👓 رهبر انقلاب:
آگاهیهای خود را افزایش دهید!
بسیاری از این کجروی هایی که مشاهده میکنید ناشی از کمبود آگاهی است!
🔹 نسل امروز به ویژه نسل جوان #باید از تاریخ کشور اطلاع داشته باشد!
❗️ به خصوص از زمان #مشروطیت به این طرف را بداند!
📅 جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه امیرکبیر ۲۲اسفند۷۹
امروز ١۴ مرداد سالگرد فرمان مشروطیت است.
🆔 @h_falahati
💢سهلانگاری خطرناک
⚫️تساهل و تسامح با #نفوذیها سمی مهلک برای فضای سیاسی کشور است. سمی که در گذشته به خاطر لطافت روح یا سادگی یا اشتباه محاسباتی برخی بزرگان در فضای سیاسی کشور منتشر شد و آسیبهای جبرانناپذیری به کشور زد. نمونه؛ مماشات #بزرگان_مشروطه با نفوذیها بود که در نهایت موجب شهادت دیدبان مشروعیت؛ شیخ فضل الله و انحراف مشروطه شد:
🔹« این نکته را هم عرض بکنم؛ همه علما در قضیهی #مشروطیت با یکدیگر همنظر بودند؛ یعنی بین مرحوم #شیخ_فضلاللَّه و مرحوم #بهبهانی و مرحوم #طباطبایی در فکر و نظر تفاوتی وجود نداشت؛ اما دیدشان نسبت به واقعیتها و بهاصطلاح روشها و تاکتیکهایی که فکر میکردند باید عمل کنند، متفاوت بود.
🔸مرحوم شیخ فضلاللَّه انحراف را دیده بود؛ نمیشود گفت سید محمد طباطبایی یا مرحوم حاج سید عبداللَّه آن را ندیده بودند؛ چرا، آنها هم میدیدند؛ منتها فکر میکردند باید با آن مماشات کرد تا بشود بر آن غلبه کرد؛ یعنی یک نوع #سهلانگاری در برخورد با نفوذیهای مشروطه در آنها مشاهده میشد، اما در مرحوم شیخ فضلاللَّه این معنا وجود نداشت؛ به همین جهت هم شیخفضلاللَّه از همان زمان تا الان مورد تهاجم قرار گرفته است. (مقام معظم رهبری؛ انتشار در تاریخ: ۱۳۸۳/۰۵/۱۱)
بنیاد تاریخ پژوهی
#مشروطه
#جریانشناسی
🆔 @h_falahati
🔻 وقتی محمد علی شاه بلند بلند گریه میکرد از زبان تقیزاده شاهد ماجرا!
✍«برای اخراج محمدعلیشاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آنها بودم. روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافهای تکیده و شکسته بود. همسر او نیز مرتب گریه میکرد و از دوری احمد (پسرش) ناراحت بود. با آنکه در مورد اخراج محمد علیشاه خبری منتشر نشده بود، ولی عدهای زیاد در مقابل سفارت (انگلیس) در زرگنده آمده بودند و بعضی از مردم هم با خود اسلحه داشتند و میخواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند
هیئت، متوجه شد و از شهر (شهرداری) درخواست کرد که عدهای قزاق بفرستند. قزاقها آمدند و در دو طرف مستقر شدند. قیافۀ جمعیت بینهایت غضبناک و عصبانی بود. هیئت انتظار داشت که واقعهای روی بدهد. ازاینرو من جلو جمعیت رفته و آنها را به آرامش دعوت کردم. ولی جمعیت همچنان عصبانی بود. تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از دربِ پنهانیِ سفارت خارج کنیم. شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغض گرفته جلو آمده و به تُرکی شروع به احوال پرسی کرد
گریه به شاه امان نمیداد. من به او گفتم: چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟! بغض شاه ترکید. گفت: «خدا ذلیل کند شاپشال (گماشتهٔ نظامی روسیه در دربار قاجار) و امیربهادر (وزیر جنگ) را، آنها مرا اغفال کردند تا روبهروی ملتم بایستم!» گفتم: «عذر بدتر از گناه». به او گفتم: «بههرحال الان چارهای نیست و خودکرده را تدبیر نیست. باید هرچه زودتر خاک ایران را ترک کنی. تا چه وقت میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی؟» شاه در این موقع با صدای بلند میگریست، بطوریکه همۀ هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالتِ روحیِ شاه متأثر شدند
محمدعلیشاه دیگر آن شاهی نبود که روبهروی ملت خود ایستاده بود. مثل بچۀ مطیعی شده بود که پناهگاهی میجست. چون شایع بود که محمدعلیشاه قصد خروجِ مقداری از جواهراتِ سلطنتی را دارد، ستارخان به تُرکی با فریاد گفت: «جیبها و اثاثهاش را بگردید» من نزد ستارخان رفته و باز به تُرکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید. این در وضع روحی بدی است. ستارخان گفت: «مَن بیلمیرَم» یعنی من نمیدانم. پیشنهاد کردم برای آنکه بهانهای به دست کسی داده نشود، اثاثیۀ شاه و حتی جیبهایش را به شکل زنندهای بازرسی کردند
چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورت جلسه شد و اعضای هیئت، زیر آن را امضا کردند. سپس ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکهجهان را هم بگردید. من گفتم: «این کار زننده است». ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلیشاه بودند صدا کرد و به شکلی موهن گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید. زنها حتی سینهبند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند
شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت: «هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا میخواهی داراییهای رعیت را هم به تاراج ببری؟!» و فحشی هم نثار شاه کرد! من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمیشد و او مرتب مثل شیر میغرید و اسلحهاش را تکان میداد...
در آخر محمدعلیشاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟ محمدعلی شاه لکههایی را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچ وقت پاک نخواهد شد. او ملتی را که آزادی میخواست کشت. مجلس را به توپ بست. به مردم ایران بیاحترامی کرد و ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد...»
📚 منبع: مشروطیت ایران؛ محمود ستایش
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
#جریانشناسی
#مشروطیت
🆔 @h_falahati