم. من به او گفتم سوره‏ بزرگى؛ مثلاً سوره‏ آل‏عمران را بخوان؛ او خوانده و جاهاى مشکلش را هم براى من معنا کرده است! اینها عالمند، حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند؛ بچه؟! ارتباط این کودک - که على‏الظاهر کودک است، اما ولى‏الله است؛ «و آتیناه الحکم صبیّا» - با این استاد مدتى ادامه پیدا کرد و استاد شد یکى از شیعیان مخلص اهل‏بیت! شد غلامى که آب جو آرد آب جوى آمد و غلام ببُرد *آیت الله العظمی سیدعلی الحسینی الخامنه ای دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 جمعی از مسیحیان به همراه راهب خود به مدینه آمده به مسجد وارد شدند و همراه خود قطعات طلا و اموال گرانقیمتی آورده بودند. راهب در مسجد، خود را به جمعیتی که در مسجد در حضور ابوبکر نشسته بودند رسانید و پس ادای احترام، گفت: کدام یک از شما خلیفه پیامبر و امین دین است؟ حاضران به ابوبکر نگاه کردند واو را نشان دادند! راهب نگاه کرد و گفت: نام تو چیست؟ ابوبکر: نام من عتیق است. راهب: نام دیگر چیست؟ ابوبکر: نام دیگرم صدیق است. راهب: نام دیگری نداری؟ ابوبکر: نام دیگری ندارم. راهب: مقصود من تو نیستی، شخص دیگری است. ابوبکر: منظور تو چیست؟ راهب من همراه جمعی از رُوم آمده ام و بار شتر من، طلا و نقره است، منظور من از پیمودن راه طولانی و آمدن به اینجا این است که مسائلی از خلیفه(جانشین) پیامبراسلام بپرسم، که اگر پاسخ صحیح داد، آئین اسلام را بپذیرم و از امر خلیفه (جانشین رسول خدا)اطاعت نمایم، و ضمنا اموالی را با خود آورده ام تا آن را بین مسلمین تقسیم کنم. و اگر خلیفه نتوانست پاسخ دهد، به وطن باز گردم. ابوبکر گفت: مسائل خود را بپرس. راهب: شما باید به من امان و آزادی بدهی که مورد آزار قرار نگیرم. ابوبکر: در امان هستی بپرس. راهب: به من خبر بده 1- آن چیست که برای خدا نیست، 2- و در نزد خدا نیست 3- و خدا آن را نداند؟! ابوبکر در پاسخ این سه سؤ ال متحیر شد، پس از سکوت طولانی، به بعضی از اصحاب گفت که عمر را حاضر کنید. عمر اطلاع دادند و به مجلس آمد، راهب رو به عمر کرد و سؤ الات خود را مطرح کرد، او نیز از پاسخ درمانده شد، سپس عثمان را خبر کردند و به مسجد آمد، راهب از او پرسید، تا او نیز در جواب درمانده شد (همهمه در مسجد افتاد و می گفتند خدا همه چیز را می داند و همه چیز در نزد او هست، این چه سؤ الهای نامناسبی است که راهب می پرسد؟!) راهب گفت: اینها پیروان بزرگواری هستند ولی متاءسفانه به خود مغرور شده اند، سپس تصمیم گرفت تا به وطن باز گردد. در این هنگام سلمان با سرعت به حضور امیرالمومنین امام علی (ع ) آمده و جریان را به او خبر داده و از آن حضرت استمداد نمود تا آبروی اسلام را حفظ کند. مولا امام علی علیه السلام با دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام وارد مسجد شد، وقتی که جمعیت مسلمین او را دیدند، شادمان شدند و تکبیر گفتند، برخاستند و با احترام، آن حضرت را به پیش خواندند. ابوبکر به راهب گفت: کسی که تو می خواستی حاضر شد هر چه سؤ ال داری از او بپرس. راهب به آن حضرت رو کرد و گفت: نام تو چیست؟ علی: نام نزد یهود الیا و نزد مسیحیان ایلیا و نزد پدرم علی و نزد مادرم حیدر است. راهب: چه نسبتی با پیامبر داری؟ علی: او برادر و پسر عموی من است و من داماد او هستم، راهب: به حق عیسی علیه السلام مقصود و گم شده من تو هستی، اکنون به من خبر بده: آن چیست که برای خدا نیست، و در نزد خدا نیست، و خدا آنرا نمی داند؟! امیرالمومنین امام علی علیه السلام : آنکه برای خدا نیست👈 فرزند و همسر است. و آنکه در نزد خدا نیست👈ظلم است که در نزد او نسبت به بندگان وجود ندارد. و آنکه خدا آن را نمی داند👈 شریک است که در ملک خود آن را برای خود نمی داند. راهب تا پاسخهای علی را شنید برخاست و زنار و کمر بند خود را باز کرد و کنار گذاشت و سر مولا امام علی علیه السلام را در آغوش گرفت و بین دو چشم آن حضرت را بوسید و گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و محمد صلی الله علیه وآله رسول خدا است و تو جانشین رسول خدا و امین امت و معدن حکمت و این دین و سرچشمه علم و برهان هستی، نام تو در تورات الیا و در انجیل ایلیا و درچندین مقام در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است، من تو را وصی به حق پیامبر صلی الله علیه وآله یافتم، و تو بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله سزاوار است که تو در این مجلس بنشینی، بگو بدانم سرگذشت تو با این قوم چیست؟ امام علی علیه السلام در پاسخ خلاصه ای به او داد. آنگاه راهب برخاست و همه اموال خود را به آن حضرت تقدیم کرد، امام علی علیه السلام آن را گرفت و در همان مجلس بین مستمندان مدینه تقسیم نمود، راهب و همراهان در حالی که مسلمان شده بودند به وطن باز گشتند.[1] پی نوشت: [1] الغدیر جلد 7 ص 178 منابع :۱_ کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی ۲_کتاب داستانها و حکایتهاى مسجد دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 "علی خسرو شاهی" مدیر و کارخانه دار، صاحب کارخانجات پارس مینو در کتاب خاطراتش آورده است: یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است. مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد. با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت: بله درست است، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد. نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم. فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟ گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون. نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود. به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم. •گاهى ساده ترين راه حل پيش روى ماست اگر مشكلات را بزرگ و پيچيده نبينيم...👌 دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 «سپاس خدا را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمومنین علی (ع) و ائمه اطهار (ع) تمسک می‌جویند»... به مناسبت سالروز ولادت مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین (ع) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ سپاس خدا را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمومنین علی (ع) و ائمه اطهار (ع) تمسک می‌جویند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَم‏ سپاس خداى را كه مقرر فرموده كمال دين و تماميت نعمت خود را بر ولايت حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب كه بر او درود و سلام باد الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِهَذَا الْيَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ الْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنَا سپاس خداى راست كه ما را بدين روز گرامى داشته و ما را از وفا كنندگان به عهدى كه به ما سپرده قرار داده است وَ مِيثَاقِهِ الَّذِي وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَةِ وُلاَةِ أَمْرِهِ وَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ‏ و قرار داده ما را از وفا كنندگان پيمانى كه از ما گرفته است براى ولايت واليان امرش و قائمان به عدلش وَ لَمْ يَجْعَلْنَا مِنَ الْجَاحِدِينَ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِيَوْمِ الدِّين‏ و ما را از منكران و تكذيب كنندگان به روز قيامت نكرده است دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 فضائل مولا امیرالمومنین علی سلام الله علیه سد الابواب: به‌معنای مسدودکردن درها، به واقعه‌ای اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام به ‌فرمان خدا دستور داد جز درِ خانه امام علی(ع)، درِ همه خانه‌هایی که به مسجد النبی باز می‌شدند، مسدود گردد. علامه مجلسی در جلاء العیون به واسطه شیخ طوسی این جریان را این گونه نقل می کند که امام حسن (علیه السلام) در رابطه با این جریان و باب فضیلت خاندان پیامبر این آیه را قرائت کردند: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (33 احزاب) چون آيه تطهير نازل شد، حضرت جمع كرد من را، برادرم، مادرم و پدرم را و در خانه امّ سلمه بود، ما چهار نفر را در زير عبا داخل كرد گفت: خداوندا اينها اهل بيت من هستند، اينها اهل عترت من هستند، پس برطرف كن از ايشان رجس را و پاك گردان ايشان را پاك گردانيدنى. بعد از نزول اين آيه تا وقت وفات آن حضرت، هر روز در وقت صبح حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به در خانه ما مى‏آمد و مى‏گفت: الصّلاة يرحمكم اللّه، اين آيه را مى‏خواند و مى‏رفت، و امر كرد آن حضرت كه درهائى كه مردم به سوى مسجد گشوده‏اند ببندند به غير از در خانه علی. هنگامی که اصحاب اعتراض کردند پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: إِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَدَدْتُ شَيْئاً وَ لَا فَتَحْتُهُ وَ لَكِنِّي أُمِرْتُ بِشَيْ‏ءٍ فَاتَّبَعْتُهُ. (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج‏1، ص 118/مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص 191) چون در اين باب با آن حضرت سخن گفتند، فرمود: من از پيش خود در شما را نبسته‏ام و در على را نگشوده‏ام وليكن من متابعت مى‏كنم آنچه را خدا به من وحى كرده است، خدا مرا امر كرده است كه آن درها را ببندم و در او را بگشايم. دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 تشبیه علی علیه‌السلام با ذوالقرنین ابی الطفیل گوید: امیرالمؤمنین بر فراز منبر فرمود: «سلونی قبل از تفقدونی: بپرسید تا از میان شما نرفته‌ام.» هرگز بعد از من نمی‌توانید مانند مرا برای سؤال پیدا کنید. ابن الکوّاء برخاست و گفت: ذوالقرنین، پادشاه بود یا پیغمبر؟ فرمود: نه پیغمبر بود نه پادشاه؛ بلکه بندهٔ صالحی بود که خدای را دوست می‌داشت و خدا او را دوست می‌داشت. برای خدا خیرخواه بود، خدا هم برای او خیرخواهی کرد، یک بار به سمت راست سرش ضربت زدند از دنیا رفت و دوباره زنده شد، بار دیگر به سمت چپ سرش ضربت زدند و مُرد؛ در میان شما نیز کسی هست که مانند اوست (منظور امام، خودش بود که یک بار در جنگ خندق ضربت عمروبن عبدود فرق سرش راشکافت و بار دیگر، ضربت ابن مجلم بود). (فضائل الخمسه- مشکل الاثار طحاوی، ج 2، ص 350- علی در کتب اهل سنت) دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَامِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِعَلَيْهِمُ السَّلاَمُ روز بهترین پدر مبارک ❤️😘 دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حتما ببینید 🖍 ۵۰ملیون تومان وام بدون بهره وچک و ضامن وام طرح همنشین برای هر نفر ۵۰ ملیون بدون ضامن و چک و سفته و بدون سود. شرایط دریافت وام را در کلیپ ببینید دوستانتون رو به کانالهای ما دعوت کنید 💠 کانال استیکر👇🙏 @sticker1000 💠مجموعه حکایات وسخن بزرگان👇🙏 📚 @h_bohlol 📚 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ولادت امام موسی کاظم(ع) درباره تاریخ ولادت امام موسی کاظم(ع) دو تاریخ ۲۰ ذی الحجه و هفتم صفر ذکر شده است؛ براساس مستندات و تخمین ها می توان بیان کرد، امام موسی کاظم(ع) در ۲۰ ذی الحجه متولد شده اند