🔴مطالعه به سبک فارابی و ابنسینا
🖊احمدحسین شریفی
🔶فراوان با دانشجویان و طلابی برخورد کردهام که از ناتوانی خود در درک مطالب علمی و دشواری کتابهای درسی خود شکوه کردهاند. وقتی از آنان سؤال کردهام که «آیا درسها را پیشمطالعه کردهاید؟» پاسخ منفی بوده! وقتی پرسیدهام «آیا با تمرکز در درسهای استاد شرکت میکنید؟» باز هم پاسخ منفی بوده است! و وقتی از آنان پرسیدهام که «چند دور کتاب را با تمرکز مطالعه کردهاید؟» پاسخ این بوده است که «نزدیکیهای امتحان مطالعه میکنیم!» به نظرم چنین افرادی اگر واقعاً مطالب علمی و درسی را درک کنند، از نوعی نبوغ برخوردارند! کتابهای علمی و درسی را باید کراراً و کراراً مطالعه کرد، خلاصهنویسی کرد و حتی الامکان مباحثه کرد. اگر بدون همه این کارها مطالب را درک میکنید، یا شما نابغهاید و یا کتاب درسیتان داستان و روزنامه است!
🔷بزرگانی مثل #فارابی و #ابنسینا، یعنی دو تن از بزرگترین فیلسوفان جهان اسلام، بارها و بارها کتابهای فلسفی را با دقت میخوانند و حتی الفاظ آنها را حفظ میکردند.
🔶فارابی در پایان نسخهای از کتاب النفس ارسطو چنین نوشته است: «حقیقتاً من این کتاب را صدبار خواندم.» درباره کتاب السماع الطبیعی ارسطو نیز از فارابی چنین نقل کردهاند که گفته بود: «من کتاب السماع الطبیعی ارسطو را چهل بار خواندم و هنوز حقیقتاً خود را محتاج خواندن دوبارة آن میبینم»
🔶ابنسینا کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خوانده بود و حتی الفاظ و جملات آن را حفظ کرده بود!
از ابنسینا چنین نقل شده است که:
«چهل بار کتاب مابعدالطبیعه [نوشتة ارسطو] را خواندم، بهگونهای که عبارات آن را به یاد سپرده بودم؛ اما چیزی از آن نمیفهمیدم. سرانجام ناامید شده، با خود گفتم: این کتاب، فهمیدنی نیست. تا اینکه روزی در بازار کتابفروشان، کسی با اصرار فراوان کتابی فلسفی را به من فروخت. پس از مطالعة کتاب که اغراض کتاب مابعدالطبیعه نام داشت و نوشتة ابونصر فارابی بود همة دشواریهای کتاب ارسطو برطرف گردید»
🆔 @h_falahati
🟢ابونصر فارابی؛ معلم بزرگ حکمت و فلسفه اسلامی
🖊احمدحسین شریفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز ۳۰ آبان به عنوان روز بزرگداشت ابونصر #فارابی (۲۵۹- ۳۳۹ق) بزرگترین فیلسوف سیاسی مسلمان، نامگذاری شده است. زندگینامه شفاف و روشنی از فارابی در اختیار نیست. نه خود به نگارش زندگینامه خویش پرداخته است و نه شاگردانش. ابنخَلِّکان (۶۰۸-۶۸۱ق) در وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، (یعنی سه قرن بعد از فارابی) شرح حال نسبتاً مفصلی از او نوشته است. هر چند در اعتبار و سند مطالب او اختلاف است.
فارابی بدون تردید زبان فارسی و عربی را به خوبی مسلط بود. اما در درستی سخن ابن خلکان که فارابی به ۷۰ زبان مسلط بوده است! شک جدی وجود دارد.
اهل قریه وسیج در نزدیک فاراب ترکستان به دنیا آمد. ظاهراً اصالتاً ترک بوده است. پدرش شغل سپهسالاری داشته است. خود او هم مدتی به شغل قضاوت پرداخته است.
از میان علوم رایج تقریباً در همه آنها دستی داشت. اما ظاهراً اطلاعات چندانی از طبابت نداشت.
در جوانی به بغداد سفر کرد. که مرکز علم و فرهنگ بود. به مطالعه عمیق منطق پرداخت. مدت بیست سال در بغداد بود بعد به حلب رفت و در خدمت حمدانیان، سیفالدوله حمدانی، مشغول تحقیق و تدریس شد و تا پایان عمر در شام ماند و در همانجا (دمشق) هم از دنیا رفت. جایگاه والایی در دربار سیفالدوله حمدانی داشت. همین مسأله یکی از شواهدی است که برای شیعه دوازده امامی بودن فارابی اقامه کردهاند. چون حمدانیان شیعه دوازده امامی بودند.
البته شواهد دیگری هم در تأیید شیعه بودن او اقامه کردهاند مثلا:
1.عادل و عالم بودن را شرط امامت و خلافت میداند. در حالی که هیچ یک از فرق اهل سنت چنین شرایطی را برای خلیفه و حاکم قائل نیستند.
2.نصب امام را بر خداوند واجب میداند در حالی که اهل سنت آن را وظیفه امت میدانند
3.معتقد است رئیس مدینه، چه ریاست کند و چه نکند، رئیس است. قبول یا عدم قبول امت، تأثیری در حق و شأن ریاست او ندارد.
درمقابل برخی از محققان مثل دکتر رضا #داوری، میگویند هر چند فارابی سنی نبوده است، اما شیعه هم نبوده است! زیرا اگر قول به عدل و علم خلیفه و رئیس دوم مدینه برای انتساب کسی به تشیع کافی باشد، افلاطون را هم باید شیعه بدانیم، زیرا او نیز در کتاب مرد سیاسی، چنین اوصافی را لازمه مقام رئیس دوم میداند.
اما آموزههای دوم و سوم یعنی اعتقاد به وجوب نصب امام بر خداوند و اعتقاد به مشروعیت ریاست رئيس مدینه حتی اگر مقبولیت نداشته باشد از شاخصههای الهیات سیاسی شیعی است و افلاطون چنین باورهایی نداشته است.
یک زندگی عمیقاً ساده و زاهدانه داشت. تا جایی که بعضی گفتهاند جامه صوفیان میپوشید. تألیفات بسیار زیادی داشت. برخی تعداد آنها را ۷۰، برخی ۱۲۰ و برخی ۱۸۷ رساله و کتاب دانستهاند! آثار او در موضوعات منطق، فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، علم اخلاق و سیاست بود. کتاب الموسیقی الکبیر او، بدون تردید مهمترین کتاب درباره موسیقی کل دوران قرون وسطای مسیحی و دوران اولیه اسلامی است. حتی هانری کربن میگوید همان روح موسیقایی افلاطون که معتقد به نوعی توازن و تعادل بود، موجب شد میان آراء افلاطون و ارسطو وفق دهد و کتاب الجمع بین رأی الحکیمین را بنویسید! و حتی راز تلاش او در ایجاد توافق میان دین و فلسفه هم ریشه در همین روحیه او دارد.
میتوان سه ویژگی «دقت»، «صراحت» و «ایجاز» را از ویژگیهای سبک نگارش او به شمار آورد. و این بدان دلیل بود که معتقد بود مباحث فلسفی نباید در اختیار عامه مردم قرار گیرد. زیرا از فهم آنها عاجزند و ممکن است اسباب انحرافشان را فراهم کند.
#فلسفه
🆔 @h_falahati