eitaa logo
همنشینی با خوبان 🗨
37.5هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
29 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آیت الله انصاری همدانی: خدای تعالی بخل ندارد؛اگرکسی شرایط تقوی را در خودش ایجاد کند، خداوند استاد کامل را به او می رساند و لو اینکه از آن طرف عالم باشد. 📕در کوی بی نشان ها،ص۵۵ 🔹@h_khoban_ir
🔻علم جفر یا معرفت خدا حضرت آیت الله انصاری نه تنها خود چنین بود بلكه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت می‌فرمود: چنان از علم توحید محظوظ بودیم كه به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونكه صد آمد نود هم پیش ماست ) می‌فرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر(ع) خارج می‌شدیم كه دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی می‌باشد. پیرمرد از مثنوی حمایت می‌كرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند: آمدیم و به كناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم كه از وی دعوت كند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام كردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینكه روزی حضرت صادق(ع) را در عالم مكاشفه دیدم كه فرمودند: « هر چه می‌خواهی بگو كه تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض كردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یكی ممرّی برای معاش و دیگری اینكه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. می‌خواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنكه امورات كفن و دفن مرا متقبل شود. 🔹@h_khoban_ir
🔴ادامه مرحوم آیت الله نجابت فرمود: من قبول نكردم متعاقباً پیر مرد همان صحبت را با مرحوم شهید دستغیب(ره) كرد و آن مرحوم نیز از قبولش اباء نمود به همین منوال به یكی دو نفر از همراهان پیشنهاد نمود ولی كسی قبول نكرد سپس تأملی بنمود و گفت پس شما فرد لایقی را به من معرفی كنید، مرحوم استاد می‌فرمود: من و مرحوم شهید دستغیب فرزند یكی از بزرگان را كه پدرش حق استادی بر هر دوی ما داشت معرفی نمودیم پیرمرد پس از لحظه‌ای تأمل در حالیكه با انگشتانش شمارشی كرد گفت این فرد، سید، جوان و بزرگزاده است ولی كمی بداخلاق است (خصوصیات او را كاملاً بیان نمود) و من جفرم را به او نمی‌دهم اگر ممكن است فرد دیگری را معرفی كنید. مرحوم نجابت می‌فرمود بالاخره یكی از سادات مجتهد و متقی نجفی كه دارای سن و سال قابل توجهی بود به او پیشنهاد شد پیرمرد این بار نیز مانند قبل مكثی نمود و گفت این فرد سید است و بزرگ و بزرگزاده می‌باشد من حاضرم جفرم را به او بدهم بعد یكی از دوستان او را به خانه سید مورد نظر هدایت كرد و فردا بعد از ظهر كه بعضی از دوستان قضیه را دنبال كرده‌ بودند معلوم شد آن پیرمرد در خانه همان سید دار فانی را وداع گفته است. مرحوم استاد نجابت بعد از نقل این حادثه تأملی فرمودند و گفتند: « تعجب از این جاست آن پیرمرد كه دستش به دامن حضرت امام صادق(ع) رسید و آن حضرت به وی فرمودند: هر چه می‌خواهی بگو چرا از آن حضرت بالاتر از جفر را نخواست و معرفت خداوند تعالی را طلب ننمود! » 🔹@h_khoban_ir
✍ مرحوم آیت الله انصاری همدانی مكروهات، قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنم می برد و از كجا معلوم كه هلت ندهد تو ؟ پس سعی كنید از مكروهات بپرهیزید.. 🔹@h_khoban_ir
✍ مرحوم آیت الله انصاری همدانی مكروهات، قرقگاه معصیت است. آدم را تا لب جهنم می برد و از كجا معلوم كه هلت ندهد تو ؟ پس سعی كنید از مكروهات بپرهیزید.. 🔹@h_khoban_ir
🌷آیت الله : اصل بر این است که باید خودش کند. من که کاره‌ای نیستم، به قدری که خودت برای خودت زحمت می‌کشی، می‌رسی. 📚 سوخته ، ص 107 📚 🔹@h_khoban_ir
🔻علم جفر یا معرفت خدا حضرت آیت الله انصاری نه تنها خود چنین بود بلكه شاگردانش نیز به جز علم توحید، نظری به غیرالله نداشتند حضرت آیت الله نجابت می‌فرمود: چنان از علم توحید محظوظ بودیم كه به علوم مادون علم توحید هیچ رغبت نداشتیم ( چونكه صد آمد نود هم پیش ماست ) می‌فرمود: روزی در نجف اشرف در معیّت عده‌ای از رفقا از جمله مرحوم شهید آیت الله دستغیب(ره) پس از زیارت از درب حرم مطهّر حضرت امیر(ع) خارج می‌شدیم كه دیدیم پیرمردی با محاسن سفید و عمامه و عبا و قبا و نعلین سفید گوشه‌ای نشسته و با فرد ملاّیی در حال جرّ و بحث بر سر مثنوی مولوی می‌باشد. پیرمرد از مثنوی حمایت می‌كرد و آن فرد به آن اهانت می‌نمود، فرمودند: آمدیم و به كناری نشستیم و یکی از دوستان را فرستادیم كه از وی دعوت كند در جمع ما حاضر شود پس از چند لحظه آن دوست محترم به همراه پیرمرد بازگشت، به وی احترام كردیم و از احوالش استنطاق نمودیم گفت: من در جوانی زحمات و ریاضات شرعیّه زیادی را متحمل شدم تا اینكه روزی حضرت صادق(ع) را در عالم مكاشفه دیدم كه فرمودند: « هر چه می‌خواهی بگو كه تو نزد ما حاجت روا هستی » گفت: عرض كردم آقا دو چیز از شما تقاضا دارم یكی ممرّی برای معاش و دیگری اینكه عالم به علم جفر شوم. حضرت فرمودند: آنچه خواستی به تو دادیم و سپس گفت حال پیر شده‌ام و تقدیرم بالا رفته و قرار است فردا بعد از ظهر بمیرم. می‌خواستم علم جفرم را به فرد صالحی بدهم، به شرط آنكه امورات كفن و دفن مرا متقبل شود. 📚 🔹@h_khoban_ir