#در_باب_آداب_همسرداری
#خانم_ها_بخوانند
📛 گناه اذیت شوهر (۷)😱
🌷پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
((ألا و أيُّمَا امرَأَةٍ لَم تَرفُق بِزَوجِها و حَمَلَتهُ عَلى ما لا يَقدِرُ عَلَيهِ و ما لا يُطيقُ، لَم يَقبَلِ اللّهُ مِنها حَسَنَةً، و تَلقَى اللّهَ عَزَّ و جَلَّ و هُوَ عَلَيها غَضبانُ.))
👈آگاه باشيد كه هر زنى با شوهرش #مدارا نكند و آنچه در توان او نيست و از حدّ تحمّلش خارج است، بر او بار كند، خداوند، هيچ كار نيكى را از وى نمى پذيرد، و در حالى خداوند عز و جل را ديدار مى كند كه خدا بر او خشمناك است.❌
📘(محمدی ری شهری؛ تحکیم خانواده؛ حدیث 665)
#حدیث #اخلاقی #پندانه
@habib_khoda
#پندانه
✍روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟» شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟» شیخ در جواب میگويد او به من گفت:
«شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند. آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
▫️گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم
▪️آیا تو چنانکه مینمایی هستی ؟
الهی وربی من لی غیرک:
#پندانه
🔴 معلم و دزدی دانشآموز
✍️در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت:
سلام استاد آیا منو میشناسید؟
🔸معلّم بازنشسته جواب داد:
خیر عزیزم، فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
🔹داماد گفت:
آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سالها قبل، ساعت گرانقیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم.
🔸من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در آن مدرسه هیچکس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
🔹استاد گفت:
باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.
@habib_khoda