✳️ رفتارِ خدایی!
🔻 نوجوانی بودم شلوغ و ناآرام. لذا پدر و مادر به من رو نمیدادند. وارد #مسجد محل خود شدم دیدم در این مسجد مردم حاضرند ولی سکوت حاکم است. معلوم شد که رئیسالتجار حاج سید روحالله در کنار محراب نشسته و به احترام او مجلس ساکت است. او تا مرا دید، گفت پسرم بیا اینجا. گفتم لابد میخواهد بگوید لیوان آبی برایم بیاور ولی جلو آمدم دیدم برای من نیمخیز شد و گفت: بفرمایید بنشینید! که چنین احترامی برایم شگفتآور بود. سپس به خادم مسجد گفت: برای آقا چای بیاورید!
🔸 #رفتار_کریمانه این شخص موجب شد که از آن لحظه #محبت مسجد و محراب و عبا و قبا و تسبیح در دل من جا کند و اگر الان اهل #دین و #ترویج_قرآن هستم، چه بسا تأثیر این #رفتار_خدایی اوست.
❗️میبینید کسی دیگران را به #مسخره میگیرد و او را #تحقیر میکند و در او #بدبینی ایجاد میکند و دیگری پیامبرگونه انسانی را تکریم میکند و او را به راه خدا میآورد. حساب این دو انسان جداست.
👤 #استاد_ابوالفضل_بهرامپور
📚 از کتاب #زندگی_با_قرآن | ج۱
📖 صص ۲۹-۲۸
#⃣ #تربیت #اخلاقی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
@haamsafar
✳️ مایيم و ابديّت ما!
🔻 يك بيان نورانیای #اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) دارد كه #لحظهها چقدر زود میگذرد؛ به چه سرعت میگذرد، #روز میشود؛ روزها به چه سرعت میگذرد، #هفته میشود؛ هفتهها به چه سرعت میگذرد، #ماه و #سال را پشت سر میگذارد؛ و اين ماهها و سالها به چه سرعت میگذرد و #عمر را تأمين میكند! تا انسان بجنبد، میبيند:
از آن سرد آمد اين كاخ دلاويز
كه تا جا گرم كردی، گويدت خيز
‼️ #دنيا هميشه #سرد است؛ زيرا هر كسی چند لحظهای آنجا نشست، تا جای خود را گرم بكند، به او میگويند: نوبت تو به سر آمده!
🔺 مایيم و #ابديّت ما! شما میبينيد انسان اينچنين نيست كه عمرش با كهكشانها قابل قياس باشد! انسان يك جان مجرّدی دارد كه فوق ميلياردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمكّن در مكان...
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #معرفت_نفس
⚠️ #تلنگر
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
@haamsafar
#حرف_حساب
#تأمل
🚘ماشین خرج داره ولی باز ما میخریم! 👌
👨👩👧 👦 مهمونی دادن خرج داره ولی ما مهمونی میدیم!👌👌
✈️مسافرت رفتن خرج داره ولی ما خرج میکنیم و میریم! 👌👌👌
🎊 عروسی رفتن کلـــــــی خرج آرایشگاه و لباس و... داره ولی ما خرج میکنیم میریم! 👌
و هزار تا کار دیگه که بخوای حساب کنی ارزشی هم نداره و زودگذره ولی خیـــــلی خرجشون میکنیم
امـــــــــا...
نوبت به بچه دارشدن که میرسه میگیم نه بچه خرج داره! 😐
درحالی که بچه برای ما موندنیه ولی همه ی چیزهایی که ما براشون خرج میکنیم تموم شدنیه! 🤔
شعار بچهی کمتر زندگی بهتر چیزی بود که غرب از ما میخواست و ما راحت گول خوردیم!
شما بگید آیا الان که بچهها کمتر شدن زندگیها بهتر شده!؟ 🙄
فقط به جای بچهها کلی مبل و کمد و وسایل زینتی به زندگیمون اضافه شده همین!
🌸 جهاد امروز مادران، #فرزندآوری است 🌸
#تلنگر
🌱 با ما باشید در کانال👈همسفر تا بهشت
@haamsafar
شریک ثواب نشر باشید👌
🔆 این کار فلسفه داره!
🔻 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز میآیی وسط بچهها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همانطور که میچرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میخونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!»
🔸 قرآن هم که میخواست بخواند، همینطور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خطبهخط با او میخواندم.
👈 اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت بهجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
📚 برگرفته از کتاب «آسمان ۵» | #سرلشکر_شهيد_منصور_ستاری به روايت همسر شهید
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#⃣ #فرزندپروری
❤ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهای مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند)
@harfehesab_banoo
@haamsafar
{🐣}
#حرف_حساب
°
°
•\• از نشونه های مومن
اینه که گاهی احساس پوچی کنه؛
ولی بهتر از قبل خودشو بسازه :)
@bayenatiha☘
@haamsafar☘
✳ یک انقلابی دو آتیشه!
🔻 ...حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احدی، بیمحابا [علیه رژیم] حرف میزدم... با تعدادی از جوانهای کرمان بر دیوارها شعارنویسی میکردیم... عمدهٔ شعارها «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» بود.
🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدتها امتحان برای گواهینامه رانندگی میدادم. قبول شدهبودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهینامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذرینسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهینامهات رو خمینی امضا کرده؛ آمادهاست تحویل بگیری.» من از طعنهٔ او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجهدار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریزی نبود. آنها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان میگفتند: «تو شبها میروی دیوارنویسی میکنی؟!» آنقدر مرا زدند که بیحال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آنها با پوتین روی شکمم ایستاد و آنچنان ضربهای به شکمم زد که احساس کردم همهٔ احشای درونم نابود شد. بهرغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که میکردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم... سه روز از شدت درد تکان نمیتوانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس میکردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شدهبود.
📚 #از_چیزی_نمیترسیدم | زندگینامهی خودنوشت سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی
📖 صص ۶۴ تا ۶۷
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
#سردار_سلیمانی
@harfehesab114
@haamsafar
✳ آن چای را با دست خودم ریخته بودم...
🔻 مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید محمد کوثری، پیرغلام حضرت اباعبدالله علیهالسلام که مداحی و نوحهسرایی او در محضر امام راحل(ره)شهرت ویژهای دارد، نقل میکند که؛ یکی از روزهای ماه محرم برای حضور در مراسم عزاداری از خانه خارج شدم. در میانه راه کودکانی را دیدم که موکب کوچکی زده بودند و اصرار کردند برایشان روضه بخوانم. اول قبول نکردم ولی با اصرار آنها به موکبشان وارد شدم و روی منبری که با رویهم گذاشتن آجر ساخته بودند نشستم و چند بیتی برایشان خواندم. برایم چای آوردند و من که از نوشیدن آن اکراه داشتم، بیآنکه متوجه شوند، چای را در گوشهای ریختم و با تشکر از کودکان خداحافظی کردم و به سراغ مجالس عزای معتبری که وعده داده بودم رفتم.
مرحوم کوثری میگوید؛ آن شب وقتی به خانه رسیدم، دیروقت بود و با خستگی به خواب رفتم. در عالم رؤیا حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها را دیدم که روی به من کرده و فرمودند:
ـ «آقای کوثری! تنها روضهای که از تو قبول شد، همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی».
و در ادامه گفتند:
ـ «چرا آن چای را دور ریختی؟ من آن چای را با دست خودم برایت ریخته بودم».
📰 منبع: روزنامه کیهان | گفت و شنود 4 مرداد 1402
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#⃣ #محرم #امام_حسین
#روضه
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
@harfehesab114
@haamsafar
✳ نسبتمان را با همديگر اربعينی کنيم
🔻 اگر ما با نظر به فرهنگ «اربعين» به شخصيت خود وسعت بدهيم و نسبتمان را با همديگر اربعينی کنيم، دست و دلهايمان يکی میشود و مثل فضای اربعين خيلی راحت میتوانيم کنار همديگر باشيم، چون «کيفيتها» بر «کميتها» غالب میشود و هميشه اينطور بوده که وقتی تنها کمّيت بر روح و روان افراد و جوامع حاکم باشد، خصومت به ميان میآيد و جوامع متلاشی میشوند، چون همه گرگ همديگر میگردند ولی وقتی کيفيتها حاکم باشد، روحها وسعت میيابد و انسانها راحت همديگر را تحمل میکنند. اين شاخصۀ «هويت مهدوی» است که شنيدهايد در آن فرهنگ، گرگ و گوسفند بر سر يک آخور غذا میخورند. به اين معنا که «خصومتها» به «مدارا» و «رفاقت» تبديل میشود و شما در #اربعين اين نوع رابطه را میبينيد که چگونه افراد خيلی راحت همديگر را تحمل میکنند و نسبت به همديگر «ايثار» دارند.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 برگرفته از کتاب «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر»
❤️ #به_تو_از_دور_سلام
#⃣ #اربعین
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
@harfehesab114
@haamsafar
✳️ فرمول اخلاص!
🔻 در یکی از همین آمدوشدها با ماشین، آقا مهدی به من گفت: «میخوام یه فرمولی بهت بگم که ببینی کارِت برای خدا هست یا نه؟» با خودم فکر کردم حتماً چیزی از من دیده یا فهمیده که این حرف را مطرح میکند. یک لحظه از خودم بدم آمد. گفتم: «آقا مهدی، چطور میشه آدم توی جنگ بیاد، مجروح بشه، این همه درد و رنج بکشه بعد بگه آیا کارش برای خداست یا نه؟ فکر میکنید کار ما برای خدا نیست؟» گفت: «نه منظورم این نبود که کار شما برای خدا نیست. من میخوام یه فرمولی بهت بگم که در هر زمانی بتونی کار خودت رو بسنجی.» گفتم: «بفرمایین آقا مهدی.» گفت: «اگر یه زمانی تونستی از جیب خودت یه پولی رو در راه خدا انفاق کنی، اون وقته که میفهمی این جنگیدنت هم برای خدا هست یا نه. مصطفی، انفاق مال از ایثار جان سختتره.» این حرف آقا مهدی هنوز هم در گوشم هست.
📣 راوی: مصطفی مولوی
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۱۲۶
✍ علی اکبری مزدآبادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
@harfehesab114
@haamsafar
#شهدا را یاد کنیم حتی با صلوات
✳ شاید بچهای پدر نداشته باشد
🔻 دست محمدحسین را گرفت و او را در مدرسهٔ اربابزاده که خودش مدیر آن بود ثبت نام کرد. ظهر، محمدرضا و محمدحسین خسته و کوفته به خانه آمدند. محمدحسین پرسید: پدر! چرا امروز ما را با ماشین به خانه نیاوردی؟ مسیر طولانی است. ما خسته شدیم. پدر او را در آغوش کشید، بوسید و گفت: بهخاطر اینکه شاید در بین بچهها کسانی باشند که پدر نداشته باشند. این کار خوبی نیست که جلوی آنها شما هر لحظه با پدر باشید.
📚 برگرفته از کتاب #حسین_پسر_غلامحسین؛ خاطراتی از #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
📖 صفحات ۲۷ و ۲۸
📘 #کتاب_خوب_بخوانیم
#اخلاقی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
@harfehesab114
@haamsafar
✳️ ذکری که شما را به انتظار میرساند
🔻 دعاهای مربوط به #امام_زمان (عج) را بخوانید. اگر ذکری میخواهید که شما را به انتظار برساند، توصیه میکنم این دعاها را جزو ریاضتها و ذکرهایتان قرار دهید. دعاهایی که در مفاتیح برای امام زمان وارد شده است را اگر هر روز نمیخوانید، بهنوبت بخوانید؛ یک روز این را بخوانید و یک روز دیگری را. هفتهای نگذرد که اینها را نخوانده باشید. یکی از آنها دعای امام رضا (ع) دربارهٔ امام زمان است که یونس بن عبد الرحمن نقل کرده و محدث قمی آن را در کتاب مفاتیح الجنان قبل از زیارت جامعهٔ کبیره و بعد از دعای عهد آورده است: «اللهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیّكَ وَ خَلِيفَتِكَ وَ حُجَّتِكَ...».
👤 #آیت_الله_میرباقری
📚 از کتاب #تربیت_ولایی
📖 ص ۱۰۷
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
@harfehesab114
@haamsafar
✳ باید به ذکر دائمی برسیم!
🔻 مسئلۀ ذکر یکی از اهداف آفرینش انسان است و انسان در سیر کمالی و سیروسلوک و سفر روحانیاش باید به جایی برسد که ذکرش دائمی بشود. اصلا فلسفۀ تداوم نماز و این همه نمازهای مستحبی و اذکاری که وارد شده برای این است که انسان را تمرین بدهد برای رسیدن به ذکر دائمی.
🔸 ذکر یعنی توجه داشتن. مثل آن زمانی که وارد یک خانهای میشویم که شبیه قصر است؛ همینطور درودیوار آن را نگاه میکنیم و هر جای آن برای انسان یک شگفتی دارد. یک وقت میبینیم یک ساعت است حواسمان ششدانگ به قشنگیهای آن خانه است. توجه یعنی همین. هر چیزی که نفس را متوجه خودش کند، این میشود ذکر.
💠 معرفت خدا برای اهل معرفت چون دائم تازگی دارد و هرلحظه خدا برایشان تازه است؛ هر لحظه یک جلوۀ جدید و یک نفخۀ جدید و یک زیبایی جدید وجود دارد، این است که اصلا از این ذکر جدا نمیشوند؛ حتی وقتی که با دیگران هستند. از ما خواسته شده است تلاش کنیم برای رسیدن به چنین چیزی.
👤 #استاد_محمد_عینیزاده_موحد
🎙 #جلسه_قرآن ۵ شهریور ۱۴۰۳
#⃣ #سلوک #اخلاق
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
@haamsafar