هدایت شده از جامعه متعادل | مهدی تکلّو
دامان نوحزبالهیگری و چنگ نوچنارها
#مهدی_تکلو
در یادداشتی با عنوان «من کنار خودجوشها میایستم» انگیزهی اصلیام را در حمایت از آقای جلیلی در دور دوم بیان کردم. نقطۀ پیوند من با او به جز مختصات شخصی و انقلابیاش، جاذبهی نیروی مبارک حزبالهی خودجوش اطراف ایشان بود. اما ماجرای «خودجوشها» با «پاجوشها» متفاوت است. من به دلایل متعددی از داستان رمانتیک «غلبه پاجوشها و بر چنارها» حذر دارم و معتقدم امروزه واجبترین کار تمایز خودجوشها از پاجوشهاست؛ همانگونه که سالهاست به بهانهی «مسئله زن» بر اهمیت گندزدایی از دین و انقلاب اسلامی و پرتو افکندن بر الهیات تحجر مینویسم.
پاجوشها خود هیچ تفاوتی با چنارها ندارند و نزاع آنها نزاع فقر علیه غنا، پاپتیها علیه پدرسالارها و... نیست و از دوستانی که سرمست یک رخداد نورانی و شگفت در سپهر سیاسی ایران هستند فاصله میگیرم. آری! مسیر تاریخ و ماجرای انقلاب همواره به سوی توسعه تشخیص و اراده آحاد مردم پیش میرود اما فراموش نکنید همواره تفرعنستیزی در معرض خطر سامریها هم هست. چه بسا که پاجوشها خود چنارهای تازهبهدورانرسیده باشند و در سودای ایشان چیزی جز چنار شدن/بودن نیست. و الا اگر در این بین چیزی جز نزاع سیاستزده این دو چنار در کار بود باید واقعاً میان آنها تفاوتهای ماهوی مهمی دیده میشد. آنها خود نیز میخواهند پدرسالار باشند و الا الیهات، خوی و شیوههای عملی آنها هیچ تفاوتی با اصولگرایان سنتی ندارد. گفتند دروغ میگویند و خود دروغ گفتند، گفتند نظرسازی میکنند و خود نظرسازی کردند، گفتند قدرتطلبند و خود برای رسیدن به قدرت به هر رطب و یابسی چنگ زدند، با تحمیق و فریب مخالف بودند اما خواستند بالا تا پایین را تحمیق کنند و فریب بدهند و با ادعای شفافیت و عدالت، تا جایی که میشد قانون را زیرپا بگذارند گذاشتند.
من کنار خودجوشها میایستم که انقلابیاند. خودجوش آن زنی بود که خانواده خود را رها کرد و برای تبلیغ به روستاهای مرزی رفت و خودجوش طلبهای بود که ساعتها زیر آفتاب با مردم گفتگو میکرد. من کنار انقلابیها و حزبالهیها میایستم و نه در کنار متحجرین شورشی که برای مقدسسازی از خود از همهی سرمایههای نظام مقدس گذشتند، حیا و ادب را کنار گذاشتند و از هیچ تهمتی نهراسیدند. کجای این حرکت معنوی است؟ قالیباف را سالها به لجن کشیدند، آقای جاودان را به اهل سقیفه چسباندند و دست در دست افشاگرهای خوارجیمسلک و پروژهبگیر گذاشتند. حجم بالای رأیسلبیشان را به خاطر التقاط متحجرانهشان نادیده گرفتند و در ناکامیشان از جلب نظر مردم به تحقیر مردم پرداختند. من دست یکایک میلیونها خودجوشی را که به تشخیص خود نسبت فرد اصلح تلاش کردند میبوسم اما نمیپذیرم و نمیگذارم پاجوشها خودشان را تشکل 14میلیونی روایت کنند و بر خود جامۀ تقدس اسلام و انقلاب بکشند و اصالتها را به انحصار خود درآورند.
این جریان که ترکیبی زننده از چپگرایی، خوارجیمسلکی و تحجر است، از هالهی تقدسی انقلابی حول جلیلی سوءاستفاده میکنند تا هم با اسطورهسازی از او امتیاز خود را بالا ببرند و هم از نیروی ناب و پاک حزبالهیهای خودجوش بهره بکشند. اگر بتوانند از جلیلی احمدینژاد دیگر بسازند چنین میکنند و اگر بتوانند از رهبری عبور کنند پرهیزی ندارند. این همان انحراف عدالتخواهی سالهای پیش است که نوچنارها تلاش کردند آن را از یک جریان محدود به یک فرهنگ غالب تبدیل کنند. فرهنگی که در آن نابگرایی ظاهربین و متحجرانه همراه با قدرتطلبی شورشی و بیقید و بیاخلاق هیچ چیز جز قبیلهشان را در امان نمیگذارد. عفونت خود را نمیبینند و مو را از ماست بقیه بیرون میکشند! این همان نهاد قدرت تحجری است که میگفتم پشت جلیلی کمین کرده و از او پل ساخته است. حال ما با یک هستهی سخت مواجهیم که توانسته اخلاق کریه عدالتخواهی خوارجی را با داستانسازی رمانتیکِ جنگ فقر و غنا زباندار کند و با تمامیتخواهی اسلام و انقلاب را به نام خود سند بزند و همه را جز خود به زیر بکشد. همانگونه که امروز نجات جلیلی ضروری است، حفظ حریم نیروی پاک و معنوی حزبالهی نیز مسئولیتآور خواهد بود. حزبالهیها نیک میدانند هرگز با مرکب باطل به مقصد سعادت نخواهند رسید.
@Mahdi_Takallou
هدایت شده از جامعه متعادل | مهدی تکلّو
«غیرحساسیت»
چگونه با تحجر به مثابه خویشتن کنار آمدیم؟!
#مهدی_تکلو
انقلاب 57 نه فقط محصول شورش علیه غرب بلکه علاوه بر آن معلول تمایزآفرینی میان اسلام و تحجر است. نیرویی که حرکت انقلاب را علیه نظم راست چپ و راست مدرن قوت بخشید و ورق تازهای در عالم ایجاد کرد با فاصلهگذاری اسلام ناب از جریان تحجر آزاد شد. این صورتبندی برای ما که در مطالعات جنسیت مستقر هستیم معنای مضاعفی دارد که راجع آن بسیار گفته و باز خواهم گفت.
این درحالی است که این سالها بسیار بیشتر از گذشته ما در وضعیت «غیرحساسیت» نسبت به تحجر تنفس میکنیم. حجم بالای درگیری اسلام و تمدن غربی باعث شده است دوگانهی حق و باطل یا اسلام و استکبار به نزاع اسلام با غرب تقلیل و انطباق پیدا کند. درحالیکه حاق مفهومی استکبار و طاغوت هم شامل طرحوارههای تحجر است و هم تجددمآبی غربی. در صورتبندی امام (ره) اسلام آمریکایی مجموعی است اسلام سکولار، اسلام حجتیه و اسلام جاهلان متنسک و خشکمقدس! اما در تبار صورتبندی مسلط فعلی به طرز عجیبی همهی منازعات ضداستکباری به غربستیزی تقلیل یافته و نیروی تحجر که ذاتاً خودش را با حقیقت ممزوج میکند بیش از گذشته ناپیداست. آری! دیگری اصلی و «دشمن روبرو» حتماً جهانخواران و مستکبران غربی هستند اما برای تقابل با دیگری روبرویی نمیتوان از دیگری «پشتسری» که بر گردهی ما سوار است و راه تنفس ما را بسته چشم پوشید. نیروی سیاه تحجر در تمام سطوحش به همان اندازه «دیگری» انقلاب اسلامی است که تمدن منحرف غربی و به همان اندازه خطرناک و آسیبزننده. ناگفته پیداست از آنجا که بیشترین پیروزی و دستاورد دشمن غربی از ناحیهی حمله به التقاطهای تحجری ممزوج با ما است، مبارزه با تحجر عیناً کوتاه کردن دست تجدد و انفتاح نیروی اصیل انقلاب اسلامی است.
در وضعیت «غیرحساسیت» که ما پنهانکاری و اختلاط تحجر با نیروی ناب را احساس نمیکنیم، طبیعی است که فربهی ادبیات انتقادی نسبت به تحجر بیش از آنکه برآمده از پایگاه اندیشه انقلاب اسلامی باشد از خاستگاه اندیشه غربی است. در نتیجه این روزها با اغتشاش گستردهای در صورتبندی مفهوم تحجر و نیز تشویش آزاردهندهای در تطبیق مصادیق آن هستیم. هنوز یا تحجر آنقدر موسع و بزرگ معنا میشود که به همهی اطراف این صحنهی نزاع حتی نیروی غربی قابل تسری است و یا به صورتی رادیکال و حاد از تحجر تقلیل مییابد که از آن جز یک فرقه و قبیلهی منزوی باقی نمیماند. این خردهنوشتار تلاشی است برای تنظیم سبک ورود به مطالعهی تحجر.
تحجر در معنای وسیعش نوعی انحراف قلبی به معنای انسداد و نوعی خطای منطقی و تفکری شامل سطحینگری، اخباریگری، خردنگری در مقابل کلاننگری، و ظاهربینی است. این «سطح عمومی» از تحجر اختصاصی به سنتیها و شرقیها ندارد و به طرفداران دین و مذهب خلاصه نمیشود. در غربگرایان و علمگرایان نیز شعبههای مهمی از این سطح بیداد میکند. اما «سطح گفتمانی تحجر» بیش از همه اختصاص دارد به نحلهها و قرائتهای دینی و مدعی قدسیت. نمیتوان این سطح گفتمانی را به تجدد نسبت داد. این سطح گفتمانی مهمترین سطح و اثرگذارترین سطح از تحجر است که اندیشهساز، اخلاقساز و جریانساز است و میتواند اصل حقیقت دینی را استحاله کند. در انتخابات اخیر این سطح شیوع پیدا کرد. سطح دیگری از تحجر تعینات نهادی و قدرتگونهی آن یعنی «سطح حقوقی» است. تحجر میتواند خود را در آیینهی مناسبات نهادی و تعینات حقوقی و ساختاری نیز نشان بدهد. احزاب، جریانهای سیاسی و برخی ساختارها میتوانند حامل الگوهای رفتاری و فکری تحجر در قامت قدرت ساختاری و سیاسی باشند. اما تحجر علاوه بر همهی اینها میتواند حضور گسترده در لایههای امنیتی و پشتپردهای نیز داشته باشد. وجود «سطح امنیتی» تحجر نیز غیرقابل انکار است.
همهی این سطوح در جامعه ما و در روزگار ما فعال و قدرتمند است و نیک روشن است که این سطوح با یکدیگر تعاون و تداخل دارند. امروز همانند 46 سال گذشته میزان پیروزی ما وابسته است به نیرویی که از چنگ تحجر در تمام سطوحش از خود آزاد میکنیم. من مدتهاست علیه تحجر در مسئله زن مینویسم اما بهانهی این نوشتار کوتاه مسائل دو انتخابات گذشته و منبر حاج آقای پناهیان با موضوع تحجر بود.
@Mahdi_Takallou