eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
452 دنبال‌کننده
159 عکس
73 ویدیو
3 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔸دفاع مقدس ♦️ متاثر از کتاب خاطرات لفظ و به یاد تمام شهدایی که در این کتاب از آنها نام برده شده است و به یاد   که می گفت برای عبور از سیم خار دار اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی... 🔸🔸🔸 به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون ها یافتم اما نمی یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود میخواندی اما من... میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب گریه های خود به گوش آسمان ها می رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من! رفیق لحظه های تلخ و شیرینم ... چه میشد با خودت میبردی آن شب مبتلایت را ✍   @h_zarnaghi
🌏 برای شهید دستت کجاست؟! از چه، خالی ست آستینت؟! بس پاسخ شگفتی ست لبخند دلنشینت آن شب به خاک افتاد اما از آسمانها... ماه و ستاره چیدی با دست اینچنینت بین تو و اباالفضل رازی مگوست انگار   سر بند "یاحسین" است وقتی که برجبینت  دست تو بر لب مرز جا مانده تا که دشمن دیگر طمع نورزد بر خاک سر زمینت از مذهبت چه پرسم؟! از دین تو چه گویم عشق است مذهب تو  دلدادگی ست دینت با هر نسیم تردید دنیای ما به هم ریخت اما تو ایستادی با کوهی از یقینت معلوم بود از اول پر می کشی از این خاک مین بود و تیر و ترکش وقتی که همنشینت آه ای مسافر من، در این سفر در این راه دستت پر است، هر چند خالی ست آستینت پ ن: شهیدی که ناخواسته دوستش دارم ✅ @h_zarnaghi
♦️ ♦️ 🔸🔸 چه می دیدی؟! بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می دیدی ؟! شهید من! میان تیر و ترکش ها چه می دیدی ؟! همان جایی که می گفتی بیا احمد بیا احمد روایت کن که در آن صحنه ی زیبا چه می دیدی ؟! نسیم رحمت آنجایی که پس زد پرده دنیا بگو  آن لحظه ها در عالم بالا چه می دیدی ؟! در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون ها به غیر از صحنه های سرخ عاشورا چه می دیدی ؟! چه می دیدی که رفتن را به ماندن ها نمی دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می دیدی؟! بگو، دیروز از آن بالا بلندی های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می دیدی؟! # شهید من! شهید من! که هم آغوش امواجی... مگر در بی کرانی های آن دریا، چه می دیدی؟! ✍ @h_zarnaghi
🌏 برای شهید دستت کجاست؟! از چه، خالی ست آستینت؟! بس پاسخ شگفتی ست لبخند دلنشینت آن شب به خاک افتاد اما از آسمانها... ماه و ستاره چیدی با دست اینچنینت بین تو و اباالفضل رازی مگوست انگار   سر بند "یاحسین" است وقتی که برجبینت  دست تو بر لب مرز جا مانده تا که دشمن دیگر طمع نورزد بر خاک سر زمینت از مذهبت چه پرسم؟! از دین تو چه گویم عشق است مذهب تو  دلدادگی ست دینت با هر نسیم تردید دنیای ما به هم ریخت اما تو ایستادی با کوهی از یقینت معلوم بود از اول پر می کشی از این خاک مین بود و تیر و ترکش وقتی که همنشینت آه ای مسافر من، در این سفر در این راه دستت پر است، هر چند خالی ست آستینت پ ن: شهیدی که ناخواسته دوستش دارم ✅ @h_zarnaghi
🔸🔸دفاع مقدس ♦️ متاثر از کتاب خاطرات لفظ و به یاد تمام شهدایی که در این کتاب از آنها نام برده شده است و به یاد   که می گفت برای عبور از سیم خار دار اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی... 🔸🔸🔸 به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون ها یافتم اما نمی یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود میخواندی اما من... میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب گریه های خود به گوش آسمان ها می رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من! رفیق لحظه های تلخ و شیرینم ... چه میشد با خودت میبردی آن شب مبتلایت را ✍   @h_zarnaghi
🔸 🔸🔸 شهید از بس که زخم های تنت را شمرده ایم ما نیز با تو زخم پی زخم خورده ایم هر شب دل شکسته ی ما می بری هنوز از لحظه ای که دل به نگاهت سپرده ایم آن خنده های صاف و صمیمی و ساده را آخر که گفته است که از یاد برده ایم؟! ای خوش به حال تو که شهیدی و زنده ای ای وای ما که دیر زمانی ست مرده ایم ما را ببین که بی نفس گرم آفتاب در تنگنای سرد زمانها فسرده ایم با صد هزار جلوه شکفته گل از گلش وقتی به باغ یخ زده نام تو برده ایم کی میشود که از دل ما عقده وا کنی؟! مایی که بغض کهنه ی در خود فشرده ایم ✍ @h_zarnaghi  
14.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ ♦️ 🔸🔸 چه می دیدی؟! بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می دیدی ؟! شهید من! میان تیر و ترکش ها چه می دیدی ؟! همان جایی که می گفتی بیا احمد بیا احمد روایت کن که در آن صحنه ی زیبا چه می دیدی ؟! نسیم رحمت آنجایی که پس زد پرده دنیا بگو  آن لحظه ها در عالم بالا چه می دیدی ؟! در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون ها به غیر از صحنه های سرخ عاشورا چه می دیدی ؟! چه می دیدی که رفتن را به ماندن ها نمی دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می دیدی؟! بگو، دیروز از آن بالا بلندی های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می دیدی؟! # شهید من! شهید من! که هم آغوش امواجی... مگر در بی کرانی های آن دریا، چه می دیدی؟! ✍ @h_zarnaghi