eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
451 دنبال‌کننده
159 عکس
73 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔸دفاع مقدس ♦️ متاثر از کتاب خاطرات لفظ و به یاد تمام شهدایی که در این کتاب از آنها نام برده شده است و به یاد   که می گفت برای عبور از سیم خار دار اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی... 🔸🔸🔸 به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون ها یافتم اما نمی یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود میخواندی اما من... میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب گریه های خود به گوش آسمان ها می رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من! رفیق لحظه های تلخ و شیرینم ... چه میشد با خودت میبردی آن شب مبتلایت را ✍   @h_zarnaghi
♦️ 🔸🔸 در زمان ظهورت هنوز در دل این جاده مانده خط عبورت هنوز می وزد از هر کرانه عطر حضورت هنوز پرده نشینی و گوشه گوشه ی  عالم پر است از تو و از نغمه های شور و شعورت تو آفتابی و دردا که در زمانه ی تردید شبیه شب پره ها چشم بسته ایم به نورت و یا که از سر عادت غروب جمعه ی خود را به یک سلام عجولانه کرده ایم مرورت امیر قافله ما را ببخش اگر که نبودیم در این زمانه ی تنهایی تو سنگ صبورت اگر چه چشم به راه توایم باز دعا کن  که اهل کوفه نباشیم در زمان ظهورت ✍ @h_zarnaghi
🔸 🔸🔸 شهید از بس که زخم های تنت را شمرده ایم ما نیز با تو زخم پی زخم خورده ایم هر شب دل شکسته ی ما می بری هنوز از لحظه ای که دل به نگاهت سپرده ایم آن خنده های صاف و صمیمی و ساده را آخر که گفته است که از یاد برده ایم؟! ای خوش به حال تو که شهیدی و زنده ای ای وای ما که دیر زمانی ست مرده ایم ما را ببین که بی نفس گرم آفتاب در تنگنای سرد زمانها فسرده ایم با صد هزار جلوه شکفته گل از گلش وقتی به باغ یخ زده نام تو برده ایم کی میشود که از دل ما عقده وا کنی؟! مایی که بغض کهنه ی در خود فشرده ایم ✍ @h_zarnaghi  
🌻به عشق حضرت رسول و ام المومنین خدیجه(س) تو را در عشق بی معناست غرق خویشتن بودن تویی و مصطفی معنای یک جان در دو تن بودن به دنبال دلت صحرا به صحرا رفتی و آخر رسیدی بر سر کوی نبی از بی وطن بودن تجارت بعد از این سودی ندارد بگذر از خیرش تو را کافی ست تنها با محمد هم سخن بودن که بودی تو؟! همانا شیر زن بودی به شهری که ... به چشم مردمانش شرمساری بود زن بودن تمام آرزویت بود و آخر سر محقق شد به جان و مال خود مانند حیدر بت شکن بودن نه هرکس میتواند چون تو ام المومنین باشد دلی میخواهد آتشناک، شمع انجمن بودن در آیین بهاران هر کسی را این سعادت نیست به باغ مصطفی گلهای عصمت را چمن بودن تو که با جان و مالت یاور دیرین دین هستی به چشم عاشقان تنها تو ام المومنین هستی # به اسلام از همان اول زبانزد بوده ایمانت همین ایمان سبب شد فاطمه پرورد دامانت در آن صحرای سوزان تا که فهمیدی محمد را به لبخندش شکفتی و بهاران شد زمستانت و با هر "اشهد انُّ..."رهایی، غرق پروازی که پیش از این زمین و آسمانها بوده زندانت و حالا خانم ِ آن خانه ای هستی که بعد از این  به هر شام و سحر خیل ملائک هست  مهمانت چنان دار و ندارت را به راه دوست بخشیدی که تا امروز هم تاریخ اسلام است حیرانت فقط از درهم و دینار نگذشتی در این سودا به پای عشق خود حتی گذشتی از سر جانت تو دارایی خود را خرج دینداری ما کردی و حالا مادر مایی و ما بچه مسلمانت چه توفیقی ست ما را ! همسر پیغمبر مایی نه تنها همسر پیغمبر ما، مادر مایی   ✍🏻 🏷 علیهاالسلام | @h_zarnaghi  
پاییز آمده ست که بارانی ام کند دلتنگ روزهای گل افشانی ام کند پاییز آمده ست که با لحن برگ ها در چشم باغ محو غزلخوانی ام کند  یکبار دیگر آمده در راه مدرسه با شور و شوق طفل دبستانی ام کند یا در کنار پنجره شاعر کند مرا با چند بیت قصد پریشانی ام کند با شاخه های خشک مرا نیز بشکند آماده ی اجاق زمستانی ام کند شاید به مرگ، زنده کند جان مرده ام شاید که جان تازه ای ارزانی ام کند کو آن نسیم روح نواز بهاری ام ؟! صبحی گذر به بی سر و سامانی ام کند کاش ای بهار گمشده وقتی که می رسی تقدیر پیش پای تو قربانی ام کند @h_zarnaghi
14.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ ♦️ 🔸🔸 چه می دیدی؟! بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می دیدی ؟! شهید من! میان تیر و ترکش ها چه می دیدی ؟! همان جایی که می گفتی بیا احمد بیا احمد روایت کن که در آن صحنه ی زیبا چه می دیدی ؟! نسیم رحمت آنجایی که پس زد پرده دنیا بگو  آن لحظه ها در عالم بالا چه می دیدی ؟! در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون ها به غیر از صحنه های سرخ عاشورا چه می دیدی ؟! چه می دیدی که رفتن را به ماندن ها نمی دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می دیدی؟! بگو، دیروز از آن بالا بلندی های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می دیدی؟! # شهید من! شهید من! که هم آغوش امواجی... مگر در بی کرانی های آن دریا، چه می دیدی؟! ✍ @h_zarnaghi
🔸🔸🔸 وحدت این کعبه همان قبله ی ایمان من و توست این مشعل افروخته قران من و توست "جمعیت آزاده ما نگسلد از هم" تا نام خدا رشته ی پیمان من و توست روشن به اذان است و نماز است چراغش این خانه ی آباد که ایران من و توست کی سست شود پایه ی دیوار و دری که آذین شده با عکس شهیدان من و توست آری وطن من، وطن تو، وطن ماست این خاک که آمیخته با جان من و توست برخاسته از خاطر آشفته ی دونان بادی که پی زلف پریشان من و توست آن چشم که بسته ست به شادی من و تو گریان شده با هر لب خندان من و توست از جان نهراسیم که سودای شهادت آغاز من و توست نه پایان من و توست یک روز به هر قله بر افراشته گردد این پرچم سرخی که به دستان من و توست   ✍ @h_zarnaghi
♦️♦️ تو هیبت آفتابی و شب پره ها از عکس تو نیز در هراس اند هنوز @h_zarnaghi
♦️🔸♦️🔸♦️ از شانه های چون دماوند تو می ترسند؟! یا اینکه نه ...از طرح لبخند تو می ترسند؟! تو اهل روضه بوده ای و این یزیدی ها از چشم های آبرومند تو می ترسند از "کلنا عباسک یا زینب" ات، آری از معنی زیبای سربند تو می ترسند این کافران و مشرکان بر روی لب هایت از نام نامی خداوند تو می ترسند ما را تو فرزند خودت خواندی و بدخواهان از این همه آماده فرزند تو می ترسند پرسیده اند از این و آن و در شب حمله از خشم طوفانی اروند تو می ترسند آنها از این خاک عزیزی که حرم خواندی آنها از ایران برومند تو می ترسند @h_zarnaghi  
19.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸سردار مهربان ما🔸 کوهی و... سیل و طوفان تو را می شناسند دشتی و... باد و باران تو را می شناسند چشمه ای و به صحرای لب تشنگی ها آهوان پریشان تو را می شناسند   آی آغوش امن پر از مهربانی کودکان هراسان تو را می شناسند نه مدیران آسوده ی پشت میزی بلکه مردان میدان تو را می شناسند در دل کوه هاشان صدای تو باقی ست روستاهای کرمان تو را می شناسند خط به خط ِ حلب ،سامرا، غزه، مثل... فکه و حاج عمران تو را می شناسند کاش من نیز بشناسمت قبل مرگم ای که خیل شهیدان تو را می شناسند @h_zarnagh