قنوت های عارفانه
سال ۶۵ بود و در جاده اهواز اندیمشک سه راهی دهلران آموزش غواصی میدیدیم. صدای اذان بچه را کنار هم جمع می کرد. حاج آقای اکبر زاده برای خودش حال و هوایی داشت. اولین نفر بود که در صف جماعت منتظر می نشست تا بچه ها جمع شوند.
موقع قنوت که می شد انگار یادش می رفت این همه جمعیت پشت سرش نشسته اند. سه بار با سوز و ناله می خواند:
«اللهم ارزقنی الشهادة فی سبیلک».
در تاریکی هوا لرزش شانه هایش را میدیدم. با قنوت ملتمسانه اش یک گام به شهادت نزدیک تر می شد. بعد از نماز حاج آقا زیارت عاشورا می خواند و بغض ها یکی یک می ترکید.
#شهید_مجتبی_اکبرزاده
📚 🔹@h_khoban_ir