eitaa logo
هنگام درنگ
83 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
101 فایل
این نیز بگذرد ...
مشاهده در ایتا
دانلود
aftabkamel.pdf
7.9M
کتاب تمام گفتارها و مطالب حضرت آیت الله از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۰ درباره‌‌ وجود مقدس علیه‌السلام‌ و تحلیل وقایع قبل و بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری قمری http://farsi.khamenei.ir/book-content?id=24339
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️وقتی شهاب حسینی حاضر نشد برای گویندگی در «کربلا جغرافیای یک تاریخ» دستمزد بگیرد! داریوش یاری، کارگردان: 🔹️هرچه خواستیم با او قرارداد ببندیم گفت من سیدم دوست دارم برای جدم کار کنم. @madare0120
🔰رویداد بزرگ تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین ♻️موضوعات: 1️⃣آثار، برکات و دستاوردهای سفر خانوادگی 2️⃣ملزومات و تمهیدات لازم برای سفر خانوادگی اربعین 3️⃣تفاوتهای سفر خانوادگی اربعین با سفر فردی 4️⃣تجربیات ویژه خانواده هایی کودک به همراه دارند 5️⃣تجربیات قبل، حین و بعد از سفر خانوادگی اربعین 6️⃣تجربیات پیاده روی خانوادگی اربعین و... 🔹قالب آثار: متن، صوت، فیلم 🗓مهلت ارسال: تا 20 شهریور 1402 💎جوایز: سنگ متبرک حرم علیه السلام + به همراه 📌نفر اول: 10 میلیون ریال 📌نفر دوم و سوم: 7 میلیون ریال 📌نفر چهارم و پنجم: 5 میلیون ریال 📩شیوه ارسال: از طریق آیدی زیر👇 🆔 @najmaa_admin @ENOEnsani
هدایت شده از روز‌نوشت
یک رفیقی داشتم که اگر بخواهم برای توصیفش از دایره‌المعارف امروزی‌ها واژه قرض بگیرم باید بگویم که وسط‌باز بود. مثلاً یک درجه از مذهبی صورتی‌ها بالاتر و یک درجه از ارزشی‌ها پایین‌تر! یعنی کلاً آسیاب عقایدش همه چیز را خُرد می‌کرد. هم نماز می‌خواند، هم خدا و پیغمبر حالیش می‌شد، هم دوست پسر داشت و هم تا اسم امام حسین می‌آمد اشک می‌ریخت. حجابش هم خوب نبود؛ اما دنیای معرفت بود. خیلی باوفا بود و سر دوستی‌اش با من هم ماند تا سال‌های بعد از دبیرستان حتی! خوب بگذریم. مادرم زن مظلومی است از آنها که وقتی حقش تضیع می‌شُد دخترِ نوجوانِ فِمنیست‌گونه‌اش می‌خواست یقّه بدَرد که چرا مادر نشسته و ناحقی‌ها را بی‌جواب گذاشته و باید انقلاب زنان راه بیفتد و چه و چه. همین باعث می‌شد که من همیشه دنبال استدلال آوردن برای آدم‌هایی بودم که خوب، استدلال سرشان نمی‌شد و نهایتاً یک بحث و دلخوری شکل می‌گرفت و خلاص! توی این جریان‌ها هم همیشه من مقصر شناخته می‌شدم و مادرم هم یک جمله‌ی معروف داشت که با فاز نصیحت به خوردم می‌داد: که مادر جان یک نفر را برای خودت نگه دار منظورش این بود که اینقدر نجنگ! ثمره‌ی جنگیدن، از دست دادن است و منظورش این بود که وقتی می‌جنگی دوست و رفیق و همسایه و فامیل را از دست می‌دهی. کلاً عقیده‌اش این بود که دنیا ارزش این جنگیدن‌ها را ندارد و باید گذشت کرد و همه چیز را شب‌ها یواشکی به خدا گفت! برگردیم به دوستم. همان رفیقم در بحبوحه‌ی زندگی که قرار گرفت کفه‌ی صورتی‌بودنش از ارزشی‌شدنش سنگین‌تر شد و نهایتاً به جایی رسید که داشت خدا را زیر سوال می‌بُرد. یک بار چند سال پیش که دیدمش گفت که تا نزدیک قطعِ بندِ نافِ اعتقاداتش از خدا پیش رفته و قیچی شک و تردید داشته پیوندش با خدا را می‌بُریده که یکهو توی تاکسی صدای اذان شنیده و دلش هُری ریخته و همین باعث شده که دوباره برگردد! خودش می‌گفت من همه چیز را کنار گذاشته بودم. صدای اذان توی تاکسی من را یاد امام حسین انداخت. من تهِ تهِ دلم حتی وقتی می‌خواستم خدا را نپذیرم نمی‌توانستم از حسین بگذرم! مادرم راست می‌گفت: آدم باید یک نفر را برای خودش نگه دارد. 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht