چقدر تلخ میگذرد🙂
هم هشدارهای گذشته در ذهنت مرور میشود!
هم تهمتها و تخریبهای ناجوانمردانه مدام مرور میشود و انگار فراموشی ندارد!
هم مجبوری با علم به یک سری مسائلی که در آینده رخ خواهد داد فعالانه کنشگری کنی!
هم باید زخم زبانهای عدهای جاهل کوتهفکر را تحمل کنی!
و در نهایت با علم به دغدغههای منطقی طرفداران فلان کاندیدی که اصلح میپنداشتیم به دوستان التماس کنی و بگویی عیبی ندارد به خاطر انقلاب و کشور و مردمت نه تنها در قبال یک سری چیزها سکوت کن که با درد، محکمتر از دور قبل به پیش برو تا به گفتمان ایران ضعیف و روحانیها دچار نشویم!
ای کاش جلال بود و «از رنجی که میبریم۲» را مینگاشت!
#خسته_جان