اصلا از این به بعد شما باش و شانه هات
ما را برای گریه سر آستین بس است🙂😪
#حامد_عسکری
@hicheestan
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد...
👨🦯🥀💔
#حامد_عسکری
🪴@hicheestan
عاشقان هم همه خوابند در این موقعِ شب!
بیگمان یک دلِ ویران شده از عشق فقط بیدار است...
#حامد_عسکری
تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده
مرا صدها برابر غصه و ماتم بغل کرده
زمستان می رسد گلدان خالی حسرتش این است:
چرا شاخه گل مهمان خود را کم بغل کرده؟
چه ذوقی می کند انگشترم هربار میبیند
عقیقی که برآن نام تو را کندم بغل کرده
چنان بر روی صورت ریختی موی پریشان را
که گویی ماه را یک هاله مبهم بغل کرده
لبت را می مکی با شیطنت انگار درباران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده
دلیل چاک پشت پیرهن شاید همین باشد:
زلیخا یوسفش را دیده و محکم بغل کرده...
#حامد_عسکری
یک روز میاید وَ بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم
#حامد_عسکری
نه فانوسی کنار لحظه های تارمان مانده
نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده
فقط اندوه می گیرد سراغی از غریبی مان
همان که یارمان بوده، کماکان یارمان مانده
بپرس از پیشگوهای محلی این معما را
چقدر از روزهای مثل زهرمارمان مانده؟
چقدر از دلخوشی های کم و کوتاهمان رفته؟
چقدر از زخم های بر جگر بسیارمان مانده؟
سزای خواندن از عشق است در گوش کر جنگل
اگرکه قطره خونی گوشه ی منقارمان مانده
تو تقدیر منی ای عشق اما عقل می گوید:
بیا بگذر ز تقدیرت! همین یک کارمان مانده
#حامد_عسکری
نامهی آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی!
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمیتونی درستش کنی...
جون به لبم رسید تا رامم بشی
چجوری این آتیشو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامهی آخرو فراموش کنم
نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد
تو آسمون عشق من پریدن
یه ذره بال و پر میخواس، نداشتی
بهم نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جیگر میخواس، نداشتی!
با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جَم میکنم
یه مشت غزل میمونه، چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم...
#حامد_عسکری