#بسمربالشهداء 🌱
#طنز_جبهه
پدر و مادرم می گفتند بچه ای
و نمی گذاشتند بروم جبهه.😕
🌠 یک روز که شنیدم بسیجْ اعزامِ نیرو دارد، لباس های «صغری» خواهرم را روی لباس هایم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانهٔ آوردن آب از چشمه زدم بیرون.🚶♂
پدرم که گوسفندها را از صحرا می آورد داد زد: «صغری کجا؟»
برای اینکه نفهمد سیف الله هستم 😬، سطل آب را بلند کردم که یعنی می روم آب بیاورم
😜 خلاصه رفتم و از جبهه لباس ها را با یک نامه پست کردم.
یک بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن کرد.
از پشت تلفن ☎️ به من گفت: «سیف الله! وای به حالت! مگه دستم بهت نرسه.» 😂
.
حَـ❤️ــرَمشُهَدایشَهرِستانرُباطکَریم
@haaramshohada
#بسمربالشهداء🌿
#طنز_جبهه
اولین روزایی که اسیر شده بودیم گفتند:
«کسے حق ورزشکردن نداره.»☝️🏾
یه روز یکے از بچهها رفت ورزش کرد🤸🏻♂
مامورعراقے تا دید اومد، درحالے که خودکار و کاغذ دستش بود📝
برایِ نوشتن اسم دوستمون جلو
اومد و گفت:«ما اسمک؟😐»
( اسمت چیه؟)
رفیقمون ، هم شوخ بود و هم زرنگ ؛ کم نیاورد و برگشت و گفت:
«گچ پژ.»😎✌️🏻
باور نمےکنید، تا چنددقیقه اون مامور عراقے هرکاری کرد این اسمو تلفظ کنه، نتونست ول کرد گذاشت رفت🚶🏻♂
و ما هِی مےخندیدیم...🙂😂💣
حَـ❤️ــرَمشُهَدایشَهرِستانرُباطکَریم
@haaramshohada
🍃شفاعت🍃
خیلی شوخ و با روحیه بود.
وقتی مثل بقیه دوستان
به او التماس دعا
میگفتیم یا از او تقاضای "شفاعت" میکردیم، میگفت مسئله ایی نیست،
دو قطعه عکس سه در چهار
و یک برگه فتوکپی شناسنامه
بیاور ببینم برایت چکار میتوانم بکنم.
در ادامه هم توضیح میداد که حتما گوش هایت پیدا باشد، عینک هم نزده باشی شناسنامه هم باید عکس دار باشد😅
#بسم_رب_شهدا
#طنز_جبهه
حَـ❤️ــرَمشُهَدایشَهرِستانرُباطکَریم
@haaramshohada